eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
8.9هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
159 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
«آقا محمد به مدرسه می‌ره!» (مامان ۵.۵ساله و ۲سال و ۹ماهه) بالاخره این شتر دم در خونهٔ ما هم نشست.😅 شتر بچه‌مدرسه‌ای داشتن.😁 حس جالبیه! صبح زود پاشی؛ صبحونه حاضر کنی و در دو سه مرحله یکی از بچه‌هاتو بیدار کنی؛ صبحونه‌شو بدی؛ لقمه براش بذاری و ببریش مدرسه. در حالی‌که مجبوراً داری ساعت رو هم یادش می‌دی: «مامانی الان عقربه بزرگه به ۱۲ رسیده. به ۳ رسید، باید راه بیفتیما...» حس جالبیه! وقتی مجبوری کله صبح پاشی، بلکه بعد نماز صبح نخوابی، تا بتونی ۸:۳۰ پسرتو مدرسه رسونده باشی. درحالی‌که قبل این، ساعت ۹:۳۰ هم از خواب بیدار نمی‌شدی🙄. چه توفیق اجباری خوبی.😇 و چه توفیق اجباری خوب‌تری برای پسرم! کسی که ساعت ۱۰:۳۰ به زور از خواب پا می‌شد؛ بلافاصله می‌رفت سراغ تلویزیون و با هزار منت، چند لقمه‌ای صبحانه فرو می‌داد و جز با زور و تهدید برداشتن آنتن، حاضر به خاموش کردن اون نبود. و الان قبل از ساعت ۸ بیدار می‌شه.😊 و طبیعتاً حداقل تا ظهر تلویزیون نمی‌بینه 😄 بعد از ظهر هم مقدار خوبی‌ش به بازی با داداشش که از صبح ازش دور بود می‌گذره.🥰 و چه قدر خوب که بالاخره مجبور شدیم شب‌ها زودتر بخوابیم. حداقل جمعه تا سه‌شنبه‌ش رو.😅 واقعاً چند سال بود تلاش می‌کردیم این کارو بکنیم؟🤔 چه لحظات خوبی! وقتی که دست پسرتو می‌گیری و با خوندن یکی دو تا سورهٔ قرآن، پیاده پیاده از خنکای درختای پارک عبور می‌کنید و می‌رید مدرسه. اونم من که اگه با چوبم می‌زدن حاضر نمی‌شدم سر صبح برم پیاده‌روی.😅 و اما چه حس غریبی، وقتی که پسرتو می‌ذاری و برمی‌گردی و جای خالی‌ش رو تو خونه حس می‌کنی...🥲 احتمالاً کمی می‌خوابی؛ و زود بیدار می‌شی و ناهار رو بار می‌ذاری که وقتی پسرتو از مدرسه برگردوندی، ملال گشنگی نباشه.😩 و جالب اینکه نگرانی‌ت از اینکه حسین تنها می‌مونه و حوصله‌ش سر می‌ره هم چندان درست از آب در نمیاد. حتی خوبم می‌شه. چون می‌تونه از محاق محمد خارج بشه و این تنهایی بازی کردنش، یا لحظات دوتایی با مامان، به استقلال و بزرگ شدنش کمک کنه. و ان‌شاالله با اومدن داداش کوچیک‌ترش، این حس بزرگی بیشترم بشه.😉🥰 غذا رو هم بزنی و دائم نگاهت به ساعت باشه که کی ۱۱:۳۰ می‌شه تا بگی «حسین آقا زود باش که بریم داداشی رو از مدرسه بیاریم😍» و باز چه توفیق خوبی! که وقتی به مدرسه می‌رسی، می‌بینی صدای اذون ظهر از بلندگوی مسجد بلند شده. پسراتو برمی‌داری و می‌رید مسجد محل که نیم‌دقیقه باهاش فاصله داره.🥰 پ.ن۱: امسال پسرم رو به پیش‌دبستانی نزدیک‌ترین مدرسهٔ دولتی به خونه‌مون ثبت‌نام کردیم. (هرچند ظاهراً پیش‌دبستانی‌ها کلا خصوصی محسوب می‌شن و توسط موسس‌ها اداره می‌شن.) از مزایاش نسبت به مهدهای دیگه، به نظرم یکی مختلط نبودنش هست؛ و یکی فضای بزرگ مدرسه که آمادگی برای دبستان هم ایجاد می‌کنه. پ.ن۲: طبق تجربه، پیش‌دبستانی‌ها و مهدهایی که هر روز هستن، بهتر از یه روز در میونه. چون روزایی که تعطیله، پشتش باد می‌خوره و فرداش، مثل صبح شنبه‌ها سخت می‌شه واسه‌ش. پ.