eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 ۱۴۰۰ علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سجاده را پُر از غزلِ سجده‌دار کرد محراب را به شعرِ رکوعش دچار کرد از آسمان به ذکرِ لبش خیره می‌شدند تسبیح را ستاره‌ی دنباله‌دار کرد با اشک، در بهشتِ مناجاتِ تائبین در هر قنوت، شیرِ اجابت شکار کرد بر شانه‌های غرقِ گِلِ تربتِ حسین تا سر گذاشت، گریه‌ی بی‌اختیار کرد با لرزه‌های شانه‌ی زخمش؛ مدینه را با کربلای روزِ دهم هم‌جوار کرد آنقدر روضه‌ی عطش از چشمِ تشنه ریخت تا ابرِ دیر آمده را سوگوار کرد کشتی شکست‌خورده‌ی طوفان کربلا هر روضه‌ای که دید، به دوشش سوار کرد یعقوبِ کربلاست، ولی نامِ او علی‌ست ابری که کارِ صاعقه‌ی ذوالفقار کرد این مردِ غرقِ درد، زمانی شراب را با خطبه‌اش به مِی‌زده‌ها زهرمار کرد در شام، باز هم درِ خیبر شکسته شد حیدر به حیدربن‌ِحسین افتخار کرد .
🕊﷽🕊 ✨برحسن سبط مصطفی صلوات ✨به گل باغ مرتضی صلوات ✨به جگر گوشهٔ حبیبهٔ حق ✨به گل روی مجتبی صلوات (دعای سلامتی امام زمان/ دعای فرج) 💥💥ا_حجة_الله_علی_خلقه_یاسیدنا... 🌾مرغ دل من گشته گرفتار بقیع 🌾قربان بقیعُ اشک زُوّار بقیع 🌾شبها که در بقیع را میبندند 🌾من گریه کنم به پشت دیوار بقیع ⬅️دلها را ببریم مدینه کنار قبرستان بقیع.... کنار اون قبری که بی شمع و چراغه... زائر نداره.... بارگاه ندارد ....آقام غریبه... غریبه... غریبه.... رسول خدا فرمود : به قدری حسنم مظلومه که ملائکه و مرغان آسمان برا حسنم گریه می کنند ..... فرمود هر کس برا حسنم گریه کنه فردای قیامت کور محشر نمیشه.... ↙️حالا چشم سرتو ببند، چشم دلتو باز کن بریم مدینه... 🔹 دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔹زائر آن شکسته سینه باشم 🔹 دلم میخواد یه شب بقیع بشینم 🔹 آخ قبر غریبِ حسنو ببینم 🌐 اما بگم چه کردند با این امام مظلوم تو مدینه ... آی حاجت دارا...آی جوون دارا... آی ناله دارا.... آی غریب نوازا.... ⬅️ آقا روزه بود موقع افطار همسرش جعده رو صدا زد آب طلبید... تا آبُ نوشید فرمود انا لله و انا الیه راجعون..... 🌐 هر مردی از دردی داشته باشه تو خونه به اول کسی که میگه همسرشه،،، اما من بمیرم امام مجتبی تو خونش هم غریب بود محرم نداشت.... صدا زد آخ حالا که مادر ندارم همسرم دشمنمه،،، صدا زد کنیزا برید به خواهرم زینب بگین بیاد... 💥... 💥.... چه خون شد دل زینب ⬅️دلا بسوزه برا اون لحظه ای که... تا خبر به زینب دادن، زینب بیا بی برادر شدی.... الهی نبینی داغ برادرُ... الهی نبینی اونچه که زینب دید... (اومد کنار بستر برادر.... شروع کرد گریه کردن) زینب بمیره حسنشو تو بستر نبینه... امان امان.. صدا زد زینب جان گریه نکن خواهر،، برو حسینمو خبر کن... یه وقت دیدن زینب داره تو کوچه های بنی هاشم میدوه..... صدامیزنه عباسم بیا... عون بیا... جعفر بیا.. آخ حسینم بیا (چه خبر شده خواهر) آخ بیایید حسنم داره جون میده... (الهی این لحظه رو نبینی به خدا خیلی سخته) ⬅️ همه اومدن کنار بستر امام حسن همه دارن گریه میکنن همه دارن ناله می‌کنند .... امام حسین تا برادرو تو اون حال دید شروع کرد گریه کردن... ⬇️ امام حسن یه لحظه چشم شو باز کرد، دید امام حسین داره گریه می کنه.... صدا زد حسین جان داداش،،، چرا گریه می کنی،،، شاید گقته باشه... داداش تو رو به این حال می بینم گریه می کنم.... دارم میبینم بی برادر میشم گریه می کنم.... داغ بی برادری برام سنگینه دارم گریه می کنم... یه وقت صدا زد حسین جان داداش.... گریه نکن داداش.... گریه نکن حسین جان.. 