صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)_مرثیه
دستی که سمتِ طشت طلا چوب می زند
چوبِ حراج بر غمِ ایوب می زند
پایِ سربریده ی خورشید مُلک ری
پیوسته حرفِ گندم مرغوب می زند
رویش سیاه! کاسه صبرم لبالب است
در کاخ شام،معجر زینب معذب است
بیهوده خسته می کند این چوب را یزید
این سر همیشه روی لبش ذکر یارب است
تکلیفِ طشت واین همه باران چه می شود؟
پایانِ ماجرایِ اسیران چه می شود؟
گیرم حسین پاره ی قلبِ نبی نبود!
پس احترام قاری قرآن چه می شود؟
ای خیزران! عجول تر از خنجری چرا !؟
مانند تیر حرمله ناباوری چرا !؟
قرآن که خواند، شک به مسلمانیش نکن!
در انتظار معجزه ای دیگری چرا !؟
آهسته تر بزن! به پیمبر گناه نیست!
لب های سنگ خورده ی او روبراه نیست
داری درست جایِ همان نیزه می زنی!
این مجلس شراب کم از قتلگاه نیست
آتش به باغِ سوخته ی خواهرش نزن
طعنه به مویِ مملؤ خاکسترش نزن
باشد، به گریه هایِ حرم اعتنا نکن
باشد بزن، ولی جلویِ مادرش نزن
این سر به جبر نیزه ی اشرار آمده
با داغ دست های علمدار آمده
زخم زبان به پیری او می زنی چرا!؟
همراه زینب از سر بازار آمده
#شام
#مجلس_یزید
#وحید_قاسمی
نوحه مصائب شهر شام
ای وای ای وای ای وای ای وای...
در شام به عترت جفا شد
دیگر نگویم چه ها شد
دست زن و بچه بسته
قلب زینب شد شکسته
ای وای ای وای ای وای ای وای...
دیدند مصیبت و آزار
آلِ حیدر سرِ بازار
زهرا گریان از این عزا
خون بر دیدهٔ مرتضیٰ
ای وای ای وای ای وای ای وای...
آه از رنج بی حساب و
آه از مجلس شراب و
آه از گریهٔ بی امان
آه از ضربتِ خِیزران
ای وای ای وای ای وای ای وای...
#اسارت
#مجلس_یزید
#ماه_صفر #صفر
#شام #ورود_به_شام
🍃#حضرت_زینب علیها سلام
🌾▪️🌾#مجلس_یزید (لعنت الله علیه)
من از وصلِ تو دیگر دل بریدم
به شام و کوفه بارِ غم کشیدم
تنت را بی کفن با زخمِ کاری
چنان با خاک و خون آغشته دیدم
سرت در کاخِ آن شیادِ بی دین
شناور گشته بینِ تشتِ خونین
به زردی رفته رنگِ لاله گونت
الا ای نَصِِّ طاها، آلِ یاسین
حسین جان، ای گلِ خوشبوی مادر
بگو زینب کجا کاخِ ستمگر
چرا ای لاله ی آغشته در خون
شدم با دشمنت اینجا برابر
میانِ تشتِ زر کردم صدایت
شنیدم پاسخ از راسِ جدایت
نگاهم کردی و آهی کشیدی
چکیده اشکِ خون از گونه هایت
تو میدانی که سینه پر ز درده
تو میدانی عدو با ما چه کرده
ببین این رنگِ زردم را برادر
گلویم پر ز بغض و آهِ سرده
تو میدانی. بزار دیگر نگویم
عدو اینجا نشسته روبرویم
مبادا بشنود این گفتگو را
مبادا حمله ور گردد به سویم
بزار ای جان بگویم من چه دیدم
هر آنچه گفته ای من هم شنیدم
شنیدم آهی از دل بر کشیدم
چطور از تل به تا مقتل دویدم
به زیرِ تیغِ کین کردی صدایم
من از سوزِ صدایت آشنایم
تویی در چنگِ دشمن بینِ گودال
بخوان قرآن حسین جان از برایم!
هستی محرابی
#ذکر_مصیبت_مجلس_یزید
▪️✨🌱▪️✨🌱▪️✨🌱
#متن مقتل مجلس یزید
.
سر نازنین امام حسین (ع) را با زنان و کودکان آن امام مبین ، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى که همه ایشان را به یک ریسمان بسته بودند و چون با آن حالت وارد مجلس یزید شدند در مقابلش ایستادند و حضرت سجاد(ع) فرمود: اى یزید! تو را به خدا سوگند مى دهم به گمان تو اگر پیامبر، ما را به این هیئت دیدار نماید چه مى کند؟
.
