🍃هزار ضربه شمشـ🗡ـیر بهتر از مرگ در بستر🍃
ای مردم!
همانا ایستادگان و فراریان را از مرگ گریزی نیست، و هرکس به مرگ طبیعی نمیرد کشته می شود و شهادت بهترین مرگ است، و سوگند به خدایی که جانم در دست اوست، هزار ضربه شمشیر آسانتر است بر من از مرگ در بستر.
#امام_علی (ع)|
وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۸، حدیث ۱۲📚
🌱| @mahdihoseini_ir
💬#شهید_سید_مرتضی_آوینی :
ترس ما از مرگ،
همان فاصله ی ما از کربلاست..
و فاصله ی ما از کربلا،
همان دوری ما از شهادت است.
🌱| @mahdihoseini_ir
💬مقام معظم رهبری :
قدرت مادران شهدا به خاطر ایمانشان است...
بعضی ها دو، سه یا چهار فرزندشان به شهادت رسیدند، این چه نیرویی است که به زنی که فرزندش را عاشقانه دوست می دارد؛ آنچنان قوتی می بخشد که در مقابل شهادت فرزند یا فرزندانش چنین قدرتی را از خود نشان می دهد.
این، از ایمان است...
#مادران_شهدا #ام_البنین #مادر_ادب
🌱| @mahdihoseini_ir
🌱
الا یا ایهّا الساقی اَدِر کاَساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اوّل
ولی افتاد مشکلها...
مجموعه #عشق_مشترک💕
#قسمت_پانزدهم
عقربه های انتظار داشت به لحظه های وصال نزدیک می شد. الان اگر کسی
میپرسید بهترین ماه سال چه ماهی است، حتما میگفتم «شهریور». برای من فصل شکفتن، بود. مگر کسی می توانست از گرمای هوا در شهریور، شکایت کند؟
توصیف می کردم روزهای وصال شهریور را، فصل شکوفه و باران و میوه های آبدار و رویش درختان و مجموعه ی اضداد. نگاهم رنگین کمان شده بود، به میل خودم، سبز و آبی و نیلی و سرخ و سرخ و سرخ.... به عشق، رنگ سرخ میزدم. التهابش را بارها لمس کرده بودم. شیرینی ها و تلخیهای فراقش را.
حالا دیگر ثانیه شمار ساعت، روی لحظه های عاشقی ام توقف کرده بودند و نشان مهدی میان انگشتان من بیش از گذشته میدرخشید. فقط خدا را شکر میکردم که برایم این لحظه های نورانی را رقم می زند. همسرم بشود، همراه و هم یارش می شوم. پابه پایش برای ثبت عاشقانه های بندگی خدا با او رکوع می روم و قنوت میگیرم به شکرانه ی این احسان خدا.
تا محرم بشویم، برایش خواهم گفت دیروز و امروز و فردایم بوده است. از بی تابی های روزانه و شبانه ام خواهم گفت، از لرزه هایی که در فراقش بر جانم افتاده بود، از اشک های پنهان شبانه ام، از هجوم خیالش و از
بی خوابی های مکررم، از کتاب عاشقانه ای که برگ برگ صفحاتش را برای او
پر کردم تا پس از لحظه ی وصال، تقدیمش کنم تا اولین خواننده ی گلبرگ های شقایق فام کتابم باشد، از لاله هایی که در اثر هر قطره ی اشکم در میان دشت انتظار روئیده بود.... چقدر حرف داشتم برایش بگویم...
ادامه دارد...
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🦋ماجرای پر فراز و نشیب ازدواج #شهید_مهدی_حسینی و بانو #زهرا_سلیمانی_زاده به قلم بانو #شیرین_زارع_پور و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر شهید/برش هایی از کتاب #تمنای_بی_خزان
🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻
@mahdihoseini_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مکالمه دردناک دو جانباز عزیزِ اعصاب و روان!
😔بهمون میگن می خواستید نرید...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
پ.ن : تقدیم به جانبازان معزز، #شهید_زنده
اگرچه شمعی و از سوختن نپرهیزی
نبینمت که غریبانه اشک می ریزی!
هنوز غصه خود را به خنده پنهان کن!
