✅ توی این گفتگوی دورهمی درباره این صحبت کردیم که:
🔸چطوری و از چه سنی اهل بیت علیهمالسلام رو به بچه هامون معرفی میکنیم؟
🔸چه قصههایی براشون میگیم؟ چه کتابهایی براشون میخونیم؟
🔸بچهها رو چجور هیئتی میبریم؟
🔸چیکار میکنیم که خاطره خوبی از هئیت براشون بمونه؟
🔸چطوری هئیت خونگی میگیریم؟
اگه شما هم درباره این مسائل دغدغه دارید، صوت گفتگوی دورهمی بالا رو گوش بدید. 👆🏻
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
سلام به دوستان کتابخون و کتابدوست 🤓
میخوایم با هم بهترین رمان در طول تاریخ رو بخونیم 🤩
رمانی که امکان نداره کسی بتونه بهتر از اون رو بنویسه یا نوشته باشه!
کتابی که در عالم رماننویسی یک معجزه ست. ✨
درست حدس زدید 👌🏻
دربارهٔ رمان «بینوایان» نوشتهٔ «ویکتور هوگو» صحبت میکنیم.
بینوایان، یه کتاب جامعه شناسی, تاریخی، انتقادی و الهیه. کتاب محبت و عاطفه و عشقه.
فکر میکنید توصیفهای بالا رو کی دربارهٔ این کتاب گفته؟
حضرت آقای خامنهای 😊
این تنها بخشی از صحبتهای ایشون دربارهٔ اهمیت کتاب بینوایانه.
ایشون بارها به جوانها گفتن برید یک دور حتما بینوایان رو بخونید.
حالا قراره از 🗓 شنبه ۱۳ مرداد این کتاب ارزشمند رو دور هم بخونیم.
آروم و با حوصله
نسخه صوتی 🎵 هم داره.
اگر شما هم دوست دارید بخونیدش، بیاید اینجا:
🔗 https://eitaa.com/joinchat/3701408625C334ac234ed
❗️گروه مختص خانمهاست❗️
📚📚📚
پ.ن: ما از پارسال داریم رمانهای خوب و جالب خارجی رو دورهم میخونیم.
تا الان رمان جین ایر و مجموعه ۸ جلدی آنیشرلی رو خوندیم.
و حالا داریم میریم سراغ بینوایان. شاهکار ویکتور هوگو.
منبع صحبتهای بالا هم جلد دوم کتابِ «کتابها در چشم من»، صفحه ۳۲ هست.
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان🌱 مادری با دو فرزند دختر کم سن و سال میشناسیم با همسر بیمار و از کار افتاده. خانم تلاش
دوستان الحمدلله تا الان، ۷ میلیون تومن جمع شده
اینجا
هیئتی مادرانه است
هیئت امتداد
امتداد راه بهترین مادران تاریخ
💚 زمان: شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / ساعت ۱۵ تا ۱۸
💙 مکان: تهران، میدان ونک، بزرگراه حقانی، مسجد خرمشهر/ دسترسی: مترو حقانی، خارج از محدوده طرح، جای پارک خودرو فراوان
📣 سخنرانی #مادرانه، انتقال تجربیات #اربعین_خانوادگی، حضور بابرکت مادر شهید، برنامه مرتبط با غزه و محور مقاومت
✅ حسینیه کودک فراهم است.
💟 لطفاً جهت مشارکت در مواسات پذیرایی (لقمه نان و پنیر) با آیدی زیر هماهنگ بفرمایید.
@moh255
شماره کارت کمک به برپایی مراسم
6037697635964593 موحدی نیا
#هیئت_امتداد
༺◍⃟ اجتماع مادران تمدن ساز
༺◍⃟ کاری از مجموعههای مادرانه تهران بزرگ
مادران شریف ایران زمین
اینجا هیئتی مادرانه است هیئت امتداد امتداد راه بهترین مادران تاریخ 💚 زمان: شنبه ۲۰ مرداد ۱۴۰۳ / س
دوستان این هیئت رو تعدادی از گروههای مادرانه داریم برگزار میکنیم. از جمله ما، مادران شریف ایران زمین.
