آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هفتاد_و_چهارم: متاسفمــ حرفش که تموم شد ... هنوز توی شوک بودم ... 2 س
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_هفتاد_و_پنجم : عشـق یا هـوس
مغزم از کار افتاده بود و گیج می خوردم ... حقیقت این بود که من هم توی اون مدت به دکتر دایسون علاقه مند شده بودم... اما فاصله ما ... فاصله زمین و آسمان بود ... و من در تصمیمم مصمم ... و من هر بار، خیلی محکم و جدی ... و بدون پشیمانی روی احساسم پا گذاشته بودم ... اما حالا...
به زحمت ذهنم رو جمع کردم ...
- بعد از حرف هایی که اون روز زدیم ... فکر می کردم ...
دیگه صدام در نیومد ...
- نمی تونم بگم ... حقیقتا چه روزها و لحظات سختی رو گذروندم ... حرف های شما از یک طرف ... و علاقه من از طرف دیگه ... داشت از درون، ذهن و روحم رو می خورد ... تمام عقل و افکارم رو بهم می ریخت ... گاهی به شدت از شما متنفر می شدم ... و به خاطر علاقه ای که به شما پیدا کرده بودم ... خودم رو لعنت می کردم ... اما اراده خدا به سمت دیگه ای بود ... همون حرف ها و شخصیت شما ... و گاهی این تنفر ... باعث شد نسبت به همه چیز کنجکاو بشم ... اسلام، مبنای تفکر و ایدئولوژی های فکریش ... شخصیتی که در عین تنفری که ازش پیدا کرده بودم ... نمی تونستم حتی یه لحظه بهش فکر نکنم ...
دستش رو آورد بالا، توی صورتش ... و مکث کرد ...
- من در مورد خدا و اسلام تحقیق کردم ... و این ... نتیجه اون تحقیقات شد ... من سعی کردم خودم رو با توجه به دستورات اسلام، تصحیح کنم ... و امروز ... پیشنهاد من، نه مثل گذشته ... که به رسم اسلام ... از شما خواستگاری می کنم ...
هر چند روز اولی که توی حیاط به شما پیشنهاد دادم ... حق با شما بود ... و من با یک هوس و حس کنجکاوی نسبت به شخصیت شما، به سمت شما کشیده شده بودم ... اما احساس امروز من، یک هوس سطحی و کنجکاوانه نیست... عشق، تفکر و احترام من نسبت به شما و شخصیت شما ... من رو اینجا کشیده تا از شما خواستگاری کنم ...
و یک عذرخواهی هم به شما بدهکارم ... در کنار تمام اهانت هایی که به شما و تفکر شما کردم ... و شما صبورانه برخورد کردید ... من هرگز نباید به پدرتون اهانت میکردم.
#بدون_تو_هرگز
👈ادامه دارد…
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
@hosinii_ir
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_هفتاد_و_ششم: پاسـخ یڪ نذر
اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد ... و من به تک تک اونها گوش کردم ... و قرار شد روی پیشنهادش فکر کنم... وقتی از سر میز بلند شدم لبخند عمیقی صورتش رو پر کرد ...
- هر چند نمی دونم پاسخ شما به من چیه ... اما حقیقتا خوشحالم ... بعد از چهار سال و نیم تلاش ... بالاخره حاضر شدید به من فکر کنید ...
از طرفی به شدت تحت تاثیر قرار گرفته بودم ... ولی می ترسیدم که مناسب هم نباشیم ... از یه طرف، اون یه تازه مسلمان از سرزمینی با روابط آزاد بود ... و من یک دختر ایرانی از خانواده ای نجیب با عفت اخلاقی ... و نمی دونستم خانواده و دیگران چه واکنشی نشون میدن ...
برگشتم خونه ... و بدون اینکه لباسم رو عوض کنم ... بی حال و بی رمق ... همون طوری ولا شدم روی تخت ...
- کجایی بابا؟ ... حالا چه کار کنم؟ ... چه جوابی بدم؟ ... با کی حرف بزنم و مشورت کنم؟ ... الان بیشتر از هر لحظه ای توی زندگیم بهت احتیاج دارم ... بیای و دستم رو بگیری و یه عنوان یه مرد، راهنماییم کنی ...
بی اختیار گریه می کردم و با پدرم حرف می زدم ...