بخند! گرچه تو با خنده هم غم انگیزی
خزان کجا، تو کجا تک درخت من! باید
که برگ ریخته بر شاخه ها بیاویزی
درخت، فصل خزان هم درخت می ماند
تو " پیش فصل" بهاری نه اینکه پاییزی
تو را خدا به زمین هدیه داده، چون باران
که آسمان و زمین را به هم بیامیزی
خدا دلش نمی آمد که از تو جان گیرد
وگرنه از دگران کم نداشتی چیزی...
فاضل نظری📝
#قهرمان_من
#hero
🌱| @mahdihoseini_ir
🍃امام همـ✨ـراه🍃
إنّا یُحیطُ عِلمُنا بأنبائِکُم و لایعَزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن أخبارِکُم
ما از همه خبرهای شما آگاهیم و چیزی از خبرهای شما از ما پنهان نیست.
#امام_زمان(عج)|
بحارالانوار: ج ۵۳، ص ۱۷۵📚
🌱| @mahdihoseini_ir
آقا مهدی
#شرح_دعای_ندبه ۳۹ ✨ ♨️ چرا بعضیها در مسیر یاریِ امام، بدون هیچ سابقهی جهادی، موفق میشوند و به پی
شرح دعای ندبه_40.mp3
4.38M
#شرح_دعای_ندبه ۴۰
بعضیها از گَرد راه میرسند و همه را کنار میزنند و ناگهان میرسند به مقامی که خیلیها بعد از دهها سال، بدان نرسیدند❗️
.
.
⚡️میزان قرب هر انسان به امام، به میزان ساعات و لحظاتی بستگی دارد، که .....
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
🌱| @mahdihoseini_ir
💠 شهیدی که در #فاطمیه با پهلوی خونین آسمانی رسید
شهید تلاش میکرد از جهات مختلف اخلاقی و انسانی خود را به کمال برساند، از بارزترین ویژگیهای اخلاقی ایشان، روحیه جهادی و خستگی ناپذیر بودن، اخلاص و فروتنی بود.
یک بار به شوخی به همسرم گفتم که آقا مصطفی شما دلت برای من و بچهها تنگ نمیشود؟ لبخندی زد و گفت شما عزیزترینهای من هستید، زهرا خانم ۳ ساله و خیلی خوش زبان بود و شهید خیلی به او علاقه داشت. در یکی از بدرقهها دیدم آقا مصطفی از وسطهای کوچه غیبش زد، نگران شدم و جلوتر رفتم، متوجه شدم که پشت یک کامیون گوشهای ایستاده و گریه میکند.
علاقه خیلی خیلی زیادی به سردار سلیمانی داشت. چندین بار سعی کرده بود با حاج قاسم عکس بیندازد. هر وقت هم برایم میفرستاد به خنده میگفتم هر کسی با سردار عکس بگیرد شهید میشودها...
او مداح بود و ارادت خاصی به حضرت زهرا (سلام الله علیها) داشت و در ایام فاطمیه با #پهلویی_شکسته به شهادت رسید.
شهید مصطفی متولد سال ۱۳۶۱ بود و ارادت خاصی به امام خامنهای داشت، همیشه میگفت جانم فدای رهبر. در وصیت نامه، شهید توصیه اکید به پیروی از ولایت فقیه داشت.
#شهید_مصطفی_زال_نژاد|
روایت همسر شهید
🌱| @mahdihoseini_ir
🌱
الا یا ایهّا الساقی اَدِر کاَساً و ناوِلها
که عشق آسان نمود اوّل
ولی افتاد مشکلها...
مجموعه #عشق_مشترک💕
#قسمت_شانزدهم
میان گل و شیرینی که برای مراسم خواستگاری آورده بود، یک بغل اقاقیا موج می زد، داشت بهترین ساعات عمرمان رقم می خورد. می خواستیم تجربه ی با هم بودن را آغاز کنیم. هیچ وقت آن قدر خوشحال ندیده بودمش. حس میکردم دارد روی ابرها راه می رود و روی زمین نیست.
