هیئت خانوادگی
چند روز به محرم مونده بود. حسین گفت: مامان خیلی دوست دارم محرم تو خونهمون مراسم داشته باشیم. 🏴
گفتم: آخه امسال ما اصلا برنامهریزی نکردیم، نمیدونم میشه یا نه؟ 🗓📝
گفت: برنامهریزی نمیخواد، فقط خودمون باشیم.
من زیارت عاشورا میخونم.
فاطمه هم گفت: منم قصه عاشورایی تعریف میکنم.
علی گفت خوب من چهکار کنم؟ گفتم: شما هم مسئول تدارکات و پذیرایی باش. ☕️🫖
با همّت بچهها پارچههای مشکی رو از بالای کمد آوردم. 🏴🏴
اتاقشون رو سیاه پوش کردن.
میز تحریر و صندلیشون رو پارچهی سیاه انداختند و قرار روضهمون شد ساعت ۱۱ صبح.
سال های قبل هم ساعت ۱۱ قرار داشتیم
با موبایلم زیارت عاشورا میذاشتم و بعدش چای یا شربت میاوردیم.
همین قدر ساده ...
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هیئت خانوادگی
#رحمانی (مامان چهار فرزند)
شب اول محرم بود.
هنوز پرچمها و کتیبههای غدیر روی دیوار بود. 🎊🎉
من خیلی از بلندی میترسم، منتظر بودم همسرم بیان و برن بالای نردبان.🪜
بالاخره اومدن و کتیبههای غدیر جمع شد و پرچمها و کتیبههای محرم رفت روی بلندی دیوار. 🏴🏴
مهربان زهرا اصرار کرد که من هم پرچم بزنم.
کمکش کردم که یکی از پرچمها رو خودش روی دیوار بزنه.
فاطمه حسنا رفت و یک نقاشی کشید و ورد وسط پرچمها چسبوند. 🖼
به رسم هرشب چای دم کرده بودم تا بعد از شام یه دورهمی کوچیک خانوادگی داشته باشیم و بچهها کمی پدرشون رو ببینن.☕️🫖☕️
داشتم لباسهای سیاه شهادتی رو (بچهها به لباسهای محرمی میگن لباس شهادتی) مرتّب میکردم که دخترها پوشیدن و چادر به سر اومدن نشستن کنار بساط چای.🥹🥰
یاد عراق و خرما و ارده افتادم. اونم آماده کردم و گذاشتم کنار چاییها. ☕️🧆
همسرم در مورد شروع جريان کربلا برای بچهها صحبت کردن.
وقتی دخترها وسط حرف باباشون ،
نکتهای اضافه میکردن، قند توی دلم آب میشد. 🥹❤️
بابا بعد از صحبتهاشون رفتن، ولی ما دیدیم مجلسمون کامل نشده،
خودمون شروع کردیم به یه سینهزنی ساده
و هیئت خانوادگیمون رو به سرانجام رسوندیم.🏴🏴
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«محرم و بچه ها»
#پ_بهروزی
(مامان #محمد ۶.۵، #علی ۴.۵ساله و #آیه ۱۰ماهه)
از اول محرم محمد اصرار میکرد که ایستگاه صلواتی بزنه.
هر روز میگفت بریم با دوستام وسایلشو آماده کنیم، میز بیاریم، کلمن بیاریم...
هر چی میگفتم مامان جان باید با بابا هماهنگ کنیم، برنامهریزی کنیم، ببینیم کی و کجا ایستگاه برپا کنیم و چی بخریم به خرجش نمیرفت.🤷🏻♀️
یه روز وقتی من خونه نبودم، با دوستاش رفتن زمین خاکی نزدیک خونه، کلی عرق ریختن تو گرما تا به خیال خودش سطح اونجا رو صاف کنه و خار و بوتههای هرز رو بکنه. حتی فرغون اسباببازی کوچیکش هم برده بود، خاک جابهجا میکردن و چالهها رو سعی میکردن پر کنن.🥹
انقدر من و پدرش سرمون شلوغ بود که فرصت نمیکردیم به ایستگاه صلواتی فکر کنیم، ولی وقتی دیدیم تا این حد ممارست میکنه، دلمون نیومد کمکش نکنیم. بالاخره چند ساعت وقتمون رو خالی کردیم. وسایل لازم رو با کمک پسرا خریدیم و رفتیم سر قرار.😉
کلی ذوق داشت...