چهل روز نذر کردم ... اول به خدا و بعد به پدرم توسل کردم ... گفتم هر چه بادا باد ... امرم رو به خدا می سپارم ...
اما هر چه می گذشت ... محبت یان دایسون، بیشتر از قبل توی قلبم شکل می گرفت ... تا جایی که ترسیدم ...
- خدایا! حالا اگر نظر شما و پدرم خلاف دلم باشه چی؟ ...
روز چهلم از راه رسید ... تلفن رو برداشتم تا زنگ بزنم قم ... و بخوام برام استخاره کنن ... قبل از فشار دادن دکمه ها ... نشستم روی مبل و چشم هام رو بستم ...
- خدایا! ... اگر نظر شما و پدرم خلاف دل منه ... فقط از درگاهت قدرت و توانایی می خوام ... من، مطیع امر توئم ...
و دکمه روی تلفن رو فشار دادم ...
" همان گونه که بر پیامبران پیشین وحی فرستادیم ... بر تو نیز روحی را به فرمان خود، وحی کردیم ... تو پیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست ... ولی ما آن را نوری قرا دادیم که به وسیله آن ... هر کسی از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم ... و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می کنی "
سوره شوری ... آیه 52
و این ... پاسخ نذر 40 روزه من بود...
#بدون_تو_هرگز
👈ادامه دارد…
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
@hoseinii_ir
🌹کلنا فدائک یا زینب🌹:
📖سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید:
این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران...
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟ کیامخالف؟؟؟؟
❌اکثر دانشجویان مخالف بودن!!!
بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه....نباید بیارن...
بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن ...گیر دادن به چهار تا استخوووون... ملت دیوونن!!"
بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته!!!
تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...📝⛔
همه ی سراغ برگه ها رو می گرفتند.....ولی استاد جواب نمیداد...
یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟ شما مسئول برگه هایمان بودی؟؟؟
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شما هستم...✋
استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن.
استاد گفت: چرا برگه هاتون رو میخواین؟
✍گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم، درس خوندیم، هزینه دادیم، زمان صرف کردیم... .
هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت... .
استاد گفت: برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با تکه تکه های برگه ها برگشت ...
استاد گفت: الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین! چون تیکه تیکه شدن!
دانشجویان گفتن: استاد برگه ها رو میچسبونیم.
⚠برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،
⁉پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه!!؟؟
بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه.
چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد!
و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!!
🌷تنها کسی که موافق بود ....
فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود.
شهدا را یاد کنیم با عمل به وصیت هاشون ...
@hoseinii_ir
آقا مهدی
روح و ریحان☘
💌
می دانی زندگی سخت بود
ما چقدر رفتیم و نرسیدیم
ما چقدر خواستیم و نشد
ما چقدر رنجیدیم و ترسیدیم
من ، تو ، ما چقدر آه کشیدیم اما...
#الف_میم
@hoseinii_ir
💌
ای خدای بزرگ!
تو را شکر می کنم که علی(ع)را آفریدی تا درعشق و درد و تنهایی ،مظهری خدایی باشد و دردمندان دلسوخته، درعالم تنهایی به او بیاندیشندوازتصور چنین محبوبی خدایی،آرامش بیابند.
در آتش عشق ،
درطوفان درد
درکویرتنهایی
فقط علیست که میتوانددست برقلب مابگذاردوباماهمدردی کند.
#عشق مارااحساس کند،
#درد مارالمس کندو
#تنهایی مارابفهمد.
چه زیباست #همدردعلی_شدن ...
چه زیباست که دراین موهبت بزرگ الهی که نامش غم ودرد است،شیعه تمام عیارِ علی(ع) شدن.
چه زیباست ازهمه جا و از همه کس دل بریدن
ازهمه ناامیدشدن
دنیا راسه طلاقه گفتن
به بارگاه پرشکوه غم و درد وپناهنده شدن....
#ازعاشقانه_های_شهیدچمران
@hoseinii_ir
✒#شهید_نوشت
ما از مُـردن نمی هراســیم!
می ترسیم👇
بعد از ما ایـــمان را #سر ببرند
باید بمانیم
تــا
#آینده شهید نشود
و از دیگر سو بایـــد
#شهید شویم تا آینده بماند ...!
