#روضه شام غریبان
#استادمیرزامحمدی
🏴🏴🍁🏴🏴🍁🏴🏴
السلام علیک یا اباعبدالله .
و اَسرَعَ فرسُکَ شارداً إلی خیامِک . قاصدا مُهَمهماً باکیا. دیدند اسب ابی عبدالله گریه کنان زجه زنان دارد می آید سمت خیمه ها ، فلما رأَینا النِّسا جوادکَ مَخزیاً و نظَرنَ سرجکَ ملویّا دیدند زین واژگون یال غرق خون ، ذوالجناح دارد زجه میزند. هی میگوید الظَّلیمَةَ الظَّلیمَة من إمَّة قَتَلت ابن بنت نبیها همه از خیمه ها بیرون آمدند. چه کردند؟ ناشرات الشُعورِ علی الخُدور لاطمات الوُجوه سافرات و ذلی مسرَعِکَ مبادرا دنبال ذوالجناح آمدند، نشانی را خوب بلد بود . زینب و سکینه و بچه ها رساند کنار گودال . تا رسیدند ناحیه میگوید و الشمرُ جالسٌ علی صدره . حسین ....
با اشاره ی ابی عبدالله این زن و بچه برگشتند . چیزی نگذشت یک وقت زینب دید زمین دارد میلرزد . فاطمه ی بنت الحسین میگوید من کنار خیمه ها بودم یک وقت دیدم یک نانجیبی دارد تکبیر میگوید . امام چهارم فرمود بخدا سر بابایم را روی نیزه زدند. های حسین
اما آنی که دل را میسوزاند این است . این نازدانه میگوید خودم با گوشهایم شنیدم عمر سعد فریاد میزد : مَن یَنتدبُ باالحسین کیه بر بدن اسب بتازاند ؟ دیگر نگویم چه شد . ده نفر مشغول گودال شدند . بقیه حمله کردند به خیمه ها . همه فرار کردند به دستور زینب کبری .
حمید ابن مسلم میگوید من با شمر و خولی آمدم دیدم یک خیمه ای آتش گرفته . یک خانوم بلند بالایی کنار خیمه ایستاده . لباس خودش هم آتش گرفته ، گفتم بانو چرا فرار نمیکنی؟ فرمود اینجا یادگار امامم است . گفتم و رفتم . حمید میگوید خولیِ ملعون وارد شد چنان با سیلی به صورت زینب زد . حسین....
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه شام#غریبان
#استادمیرزامحمدی
🏴🏴✨🏴🏴✨
الیوم ماتَ جدّی رسول الله ، و الیوم مات أُمّی فاطمه.
امروز مادر و پدر و برادر و جدم را از دست دادم. تو دیگه مقدمه نمیخواهی من هم از تو جیغ و داد نمیخواهم. صداتان گرفته خسته اید ، اما این سر چشمه ی زلال اشکت هیچوقت نباید خاموش شود.
هرکه فکر میکند خاموش شده ببیند این حرارت هرگز خاموش نمیشود . با یک سلام دوباره دلت بهانه میکند .
السلام علیک یا اباعبدالله. دیگر مقدمه هم نمیخواهی .
غروب بود و زنی بیقرار تنها بود / زنی ز داغ برادر فکار تنها بود .
الان تو این امنیت تو این روشنی که خیابانها تا صبح روشن است ، جرات میکنی نه ناموست را بچه ی قدو نیمقدت را ساعت یازده و دوازده شب بفرستی بیرون؟ هم خودت میترسی هم بچه میترسد. اما امشب تا صبح این زن و بچه کجا فرار کردند؟
غروب بود و علمدار خفته و زینب میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود / غروب بود و طناب و اسیری و زینب هزار و نهصدو پنجاه بار تنها بود .
دیگر چه خبر بود ؟ غروب بود و رباب و صدای لالایی / کنار تربت یک شیرخوار تنها بود
دستور داد خیمه ها را با اهلش بسوزانند . جلوتر زین العابدین دستور داد علَیکُنَّ بالفرار همه دارند فرار میکنند. اما کجا بروند؟ استقرار لشکر دشمن ، به شکل نعل اسب بود. یعنی نه به میمنه میشد فرار کرد نه به میسره . همه به پشت خیمه گاه فرار کردند. پشت خیمه گاه هم پر از نیزار و خار مغیلان بود . اصلا امام آنجا را حریم قرار داده بود که کسی حمله نکند . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مُجمل.