دونه دونه لیوانها رو پر از شربت میکرد و تو سینی میچید. با دوستش دو نفری سینی رو میبردن تا سر کوچه که تردد بیشتره، منتظر ماشین مینشستن و تا یه ماشین از دور میدیدن، بلند میشدن که شربت تعارف کنن.
اغلب ماشینها میایستادن و شربت میگرفتن و از بچهها تشکر میکردن.
ولی وقتی یه ماشین بیتوجه به بچهها رد میشد قیافهٔ مغموم بچهها قلبمو مچاله میکرد.😥
بهشون میگفتم شاید عجله داشت آقاهه، شاید کار واجبی براش پیش اومده و نمیتونست بایسته، اشکال نداره، ماشین بعدی. و بچهها دوباره چشم به خیابون میدوختن.
وقتی چند نفری اومدن و بانی شدند تا شربت بیشتری تهیه بشه چشم بچهها برق میزد از خوشحالی.🥹
پ.ن: اولین سالی که محمد حس کرد تو دم و دستگاه امام حسین (علیهالسلام) میتونه نقش جدی ایفا کنه، وقتی بود که چهار ساله بود. تو روضههای خونگی همسایهها، میکروفون به دست میگرفت و مداحیهایی که حفظ بود میخوند.
این حضور فعال بچهها تو ماجرای روضه و نذری و هیئت، واقعا برگ برندهٔ ما در قصهٔ تربیته.
برگ برندهای که نباید به راحتی از دستش بدیم...
زحمت داره برامون ولی به نتیجهش میارزه انشاءالله. محرم و صفری که اسلام رو تا حالا نگه داشته، بچههای ما هم میتونه به راحتی حفظ کنه.🙏🏻
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
عباس به طلبِ آب رفت: بر او حمله کردند. او هم بر آنها تاخت و میگفت:
از مرگ نمیترسم آنگاه که بانگ زند.
چنان میجنگم که میانِ جنگاوران پوشیده شوم از خاک.
جانم فدای آن جانِ برگزیدهٔ پاک.
عبّاسم من
که با مشک میآیم
و از گزند و زخمِ خصم باکی ندارم.
آنها را پراکنده ساخت.
زید ابن رقادِ جهنی پشتِ خرمابُنی کمین کرد. حکیم ابن طفیلِ سنبسی یاورِ او گشت و شمشیر به دستِ راستِ عباس زد. عباس تیغ به دستِ چپ گرفت و حمله کرد و رجز میخواند:
اگر دستِ راستم را بریدید،
قسم به خدا
از دینم دفاع میکنم هنوز،
و از امامم
که فرزندِ پیامبرِ پاک امین است.
و کارزار کرد، تا ضعف بر او مستولی گشت و زخمهای سنگین وی را رسید و از حرکت فروماند.
زید ابن رقاد از پشتِ درختِ خرما بر دستِ چپ او زد. عباس گفت:
ای نفس!
نترس از کافران و به رحمتِ خدای جبّار دل خوش بدار
و تو را به همراهی پیامبر مژده باد.
خدایا! اینان بریدند دستِ چپم را آنها را به گرمای آتشت بسوزان.
مردی بر او حمله کرد و به گرزی آهنین بر فرقِ سر او کوفت که سرِ او بشکافت و از اسب بگردید و فریاد زد «یا اباعبدالله! عَلَیک مِنِّی السَّلام.»
چون حسین او را بر کنارِ فرات برزمینافتاده دید، بگریست. گفت «اکنون پشتِ من شکست و چارهام کم شد.»