🔻برای شادی روح شهدا #صلوات🔻
@hoseinii_ir
آقا مهدی
رمانــ🍃 #بدون_تو_هرگز #قسمت_هفتاد_و_ششم: پاسـخ یڪ نذر اون، صادقانه و بی پروا، تمام حرف هاش رو زد
رمانــ🍃
#بدون_تو_هرگز
#قسمت_پایانی: مبارڪه ان شاءالله
تلفن رو قطع کردم ... و از شدت شادی رفتم سجده ... خیلی خوشحال بودم که در محبتم اشتباه نکردم و خدا، انتخابم رو تایید می کنه ...
اما در اوج شادی ... یهو دلم گرفت ...
گوشی توی دستم بود و می خواستم زنگ بزنم ایران ... ولی بغض، راه گلوم رو سد کرد ... و اشک بی اختیار از چشم هام پایین اومد ...
وقتی مریم عروس شد ... و با چشم های پر اشک گفت ... با اجازه پدرم ... بله ...
هیچ صدای جواب و اجازه ای از طرف پدر نیومد ... هر دومون گریه کردیم ... از داغ سکوت پدر ...
از اون به بعد ... هر وقت شهید گمنام می آوردن و ما می رفتیم بالای سر تابوت ها ... روی تک تک شون دست می کشیدم و می گفتم ...
- بابا کی برمی گردی؟ ... توی عروسی، این پدره که دست دخترش رو توی دست داماد می گذاره ... تو که نیستی تا دستم رو بگیری ... تو که نیستی تا من جواب تایید رو از زیونت بشنوم ... حداقل قبل عروسیم برگرد ... حتی یه تیکه استخون یا یه تیکه پلاک ... هیچی نمی خوام ... فقط برگرد...
گوشی توی دستم ... ساعت ها، فقط گریه می کردم ...
بالاخره زنگ زدم ... بعد از سلام و احوال پرسی ... ماجرای خواستگاری یان دایسون رو مطرح کردم ... اما سکوت عمیقی، پشت تلفن رو فرا گرفت ... اول فکر کردم، تماس قطع شده اما وقتی بیشتر دقت کردم ... حس کردم مادر داره خیلی آروم گریه می کنه ...
بالاخره سکوت رو شکست ...
- زمانی که علی شهید شد و تو ... تب سنگینی کردی ... من سپردمت به علی ... همه چیزت رو ... تو هم سر قولت موندی و به عهدت وفا کردی ...
بغض دوباره راه گلوش رو بست ...
- حدود 10 شب پیش ... علی اومد توی خوابم و همه چیز رو تعریف کرد ... گفت به زینبم بگو ... من، تو رو بردم و دستتون رو توی دست هم میزارم ... توکل بر خدا ... مبارکه ...
گریه امان هر دومون رو برید ...
- زینبم ... نیازی به بحث و خواستگاری مجدد نیست ... جواب همونه که پدرت گفت ... مبارکه ان شاء الله ...
دیگه نتونستم تلفن رو نگهدارم و بدون خداحافظی قطع کردم... اشک مثل سیل از چشمم پایین می اومد ... تمام پهنای صورتم اشک بود ...
همون شب با یان تماس گرفتم و همه چیز رو براش تعریف کردم ... فکر کنم ... من اولین دختری بودم که موقع دادن جواب مثبت ... عروس و داماد ... هر دو گریه می کردن ...
توی اولین فرصت، اومدیم ایران ... پدر و مادرش حاضر نشدن توی عروسی ما شرکت کنن ... مراسم ساده ای که ماه عسلش ... سفر 10 روزه مشهد ... و یک هفته ای جنوب بود ...
هیچ وقت به کسی نگفته بودم ... اما همیشه دلم می خواست با مردی ازدواج کنم که از جنس پدرم باشه ... توی فکه ... تازه فهمیدم ... چقدر زیبا ... داشت ندیده ... رنگ پدرم رو به خودش می گرفت ...
قسمت پایانے❣👆👆👆
#زندگے_نامه
#طلبه_شهید
#سید_علے_حسینے
صلوات به روح پاڪ و مطهر طلبه شهید سید علے حسینے🌸🍃
پایـــان
التماس دعـــا....✋🏻
یاعلـــے☘☘
@hoseinii_ir
با عرض سلام و ادب و احترام خدمت همه بزرگواران🌹
رمان بدون تو هرگز به پایان رسید.
