eitaa logo
مدرسه قرآن و عترت(تلاوتها و حکایتها )
3.4هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
7.5هزار ویدیو
347 فایل
🌹تمام فعالیت های این کانال نذر فرج اقا صاحب الزمان ان شاءالله ؛👌حضور هيچ کس در این کانال اتفاقی نیست استفاده ازپست های این کانال به هرصورت که دلتون بخواد،آزاداست ادمین ها: 1-جواد ایمانی @imani093 2-یاسین غلامی @Ygholami14
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🦋✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋✨🦋 🦋✨🦋✨🦋 ✨🦋✨🦋 🦋✨🦋 ✨🦋 🦋 💕 » بعــد از شــهادت اصغر، ابراهيــم را ديدم كه با صداي بلنــد گريه مي كرد.مي گفت: هيچكس نمي داند كه چه فرمانده اي را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلي احتياج داشت. اصغر در حالي كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد. ابراهيم براي تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب بــه جا مانده بود به تهــران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبًا هيچ جاي سالم در بدنه ماشين نبود! پس از تشييع پيكر شهيد وصالي سريع به منطقه بازگشتيم. ابراهيم مي گفت:اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد. برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهي شد. روز بعد بچه هاي گروه، براي اصغر مجلس ختم وعزاداري برپا كردند. بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند. جواد افراســيابي و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدم هاي عزادار محاســن خودمان را كوتاه نمي كنيم تا صدام را به سزاي اعمالش برسانيم. ☆☆☆ـ در ايام ابتداي جنگ، ابراهيم الگوي بســياري از بچه هاي رزمنده شده بود. خيلي ها به رفاقت با او افتخار مي كردند.اما او هميشــه طوري رفتار ميکرد تا كمتر مطرح شود. مثلا به لباس نظامي توجهي نداشت،پيراهن بلند و شلوار كردي ميپوشيد.تا هم به مردم محلي آنجا نزديكتر شود، هم جلوي نفس خود را گرفته باشد. ساده و بي آلايش بود. وقتي براي اولين بار او را ديديم فكر كرديم كه او خدمتكار و... براي رزمندگان اســت.اما مدتي كه گذشــت به شخصيت او پي برديم. ابراهيم به نوعي ساختارشكن بود.به جاي توجه به ظاهر و قيافه، بيشتر به فكر باطن بود. بچه ها هم از او تبعيت مي كردند. هميشــه مي گفت: مهم تر از اينكه براي بچه ها لباس هاي هم شــكل و ظاهر نظامي درست كنيم بايد به فكر آموزش و معنويت نيروها باشيم و تا مي توانيم بيشتر با بچه ها رفيق باشيم. نتيجه اين تفكر، در عمليات هاي گروه،كاملاً ديده مي شد. هر چند برخي با تفكرات او مخالفت مي كردند. ـ٭٭٭ـ پارچه لباس پلنگي خريده بود. به يكي از خياط ها داد وگفت: يك دســت لباس كردي برايم بدوز. روز بعد لباس را تحويل گرفت و پوشــيد. بسيار زيبا شده بود. از مقر گروه خارج شد. ساعتي بعد برگشت. با لباس سربازي! پرسيدم: لباست كو!؟ گفت: يكي از بچه ُ هاي كرد از لباس من خوشش آمد. من هم هديه دادم به او! ســاعتش را هم به يك شخص ديگرداده بود. آن شخص ساعت را پرسيده بود و ابراهيم ساعت را به او بخشيده بود! اين كارهاي ساده باعث شد بسياري از كردهــاي محلي مجذوب اخلاق ابراهيم شــوند و به گروه اندرزگو ملحق شــوند... ...🕊 👈مدرسه قرآن و عترت https://eitaa.com/madrese_msn
‌📚شکایت از فقر شخصي آمد به نزد پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) شكايت از فقر و نداري كرد. حضرت فرمود: مگر نماز نمي‌خواني عرض كرد من پنج وقت نماز را به شما اقتدا مي‌كنم، حضرت فرمود: مگر روزه نمي‌گيري عرض كرد سه ماه روزه مي‌گيرم. آن حضرت فرمود امر خدا را نهي و نهي خدا را امر مي‌كني يا به كدام معصيت گرفتاري. عرض كرد يا رسول الله حاشا و كلّا كه من خلاف فرموده‌ي خدا را بكنم حضرت متفكرانه سر به جيب حيرت فرو برد ناگاه جبرئيل نازل شد عرض كرد يا رسول الله حق تعالي ترا سلام مي‌رساند و مي‌فرمايد در همسايگي اين شخص باغيست و در آن باغ گنجشكي آشيانه دارد و در آشيانه او استخوان شخص بي‌نمازي مي‌باشد به شومي آن استخوان از خانه‌ي اين شخص بركت برداشته شده است و او را فقر گرفته است. حضرت به او فرمود برو آن استخوان را از آنجا بردار، بينداز دور. به فرموده‌ي آن حضرت عمل كرد بعد از آن توانگر شد. 👈مدرسه قرآن و عترت https://eitaa.com/madrese_msn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ذاکر و عارف دلسوخته، فرمانده گروهان گردان عمار شهید مسعود ملا او از عجایب و نوادر دفاع مقدس بود و الگویی برای رزمندگان گردان بود. همیشه دعا می‌کرد هم زخمی شود، هم اسیر و هم شهید در اصل هر سه را با هم می‌خواست. در تیرماه سال ۱۳۶۷ در اوج گرمای خوزستان در تنگه ابوغریب، گردان عمار با تیپ زرهی عراق درگیر شد گروهان مسعود ملا محاصره شد. در اینجا نیروهای زخمی را عقب فرستاد و خودش با تعداد اندکی از بچه ها ماندند وسط عراقی ها و نبرد تن به تن آغاز شد. در این بین، عراقی ها او را به رگبار بسته و پهلو و سینه اش را شکافتند. او در حالیکه بشدت زخمی بود، به اسارت دشمن در آمد. در اینجا صدامیان دستهای او را به پشت خودروی نفربر بسته و در حالیکه وی زنده بود و فریاد یازینب، یازینب بر لب داشت بر زمین کشاندند. پس از آن، آرزوی دیگرش محقق شد. این بار سربازان دشمن در حالیکه او فریاد یا حسین یا حسین سر می داد، دوره اش کرده و سپس سر او را به مانند مولایش از قفا جدا کردند. این شهید بزرگوار در فرازی از وصیت نامه نورانی خود نوشته است: پروردگارا از تو میخواهم جراحت، اسارت و شهادت را روزی ام کنی و نگذاری شرمنده مولایم سیدالشهدا شوم. 👈مدرسه قرآن و عترت https://eitaa.com/madrese_msn
👈هفته معلم بر کلیه 👈اساتید قرآن عضو کانال 👈اساتید آموزش وپرورش 👈وکلیه عزیزانی که حقی بر گردن بنده دارند مبارک
👈استاد عزیزم 🌹 👈👈جناب آقای غدیر نخودچی روزت مبارک ان شاالله خداوند شما وخانواده گرامیتان رادرسایه قرآن وعترت ازکلیه بلایا محفوظ بدارد آمین
👈استاد عزیزم 🌹 👈👈جناب آقای مهدی بلوریان کاشی استاد بی بدیل خوشنویسی ایران 👈روزت مبارک