eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
298 دنبال‌کننده
532 عکس
86 ویدیو
4 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن ختام این بیتوته‌ی یک روزه هم بازی مادر و کودک بود... مامانا کنار بچه‌هاشون بچگی کردند...
وبالاخره با یه عکس دسته‌جمعیِ تعدادی از مادرا و بچه‌ها برنامه در آغوش خدا تموم شد... البته بعضی از مادرا و بچه‌ها رفته بودن و توی عکس نیستن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به نام خالق زیبایی ها حدود یک ماه بود ک خیلی اتفاقی در کتابخانه با چند خانم آشنا شدم حال و هوای دلم اون روز خوب نبود با آشنایی اون خانم ها دعوت به گروه دعای ندبه مادرانه شدم اما هر هفته ک قصد رفتن داشتم میسر نمیشد بخاطر بارداری ..... تا شب شهادت حضرت زینب(س) ک خیلی برای روضه گریه کردم ک بتونم این هفته برای دعای ندبه برم بخاطر وجود بچه ها و خستگی ها و مشکلات زندگی خیلی سال بود سعادت نداشتم ک در دعای ندبه شرکت کنم.... اما بلاخره قسمت شد و این هفته هم روزی ما شد.... از اونجایی ک چند ساله گواهینامه داشتم اما ماشین نداشتیم و اصلا تنهایی هم ماشین برنداشته بودم این بار دل رو به دریا زدم و به یکی از دوستان گروه ک هم مسیر خودم بود به ایشان پیام دادم و ازشون خواستم با من بیان و صبح هم با نم نم بارون با یه خانم خیلی خوبی دوست شدم و دوتایی به مجلس آمدیم🙈 من کل مسیر استرس رانندگی رو داشتم اما دوستم بهم امیدواری میداد خوشحالم از اینکه اولین تجربه ی تنهایی رانندگی ام رو با دعای ندبه شروع کردم.....در دعای ندبه هم با صحبت های خوب خانم بلاش آبادی به آرامش خاصی رسیدم😍 بعدم ک پذیرایی عالی خانواده عارفی و آشنایی بادوستان جدید و تجربه ی جدید من با جمع های مادرانه 😍❤️ انشالله خدا از ما این مناجات رو قبول کنه🌹🙏 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
🌻 تشکل باید سازنده ما باشد. تشکل باید سازندۀ‌ ما، آسان‌کنندۀ خودسازی برای ما و کمکی به سِیر إلی الله برای شرکت‌کنندگان در این تشکل باشد. هروقت یکی از ما یا جمع ما، به تشکلمان مشغول و سرگرم شدیم، چنین تشکلی لهو می‌شود و باید از آن پرهیز کنیم؛ زیرا ما را از یاد خدا دور می‌کند. اگر همه‌اش به فکر تشکیلاتمان باشیم، اگر تشکیلات برایمان آن‌قدر محبوب شد که جانشین خدا و حق خدا گردید، این حالت لهو پیدا می‌کند که «یَنهی عَن ذِکر الله» است و آدم را از یاد خدا غافل می‌کند. چه وقت ما مي‌فهميم كه تشكيلات براي ما لهو و سرگرمي و لعب و بازي روزانه نشده؟! وقتي كه ببينيم در اين تشكيلات داريم ساخته مي‌شويم، يا اين كار تشكيلاتي ما حالت عبادت دارد.(۱) اگر حواسمان نباشد یکی از آسیب‌هایی که سازمان و روحیه کارمندی به ما می‌زند که این است که درگیر تشکیلات‌بازی و از خودسازی‌مان غافل می‌شویم. به نظر شما دیگر خطرات سازمان و روحیه کارمندی چیست؟ ۱.سیدمحمد حسینی بهشتی، حزب جمهوری اسلامی (گفتارها، گفتگوها، نوشتارها)، ص۲۱۱ / تشکیلات بهشتی، ص۵۰۵ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
سلام ❤️ بریم سراغ گزارشات👇
یکی دوسال بود که بازار روز پسر گرمتر شده بود ومن امسال مصمم تر بودم که حتی شده هدیه ناچیز برای پسرانم تهیه کنم، تا هم پاسخگو ی دغدغه آنها که چرا روز دختر داریم ولی روز پسر نداریم باشم، هم به واسطه این هدیه مهرومحبت اهل بیت را در نهادشان پررنگ تر کنم. با توجه به اینکه هنوز چندی از تولدشان نمی‌گذشت وجیب ها هم خالی شده بود😅 هدیه کوچکی برایشان گرفتم، ولی در دلم میگفتم: کاش میشد هدیه بهتری برایشان بگیرم.. تا اینکه مدیرجوان جوانه زنگ زد دوباره فکر نابی به سرش زده بود. گفت قرار بگذاریم به مناسبت میلاد امام جواد و روز پسر، مادرپسری به کافی شاپ بریم و با کیکی غافلگیرشان کنیم! در گروه مجازی مان همفکری کردیم.. یکی دیگر از مادرها پیشنهاد شهربازی داد و گفت شهربازی برای پسرها مهیج تر است و بیشتر خوشحال شان می‌کند. خلاصه همه ی مادرها پیشنهاد دوم را پذیرفتند