eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
خوانی علی اکبر السلام لمّا تَوَجَّهَ الی الحرب لباسش را پوشید سوار بر اسب شد متوجه میدان جنگ میخواست بشود ، هنوز به اسب نهیب نزده بود اِجتَمَعتِ النِّساءُ حولَهُ من ال.. تمام زنان و دختران ریختند بیرون. حلقه زدند. که راه رفتن نباشد . حسین جان.. گریه ی زن و بچه تان را دیدید؟ چکار میکند با دل؟ ابی عبدلله یک گوشه وایساده دارد نگاه میکند. حلقه زدند . راه را بستند ، راه را بستند و قولنَ لَهُ اِرحَم غُربَتَنا اکبر به غریبیِ ما رحم کن . ولا تَستَعجِل اِلی القِتال میخواهی بروی چرا عجله میکنی؟ نرو فَاِنَّهُ لیسَ لَنا طاقتُ فی فراقِک تو میدانی که ما طاقت فراق تورا نداریم . خب این منظره خیلی عجیب است. فاَخَذَت عمّاتُهُ و اَخَواتُه بِعِنانه و رِکابِه منعتُ عن العَزیمه زینب امد دهانه ی لسب را گرفت گفت نمیگذارم بروی کلثوم امد گردن اسب را گرفت سکینه آمد رکاب اسب را گرفت . ما نمی گذاریم بروی . نباید بروی.. فَعندَ ذلک گفتم گریه زن و بچه تان را دیدید؟ چه میکنه با آدم ؟ فَعندَ ذلک تَغَیَّرَ حال الحسین این منظره را که دید حال ابی عبدلله متغیر شد بحیثُ اشرَفَ علی الموت دیدند حسین دارد جان میدهد، خیلی منظره سخت بود ؛ و صاحَ بِنسائِه و عِیالِه ی بِاَنهُ فریاد زد زینب کلثوم سکینه ولش کنید . رهایش کنید . فانَّهُ مَنصُوصُ بالله بچه ی من به خدا چسبیده و مقتُولُ فی سَبیله بگذارید برود کشته شود . ثمَّ انقدر زن و بچه هیجانی بودند انگار صدای ابی عبدلله را نشنیدند امام حلقه را شکست وارد شد دست علی را گرفت اوردش بیرون گفت بابا می خواهی بروی برو . حالا علی دارد می رود بابا دارد نگاه میکند ، خدا. حسین جان؛ وای . رفت جنگ کرد ، جنگ کرد برگشت . @rozevanoheayammoharramsoghandi
حضرت ابالفضل العباس علیه السلام منبع: بحار الأنوار، ج‏45، ص: 41 لما رأى وحدته ع أتى أخاه و قال يا أخي هل من رخصة؟ وقتی كه ابالفضل تنهائى برادر را ديد آمد خدمت حضرت امام حسین و گفت: يا أخاه! آيا رخصت جهاد به من مى‏دهى؟ فبكى الحسين ع بكاء شديدا امام حسين عليه السلام گريه شديدى كرد ثم قال يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي وَ إِذَا مَضَيْتَ تَفَرَّقَ عَسْكَرِي ‏ بعد فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه تو شهيد بشی لشكر من از هم می پاشد فَقَالَ الْعَبَّاسُ قَدْ ضَاقَ صَدْرِي وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَيَاةِ وَ أُرِيدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ. عباس علیه السلام عرضه داشت: آقا سينم تنگ شده و از زندگى خسته شده ام. ميخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم. فَقَالَ الْحُسَيْنُ ع فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ امام حسين عليه السلام فرمود: مقدارى آب از براى اين كودكان طلب كن. فذهب العباس و وعظهم و حذرهم فلم ينفعهم ابا الفضل رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت بر حذر داشت، ولى اثرى نكرد.: فرجع إلى أخيه فأخبره عباس به سوى امام حسين مراجعت و آن حضرت را آگاه نمود. فسمع الأطفال ينادون العطش العطش ناگاه شنيد كه كودكان فرياد ميزنند العطش! العطش! فركب فرسه و أخذ رمحه و القربة و قصد نحو الفرات حضرت عباس عليه السلام بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه‏ فرات گرديد. فأحاط به أربعة آلاف ممن كانوا موكلين بالفرات تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند آن بزرگوار را محاصره كردند. و رموه بالنبال فكشفهم او را تير باران می کردند ولى او لشكر را شكافت و قتل منهم على ما روي ثمانين رجلا حتى دخل الماء. و بنا بآنچه كه روايت شده تعداد هشتاد نفر از دشمن را كشت تا بر سر آب رسيد. فلما أراد أن يشرب غرفة من الماء ذكر عطش الحسين و أهل بيته فرمى الماء وقتى خواست مشتى آب بياشامد بياد تشنگى امام حسين و اهل بيت آن حضرت افتاد و آب را ريخت. و ملأ القربة و حملها على كتفه الأيمن و توجه نحو الخيمة پس از اينكه مشك را پر از آب كرد و بدوش راست خود انداخت متوجه خيمه‏ها گرديد. فقطعوا عليه‏ الطريق و أحاطوا به من كل جانب دشمنان سر راه بر آن حضرت گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند. فحاربهم حتى ضربه نوفل الأزرق على يده اليمنى فقطعها حضرت عباس عليه السلام با آنان جنگید تا اينكه نوفل بن ازرق دست راست آن حضرت را قطع كرد. فحمل القربة على كتفه الأيسر فضربه نوفل فقطع يده اليسرى من الزند آن بزرگوار مشك را بدوش چپ انداخت و نوفل دست چپ وى را هم از بند جدا كرد. فحمل القربة بأسنانه حضرت عباس عليه السلام بناچار مشك را به دندان گرفت. فجاءه سهم فأصاب القربة و أريق ماؤها ناگاه تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشك آب اصابت نموده آب روى زمين ريخت ثم جاءه سهم آخر فأصاب صدره سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت! فانقلب عن فرسه پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين سقوط كرد و صاح إلى أخيه الحسين أدركني و فرياد زد: يا اخا ادركنى. فلما أتاه رآه صريعا فبكى وقتى امام حسين عليه السلام آمد و آن حضرت را ديد كه از پاى در آمده است گريان شد و قال الحسين ع الْآنَ انْكَسَرَ ظَهْرِي وَ قَلَّتْ حِيلَتِي. امام حسين فرمود: يعنى الان پشتم شكست و راه چاره‏ام قليل و اندك شد . حضرت عباس علیه السلام @rozevanoheayammoharramsoghandi
#امام حسین علیه السلام لما ضاق الأمر بالحسین علیه السلام و قد بقی وحیدا فریدا، التفت الی خیم بنی أبیه فرآها خالیه منهم، ثم التفت الی خیم بنی عقیل فوجدها خالیه منهم، ثم التفت الی خیم أصحابه فلم یر أحدا منهم، فجعل یکثر من قول: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» . ثم ذهب الی خیم النساء، فجاء الی خیمه ولده زین العابدین علیه السلام فرآه ملقی علی نطع من الأدیم، فدخل علیه و عنده زینب تمرضه، فلما نظر الیه علی بن الحسین علیهما السلام أراد النهوض فلم یتمکن من شده المرض، فقال لعمته: «سندینی الحسین علیهما السلام أراد النهوض فلم یتمکن من شده المرض، فقال لعمته: «سندینی الی صدرک فهذا ابن رسول الله صلی الله علیه وآله قد اقبل» ، فجلست زینب خلفه و أسندته الی صدرها، فجعل الحسین علیه السلام یسأل ولده عن مرضه، و هو یحمدالله تعالی، ثم قال: «یا ابتاه ما صنع الیوم مع هؤلاء المنافقین» ؟فقال له الحسین علیه السلام: «یا ولدی قد استحوذ علیهم الشیطان فانساهم ذکر الله، و قد شب الحرب بیننا و بینهم لعنهم الله حتی فاضت الأرض بالدم منا و منهم» . فقال علی علیه السلام: «یا ابتاه این عمی العباس؟» خبر رسید که ارباب بی علمدار است وپای بی صفتان سمت خیمه ها افتاد نگاه پست حرامی به خیمه ها افتاد خلاصه اینکه سره گوشواره دعوا شده فقال علی علیه السلام: «یا ابتاه این عمی العباس؟» فلما سأل عن عمه اختنقت زینب بعبرتها، و جعلت تنظر الی أخیها کیف یجیبه؟ لانه لم یخبره بشهاده عمه العباس خوفا من أن یشتد مرضه. فقال علیه السلام: «یا بنی ان عمک قد قتل، و قطعوا یدیه علی شاطی ء الفرات» ، فبکی علی بن الحسین علیه السلام بکاء شدیدا حتی غشی علیه، فلما أفاق من غشیته جعل یسأل عن کل واحد من عمومته والحسین علیه السلام یقول له: «قتل» فقال: «و أین أخی علی بن الحسین ، و حبیب بن مظاهر، و مسلم بن عوسجه، و زهیر بن القین» ؟ فقال له: «یا بنی اعلم انه لیس فی الخیام رجل حی الا أنا و أنت، و أما هؤلاء الذین تسأل عنهم فکلهم صرعی علی وجه الثری» ، فبکی علی بن الحسین بکاء شدیدا، ثم قال لعمته زینب: «یا عمتاه علی بالسیف والعصا» . فقال له أبوه: «و ما تصنع بهما» .فقال: «أما العصا فاتوکأ علیها، و أما السیف فاذب به بین یدی ابن رسول الله صلی الله علیه وآله فانه لا خیر فی الحیاه بعده» ، فمنعه الحسین من ذلک و ضمه الی صدره و قال له: «یا ولدی انت اطیب ذریتی، و افضل عترتی، و انت خلیفتی علی هؤلاء العیال و الاطفال، فانهم غرباء مخذولون، قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان سکتهم اذا صرخوا، و آنسهم اذا استوحشوا، و سل خواطرهم بلین الکلام، فانهم ما بقی من رجالهم من یستأنسون به غیرک و لا احد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک، دعهم یشموک و تشمهم، و یبکوا علیک و تبکی علیهم» . ثم لزمه بیده و صاح بأعلی صوته: «یا زینب و یا ام کلثوم و یا سکینه و یا رقیه و یا فاطمه، اسمعن کلامی و اعلمن ان ابنی هذا خلیفتی علیکم، و هو امام مفترض الطاعه» ثم قال له: یا ولدی بلغ شیعتی عنی السلام فقل لهم: ان ابی مات غریبا فاندبوه و مضی شهیدا فابکوه. (1) . 1- الدمعه الساکبه 351:4، معالی السبطین 22:2، ذریعه النجاه: 139. لما أراد أن یتقدم الی القتال نظر یمینا و شمالا و نادی: «ألا هل من یقدم لی جوادی» فسمعت زینب علیها السلام، فخرجت و اخذت بعنان الجواد و اقبلت الیه و هی تقول: لمن تنادی و قد قرحت فؤادی. (معالی السبطین 27:2 المنتخب للطریحی: 440، اسرار الشهاده: 423.) ثم قال علیه السلام: «ائتونی بثوب لا یرغب فیه، البسه غیر ثیابی، لا اجرد، فانی مقتول مسلوب» . فأتوه بتبان، فأبی أن یلبسه و قال: «هذا لباس أهل الذمه» ثم أتوه بشی ء أوسع منه دون السراویل و فوق التبان فلبسه، ثم ودع النساء، و کانت سکینه تصیح فضمها الی صدره و قال: سیطول بعدی یا سکینه فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی لا تحرقی قلبی بدمعک حسره مادام منی الروح فی جثمانی و اذا قتلت فانت اولی بالذی تأتینه یا خیره النسوان (بحارالأنوار: 46:45، الدمعه الساکبه 334:4.) @rozevanoheayammoharramsoghandi
اباعبدالله تحقیقی ▪️🍂▪️🍂▪️🍂▪️🍂 بسم‌الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول‌الله، السلام علیک یابن امیرالمؤمنین و ابن سیدالوصیین و رحمةالله و برکاته. شیرخوارگان اباعبدالله در کربلا یکی از شهدای بزرگوار کربلا یا بهتر است بگوییم دو تن از شهیدان مظلوم کربلا دو فرزند شیرخواره هستند که منسوب به امام حسین هستند. در تاریخ، نام‌ دو پسر شیرخواره برده شده؛ یکی به نام علی‌اصغر و دیگری به نام عبدالله که پدرشان امام حسین است و هر دو در کربلا به شهادت رسیدند. این یک بحث اختلافی است که آیا دو پسربچه شیرخواره بودند یا یکی؟ لازم است مستحضر باشید که حتّی بعضی اعتقاد دارند که سه فرزند شیرخوار وجود داشته امّا بیشتر منابع طوری بیان کرده‌اند که استفاده می‌شود یک فرزند شیرخواره چند ماهه و یک فرزند شیرخوار چند روزه در کربلا حضور داشتند. علی‌أی‌حال امام حسین، دو فرزند شیرخوار(یکی چند روزه و یکی چند ماهه) داشتند که هر دو در کربلا به شهادت رسیدند که به هر دو فرزند در زیارت ناحیه مقدسه اشاره بلکه تصریح شده است. حضرت ولی‌عصر، در زیارت ناحیه مقدسه این‌گونه سلام می‌دهند، در یک فراز سلام مختصری می‌دهند: «السلام علی علیٍّ‌الکبیر» سلام بر علی بزرگ که علی‌اکبر است. «السلام علی الرضیع الصغیر» سلام بر شیرخواری که کوچک است. در جای دیگر این‌طورسلام می‌دهند: «السَّلَامُ عَلَى عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ الطِّفْلِ الرَّضِيعِ» سلام بر عبدالله بن حسین، آن طفل شیرخواره «الْمَرْمِيِّ الصَّرِيعِ» طفلی که تیر خورد، به خاک و خون کشیده شد «الْمُتَشَحِّطِ دَماً» آن فرزند شیرخواری که در خون خودش غلطید و غوطه‌ور شد. «الْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِي السَّمَاءِ» آن فرزند شیرخواری که خونش در آسمان‌‌ها بالا رفت. «الْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِي حَجْرِ أَبِيهِ» آن فرزندی که با تیر در دامان پدرش ذبح شد.«لعن الله رامیَه حرملة بن کاهل الاسدی» لعنت خدا بر حرمله که با تیر بر گلوی او زد. آن‌قدر تیر با سرعت به گلوی نازک فرزند امام‌حسین نشست که مثل کسی که چاقو به گلوی او بگذاری و با چاقو سر از بدن او جدا کنی سر از بدن آن طفل شیرخواره جدا شد. امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه این‌گونه بر عبدالله‌بن‌حسین سلام می‌دهد و از مقتل عبدالله پرده‌برداری می‌فرماید. خداوند متعال توفیقات تک تک عزیزان را روز افزون بفرماید. و السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته - المزار الکبیر، ص 496، حدیث نهم. - المزار الکبیر، ص 486.