قبرِ او نزدیک شریعه است: همانجای که کشته شد. خونِ عباس در قبیلهٔ بنیحنیفه است و آنگاه که کشته شد سیوچهار سال داشت.
هرگاه دشمن بر اصحابِ حسین احاطه میکرد، عباس میتاخت و آنان را میرهانید.
وقتی عباس رفت و کشته شد، لشکری باقی نمانده بود.
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ترجمه مقتل نفس المهموم شیخ عباس قمی
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
کتاب حسین از زبان حسین علیهالسلام
نوشتهی محمد محمدیان
این کتاب بر اساس روایات معتبر، از کودکی امام حسین تا شهادتشون و کمی بعدش رو از زبان خود ایشون نقل کرده.
متن روانی داره و مثل اینه که نشسته باشید پای منبر امام حسین علیهالسلام و از زبان ایشون و خواهرشون شرح زندگی شون رو بشنوید.
برشی از این کتاب:
«در حالی که مشتی از خون این فرزندم را به سوی آسمان میپاشیدم گفتم: «هَوَّنَ عَلَی مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَینِ اللَّهِ!» آنچه این مصیبت را برایم آسان و قابل تحمل میکند این است که در برابر نگاه خداوند انجام میگیرد.»
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
https://ketabresan.net/w/hhObf
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
کتاب فتح خون
نوشتهی شهید سید مرتضی آوینی
توی این کتاب شرح و تحلیل وقایع عاشورا رو به قلم زیبا و ادبی شهید آوینی میخونیم. در خلال بیان تاریخ، سخنان زیبا و هشدار دهندهی نویسنده باعث میشه بهتر درک کنیم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا…
برشی از این کتاب:
«... و تو، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایرِ تقدیر نهفته بودهای و اكنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبۀ بشریت، پای به سیارۀ زمین نهادهای، نومید مشو، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنۀ خون توست و انتظار میكشد تا تو زنجیر خاك از پای ارادهات بگشایی و از خود و دلبستگیهایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازَمان و لامَكانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را به قافلۀ سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی…»
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
https://ketabresan.net/w/5Uav4
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
خواهرِ خویش، زینب، را وصی گردانید ــ برای آنکه امامتِ علی ابن حسین پوشیده باشد برای تقیه و حفظِ وی.
و حسین اسمِ اعظم و مواریثِ پیغمبران را به علی ابن حسین موهبت کرد و انگشتری در انگشتِ او کرد و گفت که علوم و صُحُف و مَصاحِف و سلاح نزدِ امّسلمه است و امّسلمه را فرموده که آن امانت را به اهلش بازگرداند.
علی ابن حسین گفت:
پدرم آن روز، مرا به سینه چسبانید و گفت «ای فرزند، از من این دعا فراگیر ــ که فاطمه به من آموخت و او از رسولِ خدا و او از جبرئیل فراگرفته بود. در هر حاجت و مهم و مصیبت که پیش آید و امرِ عظیمدشوار بگوی:
بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَبِحَقِّ طهٰ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَىٰ حَوائِجِ السَّائِلِينَ، يَا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرِ، يَا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبِينَ، يَا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِينَ، يَا راحِمَ الشَّيخِ الْكَبِيرِ، يَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ، يَا مَنْ لَا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بِي كَذا وَكَذا.
به حقِ یاسین و قرآنِ حکیم و به حقِ طاها و قرآنِ عظیم، ای که میتوانی نیازِ نیازمندان را برآوری و ای که میدانی آنچه را که در نهانهاست، و ای که گرفتاران را گشایشی و ای که غمِ غمگینان را پاک کنی، و ای که بر پیرِ سالخورده مهربانی و ای که روزی نوزادِ خرد را میدهی، و ای که آشکاری (بینیاز از هر تفسیری و توضیح،) درود بر محمّد و خانوادهاش فرست و با من چنین و چنان کن.»
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ترجمه مقتل نفس المهموم شیخ عباس قمی
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif