eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
536 دنبال‌کننده
909 عکس
124 ویدیو
54 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*روایت دوم* ماه های زیادی همراه با جد و جهد فراوان گذشت. او نه فقط مشغول فعالیتهای بیرون از خانه بود؛ بلکه در درون خانواده نیز فعالیت هایش افزون تر شد. او که چهار فرزند داشت، حاملگی جدید را نیز تحمل می کرد. می‌بایست هم به آنها بپردازد، هم به همسرش سید و هم به مسائل مربوط به انقلاب اسلامی که زیر بنای فعالیت هایش بود. *گذراندن آموزش نظامی، ارتباط با سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، شرکت در گردهمایی ها و پذیرایی از مهمانان تازه وارد* که منزلش را به لانه زنبور عسل تبدیل کرده بودند، هم جزء فعالیتهای روزمره اش بود. همچنین می بایست به *مسائل مربوط به طلاب و حوزه خواهران، برنامه های آموزشی و تدریس و تربیت فرزندان و همین طور روابط اجتماعی و رسیدگی به نیازهای مردم* و... نیز بپردازد. او همۀ این امور را با همه جزئیاتش پیگیری می‌کرد؛ کارهای سنگینی که جمع آنها در نظر دیگران شبیه محال می نمود. همگی انگشت حیرت به دهان می‌گرفتند و می‌گفتند: «چگونه چنین چیزی ممکن است؟» این پرسشی بود که برای همه مطرح بود؛ حتی سید نیز در این اوضاع کوچک ترین قصوری از او مشاهده نکرد. در بحبوحه تراکم سنگین کارها از او هیچ توقعی نداشت و اگر کوتاهی و نقصی می‌دید آن را اجتناب ناپذیر تلقی می‌کرد. با این همه چون هیچ قصوری حس نمی کرد، مات و مبهوت رفتارهای او شده بود. بلکه پی می‌برد که چگونه با اهتمام فراوان به مشکلات زندگی توجه دارد. همه مسائل را حتی کوچکترین آنها را با تمام جزئیاتش پیگیری می‌کند؛ گویا او قادر است زمان را آن قدر کش دهد تا به همه کارهایش برسد. *کتاب * ص ۲۴۱ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت سوم* پسر نوجوانش تازه سن دوازده سالگی را پشت سرگذاشته؛ اما ام یاسر از او می خواهد که به رزمندگان بپیوندد. سید عباس از داشتن چنین همسر و فرزندی بسیار خوشحال است. سید او را برای آموزش نظامی اعزام می‌کند. یاسر در این دوره که چند ماه به طول انجامید، از نظر سنی کوچک تر از همه هم رزمانش بود. * ام یاسر به دلیل باور استواری که به مقاومت دارد، از این اقدامش بسیار شادمان است. او دوست دارد فرزندانش در صف اول مجاهدان قرار گیرند و هنگامی که دلیل این کار را از او می پرسند، می گوید: "من برای آنها بهترین آینده را انتخاب کرده ام."* او آینده دوردست را می‌بیند؛ آینده ای که با نعمت‌های جاودان الهی همراه است. آیا مادری که دوستدار فرزندش است جز این برای فرزندانش می خواهد؟ عشق او به فرزندانش موجب می‌شود که دست آنها را بگیرد و به سرای برتر از این دنیا که سرای آخرت است، تشویق کند. تنها چشم های کوته بین اند که پایان این راه را نمی‌بینند؛ اما ام یاسر نقطه پایان را به روشنی دریافته و از آن با مردم سخن می‌گوید. *کتاب * ص ۲۷۴ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت چهارم* در روز عید ام یاسر از پول‌هایی که جمع کرده بود، مقدار فراوانی کلوچه درست کرد. او در تمام لحظاتی که مشغول درست کردن کیک بود، برای رزمندگان دعا می‌کرد و به آنها تبرک می جست. *امکان نداشت دعایی بکند و رزمندگان را فراموش کند.* او دعاهای بسیاری را حفظ بود؛ به ویژه دعاهایی که متعلق به امام زمان عجل الله تعالى فرجه است. *دعاکردن او با دعا کردن های دیگران فرق می‌کرد. او احساس می‌کرد دعاکردن در نزد کودکان نوعی تربیت کردن آنهاست و از هر کلامی می‌تواند رساتر و تأثیرگذارتر باشد.* هنگامی که می‌خواست دعاهای طولانی مانند دعای ندبه که اثر عمیقی در روح و جانش دارد، بخواند، نخست وضو می‌گرفت و چادرش را می پوشید و بخشی از قرائت دعا را به هر یک از فرزندانش که می توانست با او همراهی کند، واگذار می‌کرد؛ به گونه ای که هرکدام از بچه ها می‌توانستند در خواندن بخشی از دعا سهیم باشند. *در پایان او برای رزمندگان دعا می‌کرد و کودکان نیز به تقلید از مادر همان دعاها‌ را زمزمه می‌کردند.* آنها از چشمان مادر و لحن صدایش پی می برند که تا چه حد تحت تأثیر این دعاها قرار گرفته است. *کتاب * ص ۲۷۷ ** * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت پنجم* ام یاسر نه فقط در گفتار، در عمل و در رعایت حال این خانواده ها[فقرا] از همه پیشی می‌گرفت. همه فعالان این عرصه از شیوه رفتار او با این خانواده ها مات و مبهوت می‌شدند. آنها می‌دیدند که او چگونه با این خانواده ها حرف می‌زند و اسامی تک تک اعضای این خانواده ها و حتی اسامی بچه های کوچک آن ها را نیز به خاطر سپرده است. آنها شاهد بودند که چگونه با کودکان آنها به نرمی و با ملاطفت رفتار می‌کند و خود را در سن آنها قرار داده و با آنها به گرمی گفت وگو می کند. می دیدند که گویا او عضوی از این خانواده هاست. *همیشه عشق و علاقه اش را در هر مناسبتی به آنها ابراز می‌کرد و مدام این جمله را زمزمه می‌کرد: «خدایا مرا مسکین خود قرار بده و با مساکینت محشور گردان.»* او *سرپرستی شاخه خیرین جمعیت امداد حزب الله* را به عهده گرفته است. این جمعیت شمار انبوهی از خانواده‌های فقیر و تهیدست را زیر پوشش خود دارد. *کتاب * ص۲۹۹ ** https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*روایت ششم* عملیات بزرگ بدر در حال انجام بود و ام یاسر می دانست که سید در آن شرکت دارد. او برای حفظ جان رزمندگان و پیروزی آنها به ویژه برای پیروزی سید عباس دعا می‌کرد. از خدا می‌خواست که سید سالم و پیروزمندانه برگردد. سید بعد از بازگشت از عملیات متوجه می شود که ام یاسر چنین دعایی برای او کرده است. از روی محبت به او عتاب می‌کند و می‌گوید: «چرا برای محبوبت از خداوند طلب خیر نمی‌کنی؟ چرا برای شهادت من دعا نمی‌کنی؟!» *ام یاسر سکوت می‌کند و در حالی که رویش را برمی‌گرداند، می گوید: «برای بچه ها بدون هیچ پیش شرطی دعا می‌کنم؛ اما دعای من برای تو مشروط است.» - چه شرطی؟ - اینکه تو بعد از من به شهادت برسی. چشمان ام یاسر پر از اشک می‌شود و می‌داند که نمی‌تواند فراق او را تحمل کند.* به یاد غیبت طولانی سید به دلیل حضور در جبهه های ایران می افتد که چگونه در دوری از او بی تاب شده بود. نمی توانست زندگی بدون او را تحمل کند: «بعد از تو اصلاً نمی توانم زندگی کنم.» *- دختر زهرای مرضیه فکر می‌کنی فراق و دوری تو بر من آسان است؟ ام یاسر این گونه خطاب کردن را بسیار دوست می‌داشت و سید نیز می دانست که چقدر همسرش دوست دارد چنین خطابی را از او بشنود.* *کتاب * ص ٢٨۰ ** https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*روایت هفتم* با زبان و سخن پاک و به مدد حسن خُلقی که دارد، آنچه حق است و برای او حجت، به گوش مردم می‌رساند تا حقیقت را دریابند و اگر در برابر حق ایستادگی کنند، راه عذر بر آنان می بندد. اگر حرفش را نپذیرفتند و دعوتش را پاسخ ندادند، او می‌ماند و لبخند همیشگی و سخنان پاک و گوارایش. * قبل از هر کاری سعی می‌کند نخست وظیفه خود را در قبال مقاومت و پشتیبانی از آن به درستی انجام دهد؛ بنابراین گردنبند طلایی را که برایش هدیه آورده اند و تنها چیز با ارزشی است که دارد، داوطلبانه وقف مقاومت می‌کند. در امکانات و وسایل خانه نیز تا می‌تواند صرفه جویی می‌کند. برخی از وسایل آشپزخانه و لوازم خانگی برقی را که در آشپزخانه دارد و می‌تواند با کمک دستانش از آنها بی نیاز شود، به جبهه مقاومت هدیه می‌کند‌.* *با مردم از آینده تاریکی سخن می‌گوید که در نبود مقاومت در انتظارشان است.* می‌خواهد نصرت الهی را که با چشم خود دیده است، به آنها یادآوری کند که حضرت حق فرمود: كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةٌ كَثِيرَةً بِإِذنِ الله» *به عقیده او باید همواره از حق و حقیقت دفاع کرد؛ حتی اگر در این مسیر امکانات انسان اندک باشد.* او جهاد را دری از درهای بهشت می‌شمرد که به روی بندگان خاص الهی گشوده شده است و اگر جهاد با جان مقدور نبود، با مال و کلام و قلب باید مقاومت کرد. جایی نمانده بود که نرفته باشد. از درستی و حقانیت راهی که برگزیده بود اطمینان داشت. خواهران طلبه و دوستان و نزدیکانش نیز او را در این راه یاری می‌کردند. *پیمودن این راه به دلیل اینکه با هوای نفسانی بیشتر مردم در تعارض بود، دشوار به نظر می رسید؛ اما او به توانایی‌های خود ایمان داشت و می دانست که فعالیت هایش در آینده به بار خواهد نشست.* *کتاب * ص ۲۶۸ * * https://ble.ir/madarshohada * "مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*پویش‌ها‌ی مادرانه بستری‌ست برای همدلی و گفتگو با آدم‌های اطراف‌مان، تا از راهی که با انقلاب آمده‌ایم بگوییم و دست در دست یکدیگر به سوی قله حرکت کنیم!* این ماه، پویش‌مان بوی عطر یاس گرفته و فاطمیه بستر جهاد تبیین‌مان شده. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: از دنیاى شما سه چیز براى من دوست داشتنى است: تلاوت کتاب خدا (قرآن) ؛ نگاه به چهره‌ی رسول خدا (صل الله علیه و آله) ؛ انفاق در راه خدا. تصمیم بگیریم گرد هم جمع شویم و همچون مادرمان که «الجار ثم الدار» سرلوحه‌ی دعاهای شبانه‌ی شان بود، برای پیروزی مردم فلسطین دعا کنیم و *هم‌نوا با هم قرآن بخوانیم و ثواب آن را هدیه کنیم به حضرت مادر تا دعای‌شان، مرهمی شود بر دل رنج دیده‌ی مادران و کودکان مظلوم فلسطین.* و این جمع مومنانه را مغتنم می‌دانیم تا قلب‌های‌مان به یکدیگر پیوند خورده و بستری شود برای گفتگو تا *هر کدام به قدر وسع خود قدمی برداریم برای عرصه‌ی جهاد تبیین، جهادی که ولیّ زمان‌مان ما را به آن فراخوانده ست.* قرائت آیه‌های نور؛ شاید بخشی از جلسه‌ی روضه‌ی فاطمیه‌مان باشد، شاید زینت‌بخش جلسه‌ای ساده از ختم قرآن در کنار همسایه‌ها در فضای عمومی ساختمان باشد، یا شاید در پارک محله و کنار مادرهای هم‌ْمدرسه‌ای فرزندان‌مان! یا... اگر در روضه‌ی فاطمیه‌ی منزل‌تان کنار هم جمع شدید، می‌توانید از محتوای کانال *روضه‌های بر مدار حضرت زینب‌(س)* هم استفاده کنید‌. https://ble.ir/roze_madari ** *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
*هیأت ماهانه‌ی انصار الزهرای محله صادقیه* زمان: دوشنبه ۶ آذر ماه ساعت ۹ تا ۱۱.۵ صبح مکان: خیابان بهار، مسجد سیدالشهدا ع در صورت تشریف فرمایی به آیدی زیر اطلاع دهید: @m_hadavi *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
اگر در این مجامعی که گِرد هم نِشسته‌ایم، دوستانى پيدا كرده‌ايم و زمانى را گذرانده‌ايم و يادداشتى نوشته‌ايم و مطالبى را هم جمع‌آورى كرده‌ايم و ذهنى هم پُر شده، ولى هنوز به اين مرحله نرسيده باشيم كه با ولى گره بخوريم و او را بخواهيم و به دنبال او باشيم و مثل تشنه‌اى به دنبال آب، كلمات او را حس و لمس كنيم، به نتيجه اى نخواهيم رسيد. *اضطرار به ولىّ* تعبيرى است از حضرت فاطمه‌(س) در مورد رسول خدا كه مى‌فرمايند: «انّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الْارْضِ وابِلَها»؛ مثل اين كه زمين بارِش بى امانش را از دست داده باشد، تا چنين اِفتقار و از دست‌دادنى را احساس نكنيم، به ولايت ولى نخواهيم رسيد. و تنها جمعى است كه مى‌آيد و مى‌رود، اما راهى به ولى پيدا نمى‌كند. خلاصه اين كه اگر اين مجموعه‌ها بخواهد، حاصل جمع مطلوب و غنيمت مطلوبى را دارا باشد، بايد به اين سمت و سو راه پيدا كند. نكته‌ى اساسى در مساله‌ى ولايت و وحى و توحيد همين نكته است. *بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست. من نياز به رسول و وصى او دارم* . اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم؟! بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم؟! به ولىّ او چه احتياجى؟! اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى‌گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى‌دهند. اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى‌كنند و اضطرار به آنها مطرح مى‌شود و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى‌گيرد. اين از يك طرف، نكته‌ى ديگر اينكه؛ حقيقت ولايت در اولويت ولى و رسول نسبت به من است. و اين بر اساس تعبيرى از حضرت رسول است كه در غدير مطرح مى‌كنند كه: «أَلَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ.» اين اساس ولايت است؛ يعنى رسول و وصى از من به من نزديک‌تر و هم مهربان‌تر و هم آگاه‌ترند. و اينجاست كه تو، رسول و وصى را انتخاب مى‌كنى. اين معناى از ولايت، نه با نفى تو همراه است و نه با هويت و انسانيت تو در تعارض؛ چون با انتخاب تو همراه بوده است. چرا؟ چون به آگاهى بيشتر، به رحمت واسعه‌ى حق و محبت و عنايت و دلیل روشن او دست يافته‌اى. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*