مادر شهیدی که
خواندن و نوشتن
یاد گرفت تا #وصیت_نامه
شهیدش را
روی قالیچه ببافد
شهید #عزتعلی_کرمی
@mahman11
🌹 براے درمان بہ انگلیس اعزام شد!
خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید
توجہ نڪردند و هرچہ زدند، بدنش نپذیرفت!
🌹 خون یڪ مسلمان جواب داد
پزشڪش ڪہ دڪتر ڪلیز نام داشت، بواسطهے آن مسلمان شد و گفت:
یڪ معجزہ است!!!
شهیدحمیدرضامدنیقمصری
@mahman11
🌿کلام شهیـــــد:
مشکلات، انسانهای کوچك را متلاشی میسازد و انسانهای بزرگ را متعالی !🙂
#شهیدانه 🕊
#شهید_چمران 🌷
@mahman11
بیوگرافی شهید حمید سیاهکالی
نام و نام خانوادگی: حمید سیاهکالی مرادی
• نام پدر : حشمت الله
• محل تولد : قزوین
• تاریخ ولادت: ۱۳۶۸/۲/۴
• تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۴
• محل شهادت: سوریه،جنوب غرب حلب
• مدت عمر: ۲۶ سال
• محل مزار : گلزار شهدای قزوین
• قطعه و ردیف و شماره : ------
• کتاب مربوط به این شهید: یادت باشد
حمید سیاهکالی مرادی ۴ اردیبهشت ماه ۱۳۶۸ در قزوین به دنیا آمد.
این شهید بزرگوار دانشجوی مقطع کارشناسی حسابداری مالی بود. در تاریخ دهم آبان ماه سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد.
ایشان توسط سپاه صاحب الامر(عج) قزوین و به عنوان مدافع حرم و فرمانده مخابرات و بیسیم چی در جبهه دفاعی سوریه حضور یافت.
@mahman11
خصوصیات اخلاقی شهید حمید سیاهکالی
حمید مهربان و مودب بود و برای همه افراد خانواده سرمشق بود.
در فامیل و آشنا، اخلاقش زبانزد بود و هرگز کسی را از خود نمیرنجاند.
عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن است؛همیشه عادت داشت قرآن را با معنی و تامل مطالعه میکرد.
هیچ وقت در آزمون دانشگاه تقلب نمیکرد میگفت حقوقی که از سوادم میگیرم باید حلال باشه.
همیشه عاشق کمک کردن به دیگران بود.
با اخلاق و با ایمان بود و بسیار باحیا بود.
نماز اول وقت میخوند و اگه ما دیرتر میخوندیم می گفت نماز اول وقت فوت نشه ها حواست جمع جمع...
سنگ مزار شهید مرادی مزین به چند خط از وصیت نامه این بزرگوار است که تأکید میکند: «هیچچیز بالاتر از حسن اخلاق و حسن رفتار نیست».
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷سخن شهید حمید سیاهکالی 🌷
❤شادی روحشان صلوات ❤
@mahman11
34.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀ولاتَحسَبَنَ الَذینَ قُتِلوا فی سبیل اللهَ امواتا بَل اَحیاءُ عِندَ رَبِهم یُرزَقون 🍀
🍃ای پیامبر هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه آنان زنده اند ونزد پروردگار شان روزی داده می شوند 🍃
🌸آل عمران_آیه۱۶۹🌸
@mahman11
🍀خاطره ای از شهید حمید سیاهکالی🌷
🍀نقل از همسر شهید🍀
🍃ساعات آخر بدرقه همسرم گفت: دوری از تو برایم سخت است😔
من آنجا کنار دوستانم وپشت تلفن نمیتوانم بگویم دوستت دارم💝نمیتوانم بگویم که دلم برایت تنگ شده 😔
🤔یاد همسر یکی از شهدا افتادم به حمید گفتم: هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه ومن هم خواهم گفت: یادم هست🙂این طرح را پسندید وبا خوشحالی😄هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلند بلند میگفت یادت باشه 😊
من هم با لبخند😊در حالی که اشک میریختم 😢وآخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک میکردم پاسخ دادم : یادم هست ، یادم هست
وحمیدم رفت😭
@mahman11
🥀فرازی از وصیتنامه
🌷شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی 🌷
🥀با سلام وصلوات بر محمد وآل محمد این جانب حمید سیاهکالی فرزند حشمت لازم دیدم جمله ای باب درد دل در چند سطر مکتوب کنم .ابتدا دفاع از حرم حضرت زينب را بر خود واجب میدانم واز خداوند میخوام در این راه ثابت قدم بگرداند.
