ستارهای بدرخشید و ماهِ مجلس شد
دل رمیدهٔ ما را رفیق و مونس شد
نگارِ من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسألهآموزِ صد مُدَرِّس شد
به بویِ او دلِ بیمارِ عاشقان چو صبا
فدایِ عارضِ نسرین و چشمِ نرگس شد
به صدرِ مَصطَبهام مینِشانَد اکنون دوست
گدایِ شهر نِگَه کُن که میرِ مجلس شد
خیالِ آبِ خِضِر بست و جامِ اسکندر
به جرعهنوشیِ سلطان ابوالفَوارِس شد
طربسرایِ محبت کنون شود مَعمور
که طاقِ اَبرویِ یارِ مَنَش مهندس شد
لب از تَرَشُّحِ مِی پاک کن برایِ خدا
که خاطرم به هزاران گُنَه مُوَسوِس شد
کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود
که عِلم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیزِ وجود است نظمِ من، آری
قبولِ دولتیان کیمیایِ این مس شد
ز راهِ میکده یاران عِنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
•┈┈••✾🌱💛💛💛🌱✾••┈┈•
🌼عید مبعث رسول اکرم (ص) بر همه مسلمانان مبارک باد🌼
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مداحی آنلاین - نماهنگ جان دلم - نوشه ور.mp3
5.3M
#عید_مبعث رسول اکرم (ص) بر همه مسلمانان مبارک باد🌺🌺
#نماهنک_جان_دلم
#محمدرضا_نوشه_ور
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
به عباس میگم فردا قراره نشانه «خ» رو یاد بگیرید
یه دونه نقاشی باید بکشیم ببری مدرسه
میخوای خودت بکشی؟
- آره یه کاغذ بزرگ بده خودم میکشم چندتا چیز.
بعد از اینکه تنهایی رفت کشید، آورد بهم نشون داد.😀
فقط اون خَره 😅
پاکش نکردم، گفتم بذار معلمشون هم یه ذره بخنده 😀
#مزه_های_زندگی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
روایت امام هادی علیهالسلام از روز مبعث✨:
جبرئیل به سویش فرود آمد و گفت یا محمد بخوان!
«إِقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّك الَّذِى خَلَقَ . خَلَقَ الإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ . إِقْرَأْ وَرَبُّك الأَكْرَمُ . الَّذِى عَلَّمَ بِالقَلَمِ . عَلَّمَ الإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ».
حضرت محمد(صل الله علیه و آله) از کوه حرا پایین آمد، در حالیکه در اثر مشاهده عظمت خدا، از خود بی خود شده بود. مشاهدهی جبرئیل و تحمل وحی الهی آن قدر بر محمد(ص) گران بود که مانند شخص تبدار میلرزید. از آن میترسید که مورد تکذیب قریش واقع شود و او را به جنون متهم سازند. در صورتی که او عاقلترین و گرامیترین مردم بود.
پس خدا خواست شرح صدری به او عطا کند و قلبش را مطمئن سازد.
لذا کوهها، سنگهای بزرگ، سنگریزهها و آنچه بر آن عبور میکرد، به وی سلام کرده و میگفتند:
«السلام عليك يا محمد! السلام عليك يا ولىّ الله، السلام عليك يا رسول الله»
بشارت باد که خدا تو را فضیلت و جمال و زینت داد و بر همهی مردم از اولین و آخرین گرامی داشت.
اندوهگین مباش که قریش تو را مجنون بخوانند، زیرا با فضیلت کسی است که خدا او را فضیلت داده باشد.
از تکذیب قریش و سرکشان عرب، تنگدل نشو، خدا تو را به زودی به عالیترین درجات و گرامیترین مقامات خواهد رسانید.
بحار الأنوار ج ۱۸، ص ۲۰۵
#مبعث #عید_مبعث
🍀🍀🍀
مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۳. مرداد سال ۹۴ دخترم به دنیا اومد»
#ف_رجا (مامان #زینب ۹.۵، #زهرا ۷.۵، #محمدحسین ۵.۵ و #محمدمهدی ۳ ساله، #نجمه ۳ ماهه)
#قسمت_سوم
با تولد دخترمون مسئله سربازی همسرم حل شد و شکرخدا تونستن دوباره برن سرکار.
از نظر مالی، با تولد دخترم گشایش ایجاد شد برامون. ولی روزای اول بعد از زایمان نگرانی هایی داشتم که به خاطر کم تجربگیم بود.
مثلاً من اصلاً خودم رو برای زایمان سزارین آماده نکرده بودم، از اینکه به خاطر موقعیت بچه، نمیتونستم طبیعی زایمان کنم خیلی ناراحت بودم. اون موقع دوست داشتم خانواده پرجمعیتی داشته باشم و نگران بودم که نکنه با وجود سزارین شدنم نتونم زیاد بچه داشته باشم😔.
