eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
537 دنبال‌کننده
889 عکس
121 ویدیو
48 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
به توکل اسم اعظمت... 🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃 *آن زنی كه خود را در دامنه آن قله‌ای می‌داند كه در اوج آن حضرت فاطمه‌ی زهرا(علیهاالسّلام) _ بزرگترین زن تاریخ بشر _ قرار دارد، زن ایرانی است.* بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدارجمعى از بانوان سراسر کشور، دی ماه ۶۸ ما مادران محله تهرانپارس بر آن شدیم تا جایگاه *زنان تمدن ساز تاریخ* را در برنامه خدا خوب، شفاف و روشن کنیم. از شما مادران هم محله ای همراهی می طلبیم تا در این مسیر کنارمان باشید.🌸🍃 *هیئت ماهانه انصارالزهرا (س) تهرانپارس* برگزار می‌کند: *سلسله جلسات زنان تمدن ساز* با روایتگری خانم سمانه اسدزاده *جلسه اول: مهمان اندرونی خانه نوح نبی باشیم* به همراه:📖قرائت قرآن و حدیث شریف کساء📖 🎊دورهمی و گعده مادران، بازی کودک🎊 🗓 پنج شنبه ۱۲ بهمن، ساعت ۱۴:۳۰ تا ۱۷ 🕌مسجد امام المجتبی، فلکه چهارم تهرانپارس * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت سوم: هیچ کس دست خالی نمی رود* روایت‌های روشنگری دوستان را که توی کانال مادران میدان می‌خواندم، حسابی هوایی می‌شدم. غصه ام می‌گرفت که نمی‌توانم همراهی شان کنم. یکی توی خانه اش جلسه می‌گرفت. یکی محله به محله برای گفت وگو با مردم می‌رفت. یکی فعالیت های مجازی را سروسامان می‌داد. دیگری هم جشن برای رأی اولی ها برپا کرده بود؛ اما من به خاطر شرایطم نمی‌توانستم هیچ کدام از این کارها را بکنم. البته داوطلب نگهداری از بچه ها و پخت غذا برای مادرانی که فرصت آشپزی نداشتند، شده بودم؛ اما هنوز نوبت به من نرسیده بود. *یک شب که مشغول چرخیدن توی فضای مجازی بودم، پیامی به مسئول مجازی برنامه های انتخابات دادم و شرایطم را برایش توضیح دادم. او هم به من کاری پیشنهاد داد. قرار شد کتاب شبهات انتخابات آقای راجی را بخوانم و از تویش جملاتی برای عکس نوشته انتخاب کنم. خوشحال شدم و با کمال میل پذیرفتم حالا قدری از عذاب وجدانم کم شده بود.* کتاب مادران میدان جمهوری صفحه ۹۵ *همنشینی مجازی با مادران میدان جمهوری روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
《شما با دانش و تخصصتان، با حضورتان در میدان‌های اجتماعی و سیاسی و کار،با به عهده گرفتن نقش بسیار مقدّس و والای مادری،با تربیت،با پرورش،در طول زندگی آینده‌تان میتوانید بزرگ ترین خدمات را به آینده و به انقلاب بکنید.》 رهبر انقلاب ۱۳۶۵/۰۷/۰۱ 🔹اولین هیئت انصارالزهرا گلبرگ مدنی با توکل به خدا و مدد اهل بیت برگزار میکند: تلاوت سوره یاسین و حدیث شریف کسا سخنرانی پیرامون مقاومت و نقش مادران در حوزه مقاومت بازی مادر و کودک 🔹زمان: شنبه ۱۴ بهمن ماه .ساعت ۱۴ الی ۱۷ 🔹مکان: مسجد فاطمیه .