میلاد حضرت زهرا سلام الله علیهاست
گروه ها و کانالها را که باز کنی، پست و استیکر و فیلم و صوت هر محتوای مجازی دیگه سرازیر میشه.
اما ما مهمان حضوری یک مادر شهید بودیم، مادرِ شهیدی که هنوز ۱۸ ساله اش تمام نشده بود.
شهیدی از سپاه فاطمیون و از تبار سادات که حتی صورتش سبز نشده بود، حتی از نوجوانی به جوانی پا نگذاشته بود.
مادر میگوید: « بعد از شهادتش گویی چشم به راه بود تا به دیدارش بروم» و وقتی مادر بالای پیکرش حاضر می شود چشم هایی که بسته بوده باز می شود و لب ها، به خنده می نشیند.
شهید سید مهدی شریفی مادری دارد که می گوید: «سالهاست برای حسین علیه السلام گریسته ام و هنوز هم وقتی نام او را میشنوم گریه میکنم اما برای پسرم گریه نمیکنم.»
طاقچه های خانه از عکس های شهید نوجوان، پر شده، عکس رهبری و عکس حاج قاسم هم هست، جیب لباس رزم شهید را هم قاب گرفته اند.
مادر شهید بسیار مهمانواز است و این رفت و آمدها را به پای صله رحم میگذارد، لهجه زیبای افغانستانی دارد و صفای قلبش را با گفتن از خوابهایی که از شهید دیده، به اثبات می رساند.
دوست دارد بیشتر بمانیم، تا با هم عکسی به یادگار بگیریم و هدایا را تقدیمش کنیم، خواهر شهید هم با مهمان کوچک این خانه ( گل پسر خانم اشرفی نسب) بیشتر گرم میگیرد و از کنج خانه بیرون می آید.
مادر موقع خداحافظی می گوید: باز هم پیش من بیایید خیلی خوشحال میشوم.
#روز_مادر
#دیدار_مادر_شهید
#مدافع_حرم
#فاطمیون
#پویش_دست_بوسی_مادر_شهید
#قم
@madaranemeidan