با آمادکی قبلی و کلی شوق و ذوق وارد قرارگاه شدم... تصور فانتزیم این بود که میرم بچه رو میدم به یکی، هندزفری میزارم تو گوشم سلاح در دستم😅 شروع میکنم به تماس گرفتن و ملت هم اول میگن رای نمیدیم بعد جزوه رو براشون میخونم و در نهایت میگن باشه رای میدیم🤩🤩
*تامااام*
امااااا
تبلیغ تلفنی سختتر از تصور من بود
اول اینکه چند نفر اول که اصلا اعتماد نکردن و خیلی جواب واضحی نمیدادن... البته بنده هم مبتدی بودم... در چند تماس بعدی بهتر شدم🙈🙈🙈
اولش همش میگفتیم ما یه تیم پژوهشی هستیم میخوایم از دغدغههای مردم بدونیم ، به گوش مسئولین برسونیم و.... که خیلی جواب نداد😒😒😒(البته بگم که دروغ نگفتیم و واقعا قرار هست اینکار بشه).
بعد گفتیم بیایم رو راست بگیم که برای افزایش مشارکت در انتخابات میخوایم با شما صحبت کنیم😊
میشه ....لطفا.... وقت دارین؟؟؟
خداروشکر این روش خیلی خوب جواب داد و مردم بیشتر همراهی میکردن...
دومین کاری که کردیم و خیلی خوب بود اینکه به جای شمارههای رندم تصمیم گرفتیم آشناهایی که حدس میزنیم رای ندن رو شماره گیری کنیم و باهاشون صحبت کنیم...
یک تماس بود که خانم و آقا میخواستن رای بدن ولی فرزندان و داماد و عروس نمیخواستن رای بدن... که یه همفکری کردیم چه جوری شبهات اطرافیانشون رو پاسخ بدن.
اتفاقا همسرشون هم پشت تلفن همراهی میکردن😅
یه آقایی هم خیلی تعجب کرده بودن از اینکه ما گوشی برداشتیم داریم برای مشارکت تبلیغ میکنیم...
بعدهم تصمیم گرفتیم بریم معلم تبلیغ چهره به چهره که روایتش رو براتون فرستادم.
و وظیفه تبلیغات تلفنی رو به خواهر حسینایی سپردیم.
#تجربه_تلفنی
#روشنگری
#مادران_مقاومت
#مادران_میدان_انتخابات
#تواصی
#بیرجند