پارسال سال اولی بود که برگزار کردیم و تعدادی از شما اومده بودید. امسالم هست؛ همین شنبه بعد.😉
با بچهها تشریف بیارید حتما.
«دو سال پر از امتحان...»
#اُمّ_علی
(مامان #ریحانه ۷، #حسنی ۶، #علیاصغر ۲.۵ و #هدیهزهرا ۱.۵)
با ورود بچهٔ دوم، که خیلی بچهٔ وابستهای بود، کلا پروندهٔ رو برای بارداریهای بعدی بسته بودم و خلاص.🥲
ولی بعد یک سالگی دومی با فهمیدن مزایای تعداد بیشتر بچهها، نظرم عوض شد.
و چه عوض شدنی!
ولی حالا کی میخواست آقای همسر رو راضی کنه؟!😥
دخترمون لجباز و وابسته بود و واقعاً توان از هردومون گرفته بود. ولی با همهٔ این اوصاف و اضطرابهام بالاخره راضی شدن...😉
داستان بچهٔ سوممون، از قبل اومدن تا بعدش، ساده و همینجوری نبود.😩
همهش درس بود و امتحان، اونم نه امتحان سادهٔ مدرسهای، بلکه امتحانی
از جنس صبر، بردباری، باور، اعتقاد و رضایتمندی...
دوران بارداریم سخت بود و پر چالش؛ تهدید به سقط، استراحت مطلق، هر ۱۵ روز سونو پشت سونو و...
ولی تا ۲۸ هفته بیشتر طول نکشید و انگار رانندهٔ قطار توی بیابونهای گرمسار منو پیاده کرد و گفت بقیه راه رو خودت تا مشهد پیاده بیا🥲😬
انگار خدا خواسته بهم بگه از این به بعدش رو باید جور دیگهای تحمل کنی و امتحان پس بدی.
روز ۲۱ آبان ۱۴۰۰ به وقت دلتنگیهای غروب جمعه، من رو از روح دومم جدا کردن.
پرسیدم زندهست؟!
گفتن هست... ولی خیلی امید نداشته باش.😓
گفتم کجاست؟
گفتن رفت بخش مراقبتهای ویژه نوزادان (NICU).
اونجا بعد ۲۱ آبان شده بود خونهٔ دومم.
با همهٔ ناامیدیها بالاخره رفتم بالا سرش،
خیلی ریز بود.
خیلی فراتر از خیلی.🥺
خیلی چیزا تو اون روزا دیدم و شنیدم و لمس کردم.
روزایی که از خدا خواستم اگه میخوای ازم بگیریش، وابستهم نکن بهش، من آدم ضعیفی هستم.😓
روزایی که دوستای همسرم برامون تربت اصل کربلا آوردن و براش ختم صلوات و حدیث کسا گرفتن.
روزایی که لولهای نبود ازش نگذشته باشه؛
از لوله تو دهن و بینی بگیر تا لولهای که تو نافش بود.
روزایی که شیر میبردم ولی هر ۶ ساعت فقط ۳ سیسی میخورد و همونم پس میزد و معدهش قبول نمیکرد.😔
روزایی که دهنشو باز میکرد و گریه میکرد، ولی صداشو نمیشنیدم.
روزایی که بچههام همهش ازم سراغش رو میگرفتن و میگفتم دعا کنید خوب بشه.
تو اون روزا میگفتم خدایا به من گناه کارت نگاه نکن، به این دوتا چشم انتظار رحم کن.🥺
روزی که میخواستیم بریم مشهد و جگرگوشهمو قم تنها بذارم، قضاوتها شدم، حرفها شنیدم، از سنگدلیم، از بیرحمیم و...
ولی من رفتم از آقاجان تمناش کنم، به پاشون بیفتم و التماسشون کنم. قسم به جوادشون بدم و بگیرمش.😓
صبح روز حرکت رفتم باهاش خداحافظی کنم. خداحافظی ۱۵ دقیقهای، ۱.۵ ساعت طول کشید. نمیخوابید و انگار متوجه شده بود مادر داره دور میشه، گریه میکرد ولی رفتم.
رفتم توی صف طولانی زیارت و با صوت حدیث کسایی که پخش شد، بغضم بعد ۴۰ روز جلوی دیگران ترکید.
روزی که از مشهد برگشتم و دکترش گفت یه بار احیا شده، گفتم آقاجان من میخوامش.😭
من مُردم تو اون ۵۰ روز، من جون کندم تو اون ۵۰ روز، کار من شده بود روضهٔ حضرت علی اصغر به زبان مازنی گوش کردن و هقهقهای یواشکی برای خانوم رباب.
روزایی که آوردمیش خونه و میبردیم سونو مغز و قلب، تا جواب بیاد نفسام به شماره میافتاد.
روزی که دکترش گفت باید لیزر اورژانسی بشه و البته شاید کور بشه، کمبینا بشه، همه چیز احتمالش هست.
روزایی که برای عمل رفتیم و از ۴ صبح تا ۱۰ صبح هیچی نباید میخورد و فقط انگشت من تو دهنش بود و مک میزد و از گریه غش میکرد.😭
کمتر از یه ماه بعد کرونا گرفت و شیر به داخل نایش رفت، سیاه شد و تا دم مرگ رفت.
من نمیدونم بعد اون اتفاقها چهجور زنده بودم و چهجوری نفس میکشیدم.
ولی از تنها کاری که مطمئنم هیچوقت پشیمون نمیشم و همیشه سربلندم، اینه که براش به فاصلهٔ کم خواهر آوردم.
و خدا بهمون لطف کرد و نذاشت پسرم تنها بمونه و یکی از علل اصلی پیشرفت های پسرم، دخترمه. بچههای نارس خیلی دوره تکاملشون فرق داره.
آهسته آهسته
آرام آرام
حتی بعضیها به خاطر همین نارس بودن و عدم پیشرفت کارای معمولی مثل نشستن یا راه رفتن، نیاز به کاردرمانی پیدا میکنن.
اما با ورود دخترم به فاصلهٔ ۱۴ ماه بعد از پسرم و همون اذیت کردنهاش و یواشکی گاز گرفتناش، باعث شد پسرم زودتر رشد کنه.
حتی در تکامل حرف زدنش خیلی تاثیرگذار بود.
وقتی که دخترم بزرگ شد و یه ساله شد، هم بازی شدن.
شاید سر و صدا و جیغشون اذیتکننده باشه، ولی وابستگی خاصی بهم دارن.
وجود این دوتا برام حکم وجود دوقلوها رو توی زندگیم داره. علی به خاطر نارس بودن به نسبت همسن و سالهای خودش، دیر قد میکشه و کوتاه قدتره و با خواهرش تقریباً تو یه رنج قدی هستن و هر کی میبینه در جا فکر میکنه دوقلو هستن.🥰
👇🏻ادامه👇🏻
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
تحمل دوری هم رو ندارن و نمیتونن بدون هم باشن و وقتی یکیشون نیست، انگار یه چیزی تو روند زندگیشون اختلال ایجاد کرده.
اینا رو گفتم که بگم علی برای به اینجا رسیدنهاش باید قدردان خواهرش باشه
و من برای این پیشرفت خودم، صبوریم، ارتقاء ایمانم، بیشتر شدن رضایتم از خدا، ارتقا باورم به خداوندیش، باید اول از همسرم تشکر کنم و بعد از علی و زهرایی که شدن دستمایهٔ بزرگی روح من.
مامان معصومهٔ قبل تاریخ آبان ۹۹ با مامان معصومهٔ بعد تاریخ دی ۱۴۰۱ زمین تا عرش فرق داره.
به حرف ۲ ساله، ولی دو سال پر از شلوغی، دغدغه و پر از انتخاب و امتحان.
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
سلام دوستان🌱 مادری با دو فرزند دختر کم سن و سال میشناسیم با همسر بیمار و از کار افتاده. خانم تلاش
تا الان حدود ۱۳.۵ میلیون جمع شده.
متاسفانه صاحب خونه این بنده خدا چند بار بهشون اخطار داده. اوضاع جوری شده که اگه این هفته هم خونه جور نشه، ممکنه وسایلشونو بیرون بریزن😓
بندگان خدا کاملا درمانده شدهاند.
اگه امکانشو دارید، تو گروه های دوستی و خانوادگی تون بفرستید که تا آخر هفته، بتونیم ۴۰ میلیون رو جمع کنیم.
انشاالله مأجور باشید.