خیابان دماوند ،به طرف غرب ،نرسیده به اتوبان امام علی، کوچه شریفی ویژه بانوان * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت چهارم: دست پر* بعد از مناظره دوم و بد و بیراه گفتن‌های کاندیداها به همدیگر حالم حسابی گرفته بود. از دست خودم ناراحت بودم با خودم می‌گفتم: ما اگر نمی نشستیم و دست روی دست نمی‌گذاشتیم، اینها این حرفها را تحویل مردم نمی دادند. فکر کردم چه کاری توی این شرایط از دستم بر می آید یک دفعه فکری به ذهنم رسید. *گفتم به نیت مشارکت حداکثری و انتخاب یک آدم درست و حسابی به قول بچه‌های مادرانه نذری سیاسی بپزم.* موضوع را با همسرم در میان گذاشتم و او هم استقبال کرد. وسایل پخت شله زرد را جور کردیم. فردایش خواهر شوهرم هم برای کمک آمد. برای حفظ محیط زیست دوست نداشتم از ظرفهای یک بار مصرف استفاده کنم. کابینت ها را زیرورو کردم و تعدادی کاسه به اندازه شله زرد جور کردم. *همراه نذری بروشورهای شرکت در انتخابات مادرانه را هم گذاشتم و توی یک قسمت بروشور هم نوشتم که برای حفظ محیط زیست از ظروف یک بار مصرف استفاده نکرده‌ام.* شله زردهای نذری یکی یکی راهی خانه همسایه ها شد صبح فردایش ظرفها دست پر، یکی یکی به خانه برمی‌گشتند. کتاب مادران میدان جمهوری صفحه ۱۷۰ *همنشینی مجازی با مادران میدان جمهوری روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*روایت پنجم: خاله بازی* نشسته بودم و سرم توی گوشی بود. دخترها آمدند و گفتند: مامان بیا باهامون خاله بازی کن. نای تکان خوردن نداشتم و از طرفی کلی کار انتخاباتی هم با گوشی داشتم. فکری به ذهنم رسید. گفتم باشه. من مامان شما می‌شم و مثلاً کار دارم با گوشی، شما هم دخترهای من هستین و کارهای خونه رو انجام میدین. قبول کردند و خیلی سریع رفتند پشتی‌ها را چیدند و اسباب بازی‌هایشان را ریختند تویش. من هم رفتم و توی خانه شان نشستم. یکی مسئول خرید و آشپزی بود. یکی هم مسئول نگهداری از بچه ها. من هم با گوشی ام کار می‌کردم و مطالب مربوط به انتخابات را یادداشت می‌کردم. وسط کار هم توی ظرف‌های پلاستیکی شان غذا می‌خوردم و از قرمه سبزی و سالاد خیالی شان تعریف می‌کردم. گاهی هم بچه هایشان را می‌گذاشتم روی پایم و تکان می‌دادم. خاله بازی بچه ها تمام شد. اوضاع خانه به خاطر مشغله های این روزهایم حسابی به هم ریخته بود. دخترم آمد و گفت: مامان بازی مون تموم شد. بده خونه رو جارو کنیم. جارو دستی را دادم دستش تا سرگرم شود تا بعد خودم بلند شوم و خانه را جمع و جور کنم سرم توی گوشی بود و حواسم به آنها نبود. چند دقیقه بعد سرم را که بالا آوردم دیدم دخترم با کمک خواهرش همه خانه را جارو زده‌اند. *پروژه از پوشک گرفتن دختر کوچکم هم به خاطر انتخابات رفته بود روی هوا؛ ولی خودم را آرام می‌کردم و با خودم می‌گفتم: "دختر من یه ماه دیرتر از پوشک گرفته بشه، به جایی برنمی خوره؛ ولی این فرصت به ماهۀ انتخابات اگه تموم بشه و ما دست روی دست بذاریم، به خیلی جاها بر می‌خوره."* کتاب مادران میدان جمهوری صفحه ۱۳۸ *همنشینی مجازی با مادران میدان جمهوری روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵ در نرم افزار قرار* برای ورود به اتاق روی لینک زیر کلیک کنید: https://gharar.ir/r/907b7574 * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