ن۳: کلاس‌هاشون از نیمهٔ دوم مهر شروع شده. این یه هفته با مدرسه رفتن محمد، خونه‌مون یه تحول بزرگی رو تجربه کرده. که البته تا دو هفته دیگه، با به دنیا اومدن نینی جدید، این تحول خیلیم بزرگتر می‌شه.😅 پ.ن۴: می‌دونم شما مادران باسابقه می‌خواین بگین هنوز یه هفته بیشتر نگذشته، واسه همین اینقدر هیجان زده‌ای،😅 آره می‌دونم به زودی سخت می‌شه اوضاع.😅 برای همین با همسرم قرار گذاشتیم کم‌کم صبح‌ها ایشون ببرن و من فقط ظهرها برگردونم.😁 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«مامان صبوری باش!» (مامان ۷، ۵، ۱ساله) از وقتی داداش محمد مدرسه‌ای شده، من و آبجی آیه خیلی با هم رفیق شدیم!اونقدر که آیه هنوز مامان و بابا نمی‌گه ولی منو به اسم صدا می‌کنه.😎 بنده هم که در مدت نبود داداش، مردِ خونه هستم، کلی آقا شدم. مواظب آبجی هستم و باهاش بازی می‌کنم. همه‌ش دور مامان می‌گردم و می‌گم مامان کاری داری بگو کمک‌کنم!😅 البته مامان همه‌ش می‌گه فدای مرد خودم بشم، برو اسباب‌بازی‌هاتو جمع کن. ولی خب من این کمک رو‌ دوست ندارم. دوست دارم بگه بیا ظرفا رو بشور! خیلی حال می‌ده آب و کف بازی تو‌ سینک! خوش به حال مامانا که هر روز چند بار تو سینک آب‌بازی می‌کنن!🤭 هر کاری می‌کنم باز هم بدون داداش حوصله‌م سر می‌ره... اگه نتونم از بین بچه‌های همسایه برای خودم هم بازی جور کنم، تو حیاط یه گوشه تنها می‌شینم منتظر محمد. دوچرخه و تاب و خاک و باغچه رو تنهایی دوست ندارم! حق هم دارم! با دوچرخه فقط می‌تونم بازی کنم! ولی نمی‌تونم سر به سرش بذارم و کتک‌کاری راه بندازم که!🥴 هرچی هم به دوچرخه بیچاره بگم، اون هیچی نمی‌گه! راهشو می‌ره. تاب هم همینطور! حتی اگه به تاب بگم «کوچولو» ،اون بازم‌ جلو و عقب می‌ره. ولی همین کوچولو رو اگه به داداش بگم تا یک ساعت و نیم خوراک دعوا جوره. آی حال می‌ده، این بزن، اون بزن! آخرش که مغز مامان دیگه رد می‌ده، خیلی جذابه، میاد وسط، اونم می‌زنه... خیلی خوش می‌گذره.🤩 خلاصه این روزها سخت می‌گذره به من. ولی وقتی داداش میاد دنیا رنگی می‌شه.😍 خصوصاً که خسته است و کم‌حوصله، سر هر موضوع کوچیکی‌ می‌افتیم به جون هم. از سر ناهار شروع می‌کنیم! اول سر اینکه کدوم بشقاب برای کی باشه و کی اول غذا بکشه و کی‌ کنار آیه بشینه دعوابازی می‌کنیم! ولی متأسفانه بساط این بازی رو مامان خیلی زود جمع می‌کنه! بعدش نوبت کرم ریختنه! قاشق چرب رو‌ می‌زنم رو دست محمد🤩 اون چنگال رو می‌زنه روی پام. بعد من دهنمو تا جایی که می‌تونم باز می‌کنم و با داد و گریه می‌گم که مااااماااان😫 داداش چنگالو فرو کرد تو پام! ولی نمی‌دونم چرا مامان هیچ عکس‌العملی نشون نمی‌ده! حتی پیش اومده که خودشم چنگالو تو اون یکی پام‌فرو کرده و گفته بسه! خودت اول کرم ریختی! مادر هم مادرای قدیم! نه عاطفه‌ای... نه محبتی!😑 بعد ناهار، داداش می‌ره سراغ مشقاش. من و آیه هم می‌ریم سراغ وسایلاش.🤩 مامان هی سعی می‌کنه ما رو گول بزنه و ببره یه اتاق دیگه تا محمد مشقاشو بنویسه، ولی من و آیه زرنگ‌تر از این حرفاییم! تا مامان غافل می‌شه صدای داد محمد می‌ره هوا! ماماااااان آیه پاک‌کن رو برداشت! علیییییی کتابمو رنگ نکن! و مامان با دستای خیس و کفی میاد ما رو پراکنده می‌کنه! راستی اینو نگفتم! داداش کلی کارهای جدید و حرفای جدید هم از دوستاش تو مدرسه یاد گرفته، میاد به منم یاد می‌ده‌.😜 خیلی جالب و بامزه ان. ولی نمی‌دونم چرا مامانم انقدر کم‌طاقت شده! حتی این بازی هم تحمل نمی‌کنه! خدایا تو که من و داداش و آبجی آیه رو به مامانم هدیه دادی، می‌شه صبر و تحمل هم بهش بدی که انقدر ما رو اذیت نکنه؟! 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آسمان پرعظمت و ستاره‌های بزرگ و درخشان کویر خیره شده و چشم از آن‌ها برنمی‌دارد، می‌گوید: یعنی امام زمان الان کجاست، داره چکار میکنه؟ خیلی دلم تنگ آقاست. چی‌ می‌شد منم لایق دیدار می‌شدم. چی می‌شد منم جزء یارای امام به حساب می‌اومدم. نرگس! یعنی توی این عالم به این بزرگی و با این همه دلباخته‌ای که امام دارن، من جام کجاست؟ اصلاً جایی دارم؟ می‌دونم خیلی گناهکارم و اونقدری نیستم که توقع داشته باشم آقا منو هم ببینن ولی تنها چیزی که امیدوارم می‌کنه، محبتیه که همهٔ وجودمو گرفته. خودشون گفتن اگه می‌خواید ببینید ما شما رو چقدر دوست داریم، به دل خودتون نگاه کنید و ببینید محبت شما به ما چقدره. قطره‌های اشک مثل بارانی تند بر صورت راضیه می‌تازد و نرگس بی‌آنکه چیزی بگوید، محو حرف‌های اوست. 🌺کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
راضیه و نرگس باهم برنامه ریخته‌اند تا آنجا که از عهده‌اش بر‌می‌آیند، کمی از مستحبات را انجام دهند. آن‌ها از وضو گرفتن شروع کرده‌اند و دارند خودشان را عادت می‌دهند که دائم‌الوضو باشند. بعد از آن ذکرهای روزانه است که هر روز به همدیگر یادآور می‌شوند. مستحب دیگری که انجامش سخت است چون باید برای انجام آن از خواب دلچسب نیمه‌شب بزنند و زودتر از خواب بیدار شوند، نماز شب است. قرارشان شده هرکس زودتر از خواب بیدار شد، به دیگری زنگ بزند و بیدارش کند. شب‌های اول هردو به سختی از خواب بیدار می‌شوند و اکثراً خواب می‌مانند. راضیه به نرگس سفارش کرده اگر نمی‌تواند زودتر از خواب بیدار شود، از یازده رکعت نماز شب حداقل یک رکعت نماز وتر را بخواند و ثواب آن را ازدست ندهد. 🌺کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
سلام دوستان عزیز 🌷 این روزها داریم کتاب «عاشقانه‌ای برای ۱۶ ساله‌ها» رو دورهمی می‌خونیم. ماجرای زندگی شهیده راضیه کشاورز دختر دهه هفتادی که توی همین دوره زمونه زندگی کرد و خیلی تلاش کرد برای خودسازی و برای رضایت امام زمانش و بعد هم خداوند خیلی خوب جانش رو خرید و بهش توفیق شهادت داد. بخشی از کتاب رو توی دو تا پیام بالا بخونید.👆🏻 اگر شماهم دوست دارید با این شهیده عزیز آشنا بشید، تشریف بیارید اینجا: 🌺کانال پویش کتاب مادران شریف: eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab ✅ نسخه‌ی صوتی و الکترونیکی کتاب رو می‌تونید با تخفیف ۵۰ درصد تهیه کنید. 🏆 پایان مهرماه هم قرعه‌کشی برای ۷ جایزه‌ی ۱۰۰ هزار تومانی داریم.
«مامان، چرا گریه می‌کنی؟» (مامان چهار فرزند) تب دخترم که پایین آمد، خوابم برد. یک خواب عمیق و آرام... بدون صدای انفجار، بدون اضطراب ویرانی... پسر نوجوانم را که برای مدرسه بدرقه کردم، مطالعهٔ کتاب مورد علاقه‌ام را شروع کردم، بدون دلشورهٔ دستگیر شدن پسرم، بدون حسرت و افسوس اینکه آیا به خانه برمی‌گردد یا در ایست و بازرسی‌ها گرفتار می‌شود...😓 دست دخترم را که زخم شده بود، با آرامش ضدعفونی کردم و با باند استریل پانسمان کردم، بعد هم برایش شربت عسل درست کردم و با هم بازی کردیم، بدون وحشت از نبود دارو و عفونت و مرگ و... به روی پسر کوچکم که بالاخره راضی شد لباس محبوبش را که کثیف شده بود، با لباس تازه و زیبایی عوض کند، خندیدم. بدون غصه و درد دیدن پوست‌های تاول زده از بمب‌های فسفری... دختر بیمارم که بالاخره حاضر شد با وعدهٔ درست کردن غذای مورد علاقه‌اش سوپ و دارویش را بخورد، نفسی از سر آسودگی کشیدم، بدون غصهٔ مردن کودک بیمار و گرسنه‌ام در بمباران‌ها...😢 همسرم که از سفر برگشت، بچه‌ها دوره‌اش کردند و سوغاتی‌هایشان را تحویل گرفتند، بدون درد سنگین یتیمی برای نازدانه‌هایی که بابایشان هیچ‌وقت از سفر بر نمی‌گردد... بدون بهت و حیرت سنگین مردی که با ویرانه‌های خانه و اجساد همسر و فرزندانش مواجه می‌شود... این روزها، در کنار مادری ام برای فرزندانم، من مادری برای بچه‌های فلسطین هم هستم. دخترم گاهی مرا غافلگیر می‌کند؛ «مامان چرا گریه می‌کنی؟» چگونه حالم را توضیح بدهم تا دختر شش ساله‌ام متوجه بشود که لحظه لحظهٔ زندگی آرام و شیرین ما با همهٔ کاستی‌ها و مشکلات این روزها، برای دختران شش سالهٔ فلسطینی یک رویا و حسرت دست‌نیافتنی است...😞 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
هدایت شده از محسن عباسی ولدی
14020726 بیمارستان المعمدانی.mp3
8.34M
📣📣📣فوری فوری 🔴در پی فاجعۀ بیمارستان سخنرانی مهم دیگری از حجت الاسلام منتشر شد. 🔴شنیدن این سخنرانی برای هر کسی که قلبش از فاجعۀ بیمارستان غزه به درد اومده لازمه. 📣همین حالا گوش کنید، تا آخر هم گوش کنید و همین حالا منتشر کنید. کسایی که سخنرانی قبلی رو گوش ندادن، حتما گوش بدن.👇 https://eitaa.com/abbasivaladi/13066 ‼️تنگۀ احد عملیات فضای رسانه است. با انتشار مطالبی از این دست، نگهبان این تنگه باشید. @abbasivaladi
مادران شریف ایران زمین
📣📣📣فوری فوری 🔴در پی فاجعۀ بیمارستان #المعمدانی #غزه سخنرانی مهم دیگری از حجت الاسلام #محسن_عباسی_ول
این صوت رو حتما گوش بدید درباره وقایع این روزهای و فاجعه بیمارستان 😭🖤👆🏻 دعای جوشن صغیر و صلوات و آیه‌ی امن یجیب رو زیاد بخونیم این روزها به نیت نجات و پیروزی کامل مردم فلسطین و نابودی هرچه زودتر اسرائیل...
🇵🇸 خیزش امت اسلامی و انسان های آزاده در حمایت از مظلومیت اهالی غزه ✊ 🇵🇸 تجمع مادران و بانوان ایرانی همراه با فرزندان🤱 روبروی دفتر سازمان ملل متحد در ایران 🇮🇷 ⭕️ به منظور اعتراض به سیاست‌های مماشات گونه سازمان ملل در برابر جنایت های رژیم اشغالگر اسراییل✊ 🔸تحرکوا بسم الله الی الامام و لینصرن الله من ینصره بر همه ی مسلمان ها واجب است از فلسطین دفاع کنند (مقام معظم رهبری) ⏰ زمان:پنج شنبه ۲۷ مهر ساعت ۱۳ 🗓 مکان: خیابان دروس، بلوار شهرزاد، روبروی دفتر سازمان ملل متحد ble.ir/ommahatalqods