آنچه این حقیر در زندگی خویش از کج فهمی ها وبی بصیرتی ها برخی از انسان فهمیده ام این است که یا خانواده اهل بیت را درک نکردند ودر هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته ویا در کنارشان بوده ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کردند یا مانعی در مسیر بوده آنها که ماندند از دین یاری کردند که به فهم درک که همان رسیدن به خدا است رسیدند
ودر آخر هر کس که این متن را میبیند یا میخواند مرا حلال کند
🍃همیشه یادتان را من به هنگام نظر بازی
🍃ز رخسار علی جویم این است اوج طنازی
🍃همیشه با لبت آرام میخوانم وبا چشمان تو مستم
🍃قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم
🍃همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک
🍃خدا رو شکر در راهت به خون افتادم بر خاک
🍀کفی بالعلم ناصرا🍀
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 26 و 27
حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم ..
این رو گفت و دیگه کامل خودش رو روی من انداخت و گریه هاش رو بیشتر کرد
🔰 پیش خودم گفتم 7 سال بیشتر سن نداره، اما واقعا کوهی از غم و اندوه هست، به خاطر سن کمش ، دلش پاک هست ، هنوز دلش گناه آلوده نشده ، برای همین خدا رو میخواد ، دوست داره به خدا برسه
اما کسی رو نداره راهنماییش کنه
اینجا بود که یاد یه حدیث افتادم که حاج اقا عسکری یه شب بعد نماز تو سخنرانیش گفت
که پیامبر (ص) فرمودند در آخرالزمان زمانی میاد که فرزندان دلشون میخواد به راه اسلام برن ، اما خانواده ها نمیذارن...
ایکاش می تونستم کاری براش کنم ، یعنی باید بکنم ، یخرده باهاش حرف زدم و آرومش کردم ، زنگ خورد
قبل از اینکه بریم کلاس رفتیم تا صورتش رو آب بزنه تا کسی نفهمه گریه کرده
💠 ذهنم واقعا درگیر بود ، اگه کمکش می کردم، آینده یک نفر رو نجات می دادم، اگر هم بی تفاوت بودم و بهش توجهی نمی کردم، خب آینده اش قطعا خراب می شد
پدرم یه بار داشت درباره امام زمان (عج) با من حرف می زد، اونجا به من گفت که یک انسانی که می خواد امام رو خوشحال کنه هم باید توانایی داشته باشه خودش رو برای امام بسازه ، هم خانوادش رو ، هم جامعه ای که در اون زندگی می کنه و هم جهان رو !
البته هر کدوم در حد توان خودش
من باید به ساسان کمک می کردم ، تا مصداقی باشه برای جامعه سازی در حد خودم
تا بتونم هم تو تکالیف دینی کمکش کنم ، هم بشه سرباز امام زمان (عج)
🔰 ساعت آخر که زنگ می خورد، تقریبا هم زمان بود با اذان ظهر
زنگ که خورد، دیدم نه پدر من اومده و نه مادر ساسان، بهش گفتم بریم ، بهترین وقته
گفت کجا؟
گفتم بریم وضو بگیریم نماز ظهر بخونیم ، اینجا دیگه کسی بهت گیر نمیده
گفت اگه مادرم بیاد چی؟
گفتم بیا.... کار خلاف که نمی کنی
دوست داشتم نمازخوندش رو ببینم، حدس می زدم که اشتباهاتی داشته باشه ، چون کسی رو نداشت که این چیزها رو بهش یاد بده ، کتابی هم تو این زمینه تو خونه شون نبود
وقتی پدرش قرآن رو می بره تو انباری، دیگه چه انتظاری از از کتاب رساله و آموزش نماز و... هست
💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان ، دیدم کلا داره اشتباه وضو می گیره ، همونجا حدس زدم که حتما نماز هم نمیتونه درست بخونه
ولی می ترسیدم چطور بهش بگم که ناراحت نشه، دنبال راهی می گشتم که انگار خدا حرف دل منو شنید و خود ساسان برگشت به من گفت #محمد_مهدی ، وضو گرفتنم درست بود؟
منم با کمی من من کردن و لکنت زبون گفتم چی بگم والله ...
نه ، مشکل داشت
وضو گرفتن درست رو بهش یاد دادم ، رفتیم نمازخونه ، گفت وقتی وضوی من اشتباه داشت ، حتما نماز منم اشتباه داره
اول می خونم ، تو خوب نگاه کن و ایراداتش رو بگو
گفتم باشه ، خیلی خوبه
⬅️ نمازش خوب بود تقریبا ، اما نمی دونست که مردها باید تو نماز های صبح و مغرب و عشا ، حمد و سوره رو با صدای بلند بخونن و در نمازهای ظهر و عصر ، با صدای آهسته
اینکه قبل رکوع رفتن هم باید یک مکثی انجام بده ( قیام متصل به رکوع ) رو هم نمی دونست.
🔰 نماز خودمم خوندم و کامل دید و یاد گرفت ، خداروشکر
🌀 بعد نماز رفتیم بیرون که دیدیم پدر من اومد ، اما مادر اون هنوز نیومد ، اومد جلو و به پدرم سلام کرد، پدرم گفت بیا تو ماشین ما بشین تا مادرت بیاد ،
بنده خدا کلی خوشحال شده بود که تنهاش نذاشتیم
⏺ چند دقیقه ای شد و مادرش بالاخره اومد ، ساسان هم سریع پیاده شد و رفت
👈 خوشحال بودم که پدرم ، ساسان رو دید ، شاید تاثیری می گذاشت روی کمکی که قراره ازش بگیرم
✳️ شب تو مسجد بعد دو نماز ، حاج اقا عسکری ، یه نکته احکام نماز گفت که با خودم گفت فردا حتما به ساسان میگم ، به احتمال زیاد نمی دونه ، یه حدیث از امام زمان هم گفت که واقعا به دلم نشست ...
گفتن که در کتاب الاحتجاج شیخ طبرسی ، نامه ای از امام زمان (عج) به شیخ مفید آمده و اونجا امام می فرمایند :
" ما از رعایت حال شما شیعیان کوتاهی نمی کنیم هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم و همواره برای شما دعا می کنیم و اگر نبود دعای ما برای شما ، دشمنان شما را از بین می بردند ... "
✅ دیدم پدرم داره گریه می کنه بعد شنیدن این روایت...
عجب روایتی
واقعا امام زمان همیشه حواسش به ما هست و برای ما دعا می کنه؟؟؟
پس الان باید حواسش به من و کارهام و هدف هایی که دارم هم باشه
باید حتما برای ساسان هم دعا کنه
👈 پس حتما وقتی دعای امام زمان باشه ، من به هدفم که کمک به ساسان باشه ، می رسم
بدون هیچ شکی
👌 امشب موقع خواب هی با خودم اون روایت رو مرور می کردم...
🌺 ما هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم
🌺و همواره برای شما دعا می کنیم...
ادامه دارد..
@mahman11
#امام_خامنہ_ای :
ما مدت هشت سال از حيثيت، ناموس، دين، تماميت ارضی ، مردم، انقلاب، حڪومت، نظام اسلامی و قرآن دفاع ڪرديم و چنين دفاعی ، مقدس است.
یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس گرامی
@mahman11
مى گويند تقوا از تخصص لازم تر است!
آنرا مى پذيرم، اما مى گويم؛آنكس كه تخصص ندارد و كارى را مى پذيرد، بى تقواست!
✍شهید مصطفى چمران
@mahman11
با لباس ِ جهـاد
هر کاری عبادت است
و چه زیبا روزهایشان،
وقـفِ خــدا بود...
#مردان_بی_ادعا
@mahman11
مَرد بودن
به هیکل نیست
به غیرته ...
مرد بودن سخت نیست!
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#بزرگ_مردان_کوچک
@mahman11
ما زمانی با شهیدان بودهایم
غرقِ خون جسمِ رفیقان دیدهایم ...
در جبهه تنها کاری که از دست بچهها برای آنانکه در خط شهید شده بودند، بر میآمد این بود که رو به قبله بخوابانندشان و پتویی روی آنان بکشند و اگر برادری به سختی مجروح میشد و آخرین نفسهایش را میکشید، دوستان مثل پروانه گِردش حلقه میزدند، یکی سرش را شانه میزد، یکی گرد و غبار از صورتش میزدود و دیگری لباسش را مرتب و عطرآگین میکرد و خلاصه همه سعی داشتند او را برای حضور در پیشگاه حق تعالی آماده کنند.
اسفند ۱۳۶۳ ، خرمشهر
جاده هورالهویزه انتقال پیکر قهرمانان
و مجروحین عملیات به پشت جبهه
عکاس : سعید صادقی
#عملیات_بدر
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
@mahman11