إن شاء الله اگر کم وکاستی بود و یا گاهی دیر وقت، رمان گذاشته میشد حلال بفرمایید🙏
بزرگواران لطف بفرمایند #نظرات خودشون رو درباره این رمان به #خادم_شهدا به آیدی زیر بفرستند👇👇
#خادم_شهدا
@Agha_mahdi
و اگر انتقاد و پیشنهادی دارید در باب رمان ارسال بفرمایند به #خادم_شهدا به آیدی زیر👇👇
حتما در رمان های بعدی لحاظ میشود....👇👇
#خادم_شهدا
@Agha_mahdi
در طول سال آدم مي تواند چله بگيرد،
ولي بهارش اين ٤٠ شب است؛ يعني از اوّل ذي قعده تا دهم ذيحجّه،آدم مواظب دهانش باشد كه غذاي بد وارد نشود؛ مواظب زبانش باشد كه حرف بد نزند؛ مواظب گوشش باشد كه حرف بد نشنود؛ مواظب چشمش باشد كه نگاه بد نكند؛ آنوقت سائر كارها خوب است. اينقدر كارهاي حلال هست كه آدم فرصت نمي كند به سراغ كار حرام برود ! فرمود : لزومي ندارد كه آدم كار خلافي رامرتكب شود، مثل اينكه اينقدر غذاي حلال هست كه ديگر آدم فرصت نمي كند به سراغ غذاي حرام برود!»
#چله
@hoseinii_ir
#دهه_کرامت
.
معنای زنده بودن من...
با تو بودن است!
نزدیک...
دور...
سیر...
گرسنه...
رها...
اسیر...
دلتنگ...
شاد...
آن لحظهای که بیتو سر آید؛
مرا مباد!
...
@hoseinii_ir
...
آقامهدی الان هم گره از مشکلات باز میکند..
👇متن زیر را یکی از اعضای کانال فرستاده است.
.
سلام سالها بود به هردری میزدم نمی تونستم خانه ایی برای بچه هایم بخرم اینقدر به این در و اندر میزدم نمیشد خیلی متوسل میشدم ودعا میکردم ومدتی بود خیلی ایمانم کم شده بود و دیگه حتی نماز هم نمیخواندم یه روز غروب وارد کانال شدم وازشهید حسینی کمک خواستم خیلی دلم شکسته بود وقسمش دادم به جدش حضرت زهراس که شب خوابش دیدم شهید بزرگوار به همراه شهید دکتر محمدرضافتاحی داشتند وارد اتاقی می شدند به من سلام کردند ومراتعارف کردنکه به فاصله چند روز مشکلم حل شد وبه فاصله چنر روز بطور مهعجزه اسایی خانه گرفتم ودوباره باخد اشتی کردم نمازهایم بموقع میخوانم دعایتان میکنم بخاطر کانال خوبتان هر روز برای شهید حسینی فاتحه میفرستم وخیرات میدم..
@hoseinii_ir
مجله #زن_روز
{گفتگوی صمیمانه با همسر شهید مدافع حرم مهدی حسینی}
شماره:2650
شنبه:15تیرماه
.
🔸کانال رسمی شهید مدافع حرم مهدی حسینی⬇️
⚪️ @hoseinii_ir
🔴 instagram.com/hoseinii_ir
#برگی_از_خاطرات
#ما_خودمون_فـرهنگ_داریم🌹
💠بعد از آموزش های سخت ، پایین ڪوه ڪہ میرسیدیم ، حاج احمد خرما گرفتہ بود دستش ، بہ تڪ تڪ بچہ ها تعارف میڪرد .
وقتی بر میداشتم ، گفتم : " مرسی برادر ! "
گفت : " چی گفتی ؟! "
فهمیدم چہ اشتباهی ڪردم ؛ اما دیگر دیر شده بود ! ظرف خرما را داد دست یڪی دیگہ ، گفت : " بخیز ! "
💠تو اون سرما ، تو برف ، بیست متر سینہ خیز برد . دیگہ توان نداشتم ، ولو شدم😩. گفت : " باید بری ." ضربہ ای بہ پشتم زد ڪہ ...