وقرارشد ساعت هفت همه جلو درب شهربازی جمع شویم. بماند که یکی از مادرها طفلکی پیام اول را دیده بود ویک ساعت قبل جلو درب منتظرشده بود😯 وقتی فهمید که ساعت تغییر کرده پسرهارا به یک دور ،دورسی هزارمتری در یک ساعت😁 دعوت کرده بود! بلخره ساعت موعود رسید وهمه مادرها جمع شدند مادری که بلیط نیم بها هماهنگ کرده و با این کار مارا بسی شاد کرده بود😀 رسید و هماهنگی لازم را انجام داد. خلاصه پسرها که هنوز نرسیده درصفوف بازی باید پیدایشان میکردی، ومادرهایی که داشتند تصمیم می‌گرفتند خودشان هم همراه پسرها، به سینما چند بعدی وماشین سواری بروند یا نه😁 وخلاصه اینکه خیلی جایتان خالی بود و بسیار لذت بردیم.. بچه ها بسیار خوشحال و بعضی هایشان همچنان درحال چانه زنی که یکی دیگه هم بازی کنیم😵‍💫 که وقت به پایان رسید واز مادرها خداحافظی کردیم وبا خاطره خوش به منزل برگشتیم. والسلام الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
با اعضای جوانه ی حضرت رقیه قرارشد کوکی🍪 های خوشمزه ای به نفع جبهه ی مقاومت بفروشیم... با تبلیغ بنر کوکی توی گروه ها و با طمع بی نظیری که از سری قبل زیر دندان دوستان مانده بود👌سفارشات یکی یکی به لیست اضافه میشدن و خدارو شکر تعدادش به بیش از ۱۲۰ عدد رسید... یکی از اعضا خونه شو در اختیار ما قرار داد... یکی دیگه مسئول خرید شد، صبح روز یکشنبه برای درست کردن خمیر،بادوستان جمع شدیم. خمیرمون خیلی ناز نازی و نرمالو بود 🥺😍 از اونجایی که خمیر باید استراحت میکرد،دوستان رفتن و دوباره غروب برگشتن و تعدادی هم برای پخت و بسته بندی اومدن... اونطرف بچه ها با هم دیگه کللللی بازی کردن و پفیلا نوش جان میکردن و لذت میبردن خداروشکر... دور همی جوانه مون هدفمند و عالی بود و جا داره از پدر های گروه هم تشکر ویژه کنم که خیلی صبورانه وعاقلانه درمدتی که دورهمی هست خودشون رو بیرون منزل سرگرم میکنن و در ثواب درست کردن کوکی ها شریکن... خدا خیرشون بده🥰🥰 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
بلاخره بعد از مدت ها تلاش و کوشش تونستیم خانوادگی دور هم جمع بشیم. به پسرا گفتیم روز پسره و جشن گرفتیم براتون 😎 چون همیشه معترضن که روز دختر زن و مرد و همه ی موجودات عالم هست ، به جز روز پسر🤪. (میلاد امام جواد) به پدرا هم گفتیم روز پدره و براتون جشن گرفتیم🤣 تقسیم کار کردیم و هر کسی یکوشه کار رو گرفت. یکی رفت خرید ، یکی کیک پخت، یکی خونه اش رو اماده کرد برای مهمونی، چند نفر جعبه ها رو اماده کردن و چند نفر غذا رو. وقتی رسیدم با استقبال گرم دوستان مواجه شدم .... هر کدوم با یک سلاح سرد اومدن به استقبالم که : تا الان کوج بییی؟ گفتم خونسردی تون رو حفظ کنید جای بدی نبودم😅 بچم رو بردم کلاس و اسنپ گیرم نیومد. حلاصه لطف کردن و گذشت کردن. مسئول بازی بچه ها بودم بعد از کمی استراحت صداشون زدم پسراااااا بیاین بازی...از از ۷ تا پسر حاضر فقط دوتاشون اومدن😐. اعتماد به نفس خودم رو حفظ کردم و با همون دوتا بازی کردم. دیری نپایید که اونام رفتن🤣 خاله قصه گومون موفق تر عمل کرد بچه ها رو جمع کرد و براشون قصه گفت. دیگه نزدیک اومدن باباها بود. شام رو اماده کردیم. چای دم کردیم و منتظر شدیم . باباها یکی یکی از راه رسیدن. جعبه های کادوی پدرها رو تقدیمشون کردیم. کادوی گل پسرهارو هم همین طور. بعدش کیک و باقالی ترش😋 زدیم بر بدن . حالا نوبت بازی پدر پسری بود. چند تا بازی فکری و حرکتی گذاشتیم وسط و همه مشغول بازی شدن. کم کم صدای باباها از گوشه کنارا میومد که: چی شد ای شامتا؟ سفره رو پهن کردیم و شام ساده مون رو بدون مخلفات اضافه ( به جهت کاهش هزینه ها و ادامه دار شدن این جمع ها سعی میکنیم سادگی رو رعایت کنیم😌) میل کردیم. کم کم وقت خدا حافظی بود ولی انگار هیچ کس دلش نمیخواست بره ....هر گوشه ای از خونه نشسته و ایستاده عده ای درحال صحبت بودن. بلاخره از هم دل کندیم و هر کسی راهی خونه ی خودش شد☺️ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99