eitaa logo
کانون مداحان
26.7هزار دنبال‌کننده
21.1هزار عکس
21.3هزار ویدیو
198 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مانند شمعی از مصائب آب می شد زینب برای وضع او بی تاب می شد منظورم از این بیت صارت کالْخیال ست این آخری چون گوهری نایاب می شد همسایه ها کینه از او در دل گرفتند با آن که از شادی شان شاداب می شد از لکه های روی ماه آن روز گفتند : هم درد مادر گریه ی مهتاب می شد آتش به جان خانه می زد با چه رویی شخصی که اسماً جزوی از اصحاب می شد آتش به درب خانه زد، یعنی از آن روز آتش میان این جماعت باب می شد تا میخ بر جانش دخیل خود ببندد دیوار محکم بود و در اسباب می شد از داغ زهرا مرتضی با کار هایش آماده ی رفتن سوی محراب می شد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم مهتاب گریه می کرد و نیمه شب آب گریه می کرد و در طواف شکسته پهلویی مثل گرداب گریه می کرد و غسل می کرد هر چقدر آن شب باز خوناب گریه می کرد و گریه ها گر چه بی صدا بودند دل بی تاب گریه می کرد و ماه قدش خمیده بود و با آفتاب گریه می کرد و مادری پا به پای طفلانش باز در خواب گریه می کرد و ... هر که با چشم تر زمین می خورد کوه هم با کمر زمین می خورد داشت سلمان می آمد از خانه که سر هر گذر زمین می خورد کودکی نیز پشت یک تابوت پشت پای پدر زمین می خورد که به داد دل علی برسد گاه گاهی که بر زمین می خورد راه می رفت با عصا اما بین دیوار و در زمین می خورد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): چشم خشک از چشمهای تر خجالت می کشد چشمه وقتی خشک شد ، دیگر خجالت می کشد سوختن در شعله ی دل کمتر از پرواز نیست هر که اینجا نیست خاکستر ، خجالت می کشد بستن در بهر شرمنده شدن بی فایده ست این گدا وقت کرم بهتر خجالت می کشد لطف این خانه زیاد و خواهش ما نیز کم دستهای سائل از این در خجالت می کشد طفل بازیگوش را شرمی نباشد از کسی بیشتر با دیدن مادر خجالت می کشد تا عروج فاطمه جبریل را هم راه نیست در مسیر عرش، بال و پر،خجالت می کشد حتم دارم که قیامت هم از او شرمنده است با ورود فاطمه ، محشرخجالت می کشد نامه اعمال نوکرها بدست فاطمه ست آنقدر می بخشد و.... نوکرخجالت می کشد . . . . آنچه مادر می کشد،دردش به دختر می رسد گر بیفتد مادری ، دختر خجالت می کشد دست این از دست آن و...دست آن از دست این.... آه....دارد همسر از همسر خجالت می کشد هر کجا حرف "در" و "دیوار" و...از این چیزهاست چشم خشک از چشمهای تر خجالت می کشد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شد حرمت بیت خدا شکسته خاکم به سر ، این در چرا شکسته آل کسا در این سرا چو جمعند شد حرمت آل کسا شکسته مرآت حق نماست قلب آنان سنگ جفا ، آئینه ها شکسته این در چو قبله گاه جبرئیل است باب حریم کبریا شکسته اینجا ملک اذن ورود گیرد از چیست باب این سرا شکسته؟ چون خانه ی مولود کعبه اینجاست شد حرمت بیت خدا شکسته این خانه بیت رحمت الهی ست دشمن چرا این باب را شکسته مابین این دیوار و در خدایا آئینه احمد نما شکسته زهرا بُوَد چون بضعه ی پیمبر زین ضربه صدر مصطفی شکسته از کشتن ششماهه محسن او قلب علیّ مرتضی شکسته بر سینه دست غم چگونه کوبد؟ چون سینه ی صاحب عزا شکسته ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): هنوز وقتِ نمازت پرِ تو می‌اُفتد به رویِ شانه‌یِ زینب سَرِ تو می‌اُفتد بگیر چهره ولی عاقبت که می‌دانم نگاهِ من به دو پلکِ ترِ تو می‌اُفتد حسین پا شُد و یک دفعه پیشِ تو اُفتاد از آن به بعد ببین دخترِ تو می‌اُفتد کَمر خمیده‌یِ این خانواده پا نَشَوی... که باز ساقه‌یِ نیلوفرِ تو می‌اُفتد بخواب سُرفه برایَت بَد است می‌شِکنی تَرَک به هر طرفِ پیکرِ تو می‌اُفتد تو خنده میکُنی و شهر هم که میخندد نگاهِ جمع که بر شوهرِ تو می‌اُفتد حواسِ من به درِ خانه بود می‌گفتم اگر که در شِکَنَد بر سرِ تو می‌اُفتد شکسته شد در و از آن به بعد میبینم هنوز خون رویِ بسترِ تو می‌اُفتد نبود باورم اینکه مقابلم آنجا که ردِ شعله رویِ معجر تو می‌اُفتد فقط سفارشِ پیراهن است و زیرِ گلو همینکه چشمِ تو بر دخترِ تو می‌اُفتد حسین را تو بغل میکنی و میخوانی چقدر لطمه به انگشترِ تو می‌اُفتد عزیزِ من به زمین می‌خوری و می‌بینی درست پیشِ سَرَت مادرِ تو می‌اُفتد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): آدم است او یا مَلَک ماهیّتش معلوم نیست گرچه مخلوق است نوع خلقتش معلوم نیست حضرت زهراست خود تفسیری از آیات قدر آن شب قدری که حتی ساعتش معلوم نیست مادرش یا دخترش من هرچه دقت می کنم با رسول الله،زهرا نسبتش معلوم نیست در کسا بی فاطمه غیر از علی و بچه هاش رحمة للعالمین هم ساحتش معلوم نیست بعد ابر نیلی سیلی در این شب ها شده مثل آن ماهی که نصف صورتش معلوم نیست فاطمیه مثل دردی تا ظهور منتقم طول درمان دارد اما مدتش معلوم نیست روضه یعنی داستان مادری در اوج خود چون به کوچه می رسد یک قسمتش معلوم نیست گرچه معلوم است دارد می رود مادر ولی حضرت فِضه دلیل لُکنتش معلوم نیست ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست اینکه قبر علت خلقت چرا مخفی شده درمیان اهل معنا علتش معلوم نیست یادم آمد موقع سجده به مُهر کربلا فاطمه در هیچ مهری تربتش معلوم نیست 🔸شاعر: __________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یادم نمی رود که چه شد یادتان که هست آهـی کـشید شاه و دل آسمان شکست آئیـنه یِ حـرم تَـرَکی خـورد پشتِ در در کـوچه پیشِ دیده پس از یک تکان شکست پهلو گـرفته بود کـنار ابو تراب طوفان رسید و کشتی این داستان شکست شد بسته چشم دلخـوشی شـیرِ کـردگار اشک است شاهدم که گل باغبان شکست امروز طعـنه های مـدینه دل عـلی... فردا سرَش به ضربتی از کـوفیان شکست مادر که رفـت مانده پسر با همان سری که روی نیـزه دور ُو بَـرِ ساربان شکست این جا سری شکـسته شد و کـُنج قتلگاه در زیر سُمِّ اسب پَر ُو استخوان شکـست حرف از غـریبِ مادر و گـودالِ دِشنه شد آهی کشید عـرش و دلِ ندبه خوان شکست 🔸شاعر: ____________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شیعیان سوز صدا را بشنوید حال پر فیض دعا را بشنوید بشنوید از خانه مولا علی ذکر نام حق ،خدای منجلی نک صدا با هق هقی همساز شد ذکر با امن یجیب آغاز شد این صدا از آن یک خون بر لب است آه او ام المصائب زینب است لحظه های زندگی اش پر زِ راز دخترک لب بر شکایت کرده باز وای جَدّا ،با تو دارم من سخن آتشی افکنده شد بر انجمن حضرت بابا غسلت داده است جسم تو بهر کفن آماده است امتت مزد رسالت داده است تیغ ها بهر علی آماده است بعد برگشتن زِ تشیع شما راه را بستند بر دخت شما پرسش از مادر زِ راه طعنه کرد زخم بر قلب دل ریحانه کرد هان زهرا در کجا باشد علی ؟ پس چرا مسجد نمی آید علی ؟ مسلمین از ما اطاعت کرده اند با خلیفه قصد بیعت کرده اند نِی علی است ،نِی مریدان علی در کجا باشند ،یاران علی بوذر و مقداد و آن عمار نیست پای منبر ، میثم تمار نیست این رسان پیغام ما دخت نبی آنی آید سوی مسجد آن علی غیر از این آیم پی امر امیر دست بسته آرمش پیش امیر گفت مادر به مغیره با محن تو کجا ،تهدید آن خیبر شکن تو نبودی در کنار مصطفی؟ هر کجا میرفت بودش مرتضی؟ تو نبودی در احد در جنگ بدر؟ غرش شیر خدا آن مرد مرد؟ گفته شد در آسمان صوت جلی نیست تیغی برتر از سیف علی لا فتا إلا علی باشد علی از همه شایسته تر باشد علی در غدیر خم نبودی تو مگر؟ رفت بالا دست حیدر با پدر؟ نا نجیب تا اسم حیدر را شنيد خاطرات بدر و خندق را شنيد دست خود بالا ببرد با ضرب کین مادرم افتاد و شد نقش زمین نرم نرمک راه میرفت با عصا چون عصایش بود اخم مجتبی اندکی تا این محن درمان گرفت آتشی در پشت خانه جان گرفت با لگد چون درب را او باز کرد عقده ها و کینه ها ابراز کرد مادرم آنجا بود همچون سپر تا نیفتد یک خراشی بر پدر آمدند آن چکمه پوشان روی او من بگویم شمه ای احوال او من بجویم با حسین از حال او در میان دست و پا دنبال او دست بابا بسته شد در آن میان دومی آنجا بود با تازیان می زدش با تازیان آن نا نجیب خوانده حیدر بهر او امن یجیب الغرض مادر به بستر اوفتاد نِی که او حتی پدر هم اوفتاد شد شکسته قامت سرو علی میرود تا آسمان آه علی شد فدای غربت من هستی ام مانده تنها آسیای دستی ام میشود سجاده ارث زینبین بی کفن در کربلا باشد حسین آنچه (مخلص ) گفت باشد آیه ای مانده از ریحانه ام یک سایه ای 🔸شاعر : _________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): حق ملاك عشق را با عشق تو سنجيده است شاهكار دست خود در خلقت تو ديده است ذكر « لا احصي ثنائُك » گوشه اي از وصف تو پايِ مدحت دست هر صاحب قلم لرزيده است با نفَسهاي تو اي آرامش جان علي بويِ سيب از عرش تا فرشِ خدا پيچيده است مانده روي صورت تو جاي لبهاي نبي بسكه اي حوريه با گريه تو را بوسيده است محور آل كسا و علت خلقت تويي دست بر سينه علي هم دورِ تو گريده است هاتفي از خلقت جنات پرسيد و شنيد فاطمه يك گوشه لب وا كرده و خنديده است خم به ابرويت نياور چون قيامت مي كند حق اگر آگاه گردد فاطمه رنجيده است شانه بردار و به داد ناز دخترها برس چند وقتي گيسوي زينب به هم تابيده است از شكاف پهلويت پيداست بد خوردي زمين در به سوي پهلوي تو بي هوا چرخيده است خوب شد فضه رسيد و پيكرت را جمع كرد بر در و ديوار خونِ سينه ات پاشيده است پيش زينب بي حياها دستِ جمعي مي زدند دخترت حق دارد اي بي بي اگر ترسيده است هر كجايي با علي تا شد مغيره رو به رو بر غلاف خود كشيده دستي و خنديده است 🔸شاعر: __________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): جوهر شده دریا و زمین دفتر تحریر، از ساق درختان، قلم آورد خداوند میخواست که مدحت بنویسد، و همین شد که نام تو ( اُمُّ الکَرَم ) آورد خداوند بگذاشت ز جان و دل خود مایه ی بسیار تا هاله ی حُسنِ تو ، هَم آورد خداوند چون خواست که بی نوکر و بی عبد نباشی یک قوم به نام " عَجَم "  آورد خداوند دانی که چرا سوره ی کوثر کم و کوتاست؟ چون واژه به وصف تو کم آورد خداوند 🔸شاعر: __________________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ سیدمجیدبنی فاطمه_فاطمیه 96 -(برای روضه ی زهرا) برای روضه ی زهرا به خدا یک جمله بسه تو کوچه گوشواره ی عرش خدا از گوش افتاد به روی عصمت الله توی کوچه دست بلند شد یه جوری سیلی زد که فاطمه بیهوش افتاد چشاش دیگه وا نمیشه آخه از رو زمین پا نمیشه حسن داره دق میکنه گوشواره پیدا میکنه کبودِ رویِ ماهشو گرفته خون نگاهشو فاطمه به علی نگفت قصه ی قتله گاهشو روضه ی کوچه خودش اندازه ی صد سال حرف روضه های فاطمیه حرف تازه کم نداره گریز روضه ی امشب همین باشه که زهرا تو این عالم یه سنگِ قبر کوچیکم نداره کجا بیام زار بدنم سرم و به دیوار بزنم کجا بیام داد بزنم بغضم و فریاد بزنم... علی جان! تو بر نوشتن قرآن به خانه مشغولی بیا که سوره ی کوثر به کوچه افتاده *خدا به عظمت فاطمه فرج امام زمان مُعجَّل بفرما... خیلی سخته...روضه ی حضرت زهرا همیشه سخت بوده...چون روضه روضه ی ناموسِ علیِ...دیگه بعد کوچه...حسن دیگه سمت مادر نرفت...خدا نکنه...آدم مادرش جلوش زمین بخوره...هی خجالت میکشه...میگه جلو بچه ام زمین خوردم...میگه حسن هر وقت مادر رو می دید طرف دیگر رو نگاه می کرد...می گفت: مادرم جلوم کتک خورده...مادرم خجالت نکشه...غریب حسن...خدا به حق امام حسن کریم اهل بیت گره این مردم و باز کن...خدا به حق امام حسن ریشه ی وهابیت رو بکن... کوچه ای تنگ و...دلی سنگ و...صدای سیلی...هرچه بادا باد میخونم هر کی اهلشِ بسم الله...مقداد همچین که بعد شهادت اومد بره دومی جلوشو گرفت گفت کجا میری زهرا را کجا دفن کردید...تا امتنا کرد یه سیلی تو صورت مقداد زد...مقداد افتاد رو زمین زد زیر گریه... گفت دیدی طاقت نداری، چرا گریه می کنی...؟گفت نامرد گریه ام برا خودم نیست...فقط یه سوال دارم...اینجور که به من زدی چطور به زهرا زدی...؟....یه سیلی زد صورت بی بی ورم کرد...دیگه با دست دنبال بچه هاش میگشت... بلدی امشب داد بزنی یا نه...بگو وای مادر...* ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا صاحب الزمان -(بي تقلا باده ي خوبان نمي آيد به دست) بي تقلا باده ي خوبان نمي آيد به دست مستي از جام بلا آسان نمي آيد به دست با كلافي ميشود باشي خريدارش ولي همنشين او شدن ارزان نمي آيد به دست چند سالي خشكه سالي شد كه شايد حس كنيم بي نماز عده اي باران نمي آيد به دست بي سماجت،بي سحر،بي ذكر و تسبيح و دعا منصب درباني سلطان نمي آيد به دست بايد از هجران رود بينائي چشمت ز دست با نشستن يوسف كنعان نمي آيد به دست درد را بايد به پاي او به جان و دل خريد تا نيايد جان به لب جانان نمي آيد به دست جمكران يا سهله يك چله نشيني لازم است بي تقلا باده ي خوبان نمي آيد به دست شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه وزمزمه شهادت حضرت زهرا (س)_همسر جوان من رفته زدنیا زمزمه ونوحه شهادت حضرت زهرا(س) همسر جوان من رفته ز دنیا بی فاطمه مانده ام تنهای تنها یا زهرا یا زهرا یا زهرا یازهرا2 ________________ کرده دفاع از من وجانش فدا کرد لعنت بر آنکه او را از من جدا کرد یا زهرا.... _____________________ شرمنده ی زهرایم تا ابد هستم کاری نیامد برای او ز دستم یا زهرا..... _____________________ رفته زدستم چراغ خانه ی من تاریک وپر غم شده کاشانه ی من شده کار من دور از چشم یتیمان زیارت قبر او با چشم گریان یا زهرا.... ______________________ کودکان من دیگر مادر ندارند با گریه بر بسترش سر می گذارند یا زهرا.... شعر:اسماعیل تقوایی شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زبانحال حضرت زینب (س) در شهادت مادر -(مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم؟!) مادر بگو که بی تو چه خاکی به سر کنم؟! ای شمع شب فروز چگونه سحر کنم؟! گیرم که شب سحر شد و روشن شد آفتاب باید به قتلگاه برادر نظر کنم مادر نمیر کاش بمیرم به جای تو بی تو نظر چگونه به روی پدر کنم این شهر شهر وحشت و این کوچه پر خطر باید که سینه را به بلایا سپر کنم دیگر مدینه جای امان نیست مادرا از شهر غصه ها تو دعا کن سفر کنم سیلی اگر زدند مرا هم چو مادرم باید حسین را ز قضایا خطر کنم ما را نیاز نیست به نامرد مردمان باید ز مردمان مدینه حذر کنم من تاجر تجارت عشق و محبتم کی با حسین باشم و یک دم ضرر کنم من حاضرم اسیر شوم در ره مرام فکری برای خاطر نسل بشر کنم روزی اگر گذار من افتد به کاخ ظلم آن کاخ را به هم زده زیر و زبر کنم روزی اگر سراغ من آیی به شهر شام جان را نثار دختر خیر البشر کنم شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم این که یک حادثه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم این که دیگر نزنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم همه گویند دگر رفتنی است این بیمار به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟ حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): غصه نخور با گریه شب هامو سحر میکنم با غصه هام یه جوری سر میکنم برو بخواب اگه حالم بد بشه فضه و اسما رو خبر میکنم قرار نبود خنده به ما حروم شه دیدن محسن همه آرزوم شه روزای خوبم پیش بابات علی فکر نمیکردم اینجوری تموم شه غصه نخور اگه چشام میباره خنده‌ی تو زخممو هم میاره هر طور شده تورو بغل میکنم نگی که مادرم دوسم نداره تو کی دیدی که من بگم نمیشه؟ تحمل این همه غم ، نمیشه! شونه زدم موهاتو با درد ، آخه انگشتای من دیگه خم نمیشه وقتی که گل گیر تبر میفته تیغ تبر با غنچه در میفته پهلوی من دوباره تیر میکشه وقتی چشام به میخ در میفته الهی که دلی آتیش نگیره آب خوش از گلوم پایین نمیره پشت در آتیش گرفته موندم تازگیا وضوم شده جبیره مثل الان وقتی زیاده تبم عجل وفاتی میشینه رو لبم روضه‌ی روضه‌های عالم منم گریز روضه ها تویی زینبم از پشت در روضه میاد کربلا آتیش میگیره مثل در خیمه ها اینجا به محسنم لگد میزدن اونجا حسینم میزنه دست و پا عماد بهرامی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): رنگ خزان رنگ خزان شدم ز غمت ای خزان من زهرای من! حبیبه ی من! مهربان من میبینی از غمت چقدر میخورم زمین؟ دیگر شدم بدون عصا آسمان من! مانده هنوز بستر تو گوشه ی اتاق با لاله اش چکار کنم باغبان من؟! ماندست چند تار مویت بین شانه ای. چشمم که خورد تیر کشید استخوان من! راحت بخواب درد کشیدن تمام شد! راحت بخواب درد کشیده جوان من! کابوس لحظه های علی نقش قبر توست فکرش به هم زده ست زمین و زمان من چهل قبر ساختم که نفهمند هیچوقت آخر کجاست قبر تو راز نهان من گفتم درِ جدید بسازند بعد تو تا میخ ها دوباره نگیرند جان من حالا دگر تمام شده امتحان تو حالا دگر شروع شده امتحان من سید پوریا هاشمی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): درد و دل هم درد و دل دارم برايت بيش از اينها هم با تو هستم پا به پايت بيش از اينها من محرم تو بودم و تو محرم من پس بوده زهرا آشنايت بيش از اينها راضي ندارم پيش من شرمنده باشي با جان خريدارم بلايت بيش از اينها سخت است،اما چاره جز رفتن ندارم با اينكه هستم مبتلايت بيش از اينها قرآن بخوان حتي پس از اين بر مزارم چون خو گرفتم با صدايت بيش از اينها من از خدايت صبر ميخواهم برايت من هم كه محتاج دعايت بيش از اينها بگذار يك بار دگر دورت بگردم چون دوستت دارد خدايت بيش از اينها اين كمترين كار است،جان دادن برايت اي كاش ميشد،شد فدايت بيش از اينها محسن صرامی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مانند شمع مانند شمعی از مصائب آب می شد زینب برای وضع او بی تاب می شد منظورم از این بیت صارت کالْخیال ست این آخری چون گوهری نایاب می شد همسایه ها کینه از او در دل گرفتند با آن که از شادی شان شاداب می شد از لکه های روی ماه آن روز گفتند : هم درد مادر گریه ی مهتاب می شد آتش به جان خانه می زد با چه رویی شخصی که اسماً جزوی از اصحاب می شد آتش به درب خانه زد، یعنی از آن روز آتش میان این جماعت باب می شد تا میخ بر جانش دخیل خود ببندد دیوار محکم بود و در اسباب می شد از داغ زهرا مرتضی با کار هایش آماده ی رفتن سوی محراب می شد علی اصغر یزدی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): عجّل وفاتي ردخور ندارد در مقامي كه دعاي تو لب وا كُني قطعي شود بانو شفاي تو عجّل وفاتي گفتنت را خوب حس كردم با ديدن احوال زارِ بچّه هاي تو ميلرزد از فكرِ جُدايي دست و پاي من آرامشم ، وقتي كه ميلرزد صداي تو هر بار قبر مُحسنت را ديده ام گفتم من پُشتِ در اي كاش ميرفتم به جاي تو هر طور ميشد ايستادي تو به پاي من مي ايستم هر طور باشد من به پاي تو تو افتخارت بود باشي جان فداي من من آرزويم بود باشم جان فداي تو تو رو به قبله بودنت گشته بلاي من من غُربت بي انتهايـم شد بلاي تو ديروز يك رُكنم شكست از داغ پيغمبر امروز رُكن ديگر من در عزاي تو ... در پاي اين بستر كه امشب جمع خواهد شد من عافيت مي خواستم هرشب براي تو تا زودتر ايّام هجرانت به سر آيد بايد بخواهم مرگ خود را از خُداي تو رفتي ولي هرروز خواهد كُشت حيدر را اين ردّ سُرخ رويِ سنگِ آسيايِ تو محمدقاسمي ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سلام الله علیها 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ فاطمیه حالِ ما مثلِ محرم می‌شود میهمان کاسه‌های چشم، زمزم می‌شود زیر سقفِ روضه‌ی مستورِ ناموس خدا هر کسی که مادرش زهراست، مَحرم می‌شود آبِ کوثر را به قوری‌های هیات ریختند چای اینجا با دمِ سینه‌زنان دم می‌شود در عزای فاطمه، محجوبه‌های شهرمان ... چادری که روی سر دارند، پرچم می‌شود روضه‌ی مردانِ مشکی‌پوشِ مادر بی‌صداست «روضه‌خوانی» با زبان پیرهن هم می‌شود ! در نبردی که سلاحِ گریه می‌آید به کار فاطمیه، جبهه‌ی خطّ مقدم می‌شود با بهانه، بی‌بهانه، اشک می‌ریزیم ما با در و دیوار هم مقتل مجسم می‌شود خم نیاوردیم، بر ابرویمان در مشکلات زیر بارِ روضه اما قدّمان خم می‌شود می‌شویم از داغِ مادر گریه گریه پیرتر مثل شمعی، قطره قطره عمرمان کم می‌شود اشک می‌ریزیم، شاید زخم او بهتر شود چون نمی‌دانیم، آیا اشک، مرهم می‌شود ؟! . ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سلام الله علیها سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بازم خاک غربت ، رو قلبم نشسته بازم روضه هاى ، يه پهلو شكسته 2 برامون بيارين / توو اين بزم روضه بازم شاخه گلهاى نيلوفرى رو با اشک چشامون / بازم حجله بستيم عزا مى گيريم داغ بى مادى رو دوباره كف دست مى گيرم برا مادر اشک چشامو توى فاطميه مى گيرم - حاجتامو ❣️به فرموده مقام معظم رهبری (حفظه الله) 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بازم فاطميه ، بازم سوز غربت بازم قصه ى مر،دم بى بصيرت 2 بايد فاطميه / منم ياد بگيرم امام زمانم رو تنها نذارم خدايى نكرده / براى يه لحظه منم دست از عشق على برندارم با خونش برامون نوشته بمونيم به پاى ولايت سرانجام اين قصه تلخه - بى شهادت 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خدا مادرم رو ، غريبونه كشتند جلو چشم بابا ، توى خونه كشتند 2 نوشته توو مقتل / يه جورى لگد زد در سوخته ى خونه رو؛ مادر افتاد الهى بميرم / نوشته توو مقتل ميگن فاطمه رو زمين با سر افتاد هنوزم برام اين سواله على كه با هر غصه اى ساخت عباشو چرا پشت در رو - مادر انداخت ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سلام الله علیها سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به در خيره ميشم ، مى لرزه وجودم مثه محسن اى كاش ، منم رفته بودم 2 منم مثل محسن / برا مادر اى كاش توى كوچه سينه سپر كرده بودم مى سوزم از اين غم / توى كوچه اى كاش على غريبو خبر كرده بودم منى كه برادر شهيدم توو هفت سالگى موسفيدم همه روضه ى مادرو توو - كوچه ديدم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رسيده توو كوچه ، عجب غيضى كرده مى خونم تو چشماش ، پى شر مى گرده 2 ته كوچه رو ديد / به لب خنده اى زد توو اين كوچه ى لعنتى هيچ كسى نيس؟! يكى گفت توو گوشم / يكى رو خبر كن ولى مادرم هى زير لب مى گفت هيس! مى گفتم عقب وايسا نامرد مگه كه تو ناموس ندارى؟ چرا اينقد از مادر ما - كينه دارى؟ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ نميگم چطور زد ، چطور مادر افتاد همينو ميگم كه ، ز پشت سر افتاد 2 يه ضربه به من زد / يه ضربه به مادر غرورم ترک خورد كه كارى نكردم مى گفتم به مادر / پاشو عشق حيدر مى گفت دنبال گوشواره هام مى گردم مى دونست عزاداره مادر مى دونست كه چه حالى داره مى دونست كجا داره نامرد - پا ميذاره !!! ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): سلام الله علیها سبک: شعر: 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چقدر سوت و كوره ، بدون تو خونه ياد خاطراتت ، دلو مى سوزونه 2 كجايى عزيزم / چقدر خاليه جات دلم تنگ اشكا و اون گريه هاته كجايى عزيزم / دل من گرفته عزادار زخماى زير چشاته بدون تو آروم نميشم توى موج غمها می افتم بدون تو اى ياورم از - پا مى افتم 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ صداى نفسهات ، شبا بين بستر هنوزم مى پيچه ، توى گوش حيدر 2 چقدر درد كشيدى / چقدر ناله كردى چقدر آتيشم زد شبا درد پهلوت چقدر گريه كردم / چقدر غصه خوردم شب غسل تو تا ديدم زخم بازوت شده كار من اشک و زارى شده كار من سوگوارى بميرم برات اى عزيزم - بى مزارى 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ز يادم نميره ، كه پشت همين در يه طورى با پا زد ، كه افتادى با سر 2 هميشه توو خلوت / ميگم با خودم من كه ميخ در خونه با تو چه كرده تو رو بين كوچه / مى زد پيش چشمام مى دونى كه اين روز مرگ يه مرده نيگا كن عزيزم كه غربت به دور على در طوافه بگو قاتلت تازيونه - يا غلافه ؟ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): هر چه بود، از در و دیوار خودم فهمیدم حاجتی نیست به اصرار خودم فهمیدم راز حبس نَفَس و جوشش خون از سینه از فرورفتن مسمار خودم فهمیدم این که یک حادثه رخ داده در آن کوچه تنگ از نهان کردن رخسار خودم فهمیدم این که دیگر نزنی شانه به موی زینب از قنوتت به شب تار خودم فهمیدم همه گویند دگر رفتنی است این بیمار به قیامت شده دیدار خودم فهمیدم از چه لبخند به تابوت زدی بعد سه ماه؟ حاجتی نیست به گفتار خودم فهمیدم ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