بعداً بہ حاج احمد گفتم بہ خاطر یڪ ڪلمہ ، برای چی منو زدین ؟!😕
💠گفت : ما رژیم طاغوتی را با فرهنگش بیرون ڪردیم ، ما خودمون فرهنگ داریم ،
زبان داریم . شما نباید نشخوارڪننده ڪلمات اجانب باشید . بہ جای این حرف ها بگو خدا پدرت رو بیامرزه !"
راوی : سردار عسڪری
#حاج_احمد_متوسلیان
@hoseinii_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 تنها شدم؛ چون ایمان ندارم به مهربانی "تو"!
#فیلم
#استادعلیرضاپناهیان
🆔 @Panahian_ir
🆔 @hoseinii_ir
✨💌
گاهے یادم مےرود همه اش امتحان است؛
اینکه یک دفعه دور و برم درهم برهم میشود.
این،درست وقت هایے اتفاق می افتد که یادم می رود هستی.
گاهی، گم کردنت طولانے میشود
ومن حسابے بهم می ریزم....
#من_گم_شدم_تومنوپیداکن_خدا
@hoseinii_ir
«چرا جیسون رضائیان اعدام نشد؟!»
پخش قسمتهای جدید سریال #گاندو و اشارههای آن به دستگیری #جیسون_رضائیان، جاسوس معروف آمریکایی که تا بن دندان دولت آقای #روحانی نفوذ کرده بود؛ سؤالی را به ذهن برخی متبادر کرده است مبنی بر اینکه چرا رضائیان دست آخر اعدام نشد و پس از دریافت مقادیر متنابهی پول نقد! به آمریکا تحویل داده شد؟
این سؤال، پاسخی تحلیلی دارد که محاط بر تمام دلایل امنیتی آن است.
✅ و آن پاسخ اینست:
برخورد با جواسیس دستگیر شده در تمام کشورهای دنیا تابعی از عقلانیت و مصلحت است. چه رسد به نظام جمهوری اسلامی که پرچمدار بالذات عقلانیت و توجه به مصلحت در همه امور است.
به دیگر سخن اینکه مجازات یک جاسوس، تابعی از شرایط ماست نه تابعی از خواستهها و خشمهای ما.
از طرف دیگر، رخداد دستگیری یک #جاسوس، نوعاً مهمتر از نفس جاسوسی است.
یعنی وقتی یک سرویس امنیتی، جاسوسی را دستگیر میکند؛ این رخداد به منزله شکست دهها فرایند مطالعاتی، قطع صدها کانال ارتباطی و ناامن شدن بخش وسیعی از یک زمین عملیات امن برای دشمن است.
رخدادی که آسیبهای آن برای دشمن حتی در مواردی غیر قابل احصاء و بیش از آسیب طرف مقابل است.
جان کلام اینکه "اعدام یک جاسوس همان دستگیری اوست" و نابغه کسی است که بتواند پس از دستگیری جواسیس نیز اقدامات انتفاعی انجام دهد و در تحقیر و شکست بیشتر دشمن بکوشد.
کاری که نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران در ماجرای رضائیان انجام داد و پس از طی کردن تمام فرایند پیشگفته، آمریکا را مجبور کرد که با التماس، پذیرش علنی شدن التماس، قبول رسمی شکست در عملیات اطلاعاتی و تقدیم چندین میلیون دلار پول نقد، مهره سوخته خود را پس بگیرد و در مقابل قدرت جمهوری اسلامی کرنش کند.
ضمن اینکه به این حقیقت ساده هم باید واقف بود که ما در قبال جیسون رضائیان با یک خواست انتقام ملی مواجه نبودیم و او مرتکب قتل نفس یا قتل عام نشده بود. (بماند که حتی در این صورت هم عمل به مصلحت ضروریتر مینماید تا عمل به خواستهها!)
✅ اینکه چرا #آمریکا برای پس گرفتن رضائیان، پذیرای اینهمه خفّت شد نیز ساده است...
اولا آمریکا و هر کشور دیگری باید از اتباع خود حمایت کند.
دوما کاخ سفید منطق جالبی دارد. و آن اینکه با حمایت از مهرههای ولو سوخته خود این پیام را صادر میکند که مزدوری برای آمریکا بیاجر نمیماند.
