#سیره_شهدا
یه روز اومد و گفت ،
باید خونه مون رو عوض کنیم.
میخوام خونه مون رو بدیم به یکی از پرسنل های نیروی هوایی ، با هشت تا بچه توی یه خونه دو اتاقه زندگی میکنن ، این خونه برای ما بزرگه ، میدیم به اونا خودمون میریم اونجا !!
بنده خدا وقتی فهمید فرمانده اش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد ، اما با اصرار عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم...
سرلشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 خدمت از ماست
#لبیک_یا_خامنه_ای
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
~~~~~~~~~~~~~~
🇮🇷 @mafeleshg
#خاطرات_شهدا
در بحبوحه ی جنگ بابایی به دیدار امام آمد و از ایشان درخواست مرخصی داشت .
وقتی امام علت مرخصی آن هم در آن زمان را پرسیدند ، عباس جواب داد که الان #محرم است و من نذر دارم به هیئت های ناشناس میروم و استکان های چای را میشویم.
امام گفتند به شرطی مرخصی میروی که به نیت من هم چند تا استکان بشویی....
سر لشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی ، ج۳
( سالروز شهادت ۱۵ مرداد ، روحش شاد )
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#خاطرات_شهدا
قهر بودیم ، درحال نماز خوندن بود ،
نمازش که تموم شد هنوز پشت به اون نشسته بودم.
کتاب شعرش رو برداشت و با یه لحن دلنشین شروع کرد به خوندن.
ولی من باز باهاش قهربودم!!!!!
کتاب و گذاشت کنار
بهم نگاه کرد و گفت ،
غزل تمام... ، نمازش تمام...
دنیا مات سکوت بین من و واژه ها سکونت کرد !!!!
باز هم بهش نگاه نکردم....!!!
اینبار پرسید ، عاشقمی؟؟
سکوت کردم.
گفت ، عاشقم گر نیستی لطفی بکن نفرت بورز
بی تفاوت بودنت هر لحظه آبم می کند...
دوباره با لبخند پرسید ، عاشقمی مگه نه؟؟؟؟؟
گفتم ، نــه!!!!!
گفت ، لبت نه گوید و پیداست می گوید دلت آری.
که این سان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری...
زدم زیرخنده....
و رو بروش نشستم....
دیگه نتونستم بهش نگم که وجودش چقد آرامش بخشه.
بهش نگاه کردم و از ته دل گفتم . خدا رو شکر که هستی.....
سردار
#شهیدعباس_بابایی
📕 شوق پرواز
#حجاب
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#کلام_شهید
پرواز اندازه آدم رو برملا میکنه ،
هرچه بالا و بالاتر میروی ،
دنیا از دید تو بزرگتر میشه و تو از دید دنیا کوچکتر....
سر لشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
یه روز اومد و گفت ،
باید خونه مون رو عوض کنیم.
میخوام خونه مون رو بدیم به یکی از پرسنل های نیروی هوایی ، با هشت تا بچه توی یه خونه دو اتاقه زندگی میکنن ، این خونه برای ما بزرگه ، میدیم به اونا خودمون میریم اونجا !!
بنده خدا وقتی فهمید فرمانده اش میخواد اینکار رو کنه قبول نکرد ، اما با اصرار عباس بالاخره پذیرفت و خونه مون رو باهاشون عوض کردیم...
سرلشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 خدمت از ماست
#اربعین
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#خـــاطرات_شهدا
مسئولین اصرار کرده بودند که عباس به حج برود ، گفت:
امنیت خلیج فارس و کشتی های
ایران فعلاً برای من واجبتر است
به همسرش قول داده بود با آخرین
پرواز به حج برسد ، به قولش عمل کرد ، اذان ظهرِ روز عید قربان لبیک گویان
در کابین هواپیما گلویش اسماعیلوار
ذبح شد و به ملاقات خدا رفت ...
سرلشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی
#امام_حسین
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#خاطرات_شهدا
در بحبوحه ی جنگ بابایی به دیدار امام آمد و از ایشان درخواست مرخصی داشت .
وقتی امام علت مرخصی آن هم در آن زمان را پرسیدند ، عباس جواب داد که الان #محرم است و من نذر دارم به هیئت های ناشناس میروم و استکان های چای را میشویم.
امام گفتند به شرطی مرخصی میروی که به نیت من هم چند تا استکان بشویی....
سر لشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی ، ج۳
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#خـــاطرات_شهدا
مسئولین اصرار کرده بودند که عباس به حج برود ، گفت:
امنیت خلیج فارس و کشتی های
ایران فعلاً برای من واجبتر است
به همسرش قول داده بود با آخرین
پرواز به حج برسد ، به قولش عمل کرد ، اذان ظهرِ روز عید قربان لبیک گویان
در کابین هواپیما گلویش اسماعیلوار
ذبح شد و به ملاقات خدا رفت ...
سرلشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی
#اسماعیل_هنیه
( ۱۵ مرداد سالروز شهادت بابایی گرامی باد )
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
•﷽•
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
#کلام_شهید
پرواز اندازه آدم رو برملا میکنه ،
هرچه بالا و بالاتر میروی ،
دنیا از دید تو بزرگتر میشه و تو از دید دنیا کوچکتر....
سر لشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
#اسماعیل_هنیه
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
زمانی که در قرارگاه رعد بودیم بنابر ضرورت های پرواز و موقعیت های ویژه جنگی ، تیمسار بابایی دستور داده بودند برای خلبانان شکاری غذای مخصوص پخته شود ، ولی خودشان با توجه به اینکه بیشترین پروازهای جنگی را انجام میدادند از آن غذا نمی خوردند و غذای معمولی را می خوردند و در جواب اعتراض ما میگفتند ،
یک فرمانده باید از غذایی که همگان می خورند ، بخورد تا سربازانی که در خط مقدم هستند نگویند غذای ما با فرمانده ها فرق دارد....
سردار خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 شوق پرواز
#وعده_صادق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#سیره_شهدا
یک روز از عباس پرسیدم ،
بهانه تو برای نخوردن نوشابه پپسی چیست!؟
عباس گفت ، کارخانه پپسی متعلق به اسرائیل است و من نمی خواهم با خوردن آن به آنها کمک کنم.....
سردار
#شهیدعباس_بابایی
📕 شوق پرواز
#وعده_صادق
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg
#خـــاطرات_شهدا
مسئولین اصرار کرده بودند که عباس به حج برود ، گفت:
امنیت خلیج فارس و کشتی های
ایران فعلاً برای من واجبتر است.
به همسرش قول داده بود با آخرین
پرواز به حج برسد ، به قولش عمل کرد ، اذان ظهرِ روز عید قربان لبیک گویان ، در کابین هواپیما گلویش اسماعیلوار ذبح شد و به ملاقات خدا رفت ...
سرلشکر خلبان
#شهیدعباس_بابایی
📕 ستارگان خاکی
#انتقام_ملی
« اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج »
🇮🇷 @mafeleshg