گفتگو با مادران میدان *با محوریت کتاب مادران میدان جمهوری* *مریم برزویی* نویسنده کتاب *زهرا عباسی* مسوول مادرانه سبزوار، مادر چهار فرزند، راوی کتاب *فاطمه جلمبادانی* از فعالین مادرانه سبزوار، مادر دو فرزند، راوی کتاب *زهره فسنقری* از فعالین مادرانه سبزوار، مادر سه فرزند،راوی کتاب روز چهارشنبه ۱۱ بهمن ماه ۱۴۰۲ * (س) "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
هم در داخل خانه و هم در خارج خانه می‌توانید نقش ایفا کنید. سلسله نشست‌های مجازی *نقش ایفا کنید* نقش منِ مادر در تواصی به حق سخنران نشست اول: دکتر جمال یزدانی، پژوهشگر انقلاب اسلامی. شنبه ۱۴ بهمن ساعت ۳ بعدازظهر، نرم افزار قرار. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
«در طبیعت الهی زن، آن‌چنان لطافت و زیبایی و گرمای محبتی وجود دارد که می‌تواند هم خود را و هم محیط پیرامون خود را- چه در داخل خانه، چه در هر محیطی که باشد- به طرف معنویت، پیشرفت و علوّ مقامات علمی و عملی سوق دهد و پیش ببرد.» مقام معظم رهبری *هیئت انصار الزهرا مادرانه محله پونک، جنت آباد* به لطف الهی و با پیروی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در جهت ترویج و معرفی الگوی صحیح مادری همزمان با ایام فرخنده دهه فجر انقلاب اسلامی و بعثت پیامبر رحمت برگزار می کند: قرائت حدیث کساء مولودی خوانی بازی کودک *همراه با برگزاری گعده ی پرسش و پاسخ با محوریت «الگوی سوم زن»* ، با حضور مادر فعال، سرکار خانم نرگس مظلومی *مخصوص مادران جوان و فرزندان دلبندشان* زمان: سه شنبه 17 بهمن ماه، از ساعت 9 الی 12 صبح مکان: مسجد صادق آل محمد (جنت آباد جنوبی، بلوار پژوهنده) چنانچه افتخار میزبانی شما را داریم، لطفا از طریق شناسه زیر اطلاع دهید: @agolestan69
شما دعوتید به هجدهمین هیات تشکیلاتی خانوادگی "حصن الزهرا(س)" مادرانه🌷 *تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۸* *مسجد جامع خرمشهر* *حوالی ساعت۱۹* برای کسب اطلاعات بیشتر و عضویت در گروه هیات به آیدی زیر پیام داده https://ble.ir/l_orouji و برای عضویت در کانال هیات وارد لینک شوید https://ble.ir/hesnolzahra
؟ روزی بود که بیمارستان المعمدانی رو اسرائیل بی‌وجدان زده بود. قرار بود برم جایی. تند تند با پسرم حلوا درست کردم و روش پرچم فلسطین رو کشیدم و هشتک غزه زدم چون هیچی هم توی خونه برای تزئین نداشتم. حلواها رو پوشوندم و رفتم و وقتی برگشتم خونه شروع کردیم با بچه‌ها در خونه همسایه‌ها رفتن و حلوا دادن. تو این یک سال همسایه دیوار به دیوارم رو اصلا ندیده بودم ولی با یکی دوتای دیگه سلام و علیک داشتیم و برای هم نذری و از این دست می‌بردیم حتی برای یکی‌شون کتاب بردم. این‌بار اما دیدمش. یک خانوم تقریبا هم سن خودم که یک پسر داشت و باردار هم بود و از قضا هم اسم هم هستیم. انقدر از دیدن من خوشحال شد و گفت من مدت هاست می‌خوام بیام باهات آشنا بشم و من اینجا غریبم و ... شماره‌ی هم رو گرفتیم و از همون شب پیامک می‌دادیم و از حال هم می‌پرسیدیم. حالا دیگه حسابی رفیق شدیم و از هم چیزی قرض می‌گیریم ولی هنوز رفت و آمد به خونه هم نداریم. انشاءالله یخ این قسمت هم آب بشه به زودی زود. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *