eitaa logo
مدح و متن اهل بیت
9.8هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
21هزار ویدیو
1.5هزار فایل
@Yas4321 ارتباط با ادمین @Montazer98745 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
🍮 مواد لازم: ۲ ق غ پر ماست ۱ لیتر شیر ۱ لیوان شکر ۴ ق غ آرد نصف ق چ وانیل ۲ عدد زرده ی تخم مرغ ( میتونید یک پاکت خامه هم اضافه کنید خوشمزه تر میشه) برای وسط دسر 🤏🏻کیک و یا بیسکوییت لیدی فینگر برای خیس کردن کیک یا بیسکوییت لیدی فینگر 👈۱ ق غ قهوه فوری ، ۱ ق غ شکر ، ۲ لیوان آب ولرم به جز ماست همه ی مواد را با هم مخلوط کنید و روی حرارت بگذارید و هم بزنید وقتی که شروع کرد به قل زدن از روی حرارت بردارید. برای اینکه از حرارت اولیه ی آن کاسته شود با همزن دستی هم بزنید وقتی از بخار آن کم شد ماست را اضافه کنید (از قسمت آبکی ماست اضافه نکنید) به هم زدن ادامه دهید تا روی آن نبندد.. در کاسه یا لیوان های دلخواه تان یک ملاقه از مواد بریزید سپس وسط آن از لیدی فینگر یا کیک که در مخلوط نسکافه،شکر و آب خیس کرده اید ، بگذارید روی آن دوباره از محلبی بریزید و بعد از اینکه سرد شد روی آن را پودر کاکائو بریزید و در یخچال بگذارید تا کاملا سرد شود سپس سرو کنید.
پودینگ درکاسه کادایف 👈مواد لازم: ۲۵۰ گرم کادایف ۵ قاشق غذاخوری شکر دانه ریز ۳ قاشق غذاخوری پر کره 👈برای پودینگ: ۳ لیوان شیر ۱ قاشق غذاخوری آرد 2 قاشق غذاخوری نشاسته ۵ قاشق غذاخوری شکر دانه ریز نصف قاشق چایخوری وانیل 👈دستور تهیه: * کره را ذوب کرده و روی کادایف بریزید. شکر دانه ریز اضافه کنید و کادایف ها را خوب مخلوط کنید. * کادایف ها را در قالب مافین قرار داده و قسمت میانی را با یک فنجان فشار داده و چال کنید. * آن را در فر که با دمای ۲۰۰ درجه گرم شده بپزید تا کاملاً قهوه ای شود. * بعد از اینکه از فر خارج شد ، از قالب خارج کنید. * تمام مواد لازم برای پودینگ را مخلوط کرده و بپزید تا جوش بیاید. * با هم زدن های گاه به گاه آن را خنک کنید و از پودینگ در کاسه های کادایف بریزید. * با توت فرنگی ، موز ، گردو ، فندق یا بادام زمینی پودر شده تزیین و سرو کنید. توجه داشته باشید: * این اندازه کاملاً در قالب ۱۲ مافین قرار گرفته، به ۱۲ کاسه تبدیل می شوند. * می توانید کمی بیشتر از پودینگ داشته باشید ، آن را در یک کاسه بریزید و بعد از سرد شدن به عنوان پودینگ سرو کنید. * اگر در حین پخت کادایف در فر ، پودینگ را تهیه کنید، زمان تولید آنها کوتاه می شود.