داشت حلقه ی مهر ما با چهارده سکه و هفتاد و دو شاخه گل لاله به رسم عدد ماندگار شهدای کربلا، بسته می شد. قرار گذاشتیم سفری هم سفر مسیر شهدا شویم و گل ها را تقدیم محضرشان کنیم، تا برایمان رقم بزنند که رنگ شهدا زندگی کنیم و پررنگ باشند در تمام روزهای حیات مان.
لحظات محرمیت مان را در حالی نظاره می کردیم که هیچ از او نپرسیده بودم
حال زندگی اش چطور است؛ درس می خواند یا وضعیت کارش یا حتی رشته ی تحصیلی اش. دانستن هیچکدام برایم در درجه ی اهمیت نبود. من مهدی را میخواستم با نجابت چشمانی که حس میکردم با هر لباسی که می پوشد رنگش هم تغییر می کند، سبز و قهوه ای و عسلی. با غیرت و مهربانی اش، با سربه زیری و وظیفه شناسی اش. با تمام خلقیات و روحیاتی که هنوز آشنا نبودم و می خواستم بشناسمش.
لحظات با هم شدن ما در حالی رقم می خورد که هردویمان روزه بودیم و داشتیم با بندگی خدا آغاز می کردیم پیمان یکی شدن را. روحمان پیوند می خورد و ما از این پیوند، روی زمین بند نبودیم. وقت صحبت و خلوت رسیده بود. زیر نگاه بزرگ ترها خلوتی کوچک برایمان سایه بان زدند تا از چشم انداز آینده با هم سخن بگوییم.
من از او، فقط خودش را می خواستم و درخواست دیگری نداشتم. صادق بودنش را می خواستم. مثل هر دختر دیگری که از همسرش انتظار دارد تا همیشه زندگی، با او روراست باشد. می خواستم تا نفس میکشم، صدای نفس هایش را کنارم احساس کنم. وجودش روشنی بخش خانه ی آرزوهایم باشد. با هم بمانیم تا لحظه های آخر فرصتها.
آرزوهایم زود به سرانجام رسید. شب تا صبح کنارم ماند و من از تمام دلتنگی هایم برایش گفتم. هیچ دغدغه ای نبود. حس میکردیم دنیا دارد بر مدار ما می چرخد. من از این دنیای بیکران خدا، برای خودم جز مهدی هیچ سهمی نمی خواستم. حالا که لطف بی مثالش شامل حالم شده بود، چه می خواستم دیگر. هر دو به رسم ادب، سجده ی شکر کردیم و پیمان بستیم قدر تمام لحظه های با هم بودن را قاب کنیم، بزنیم به دیوار دلمان. جلوی چشمان مان باشد، تا احسان بی حد و حصر خدای مهربان در حق مان را یادمان نرود.
ادامه دارد...
🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃
🦋ماجرای پر فراز و نشیب ازدواج #شهید_مهدی_حسینی و بانو #زهرا_سلیمانی_زاده به قلم بانو #شیرین_زارع_پور و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر شهید/برش هایی از کتاب #تمنای_بی_خزان
🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻
@mahdihoseini_ir
🍃چهار مـ✨ـدل صبر🍃
اَلصَّبْرُ عَلی اَرْبَعِ شُعَبٍ: اَلشَّوْقُ وَ الشَّفَقَةُ وَ الزَّهادَةُ، وَ التَّرقُّبُ:
فَمَنِ اشْتاقَ اِلَی الْجَنَّةِ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ،
وَ مَنْ اَشْفَقَ عَنِ النّارِ رَجَعَ عَنِ الْمُحَرَّماتِ، وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیا تَهاوَنَ بِالْمُصیباتِ، وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سارَعَ فِی الْخَیْراتِ
صبر چهار شعبه دارد: اشتیاق، هراس، وارستگی و انتظار.
پس هر کس مشتاق بهشت است باید از شهوات بیرون برود و کسی که از آتش می ترسد باید از گناهان برگردد و کسی که نسبت به دنیا زهد می ورزد، باید گرفتاری را سبک بشمارد و کسی که در انتظار مرگ است باید در کارهای خوب بشتابد.
#پیامبر_رحمت(ص)|
میزان الحکمة، ۵/۱۰۱۳۳📚
🌱| @mahdihoseini_ir