اباعبدالله تحقیقی ▪️✨▪️✨▪️✨ بسم‌الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک یابن رسول‌الله، السلام علیک یابن امیرالمؤمنین و رحمة الله و برکاته. شیوه شهادت حضرت علی‌اصغر به نقل سیدبن طاووس دو تن از شهدای کربلا فرزندان شیرخوار امام حسین هستند. یکی به نام عبدالله و دیگری به نام علی‌اصغر. منابع تاریخی به شهادت هر دو بزرگوار اشاره کرده‌اند. مرحوم سید بن طاووسرضوان‌الله‌تعالی‌علیه شهادت یکی از این فرزندان را در کتاب نفیس لهوف این‌گونه بیان می‌فرماید: «لَمَّا رَأَى الْحُسَيْنُ مَصَارِعَ فِتْيَانِهِ وَ أَحِبَّتِهِ» وقتی امام حسین شهادت دوستان و جوانانش را دید «عَزَمَ عَلَى لِقَاءِ الْقَوْمِ بِمُهْجَتِهِ» تصمیم گرفت خودش آماده شود و به میدان برود «وَ نَادَى هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رسول‌الله» صدا زد: آیا مدافعی هست تا از حرم پیغمبر دفاع کند؟ «هَلْ مِنْ مُوَحِّدٍ يَخَافُ اللَّهَ فِينَا» آیا موحدی هست که در ارتباط با ما از خدا حساب ببرد؟ «هَلْ مِنْ مُغِيثٍ يَرْجُو اللَّهَ بِإِغَاثَتِنَا» آیا کمک‌کننده‌ای هست که به امید خداوند به ما کمک کند؟ «هَلْ مِنْ مُعِينٍ يَرْجُو مَا عِنْدَ اللَّهِ فِي إِعَانَتِنَا» آیا یاری‌دهنده‌ای هست که با امید به آن‌چه که نزد خدا است به ما کمکی برساند؟ «فَارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِيلِ» صدای ناله زن‌ها از خیمه‌ها بلند شد «فَتَقَدَّم‏ إِلَى باب الْخَيْمَةِ» حسین به سمت درِ خیمه قدم زد تا در مقابل در خیمه قرار گرفت «وَ قَالَ لِزَيْنَبَ: نَاوِلِينِي وَلَدِيَ الصَّغِيرَ حَتَّى أُوَدِّعَهُ» به زینب فرمود: آن فرزند صغیر مرا بیاور تا با او خداحافظی و وداع کنم. «فَأَخَذَهُ وَ أَوْمَأَ إِلَيْهِ لِيُقَبِّلَهُ» فرزندش را به دستش گرفت و به فرزند شیرخواره‌اش اشاره کرد برای این که او را ببوسد «فَرَمَاهُ حَرْمَلَةُ بْنُ الْكَاهِلِ الْأَسَدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ» حرمله ملعون تیری رها کرد «فَوَقَعَ فِي نَحْرِهِ» این تیر بر گودی گلوی علی نشست «فَذَبَحَهُ» سر از بدن فرزند جدا کرد و او را ذبح کرد. «فذبحه» یعنی چنان این تیر را زد که این فرزند را ذبح کرد، سر از بدن او جدا کرد. «فَقَالَ لِزَيْنَبَ خُذِيهِ» حسین رو به زینب کرد و صدا زد: این فرزندم را نگه‌دار. «ثُمَّ تَلَقَّى الدَّمَ بِكَفَّيْهِ فَلَمَّا امْتَلَأَتَا رَمَى بِالدَّمِ نَحْوَ السَّمَاءِ» امام حسین دو مشت مبارکش را زیر خون گلوی علی گرفت، هر دو مشت را از خون علی پُر کرد و به آسمان پاشید. «ثُمَّ قَالَ هَوَّنَ عَلَيَّ مَا نَزَلَ بِي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللَّهِ» همین که می‌بینم این مصیبتی که بر من نازل شده در مقابل دیدگان خداوند متعال است بر من آسان است. «قَالَ الْبَاقِرُ: فَلَمْ يَسْقُطْ مِنْ ذَلِكَ الدَّمِ قَطْرَةٌ إِلَى الْأَرْضِ» حضرت باقر فرمود: حتّی یک قطره از این خون بر روی زمین ریخته نشد. خونی که امام حسین از گلوی علی‌اصغر به آسمان پاشید حتّی یک قطره‌اش به زمین ریخته نشد. این خون‌ها را به آسمان بردند و حتّی یک قطره‌اش را زمین نتوانست تحمل کند. درود خدا و انبیاء و ملائکه بر روح بلند فرزند شیرخوار اباعبدالله‌الحسین. و السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته. الملهوف علی قتلی الطفوف، سید بن طاووس، ص168. کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozevanoheayammoharramsoghandi
اباعبدالله تحقیقی ▪️🍁▪️🍁▪️🍁▪️🍁 بسم‌الله الرحمن الرحیم السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علی الحسین و علی علیّ بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و رحمةالله و برکاته. شیوه شهادت عبدالله رضیع به نقل شیخ مفید یکی از بخش‌های مرثیه جانسوز و جانگدازِ فرزند شیرخوار امام حسین آن بخشی است که مرحوم شیخ‌مفیدرضوان‌الله‌تعالی‌علیه در کتاب نفیس «الارشاد‌« پیرامون شهادت فرزند شیرخوار امام حسین نقل فرموده‌اند می‌باشد. ایشان این‌گونه می‌نویسند: «جَلَسَ الْحُسَيْنُ أَمَامَ الْفُسْطَاطِ» امام حسین جلوی خیمه نشست «فَأُتِيَ بِابْنِهِ عَبْدِاللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ هُوَ طِفْلٌ» پسرش عبدالله‌بن‌حسین را که طفل کوچکی بود برای او آوردند. «فَأَجْلَسَهُ فِي حَجْرِهِ» امام این فرزند را در دامان خودشان نشاندند، «فَرَمَاهُ رَجُلٌ مِنْ بَنِي أَسَدٍ بِسَهْمٍ» مردی از بنی‌اسد تیری رها کرد. «فَذَبَحَهُ» این تیر چنان بر گلوی این فرزند نشست که او را ذبح کرد. تیر مثل چاقو گلوی عبدالله را بُرید. «فَتَلَقَّى الْحُسَيْنُ دَمَهُ» امام حسین خون عبدالله را در مشت گرفت. «فَلَمَّا مَلَأَ كَفَّهُ» وقتی مشت مبارکش پُر شد«صَبَّهُ فِي الْأَرْضِ» به سمت زمین ریخت، امّا این خون به سمت زمین نرفت. «‏ثُمَّ قَالَ: رَبِّ إِنْ تَكُنْ حَبَسْتَ عَنَّا النَّصْرَ مِنَ السَّمَاءِ» سپس عرضه داشت: خدایا اگر کمک آسمانی‌ات را از ما دریغ کردی، از آسمان بر ما کمکی نرسید، ما نخواستیم «فَاجْعَلْ ذَلِكَ لِمَا هُوَ خَيْرٌ» این کمکی که از آسمان به ما نشد، این کمک را برای جای بهتر قرار بده. «وَ انْتَقِمْ لَنَا مِنْ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ» انتقام ما را از این قوم ظالم و جنایتکار بگیر. «ثُمَّ حَمَلَهُ حَتَّى وَضَعَهُ مَعَ قَتْلَى أَهْلِهِ» سپس این فرزند شیرخوار را حمل کرد تا این که در کنار کشته‌های خانواده خودش قرار داد. مرحوم شیخ مفیداین‌گونه از این فرزند یاد می‌کند. شیوه شهادت عبدالله رضیع به نقل سبط بن جوزی در کتاب «تذکرة الخواص»، پیرامون شهادت فرزند شیرخوار اباعبدالله این‌گونه می‌نویسد: «لمّا رآهم الحسينُ مصرّين على قتله» وقتی حسین دید مردم کوفه اصرار بر کشتن او دارند «أخذ المصحف و نَشَرَه» قرآن را گرفت و باز کرد «و جعله على رأسه» قرآن را بر سر مبارکش قرار داد «و نادى بيني و بينكم كتاب اللّه و جدي محمد رسول‌الله» با صدای بلند صدا زد: بین و بین شما مردم کوفه کتاب خدا و جدّم پیغمبر قضاوت کند و شاهد باشد. «يا قوم بِمَ تستحلّون دمي» ای مردم کوفه! شما به چه جرمی ریختن خون مرا حلال می‌دانید؟ «فالتفت الحسين فاذاً بطفلٍ له يبكي عطشاً» حسین رو به خیمه‌ها کرد، ناگاه چشمش به فرزند شیرخواری افتاد که از تشنگی گریه می‌کند. «فأخذه على يده» حسین او را روی دستش گرفت «و قال يا قوم إن لم ترحموني فارحموا هذا الطفل» صدا زد: ای مردم اگر به من رحم نمی‌کنید به این طفل شیرخوار رحم کنید «فرماه رجل منهم بسهم فذبحه» یک مردی از دشمن تیری رها کرد، این تیر چنان بر بدن فرزند نشست که او را ذبح کرد «فجعل الحسين يبكي» حسین گریه می‌کرد «و يقول: اللهم احكم بيننا و بين قوم دعونا لينصرونا فقتلونا» و صدا می‌زد: خدایا تو خودت بین ما و بین این مردمی که ما را دعوت کردند تا به ما کمک کنند امّا ما را کشتند قضاوت کن. «فنودي من الهوى» ناگاه صدایی از آسمان شنیده شد، «دعه يا حسين، فانّ له مرضعاً في الجنة» حسین! این فرزند را رها کن که شیر‌دهنده‌ای در بهشت آماده است برای این که این فرزند را سیراب کند و شیر بنوشاند. خداوند متعال معرفت ما به مقامات ملکوتی و نورانی اولیاء خودش بهتر و بیشتر بفرماید. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. الارشاد‌، شیخ‌مفید، ج 2، ص 108. - تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی ،ص 252. کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozevanoheayammoharramsoghandi
▪️✨🌱▪️✨🌱▪️✨🌱 مقتل مجلس یزید . سر نازنین امام حسین (ع) را با زنان و کودکان آن امام مبین ، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى که همه ایشان را به یک ریسمان بسته بودند و چون با آن حالت وارد مجلس یزید شدند در مقابلش ایستادند و حضرت سجاد(ع) فرمود: اى یزید! تو را به خدا سوگند مى دهم به گمان تو اگر پیامبر، ما را به این هیئت دیدار نماید چه مى کند؟ . یزید حکم کرد ریسمانها را بریدند و آل طه و یاسین را از قید طناب رها ساختند سپس یزید، سر مبارک امام (ع) را در پیش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاى داد تا چشم ایشان به سر انور امام حسین (ع) نیفتد و لیکن جناب سیدالساجدین (ع) چشمش بر آن سر نازنین افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، دیگر تا آخر عمرش گوشت کله حلال گوشتى تناول نفرمود. . و اما زینب خاتون (ع) چون سر مبارک برادر خود را بدید از شدت ناراحتى دست در گریبان برد چاک زد سپس به آواز غمناک فریاد واحسیناه …. برآورد به قسمى که ناله اش دلها راخراشید. . راوى گوید: به خدا سوگند که همه آن کسانى که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود. . پس یکى از زنان بنى هاشم که در خانه یزید بود بى اختیار براى امام حسین (ع) بگریست و به آواز بلند با ناله و فغان گفت : یا حبیباه ! یا سید اهل بیتاه یابن محمداه ! راوى گفته که هر کس از آن اهل مجلس صداى آن زن را مى شنید بى اختیار گریه مى کرد. در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مکرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد. . در این هنگام ابو برزه اسلمى خطاب به آن بدتر از ارمنى ، نمود و گفت : واى بر تو اى یزید! به چه جرات چنین جسارتى مى نمایى و با چوب ، به گوهر دندان حسین فرزند فاطمه اطهر مى زنى ؟ من گواهى مى دهم که به چشم خود دیدم که رسول خداصلى الله علیه و آله دنداهاى ثنایاى حسن و حسن را مى بوسید و مى فرمود: ((انتما سیدا…)) شما دو نفر سید و سرور جوانان اهل بهشت هستید، خدا بکش کشندگان شما را و لعنت کند آنها را و جایگاه ایشان جهنم باد که بد جایگاهى است . . رواى گوید: پس یزید از این سخنان به خشم آمد و حکم داد که ((ابوبرزه )) را از مجلسش بیرون افکنند. در این هنگام او را کشان کشان بیرون نمودند راوى گفت که یزید ملعون در مقام تمثیل به ابیات ابن زبعرى را که در هنگام شکست مسلمانان در جنگ احد به عنوان فتح نامه براى کفار قریش و اصحاب ابو سفیان در مکه انشاء نموده بود، همى ترنم و زمزمه داشت . لَیتَ اءَشْیاخى بِبَدرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاسَلْ فَاءَهَلُّوا وَسْتَهَلُّوا فَرَحا ثُمَّ قالُوا: یا یزیدُ لا تُشَلْ قَدْ قَتَلْنا الْقَوْمَ مِنْ ساداتِهِمْ وَ عَدَلْناهُ بِبَدرٍ فَاعْتَدَلْ لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْک فَلا خَبَر جاءَ وَ لا وَحْی نَزَلْ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ انْ لَمْ اءَنْتَقِمْ مِن بَنى اءَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ . . یعنى : . اى کاش بزرگان قوم از قریش که در جنگ بدر کشته شدند (مانند عتبه ،شیبه ، ولید، ابوجهل و غیره ) در اینجا حاضر بودند و مشاهده مى کردند چگونه طائفه خزرج که یاور رسول الله بودند، از شمشیرهاى قریش به جزع و افغان آمده اند، تا از دیدن این صحنه ، صداها به شادى بلند نمایند و صورتهایشان از شدت سرور و خرسندى ، درخشنده شود و بگویندم یزید دستت شل مباد که این چنین عمل نمودى و انتقام از بنى هاشم گرفتى . ما بزرگان خزرج را در جنگ احد کشتیم و این معامله را با معامله بدر برابر داشتیم و جنگ بدر بر جنگ احد زیادتى ننمود. . بنى هاشم به لعب ، هواى سلطنت داشتند و اسلام را بهانه کردند؛ نزول وحى را حقیقتى نبود (مراد آن کافر از بنى هاشم جسارتت است نسبت به حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله ) از نسل خندف نبودمى اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون کشتگان بدر را نمى کشیدم لهوف .