یا مثلاً دوست داشتم بچهام فقط شیرمادر بخوره و اصلاً راضی به شیرخشک نبودم. ولی به خاطر زردی بالای بدو تولد اجازه مرخص شدن ندادن و گفتن که نباید شیر مادر بخوره، باید بستری باشه تا زردیش پایین بیاد. من بدون بچه اومدم خونه و ۳۶ ساعت دخترم شیر خشک خورد. چقدر گریه کردم و فکر میکردم دیگه نمیتونم خودم بهش شیر بدم😢.
هرچند خداروشکر بعد از مرخص شدنش دیگه خودم بهش شیر دادم و مشکلی پیش نیومد.
از طرفی، برای زایمان رفته بودم رشت پیش مادرم. همسرم نمیتونستن زیاد مرخصی بگیرن و فقط دو سه روز پیشمون بودن و بعدش برگشتن تهران سرکار. با اینکه خونه مادرم همه چی فراهم بود و دورم شلوغ، ولی نبود همسرم خیلی آزاردهنده بود. از نظر روحی نیاز به حضورش داشتم و هیچ چیزی جای خالیشو پر نمیکرد. این بیقراری من انگار به دخترم هم منتقل میشد و هفتههای اول خیلی بیتابی و گریه داشت😥.
همین موضوع باعث شد که خیلی زود، با دخترم و همسرم برگشتم تهران. زینب ده دوازده روزه بود که دیگه صبح تا شب من بودم و نوزادم و کارای خونه و زندگی.
همسرم سرشون شلوغ بود ولی شب که میومدن خونه همکاری میکردن.
نوزادم کولیکی بود و شب تا صبح باید تو وضعیت خاصی نگهش میداشتم تا آروم بگیره. تا ۴ صبح من نگهش میداشتم، بعد همسرم مراقبش بودن تا من چند ساعتی بخوابم و بتونم دوباره روز رو باهاش بگذرونم😮💨.
دخترم دوماهه بود که من دوباره باید میرفتم دانشگاه. ترم سوم ارشد بودم و در هفته چهار تا کلاس بیشتر نداشتم. مرخصی نگرفتم چون احساس میکردم این ترم هنوز بچهام خیلی کوچیکه و میتونم باهاش درس بخونم. تو گروه دوستانم پیام گذاشتم که من فلان ساعت دانشکده کلاس دارم، کی میتونه بیاد دخترم رو نگه داره تا من میرم سر کلاس🤔؟
هر روز بالاخره یک نفر پیدا میشد که همون موقع بتونه بیاد کمک. یه اتفاق جالب این بود که همون بازه کلاسهای من، یه خانوم نابینا هم کلاس داشتن که با مادرشون میومدن دانشگاه. مادر ایشون تو دانشگاه منتظر مینشستن تا کلاس دخترشون تموم بشه🥹.
وقتی شرایط منو دیدن گفتن سه شنبهها که من اینجا هستم نمیخواد کسی بیاد، خودم دخترتو نگه میدارم. اگر کار ضروری پیش میومد هم زنگ میزدن، خودم میرفتم و انجام میدادم و دوباره برمیگشتم سر کلاس.
اون ترم دیگه به جز کلاس و درس هیچ فعالیت دیگهای تو دانشگاه نداشتم. سعی میکردم تو کلاس مطلب رو خوب یاد بگیرم چون میدونستم که وقتی میام خونه فرصت درس خوندن ندارم🤦🏻♀.
ترم بعدش که دیگه پایان نامه داشتم و باید مدت زیادی تو خونه و پای لب تاپ وقت میذاشتم و از طرفی دخترم هم بزرگتر شده بود و کار کردن کنارش سخت تر شده بود، مرخصی گرفتم👩🏻💻.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
مادران شریف ایران زمین
🔸 مادر خانواده گاهی تو منازل مشغول نظافت می شن و گاهی لیف و اسکاج میبافن و از این راه ، درآمد ناچیز
تا الان
۹.۳ میلیون از جمع ما
و ۱۶ میلیون از طرف خود خیریه تأمین شده
جمعا ۲۵.۳ میلیون
دمتون گرم😃
شما نگاه کنید به غزّه! غزّهی منطقهی محدودِ کوچک، رژیم صهیونیستیِ تا دندان مسلّح و دارای پشتیبانی کامل آمریکا را به زانو درآورد؛ غزّه رژیم صهیونیستی را به زانو درآورد! این شوخی است؟ این همان رشحهای از بعثت است؛ این همان ایمان و عقل است؛ این همان تلاوت آیات قرآن است؛ این دل بستن به خدا است؛ این همان اعتقاد به «اِنَّ العِزَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» است.
بیانات رهبر انقلاب ۱۴۰۳/۱۱/۰۹
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
یکی از خواهرشوهرام، هنوز مجرده
حالا مکالمهی من و پسر ۴ سالهم👆🏻😄
#مزه_های_زندگی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif