eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.7هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
160 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
رضای عزیزم علاوه بر اینکه زود دنیا اومد، زردی هم طولانی داشت.😔 بعد دنیا اومدنش ۱۰ روزی تو بیمارستان پیشش بودم.😥 بعد هم کولیک و رفلاکس تا ۴ ماه، خیلی اذیتش (و البته اذیتمون😩) کرد. بودم و ناشی! و مشکلاتِ گوارشی کودکم مزید بر علت بود، تا برنامه‌ی روزانه‌ام درهم باشه.😬 یه روز ناهار سرظهر🌞 و روز دیگه دم غروب.🌜 تو اون ۴ ماهِ اول، توالیِ خوابِ بیش از یکی دو ساعت نداشتم. همسرم روزهای کاریِ هفته از صبح زود یا بود یا . باوجود بازگشت دیرهنگام و خستگی، الحمدلله اغلب همراه خوبی بود.🙂 برای منم که گرفته بود.😉 و اما رو خیلی لمس کردم. بیش از هر برهه‌ی دیگه تو زندگیم.🤗 اتفاقاتی می‌افتاد که حس میکردم خدا دلش به حالم سوخته و میگه برای امروز کافیته!😝 علاوه بر اون وقایع، خودِ سوژه (پسر عزیزم رضا😅) هم که هر وقت تو خواب و بیداری نوازشش می‌کردم و به چشماش چشم می‌دوختم، خستگی از یاد و تنم می‌رفت.😍 آرزوهای دور و درازمو بهش می‌گفتم و براش از خدا کلی خیر و خوبی می‌خواستم، به روزهای بزرگتر شدنش فکر می‌کردم و... وای خداجون یعنی می‌بینم حرف زدنشو؟ راه رفتنشو؟ شعر و قرآن خوندنشو؟؟ لالالا بارون و ابرِ بهاری ما بودیم و یه کوه چشم انتظاری برای تاتیِ یک بره آهو واسه جیک جیکِ یه جوجه قناری خدا از آسمون پایین فرستاد تو را تا یک بغل شادی بیاری واقعا همین بود... بغل بغل شادی! اولین آوایی که به زبون آورد! اولین لبخند😊 اولین برگشت روی سینه🙇‍♂ اولین قهقهه😄 اولین دندان🤓 و کلی دیگه از شوق تا اوجِ آسمون پر می‌زدیم.😍 عشق و پشت خستگی‌ها.❤️ مثل وقتایی که بعدِ امتحان کردنِ کلی تکنیک، دل‌دردش خوب می‌شد و لنگ روی لنگ انداخته زل می‌زد تو چشام که مامان چته؟! مگه چی شده؟؟!🤨 جنبه داشته باش😒 وای که چقدر زود باهام حرف زد! اولین بار... آها یادم اومد! از همون روزایی که از پس پرده غیبت، (تو شکم!) سر جلسه‌ی انتقالِ حرارت ازش مشورت گرفتم😜 به حول و قوه الهی کم‌کم روی ریل افتادم و رضا هم وضعیتش خوب شد.😍 وقتی می‌خوابید، اولا یه کمی می‌خوابیدم (نمی‌شد نخوابید😀) و بعد تندتند کارهامو طبق انجام می‌دادم، مطالعه به ام بازگشت😄 دستم اومده بود تو چه بازه‌هایی خوابِ نسبتا طولانی تری داره.💪 البته ایده آل نبود، اما از اون وضعِ اول خیلی بهتر بود.😅 به شکرانه‌ی رویشِ اولین دندانِ عزیزکم، مشتی گندم ریختم جلو کبوترهایی که توی بالکن آشیونه ساخته بودند و با بقیه‌ش آش دندونی پختم. کلی قربون صدقه‌ش رفتم😍 تلفنم رو برداشتم زنگ بزنم مامانی گلم خوشحالش کنم که پیامی رو دیدم پرشور و هیجان انگیز!