فاطمه ی بنت الحسین خودش دارد روایت میکند ، دیدم فرد سواری دارد من را تعقیب میکند . یا الله . یک دختر سه چهار ساله با سرعت قدمهای اسب دیگر ببین چقدر زود بهش میرسد . با پهلوی نیزه از پشت چنان به کتف من زد من با صورت به زمین افتادم ، فقط فهمیدم که گوشواره را از گوشم کشیدند و بردند . تا به هوش آمدم دیدم تو بغل عمه ام زینبم. گفتم و رفتم. اولین خواسته ای که داشت همین بود . تا چشمانش را باز کرد گفت عمه چیزی داری رو سرم بکشم یا نه ؟ بی بی فرمود عَمَّتُک مِثلَک عمه ات هم مثل توعه .
حسین...
@rozevanoheayammoharramsoghandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#روضه حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
#استادمیرزامحمدی
▪️🏴🥀▪️🏴🥀▪️
السلام علیک یا اباعبدالله .
غروب بودُ زنی بی قرار تنها بود ،
غروب بودُ زنی بی قرار تنها بود
زنی ز داغ برادر فکار تنها بود
غروب بودُ علمدار خفته و زینب
میان خیمه ی بی پاسدار تنها بود
میدانم بعضی هاتان صدایتان گرفته اما امشب عقیله ی بنی هاشم را مدد بدهید تو خانه ی امام زمان نشستی . همان آقایی که به شیخ حسین سامرایی فرمود: به شیعیان سلام منِ مهدی را برسان به آنها بگو آقا گفته خیلی خدا را به حق عمه جانم زینب قسم بدهند، موانع فرجم برطرف شود. روضه روضه ی عمه ی امام زمان است.
غروب بود تنها با اسیری و زینب ، هزارو نهصدو پنجاه بار تنها بود. عین مقتل را برایت بگویم. و تَسابَقَ القوم علی نَهب بیوت آل الرسول و قُرَّة عین البَتول؛ یعنی نه یک نفر نه ده نفر دست جمعی همه حمله کردند به خیمه ها . عمر سعد ملعون دستور داد به شمر اول خیمه گاه را محاصره کنند. گوشَت با من است یا نه؟ همه محاصره کردند. بعد گفت شمر خیمه ها را با اهلش زنده زنده بسوزان. یا صاحب الزمان.
اگر امام سجاد نمی فرمود : علیکُنَّ بالفرار، این زن و بچه مثل مادرشان فاطمه تو آتش می سوختند . بی بی دو عالم همه را فراری داد. آمدند خیمه ها را دانه دانه سوزاندند ، شمر دستور داد هرچه تو خیمه هست به غارت ببرید فاطمه ی بنت الحسین می فرماید : حتی به زور چادر از سر ما می کشیدند . یا صاحب الزمان.
زینتها را به زور از گوش بچه ها و پاهایشان می کشیدند. آخ بمیرم.
از دستها مپرس که با گوش ها چه کرد؟
از گوشها بپرس که بی گوشواره ها ...
همه خیمه ها را که آتش زدند ، دیدند یک زن بلند بالا که خیمه اش آتش گرفته دارد آتش را خاموش می کند از خیمه بیرون نمی رود. عبید ابن مسلم می گوید من بودم خولی بود شمر بود آمدیم درِ این خیمه گفتم تو چرا فرار نمی کنی؟ فرمود: اینجا عزیز برادرم خوابیده . خیمه خیمه ی زین العابدین است. این خانوم هم زینب است. عبید ابن مسلم می نویسد خولی بدون اجازه وارد خیمه شد بی بی دوعالم مانع شد ، چنان سیلی به صورت زینب زد، زیرانداز زین العابدین را کشید . امام با صورت زمین خورد . حسین...
#روضه امام#سجادعلیه السلام
#استادمیرزامحمدی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
MirzaMohamadi_Shab1_Safar_1400.mp3
7.46M
🥀▪️🥀#السلام علیک یا اباعبدالله
🍂#آه، یاران روزگارم شام شد
نوبت شرح ورود شام شد
شام شهر محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سخت تر از کربلا
🍃✨▪️#ذکر توسل شب اول ماه صفر،ایام اسارت و ورود اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام به شهر شام و #روضه مخدرات آل الله سلام الله علیهم
#استادمیرزامحمدی