13.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اعتراف مخالفین جمهوری اسلامی به زندگی سالم و تدابیر عالیِ رهبر‌انقلاب
🔴 *فرازی زیبا از زیارت امام زمان(عج)* 🔵 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا سَبِيلَ اللَّهِ الَّذِي مَنْ سَلَكَ غَيْرَهُ هَلَكَ‏ 🔺 سلام بر تو ای راه خدا که هر کس غیر از آن را پیمود، هلاک شد. 🔹 آری این فراز می گوید که هر راهی جز راه امام زمان منتهی به هلاکت است. 🔹 یعنی جز از مسیر امام زمان نمی توان به خوشبختی و عاقبت بخیری رسید. 🔹 یعنی راه اطاعت و بندگی بسوی خداوند جز از طریق امام زمان میسر نمی شود. 🔹 یعنی همه فیوضات عالم و خوبی ها جز از طریق امام عصر به ما نمی رسد. 🔹 یعنی سعادت در راه امام عصر و شقاوت در هر مسیری به جز راه امام عصر می باشد. 📚 مفاتیح الجنان/زیارت حضرت صاحب الامر (ع) 💕💔💕💔
دوباره سالی گذشت دوباره هرچه که بود و نبود، تمام شد عزیز دوباره درخت، سبز شد و پرستوهای کوچیده، بار دگر هم به خانه برگشتند دوباره زمین از غمی سترگ دوباره جهان از شبی عجیب، خلاص شد، خلاص... دوباره سالی گذشت دوباره هرچه که بود و نبود؛ سیاه یا سپید، و خوب یا که بد، تمام شد عزیز... نفس بکش، چه هوایی! چه باد سرکشِ خوبی! چه قرنی و چه شروعی چه روز خوش یُمنی! درست می‌شود امسال، هرچه ویرانی‌ست. امید دارم من به قرن تازه‌ رسیده به این دگرگونی امید دارم من درست خواهد شد هر آنچه زخمی و بیمار و بی سرانجام است؛ درست خواهد شد ... 👤نرگس‌صرافیان طوفان 💕💚💕💚
💕یادم باشد قبل از هر کار ... با انگشت به پیشانیم بزنم ، تا بعدا با مشت برفرقم نکوبم ! ✨ یادم باشد ... با هر کسی آنقدر صمیمی نشوم ، شاید روزی دشمنم شود ... ✨ یادم باشد ... با هر کسی دشمنی نکنم ، شاید روزی دوستم شود ... ✨ یادم باشد ... امید کسی را از او نگیرم ، شاید تنها چیزیست که دارد ، ✨ و یادم باشد ... که آدمها همه ارزشمندند ، و همه می توانند ... مهربان و دلسوز باشند ... ! 💕💙💕💙
💕دارو و دوست! هر دو دردها را تسکین می‌دهند... با این تفاوت كه «دوست»... نه قیمت دارد؛ نه نياز به بيمهٔ حمايتی ؛ چون خودش حمايت است! نه مقدار دارد ؛ نه تاريخ انقضا،، بلكه هر چه قديمی ‌تر باشد ، اثرش عميق ‌تر و شفابخش ‌تر است! هر دارو برای دردی مؤثر است ، و برای يک درد ديگر مُضِر...؛ اما دوست، بر هر دردی دواست! سلامتی همه رفقا❤️ 💕💜💕💜
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠روایتی عجیب از تفاوت زمان در دنیا و برزخ ▪️این قسمت: باغ زمزم ▫️تجربه‌گر : آقای مهدی اسفندیاری
بسم رب الصابرین رواے پریا احمدی من هنوز بعداز دوهفته هنگ کامل رفتارهای اطرافیانم نگاهـ های عاشقانه آقای عظیمی محبتهای مادرشون که الان بهشون میگم مادرجون زنداداش گفتنای زهرا ذوق پدر ومادر خودم از اینکه ازدواج کردم تبریک و خوشحالی دوستامون امروز باید میرفتم مدارکمون رو به حوزه علمیه برای کربلا من درحال دق کردن بودم تمام مدارک خودم و آقای عظیمی بردم تو راهرو همکلاسیمون محدثه رفیعی دیدم محدثه :پریاجون مبارک باشه -ممنونم عزیزم 😔😔 رفتم دفتر مدیریت -سلام استاد استاد:سلام دخترم مبارکت باشه -ممنونم استاد این مدارک من و همسرم اشکام جاری شد استاد:خانم احمدی چیزی شده -نه استاد تاریخ سفر معلوم شده؟ استاد:بهتون خبر میدیم -باشه ممنون سوار ماشین شدم سرم گذشتم رو فرمون اشکام جاری شد آقا من دارم چیکارمیکنم آقا 😭😭😭😭 این چه بازیه گوشیم زنگ خورد آقای عظیمی بود -الو سلام عظیمی:سلام خانم گلم پریا -😳بفرماییدکاری داشتید😒 عظیمی: باز گریه کردی؟ پریا چرا اینجوری میکنی آخه هق هق گریه ام بلند شد بریده بریده گفتم :بخدا دست خودم نیست عظیمی:باشه باشه کجایی؟ -حوزه عظیمی:بمون همون جا میام پیشت -باشه 😑 یه ربع دیگه آقاعظیمی اومد یه شاخه گل رز قرمزداد دستم عظیمی: خوبی خانمم؟ -اشکام جاری شدممنون عظیمی:پریاجان خانمم چرا اینجوری میکنی؟ دستاش باز کرد سرم گذشت رو سینه اش سرم نوازش میکرد پریا جان عزیزم توروخدا تمومش کن دوهفته است محرم من شدی روز به روز داری آب میشی الان ملت میگن صادق داره زنش شنکجه میده دلم برای همون دختر شیطون تنگ شده خودمو از حصاردستاش بیرون کشیدم خندیدم بعد از دوهفته عظیمی:آفرین خانم خوشگلم همیشه بخند اما خندم به زور بود تا دست از سرم برداره اخه مگه این ازدواج صوری نیست پس این کارا چیه😐 نام نویسنده: بانو....ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسم رب الصابرین امروز بعد از سه هفته دارم میرم دانشگاه از دوروز پیش که حوزه علمیه رفتم بعد از این همه مدت به صورت مجازآسایی آروم شدم الان منتظرم آقاصادق بیاد دنبالم بریم دانشگاه خیلی باهاش راحت شدم چندروزیه که به اصرارخودش اقاصادق صداش میزنم راست میگه ماباید جلوی بقیه خوب وانمود کنیم وارد دانشگاه شدیم باهم اما هنوز دست هم نگرفتیم وارد بسیج دانشگاه شدم ماهورا(نیروی انسانی):إه فرماندمون اومده دانشگاه -خخخخخخ ماهورا:فرمانده میای بریم شمال آقاتون میاد😍😍😍 -صادق میاد؟ ماهورا :اوهوم با خودم گفتم چرا نگفت به من باز شروع کرد -آره میام فقط اسمم تو لیست ننویسید که آقا صادق نفهمه ماهورا:باز شروع شد کل کل این دو نفر نکن خواهرمن الان شوهرتها -ماهورا آقاصادق نفهمها 😁 ماهورا:چشم🙈 نام نویسنده:بانو...ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹
بسم رب الصابرین انقدر حرص خوردم منو مسخره خودش کرده منم بهش نمیگم میرم شمال اتوبوس اونا ساعت ۷ صبح میرفت و ما ۹ صبح قرار بود بریم بندر انزلی ساعت ۱بود رسیدیم صداهای خنده های صادق درحالیکه داشت سوار قایق میشد به گوشم میرسید دقیقا رفتم روبروش ایستادم تا وقتی اومد منو ببینه بعداز یه ربع بیست دقیقه اومد درحال پیاده شدن از قایق خشک زد اومد سمتم بازوم گرفت و گفت :تو اینجا چه غلطی میکنی؟😡😡😡 دستم بردم رو دستش تا اومدم بگم همون غلطی که تو میکنی یادمون رفت عصبی شدیم اولین برخودمون تو اوج عصبانیت بود دستش برد به سمت موهاش فرو کرد صادق:ببخشید یه لحظه عصبانی شدم پریا توروخدا ببخش -دستو بکش میخوام برم عظیمی:پریا همه آشنان اینجا توروامام کوتاه بیا -😔😔😔باشه عظیمی :من فدات بشم بخدا خیلی خانمی -هه 😔😔😔 عظیمی:خانمون به ما افتخار میده بریم سوار قایق بشیم باهم ؟ دوباره شدم همون دختر سرتق -‌اوووم 🤔🤔 بریم به شرطی که برام از اون لواشک ترشا بخری 🙈🙈 نمیدونم چرا دلم نمیادناراحتش کنم خب واقعا پسرخوبیه 😊 عظیمی:‌چشم چشم مهربونم 😍 نام نویسنده:بانو...ش بامــــاهمـــراه باشــید🌹