😍 ۹۰ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان یه دختر ۱ ساله) از ابتدا دوست داشتم زود ازدواج کنم😌 و موقعیت‌های خوب رو به خاطر تحصیل و مابقی بهانه‌ها تاخیر نندازم. چون همیشه دوست داشتم فاصله سنیم با بچه‌هام کم باشه❤️ مزیت‌های این اتفاق رو در خانواده‌هایی که مامان جوان دارند دیده بودم. مثلا مامان خودم که همین الانم هر وقت با هم بریم بیرون خیلی‌ها فکر می‌کنند خواهریم.😊 ترم آخر دانشگاه ازدواج کردم🧖 و از همون ماه‌های اول، در حال برنامه‌ریزی برای بچه‌دار شدن بودم.🩺 اما... روزگار همیشه به مراد ما نیست و از همون‌جایی که مطمئنی خدا مبتلات می‌کنه... به دلیل موانع مختلف روحی و جسمی، ۴ سال بعد از ازدواج، خدا دختر عزیزم رو نصیبمون کرد. درست زمانی متوجه بارداری شدم که دل و جانم تسلیم خواست خدا شده بود.😌❤️ تا جایی که با همسرم تصمیم گرفتیم شرایط فرزند آوردن از پرورشگاه و محرم شدنش رو بررسی کنیم و بعد هم خانواده‌ها رو برای این ماجرا آماده کنیم... فکر می‌کردیم که شاید حکمت این محرومیت همین بوده که بچه‌ای محروم از نعمت خانواده رو احیا کنیم.🤔 در تمام مدت چهار سال تقریباً هیچ‌کدام از اعضای خانواده متوجه نشدند که ما بچه می‌خوایم اما روزی‌مون نمی‌شه. اکثراً فکر می‌کردن که به خاطر درس من و بی‌عرضگی در انجام همزمان چند مسئولیت این امر رو به تاخیر می‌اندازیم! من و همسرم در تمام این مدت کنایه و طعنه‌های عزیزانمون رو به جان می‌خریدیم.😓 بارها بغضم رو قورت دادم و اشکم رو در چشم خشکاندم،🥺 وقتی عزیزانم به خاطر ندونستن اصل ماجرا، من رو نصیحت می‌کردن که دیر میشه ها... نمیخوای بری پیش فلان دکتر... اما من به دلیل مشکلات مختلف خانوادگی و شخصی که هر کدوم از خانواده‌ها درگیرش بودن، ترجیح دادم که دردی به دردهاشون اضافه نکنم و فکر و خیال این ابتلا متعلق به خودم باشه و با کسی سهیم نشم.🤐😓 دوستان خوب و دلسوزی هم داشتم که هم درد بودیم و از مشورت، همدلی و راهکارهای خوبشون استفاده می‌کردم👌🏻 تمام اشک‌هایی که در خلوت ریختم و بغض‌هایی که قورت دادم، تبدیل شد به اشک شوق شنیدن خبر بارداری در وقت سحر ماه مبارک رمضان.💫✨❤️😍 سحری که قرائت آخرین بند از استغفار ۷۰ بندی امیرالمؤمنین (علیه السلام) رو با همسرم به پایان رسوندیم😌 و بعدش خدا مژده و خبر شیرین پدر و مادری رو به ما داد.😍 حالا دخترم یک سالشه...👶🏻 بارها به این فکر کردم اگر تاخیر و محرومیت چهار ساله از نعمت فرزنددار شدن و حرف و حدیث دیگران رو تحمل نکرده بودم، قطعاً خیلی ناسپاس‌تر بودم به نعمت شیرین مادری.💗 و شاید منِ بچه درسخون و سوگلی اساتید، دیگه اولویت اولم خانواده و مادری نبود. الان، با خیال راحت نکاتی رو که در دروس تربیتی یاد گرفتم، سعی می‌کنم برای دخترم پیاده کنم. حتی اگه بهای اون، شرمندگی و خجالت از تأخیر پایان‌نامه، در برابر اساتیدی باشه که همون درس‌ها رو یادم دادند.👩🏻‍🎓🙃 حداقل تا دوسال اول که بچه شیرخواره، نیاز و وابستگی جسمی و روحیش به مادر بیشتر از دیگرانه و مادر بهتر از هرکسی میتونه نیازش رو تشخیص بده و رفع کنه.🤱🏻 برای همین دوست دارم در دسترس کوچولوی خودم باشم، دوری خیلی طولانی نداشته باشم و احساس امنیت و آرامش به کودکم ببخشم💞 سپاسگزارم از تمام عزیزانی که با تصویب قوانین جوانی جمعیت، پشت ما مادران دانشجو و شاغل رو به قوانین حمایتی گرم کردند تا با آرامش خاطر، هم به خانواده و بچه‌داری برسیم و هم به مسئولیت‌های اجتماعی...🌹 پ.ن: انس با استغفار ۷۰‌ بندی امیرالمؤمنین (علیه السلام) توصیه اخلاقی برخی اساتید اخلاق برای زوج‌هایی است که از نعمت فرزند محروم‌اند.💔 فایل پی‌دی‌اف این استغفار، ضمیمه شده.😇 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
(مامان ۱۱ ماهه) هر سال قبل از ماه رمضون با دست پر و دل آماده، از سه روز قبل می‌رفتم به استقبال و روزه می‌گرفتم! از قبل چشم انتظارش بودم و براش برنامه می‌ریختم که قرآن رو چطور ختم کنم... ▫️یا علی و یا عظیم رو بعد از کدوم نمازها بخونم، ▫️اللهم الرزقتی حج بیتک الحرام فراموشم نشه، ▫️مجیر کی باشه و شب قدر پای منبر کدوم عالم باشم و خلاصه چطور بهرهٔ معنوی ببرم از این ماه خدا. هر چند اون موقع به نظر خودم این کارها خیلی ساده و پیش پا افتاده و کم‌ترین کاری بود که می‌تونستم بکنم. ولی پارسال که طعم شیرین بارداری رو چشیدم و امسال هم شیردهی، حس می‌کنم سال‌های پیش چقدر کم بهره بردم و چه راحت از دست می‌دادم، فرصتی رو که به خاطر نداشتن مسئولیت مادری، در اختیارم بود. این دومین ماه رمضونی می‌شه که امکان روزه گرفتن ندارم. از طرفی یه بامیهٔ فسقلی هم انقدر منو مشغول خودش کرده که کاملاً زمین‌گیر شدم. مستحبات که هیچ! نمازهای واجب هم طوری کلاغ پر می‌کنم که ملائک انگشت تعجب بر دهان گرفته، می‌پرسند: این بنده خدا چیکار کرد یک‌هو؟! یحتمل هر فکری می‌کنند جز عبادت خدا که تنهی عن الفحشا و منکر!🙈😁 امسال حس اضطرابی هم داشتم که می‌شه با شیردهی روزه گرفت؟! چطوری می‌تونم از این ماه بهره ببرم که طفل معصومم هم اذیت نشه؟ اصلاً گیرم ضعف شیردهی رو تحمل کنم، سحرها چطوری ساعت کوک‌کنم و بیدار بشم؟ اون هم با خواب خرگوشی این دختر کوچولو؟! دعای سحر چی؟ می‌تونم بلند پخش کنم مثل هر سال؟ شب قدر و صد فراز دعای جوشن چی می‌شه یا یه بچهٔ ۱۱ ماهه؟🥲 با همهٔ این فکرها، یک چیزی ته دلم را حسابی قرص نگه می‌داره! اینکه باور دارم خدا خودش خیلی ویژه هوای مادرا رو داره. هم حواسش به این بنده‌های کوچیک معصوم هست، هم به دل مامانایی که پر می‌زنه برای یک فراز از ابوحمزه خوندن و خلوت‌های شبونه‌ای که شاید به خاطر مشغلهٔ مادری و محافظت از امانت خدا نتونن داشته باشن. من مطمئنم خدا به مادرا نزدیکه و سیل رحمت و برکت رو با همین مادری کردن‌ها به سمت‌شون جاری می‌کنه. یقین دارم بندگی از طریق مادری خیلی ساده‌تره.