Zohr10Moharram1400[04].mp3
17.52M
🎤حاج میثم تذکر: این صوت شامل روضه‌ بسیار سنگینی از می‌باشد. ضمن تاکید بر شنیدن این صوت، توصیه می‌شود با حال مناسب گوش کنید 😭😭😭 ▪️ویژه 🖤🖤🖤 دوباره عاشورا شد، حسین تنها شد میون صحرا دور و برش غوغا شد تیر سه شعبه اومد از راه قلبت رو زیر و کرد مولا خون تو مثل رود جاری شد، به روی خاکا حدود ساعت سه از حال رفتی کشون کشون میون گودال رفتی هجوم آوردن اون که به مال حروم عادت کرده بریدن سرت رو قیمت کرده هجوم آوردن «برای غربتت بمیرم مولا، چه سخت جون دادی» همونی که پای صد تا نامه مُهر زد آروم آروم از گوشه با نیزه اومد آهت عرشو به گریه انداخت وقتی نیزه به پهلوت می‌خورد پهلوی زخمی مادر رو، به یادت آورد یه عده سکه واسه شمشیر داشتن یه عده اما چوب و سنگ برداشتن مسلمون نیستن یه عده تنها هلهله می‌کردن یه عده‌شون با اینکه پیرمردن عصا برداشتن «برای غربتت بمیرم مولا، چه سخت جون دادی» صدا می‌زد آب... با سنگ جواب می‌دادن با اینکه حتی به اسبا آب می‌دادن از زخم تیر و تیغ و نیزه زخم زبونشون سخت‌تر بود ناسزاها همه تقصیرِ، بغض حیدر بود با گریه ابن سعد به لشکر میگه: تموم کنین کار حسینو دیگه سرش رو میخوام اول برید راحت کنید این مردو بعدش برید غارت کنید این مردو سرش رو میخوام «برای غربتت بمیرم مولا، چه سخت جون دادی» چقد طولانی شد کشتن ثارالله چرا این لشکر دست برنمیداره؟ آه... آه از اون ساعتی که مردی سنگین کرد سینه‌شو آه یا رب جسمش رو با لگد برگردوند، به سمت زینب چِشم حسین داره سیاهی میره محاسنش رو تووی دست می‌گیره چه تیغ کندی... یکی...
حضرت زهرا  گلیب ،  مقتلده   نالان   آغلادی تلین اوسته  زینب   مضطر  پریشان آغلادی گون  باتیب  قاره  گیندی عرشیان و فرشیان آسمان ماتم   دوتوب    دنیایه  باران آغلادی شهپرین جبریل آچیب بیکس حسینین باشینا جان وئیرن وقته باخیب اربابه حیران آغلادی مقتله  جاری    اولاندا    خون   دلبند بتول یاندی  قلب   مصطفی،  آیات  قرآن  آغلادی سس سسه وئردی بنات آل طاها دل غمین نو  گل  آواره سی  مخیمده   پنهان آغلادی ظلم   اعدا   جنتی    ائتدی     عزادار حسین باغ   جنتده   گل      زهرایه    غلمان آغلادی ایستدی کسین  حسینین باشینی شمر لعین دوزمدی   بو  محنته   غیرتلی انسان آغلادی روز عاشوراده اولدی،  کون و امکان غمکده تیتردی   عرش    خدا   ملک سلیمان آغلادی گوردی هرکس ظلم اعدانی آلیشدی سینه سی قوم  کافرده او گون  اولدی مسلمان آغلادی بی وفالر  سیندیریب  عهد  و وفا آیئنه  سین اشقیانون   ظلمینه   معناده     پریان آغلادی ✍عبـــــــــــــادے_طارمـــے
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 امام سجاد علیه‌السلام با چه وضعی بدن مطهر سیدالشهداء و قمر بنی هاشم علیهماالسلام را به خاک سپردند. در نقلی آمده است: بعد از آن که اجساد مطهر شهدای کربلا را إمام سجاد علیه‌السلام همراه بنی اسد به خاک سپردند، آرام به طرف جسد مطهر سیدالشهدا علیه السلام آمدند و مقدار کمی از خاک ها را کنار زدند و یک قبر حفر شده نمایان شد همان قبری که رسول خدا صلی الله علیه و آله حفر نموده بودند. مردان بني اسد پیش آمدند تا حضرت را کمک کنند اما امام علیه السلام با یک حالت خضوع و خشوعی فرمودند: من به تنهایی کفایت میکنم. به او گفتند: ای برادر! چگونه تو تنهایی می توانی آن را خاک کنی؟! ما همگی نتوانستیم حتی یک عضو از اعضای او را تکان بدهیم! در این هنگام امام علیه‌السلام گریه کردند و فرمودند: ▪️ إنَّ مَعِیَ مَن یُعینُنی همراه من کسانی هستند که مرا کمک دهند. سپس با دست مبارکشان، بدن مطهر سیدالشهدا علیه السلام را بلند کردند و فرمودند: بِسمِ اللّهِ و بِاللّهِ و في سَبيلِ اللّهِ و عَلىٰ مِلَّةِ رَسولِ اللّهِ، هذا ما وَعَدَ اللّهُ و رَسولُهُ، و صَدَقَ اللّهُ و رَسولُهُ، ما شاءَ اللّهُ، لا حَولَ و لا قُوَّةَ إلّا بِاللّهِ الْعَليِّ الْعَظيم و به تنهایی جسد مطهر را در خاک نهادند و کسی از بنی اسد جلو نیامد. لَمَّا أقَرَّهُ في لَحدِهِ وَضَعَ خَدَّهُ عَلىٰ نَحرِهِ الشَّريفِ، و هو يَبكي و يَقولُ: ▪️ وقتی که آن پیکر مطهر، در قبر آرام گرفت، امام زين العابدين علیه‌السلام، گونه مبارک‌شان را بر روی رگ‌های گلوی سیدالشهدا علیه‌السلام گذاشتند و در حالی که گریه می‌کردند، فرمودند: طوبىٰ لِأرضٍ تَضَمَّنَتْ جَسَدَكَ الطّاهر، أمّا الدُّنيا فَبَعدَكَ مُظلِمَةٌ، و أمّا الآخِرَةُ فَبنوركَ مُشرِقَةٌ، أمّا الْحُزنُ فَسَرمَدٌ، و أمّا اللَّيلُ فمُسَهَّدٌ. ▪️خوشا به حال زمینی که جسم تو را در بر گرفته است. اما دنیا، بعد از تو دیگر تاریک است و اما آخرت از نور تو ، نور گرفته است‌. از غم تو، حزن واندوه ما بی پایان شد و شب ها، خواب را از ما ربود؛ ... سپس حضرت قبر را پوشاندند و با انگشت مبارک شان روی آن نوشتند: هذا قَبرُ حسينِ بنِ عليِّ بنِ أبي طالبٍ الّذي قَتَلوهُ عَطشاناً غَريباً ▪️این قبر حسین بن علی (عليهماالسلام) است که او را تشنه و غریب کشتند. در این هنگام بنی اسد گفتند:جسد یک پهلوان در اطراف شریعه باقی مانده و در اطراف او دو جنازه بود. كُلَّما حَمَلنا منه جانِباً سَقَطَ الآخَر، لِكَثرَةِ ضَربِ السُّيوفِ، و طَعنِ الرِّماحِ، و رَشقِ السِّهامِ ▪️و هر بار یک طرف جسد آن پهلوان را بلند می کردیم. آن طرف دیگری به دلیل ضربات مکرر شمشیرها و نیزه ها و تیرها می افتاد. ▪️ امام علیه‌السلام فرمودند: برویم در کنار جسد آن پهلوان. امام همراه بنی اسد نزد آن جسد رفتند ،وقتیکه نگاه حضرت به بدن آن پهلوان افتاد، خودش را روی جسد او انداخت و او را بوسید و فرمود: ای ماه بنی هاشم،بعد از تو دیگر خاک بر سر این دنیا. سلام من بر شهیدی که اجرش فقط با خداست... سپس به آنها دستور داد که برای او قبری حفر کنند و خود حضرت پیش آمد و تنهایی، بدن قمر بنی هاشم را درون خاک گذاشت و هیچکس را با او همراهی نکرد... سپس حضرت به سراغ اسب خود رفت. بنی اسد دور او حلقه زدند و از او درباره خود و این اجساد پرسیدند ، امام به آنها فرمود: قبر امام حسین علیه‌السلام، شما آن را که دانستید. اما آن حفره اول که هفده جسد را در آن به خاک سپردید، اهلبیت و اقرباء آن حضرت بودند که نزدیک‌ترین آن ها به جسد مطهر امام حسین علیه السلام، جسد مطهر فرزندش علی اکبر است. و آن حفره دوم، بدن های اصحاب و یاران آن حضرت بودند و آن جسدی که بالای سر آن ها تنها به خاک سپردید، بدن حبیب بن مظاهر بود. و اما آن پهلوان که کنار فرات افتاده بود، بدن ابالفضل العباس علیه السلام بود. پس بعد از من هر که از شما سوال کرد او را آگاه کنید. آنها به امام گفتند: ای برادر! تو را به حق همان جسمی که تنهایی به خاک سپردی، بگو به ما که کیستی؟ در این هنگام امام به شدت گریه کردند و فرمودند: من امامتان علی بن الحسین علیهما‌السّلام هستم. امام این جمله را فرمودند و دیگر از دید آنها غایب شدند. 📚مقتل الحسين عليه‌السّلام،بحرالعلوم، ص۴۷۰ تن ها به روی خاک مانده، سر نمانده چیزی به غیر از خاک و خاکستر نمانده جسم جوانان بنی هاشم به خاک است لشکر نمانده، ساقی لشکر نمانده زیباترین پروانه در گودال مانده پروانه‌ای که در تن او پر نمانده آقا رسید و دید از نزدیک انگار انگشت آقا نیست، انگشتر نمانده! گفتند با گریه که آقا جز حصیری چیزی برای دفن این بی سر نمانده پیچید پیکر را میان بوریا و فرمود آقا: چیزی از پیکر نمانده؟!.. 😭 @ هشتک کانال حذف نشود ❌