💥الهی که عالم برا حسین گریه کنه ولی حسین گریه نکنه... کسی اشک حسین رو نبینه... ⬅️(داداش اگرچه منو با زهر مسموم کردند اما حسین جان تو خونه خودم هستم دارم جون میدم،،، الان آب طلب کنم بهم شیر تعارف می کنند... همه کنار بسترم جمعند خواهرم هستش، برادرم هستش،،، اما حسین جان 💥💥 حسین جان روزی میاد روز عاشورا.... دشمن دورت حلقه میزنه حسین جان... داداش لب تشنه شهیدت می کنند... سر تو بالای نی میبرن.... امان امان ⬅️ یه مرتبه صدا زد خواهرم زینب... خواهر طشتی برام بیار خواهر.. میگن اینجا بی‌بی خوشحال شد .. گفت الان حسنم زهرو بر میگردونه... حالش بهتر میشه... اما یه وقت نگاه کنه ببینه پاره های جگر برادر.... ⚫️حسنم بس که ز غم ناله نمود 🔴طشت را پر زِ گُل لاله نمود ☑️اما ای روزگار چه کردی با دل زینب.... دو تا طشت نشون زینب دادی... یه طشت تو مدینه پاره های جگر برادرش حسن..... یه طشتم توی شام، سر بریده حسیــــــــن.... 🔘از دو طشت آمد نوای شور و شین 🔘گاه از طشت حسن گاه از حسین 🔘اندر اینجا قلب زینب خسته بود 🔘وندر آنجا دست زینب بسته بود 🔘از دو لبهای حسن خون میچکید 🔘خورد لبهای حسین چوب یزید 🔆هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله ناله بزن سه مرتبه بگو یا حســــــــین
عشق یک کلام حسین علیه السلام: عشق یک کلام حسین علیه السلام: ‍ _الله_علیه بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ به جرم بی گناهی زد ... یه لاتِ بینِ راهی زد یكی دوبار به جایِ من ، عمه ام رو اشتباهی زد ... خدا لعنتش كنه،اون كسی رو كه رویِ ما اسم خارجی گذاشت همونی كه با غنیمتی های ماتوی بازارهای شام حراجی داشت دلم می خواد بگم به زجر، حداقل برایِ یه بار، سربه سر یتیم نذار گوشواره ام رو خودم می دم، به زورِ سیلی در نیار... یه نفر پیدا نشد بهش بگه،آخه رو یتیم كی شمشیر میكشه؟ از شبی كه خوردم از ناقه زمین،همۀ استخون هام تیر میكشه برام سواله كه چرا،این همه نقشه كشیدن،ما رو زدند و خندیدن همش برایِ اینه كه، چشم عموم رو دور دیدن ... عمو عباس اگه بود كنار من،كی میتونست به ما چپ نگاه كنه؟ با طناب دستامونُ ببنده و وارد بازار شام كنه ...
-1260052736_-211955.mp3
4.89M
🍁▪️🍁 امروز: حضرت عباس علیه السلام 🍂هر روز زیارت عاشورا بخونیم و روضه گوش کنیم. امام زمان: یا جدّاه، هر صبح و شام بر مصائب تو گریه می کنم.
🥀▪️🥀 ورود  اسرا به شام, امام حسین علیه السلام 🏴🍂✨🏴🍂✨🏴🍂✨ چشم امید همه سوی خداست                                          فاطمه شافع روز جزاست هر مکانی که شود ذکر حسین                                           با خبر باش که زهرا آنجاست دلها را ببریم همراه آن قافله ای که وارد شهر شام شد ، سه روز پشت دروازه ساعات نگه شان داشتند ، شهر را آذین کردند ، چراغانی کردند ، مردم را خبر کردند یک عده خارجی وارد شهر می شوند ۱ وقتی اهل بیت همراه سرهای بریده وارد شهر شام شدند . سنگشان زدند ، خاکستر بر سرشان ریختند ، شماتت کردند ، ناسزا گفتند : شامیان هلهله در شام زدند                                               سنگ بر ما ز سر بام زدند ما کجا گوشه ویرانه کجا                                        ما کجا مجلس بیگانه کجا اینجا عدو بر زخمی پیغمبر نمک زد                           اینجا شرار ناله آتش بر فلک زد از مدخل این شهر تا کنج خرابه                               دشمن میان کوچه زینب را کتک زد اینجا لباس عید پوشیدند زنها                                             پای سر ببریده رقصیدند زنها عزیزان فاطمه را وارد مجلس یزید کردند عجب پذیرایی کردند شامیان خاندان پیغمبر را ، یک سر ریسمان به بازوی امام چهارم ، سر دیگر به بازوی عمه اش زینب ، بچه ها را میان ما قرار دادند آنقدر با تازیانه …. همه صدا بزنید حسین .