(پیامی که مثلا محمدرضا شاه #پهلوی فریب آن را خورد و دست آخر حتی اجازه ورود به آمریکا را هم پیدا نکرد!)
و ثالثا اینکه آمریکا امیدوار بود با هژمونی رسانهای که در اختیار دارد، بسا که بتواند فشار قضیه را به سمت ایران بازگرداند.
که البته به دلیل هوشمندی نظام اسلامی موفق به این کار نشد.
فرض بازیافت اطلاعاتی رضائیان از سوی آمریکا نیز در این میان مطرح است. فرضی که البته بسیار کمرنگ بوده و در تیتر اصلی ماجرا که پیروزی و درایت ایران اسلامی در یک عملیات بزرگ سیاسی_امنیتی است برای همیشه دفن میشود.
🔺بگذارید سادهتر بگویم! جیسیون رضائیان طعم آدامس روحانی و #ظریف را میدانست و ما طعم آدامس رضائیان و اربابانش را...
#مسعود_یارضوی
@hoseinii_ir
آقا مهدی
@hoseinii_it
سلام شهید گمنام
قسم به رنگ قطره های پاک خون تو!
که آرام آرام
ریختی بر شاهرگهای مرده ی این خاک
و جان تازه بخشیدی به کالبد وجودش
و خود
آزاد و رها
پرکشیدی به آسمان...
.
میگویند
کهفالشهدا را عاشق شوی، شهیدت میکند
شاید چون عاشق، رنگ معشوق به خود میگیرد
و رنگ این شهدا، رنگ حضرتزهراست
رنگ بینشانیست
رنگ گمنامیست...
.
گمنامی اما
حالِ عجیبی است
پروازِغریبی است...
دلت را کهف الشهدا کن
.
اینجا، کهفالشهداست!
استخوانهای تو بوی بهشت میدهند...
.
.
راستی
مادر پیرت تو خونه منتظره
چرا اینجا خوابیدی؟
😭😭😭☘☘☘
@hoseinii_ir
دیروز صدای زنگ جنگ، ما را برای دفاع بیدار کردند و امروز بدون صدا، میخواهند ما را خواب کنند.
دیروز در میدان جنگ،مین می کاشتند 🚩
امروز: در تمام معابر ما مین منیت و شهوت می کارند
دیروز صحبت از مین ضد نفر بود 🚩
امروز: سخن از مین ضد دین و اجتماع
دیروز فتح خاک مطرح بود 🚩
امروز: فتح دل های پاک
دیروز شبیخون می زدند 🚩
امروز: در وسط روز به ارزش ها حمله میکنند
دیروز شهدا را به تیر بستند 🚩
امروز: هدف شهدا را نشانه گرفتند
🌹اللهم عجل لوليك الفرج 🌹
@hoseinii_ir
#تلنگرانه❗️
مـراقب خـود باشید 👆🏻
در ایـن
فضــای
بـی دروپیکر
مجــازي
در جـبهــه اگـر روی میـن میـرفتی
جـانباز می شدی
و سـربلند!✨
امـــــا
اگـر تـن به مین هـای این وادی دهـی
معلوم نیست به نا آکجا آبادهـا خواهـی رسید❌
اینجا فقط باید
دل به شهـــــــــدا داد
سربازان خمینی تخریبچی هـای قابلی
هـستند.🌺
#دنیایمجازیهـممحضرخداست
@hoseinii_ir
🕊❣️بیاد #دختران شهدا❣️🕊
از شهادت🌷 پدرانتان
#آرامش👈سهم ِما می شود
💥اما...
#سهم_شما ... 💔
چه تقسیم عادلانه ای !!! 😔
📸نازدانه شهید مدافع حرم
@mahdii_ir
🔻وزیر دفاع: راهزنی دریایی توسط ما بیپاسخ نخواهد ماند
🔹توقیف نفتکش حامل سوخت ایران توسط نیروی دریایی ارتش انگلیس در جبلالطارق خلاف موازین بینالمللی بوده و یک نوع راهزنی دریایی است.
🔹جمهوری اسلامی همواره با راهزنی دریایی قاطعانه مبارزه کرده و یقیناً این نوع راهزنی دریایی توسط ما تحمل و بی پاسخ نخواهد ماند.
✅Official channel of Martyr Mahdi Hoseini👇
eitaa.com/joinchat/1350369280C96cee0f0cd