یزید حکم کرد ریسمانها را بریدند و آل طه و یاسین را از قید طناب رها ساختند سپس یزید، سر مبارک امام (ع) را در پیش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاى داد تا چشم ایشان به سر انور امام حسین (ع) نیفتد و لیکن جناب سیدالساجدین (ع) چشمش بر آن سر نازنین افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، دیگر تا آخر عمرش گوشت کله حلال گوشتى تناول نفرمود.
.
و اما زینب خاتون (ع) چون سر مبارک برادر خود را بدید از شدت ناراحتى دست در گریبان برد چاک زد سپس به آواز غمناک فریاد واحسیناه …. برآورد به قسمى که ناله اش دلها راخراشید.
.
راوى گوید: به خدا سوگند که همه آن کسانى که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود.
.
پس یکى از زنان بنى هاشم که در خانه یزید بود بى اختیار براى امام حسین (ع) بگریست و به آواز بلند با ناله و فغان گفت : یا حبیباه ! یا سید اهل بیتاه یابن محمداه !
راوى گفته که هر کس از آن اهل مجلس صداى آن زن را مى شنید بى اختیار گریه مى کرد.
در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مکرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد.
.
در این هنگام ابو برزه اسلمى خطاب به آن بدتر از ارمنى ، نمود و گفت : واى بر تو اى یزید! به چه جرات چنین جسارتى مى نمایى و با چوب ، به گوهر دندان حسین فرزند فاطمه اطهر مى زنى ؟ من گواهى مى دهم که به چشم خود دیدم که رسول خداصلى الله علیه و آله دنداهاى ثنایاى حسن و حسن را مى بوسید و مى فرمود: ((انتما سیدا…)) شما دو نفر سید و سرور جوانان اهل بهشت هستید، خدا بکش کشندگان شما را و لعنت کند آنها را و جایگاه ایشان جهنم باد که بد جایگاهى است .
.
رواى گوید: پس یزید از این سخنان به خشم آمد و حکم داد که ((ابوبرزه )) را از مجلسش بیرون افکنند. در این هنگام او را کشان کشان بیرون نمودند راوى گفت که یزید ملعون در مقام تمثیل به ابیات ابن زبعرى را که در هنگام شکست مسلمانان در جنگ احد به عنوان فتح نامه براى کفار قریش و اصحاب ابو سفیان در مکه انشاء نموده بود، همى ترنم و زمزمه داشت
.
لَیتَ اءَشْیاخى بِبَدرٍ شَهِدُوا
جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاسَلْ
فَاءَهَلُّوا وَسْتَهَلُّوا فَرَحا
ثُمَّ قالُوا: یا یزیدُ لا تُشَلْ
قَدْ قَتَلْنا الْقَوْمَ مِنْ ساداتِهِمْ
وَ عَدَلْناهُ بِبَدرٍ فَاعْتَدَلْ
لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْک فَلا
خَبَر جاءَ وَ لا وَحْی نَزَلْ
لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ انْ لَمْ اءَنْتَقِمْ
مِن بَنى اءَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ
.
.
یعنى :
.
اى کاش بزرگان قوم از قریش که در جنگ بدر کشته شدند (مانند عتبه ،شیبه ، ولید، ابوجهل و غیره ) در اینجا حاضر بودند و مشاهده مى کردند چگونه طائفه خزرج که یاور رسول الله بودند، از شمشیرهاى قریش به جزع و افغان آمده اند، تا از دیدن این صحنه ، صداها به شادى بلند نمایند و صورتهایشان از شدت سرور و خرسندى ، درخشنده شود و بگویندم یزید دستت شل مباد که این چنین عمل نمودى و انتقام از بنى هاشم گرفتى .
ما بزرگان خزرج را در جنگ احد کشتیم و این معامله را با معامله بدر برابر داشتیم و جنگ بدر بر جنگ احد زیادتى ننمود.
.
بنى هاشم به لعب ، هواى سلطنت داشتند و اسلام را بهانه کردند؛ نزول وحى را حقیقتى نبود (مراد آن کافر از بنى هاشم جسارتت است نسبت به حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله ) از نسل خندف نبودمى اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون کشتگان بدر را نمى کشیدم
#مقتل لهوف
.
#خرابه_شام
#مجلس_یزید #مجلس_یزید_متن_روضه
#متن_روضه