🍁 السلام 🏴🥀▪️🏴🥀▪️🏴🥀▪️ بر نیزه سرت دیدم و از خویش بریدم وز خویش بریدم چو به نی راس تو دیدم انگار تمامی علی بر سر نیزه‌ست بار غم و اندوه تو از نیزه کشیدم معراج تو بر نیزه شده قاری قرآن من سوره کهف از سر معراج شنیدم گسیوی پریشان ز چه بر باد سپردی؟ این زلف پریشان تو دادست نویدم صبح ظفر ماست به نزدیکی یک آه از ناقه عریان ز پیَت آه کشیدم در شام بلا گر چه به ما سخت گذشته‌است شادم که به فیض نظر شاه رسیدم افسوس که در شام بلا هلهله کردند در هر نفسی زین همه دشنام،شهیدم
🏴🍂🏴 السلام 🥀 وقت باران داغ چشم تر عذابم می‌دهد آب می‌نوشم غم حنجر عذابم می‌دهد شیرخواره سیر باشد زود خوابش می‌برد از عطش بی‌خوابی اصغر عذابم می‌دهد مجلس ختم جوان رفتم دلم آتش گرفت یاد تشییع تن اکبر عذابم می‌دهد غیرتم را شعله‌ور کرده! چهل سالست که ماجرای غارت معجر عذابم می‌دهد ذبح را وقتی که می‌بینم کسی سر می‌برد خاطرات کندی خنجر عذابم می‌دهد روی دست من اثر از حلقه‌های آهن است این کبودی‌های بر پیکر عذابم می‌دهد موی بابایم به روی نیزه‌ها آشفته بود شانه را تا می‌زنم بر سر عذابم می‌دهد کاش غارت می‌شد از روی سرم عمامه‌ام بر سرم جامانده خاکستر عذابم می‌دهد از دم دروازه تا بازار ساعت‌ها گذشت این شلوغی‌های هر معبر عذابم می‌دهد شامیان در پیش من حرف از کنیزی می‌زدند التماس چشم آن دختر عذابم می‌دهد داغ چوب خیزران و مجلس شوم شراب از تمام داغ‌ها بدتر عذابم می‌دهد خطبه را با لعن بر جدم علی آغاز کرد چون به مسجد می‌روم منبر عذابم می‌دهد هرچه آمد بر سر ما از بلای شام بود قتلگاه اصلی ما کوچه‌های شام بود
صد نوا خیزد ز نای نینوایت یا حسین🍁 نغمه های عشق باشد در نوایت یا حسین🍁
🏴 و اشک بی پایان امام سجاد علیه السلام ✍هیچ غذایی نزد امام سجاد علیه السلام نمی‌آوردند مگر آنکه می‌گریست. یکی از خادمان به ایشان گفت می‌ترسم از فرط گریه جان شما بخطر بیافتد! فرمود: حزن و داغ مرا جز خدا کسی نمی‌فهمد. هروقت یاد فرزندان فاطمه(سلام الله علیها) میافتم، بغض و گریه گلویم را می‌گیرد‌. روزی یکی از خادمانِ حضرت گفت: آیا برای گریه شما پایانی است؟  بیش از حد گریه می‌کنید! حضرت فرمود: وای بر تو. یعقوب نبی یکی از فرزندان خود (یوسف نبی) را از دست داد در حالی‌که فرزندش در قید حیات بود، اما یعقوب نبی آنقدر گریست تا نابینا شد. من چگونه آرام بگیرم در حالی پیش چشم من پدرم و برادرانم و عمویم و هفده نفر از بنی‌هاشم را کُشتند. 📚 مناقب ابن شهر آشوب، ۳/۳۰۳