eitaa logo
آقا مهدی
3.1هزار دنبال‌کننده
6.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
96 فایل
خوشـبـحـال هـر عاشـقـی که اثری از معشوق دارد. شهیدِ حَرَم|شهید مهدی حسینی| کانال رسمی/ بانظارت خانواده شهید ٢٧مرداد١٣٥٩ / ولادت ١٢مهر١٣٩٥ / پرواز مزار:طهران/گلزارشهدا/قطعه٢٦-رديف٩١-شماره٤٤
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ‌‏خشم روشنفکرها و پادوهای امریکا از دستیابی به موفقیت‌های ایران تعجب ندارد، این جماعت سالهاست از هرچه باعث «اعتماد به نفس ملی و اقتدار ایران» بشود نگرانند. 🤦🏻‍♂نمونه اش صادق زیباکلام که چند سال قبل گفته بود: «هر وقت تیم ملی در بازی های بین المللی شکست میخورد کیف میکنم!!!» مشکل اینها اقتدار ایران است! 🇮🇷 🌱| @mahdihoseini_ir
🍃عملی که روزیـــ✨ انسان را زیاد می کند...🍃 أَیُّمَا أَهْلِ بَیْتٍ أُعْطُوا حَظَّهُمْ مِنَ الرِّفْقِ فَقَدْ وَسَّعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِی الرِّزْق‏ هر خانواده‬ ‏ای که اهل رفق و مدارا و مشارکت باشند، خداوند روزی آنها را زیاد می‌کند. (ع)| کافی، ۲/ ۱۱۹ ح ۹📚 🌱| @mahdihoseini_ir
5.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ببینید| قیامت یقه یک عده را می‌گیرند، می‌گویند این‌ها را نگه دارید، این‌ها در دنیا مسئول بودند... 🎤 🌱| @mahdihoseini_ir
🌱 مجموعه کوتاه 🎓 گوهر خانم با شوق عجیبی، هر روز سینی ناهار را آماده می کرد و روی پله ها می گذاشت. مصطفی پسر حوا هم آمده بود تا با هم برای کنکور آماده شوند. هر روز صبح، گوهر خانم میدید که مصطفی کتاب به دست وارد خانه می شود و بعد از سلام، مستقیم می رود طبقه ی بالا. از بچه ها قول گرفته بود که کنکور امسال، رتبه ی یک رقمی بیاورند. برای همین، هر روز برنامه ی تازه ی غذایی مینوشت و اجرا می کرد. دلش می خواست بوی خوش غذاهای رنگارنگ، خستگی بچه ها را به در کند. توقع زیادی هم نبود. مهدی و مصطفی باهوش بودند و اگر حواسشان را جمع می کردند، حتما انتظار خانواده ها برآورده می شد. خانواده ها روزشماری می کردند برای نتیجه ی کنکور. وقتی روزنامه را می خواندند، حالا داشتند اقرار می کردند که از همان اول، قراری برای درسی خواندن نداشتیم و به خاطر اصرار شما ناچار شدیم کاری کنیم که دلتان خوش باشد. مهدی و مصطفی صحبت هایشان را از همان روز اول کرده بودند و قرارهایشان را گذاشته بودند که برای دل خوشی مادرها، وانمود کنند درس می خوانند. مصطفی هر روز صبح، مجله ی ورزشی را از دکه ی سرکوچه می گرفت و میان کتاب هایش پنهان می کرد. بی صدا ساعت ها می نشستند و مجله را پس از خواندن، تحلیل می کردند. وقتی ظهر می شد و سینی غذای رنگارنگ روی پله ها جا خوش میکرد، هردو به هم نگاه میکردند و از خجالت سرشان را تکان می دادند. ادامه دارد... 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🦋ماجرای کنکور و پسرخاله مصطفی به قلم بانو و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر شهید/برش هایی از کتاب 🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻 @mahdihoseini_ir
🍃 روزهـــا به انسانـــ💁🏻‍♂ چه می‌گویند؟🍃 ما مِنْ یَوْم یَمُرُّ عَلَی ابْنِ آدَم  إلاّ قالَ لَهُ ذلِکَ الْیَوْمُ: یَابْنَ آدَم أنَا یَوُمٌ جَدیدٌ وَ أناَ عَلَیْکَ شَهیدٌ. فَقُلْ فیَّ خَیْراً، وَ اعْمَلْ فیَّ خَیْرَاً، أشْهَدُ لَکَ بِهِ فِی الْقِیامَةِ، فَإنَّکَ لَنْ تَرانی بَعْدَهُ أبَداً. هر روزی که بر انسان وارد شود، گوید: من روز جدیدی هستم، من بر اعمال و گفتار تو شاهد می‌باشم. سعی کن سخن خوب و مفید بگویی، کار خوب و نیک انجام دهی. من در روز قیامت شاهد اعمال و گفتار تو خواهم بود و بدان امروز که پایان یابد، دیگر مرا نخواهی دید (و قابل جبران نیست). (ع)| أمالی صدوق، ص ۹۵📚 🌱| @mahdihoseini_ir
شهید موسوی در دوران اوج‌گیری انقلاب اسلامی با سخنرانی‌های جامع و حضور در صفوف راهپیمایان، مردم را به مبارزه علیه رژیم جبار و وابسته پهلوی تشویق کرد و به سهم خودش نقش به سزایی در این نهضت الهی ایفا کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی خدمات و فعالیت‌های خود را ادامه داد و در منطقه غرب تهران و همچنین کرج منشأ خدمات چشمگیری از جمله احداث مسجد گردید. او که عاشق امام و انقلاب بود به جرم حمایت از نظام مقدس جمهوری اسلامی توسط منافقین کوردل که از اساس با اسلام مخالف هستند بارها تهدید شده بود. روز ۲۷ اسفند سال ۱۳۶۰ در حالی که همراه در حال عبور از بزرگراه تهران کرج بودند مورد شناسایی یکی از واحدهای تروریستی منافقین قرار گرفت؛ که با پوشیدن لباس نظامی به عنوان پاسدار به آنها نزدیک شده و به خودروی حامل او دستور ایست داده و بلافاصله آنها را هدف رگبار مسلسل قرار می‌دهند که این دو روحانی والا مقام در کنار هم و در راه خدا و خدمت به خلق به فیض عظیم شهادت نائل آمدند. 🌱| @mahdihoseini_ir
🍃فــــ🕊ـــرازی از 🍃 هر خانمی که چادر به سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا می کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد. من مانند کسی هستم که سوار تاکسی شده و به مقصد می رسم ولی پولی ندارم، از خدا خجالت می کشم، ولی به لطف و رحمت خدا امیدوارم. فرزندانم! زینب و فاطمه، با حیا و حجاب مرا یاری کنید؛ بدانید که حیا از حجاب کمتر نیست. 🌱| @mahdihoseini_ir
🌱 مجموعه کوتاه 🎓 نتایج نشان می داد که مصطفی کلا شرایط ادامه تحصیل ندارد! برای همین از همان روز، پی یافتن کار رفت. اما مهدی مهندسی عمران اصفهان قبول شد، ولی هیچ اثری از رضایت و خوشحالی در گوهر خانم دیده نمی شد. خود مهدی هم متعجب بود؛ حالا که قبول شده چرا مادر خوشحال نیست. گوهرخانم همسرش را کشید گوشه ای و طوری نشان داد، انگار یک کار عادی دارد. در گوش عابد گفت «نمیذاری این بچه بره اصفهان.» عابد چشمانش گرد شد. «چرا؟ رشته ی خوبیه که.» گوهرخانم آسمان ریسمان نمی بافت. نگران بود برای خودش، مثل همه ی روزهایی که از کودکی مهدی جور دیگری نگرانش بود. میگفت «میترسم بچه م از راه به درشه. جلوی چشم خودمون باشه بهتره.» این نگرانی برای بچه ای مثل مهدی کمی دور از انتظار بود. شاید هم همین تفاوت مهدی با خیلی از هم سن و سال هایش، گوهر خانم را با احتمال از دست دادن مهدی نگران کرده بود. مهدی همان کسی بود که در کودکی با کمک هم سن و سال هایش هیئت علی اصغر را در کوچه با چادر مشکی های مادرهایشان راه انداخت. بعد از آن، لقب تازه ای را هم به خود اختصاص داد. احترام زیادی به مهمان های هیئت می گذاشت. راحت خودش را می شکست. نه، اصلا انگار خودی نداشت که بشکندش. هرکس وارد هیئت می شد، صدای نوجوانی خوش سیما را می شنید که جلوی در ایستاده و می گوید «من خاک پای همه تونم.» کم کم بچه های هیئت، «مهدی خاک پا» صدایش می کردند. گوهر خانم می دانست مهدی روی حرفش حرف نمی زند. می دانست رضایت مادر بیش از هر چیز برایش اهمیت دارد. برای همین گفت «مهدی، صلاح نمیدونم بری اصفهان.» مهدی هم حرفی نداشت. اصلا محکم نایستاد بگوید حالا که قبول شدم، بروم. مهدی هم تصمیم گرفت برود سربازی... پایان🎓 🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃🌿🍃 🦋ماجرای کنکور و پسرخاله مصطفی به قلم بانو و روایتگری بانو سلیمانی زاده همسر شهید/برش هایی از کتاب 🔺کپی از مجموعه ممنوع است، در همینجا بخوانید🔻 @mahdihoseini_ir
19.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پیام و راه شهیدان در کلام رهبر معظم انقلاب حضور بر سر مزار شهدای معزز در ۱۴۰۰.۱۱.۱۱ 🌱| @mahdihoseini_ir