🌸 ما مامان‌ها، با مادرانگی‌هامون بندگی می‌کنیم و دل‌خوش به نگاه مهربون خدایی هستیم که محبت به کودکان رو از بهترین اعمال می‌دونه.👌🏻💛 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«حضورش گرمابخش زندگی ماست...» (مامان ۱۱ ماهه) مثل همهٔ انسان‌ها یک سر، دو دست و دو پا دارد! علی‌الظاهر مشابه یک انسان معمولی است که طی فرایندی طبیعی تغییر ماهیت درونی داده و به فردی تبدیل شده که در هیچ یک از ادوار زندگی خود نبوده است!🤷🏻‍♀️ ماهیتی پیدا می‌کند، خارج از چارچوب تمام نظریه‌های روانشناسیِ فردی در مورد یک انسان معمولی! دغدغه‌های فکری و ذهنی و حتی قلب او دیگر متمرکز بر خودش نیست، چه رسد به اینکه بخواهد ۸ ساعت بی‌دغدغه بخوابد و سر ساعت‌های منظمی وعدهٔ غذایی مفصلی برای خود تدارک ببیند و آسوده خاطر بخورد!😬 او از همان ابتدای شروع فرایند تا پایانش به لحاظ جسمی و روحی تحت تاثیر قرار می‌گیرد و حس ناب شیرین توأم با نگرانی و انتظار را تجربه می‌کند. تمام دردها و سختی‌هایی که در این فرایند ۹ماهه متحمل شده را تنها با اولین نگاهی که به ثمره‌اش می‌اندازد فراموش می‌کند، طوری که داوطلبانه حاضر است این ۹ ماه را دوباره تجربه کند.😀 بعد از آن دیگر جنسش از همهٔ عناصر عالم سخت‌تر می‌شود. در هر شرایطی و تحت فشارهای زیاد، می‌تواند مقاومت کند و تمام قوانین فیزیک، ریاضی، شیمی و هر آنچه در این دنیای مادی هست را به یک‌باره نقض کند.😲 اما گاهی به شدت نفوذپذیر، شکننده و منعطف می‌شود. باکوچکترین لبخند تمام غم و غصهٔ دنیا را فراموش می‌کند و حتی تمام خشم و عصبانیتش فروکش می‌کند. گاهی هم با دیدن یک خراش کوچک، می‌تواند اشک بریزد و غصه بخورد و حتی آرزوی مرگ خودش را بکند.🥺 مشابه هیچ انسان دیگری نیست مگر افرادی با تجربهٔ مشابه خود. انسان‌های زیادی در پی سرکوب و از بین بردن این فرایند طبیعی و فطری اقدام کردند و حتی قرار گرفتن انسان در این فرایند را ظلم دانسته‌اند. با این حال سالیان درازی ست که او را عامل بقای نسل، هسته و مرکز اصلی خانواده می‌دانند و بشریت خود را مرهون فداکاری‌های او می‌داند. او کسی است که عاشق‌ترین شخصیت‌ها و عاشقانه‌ترین داستان‌ها هم درمقابل عشق او سر تعظیم فرو می‌آورند و تسلیم می‌شوند. سرآمد همهٔ مثال‌هایی است که از مهربانی، عطفوت و لطافت زده می‌شود. حضورش گرما بخش زندگی انسان‌هاست و فقدانش غمی بی پایان در دلها می‌گذارد.😞 بهشت از زیر پای او می‌گذرد و بهشتی شدن در گرو رضایتش است و دعایش از مرزهای عدم استجابت دعا می‌گذرد... او یک مادر است. 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif