34.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍀ولاتَحسَبَنَ الَذینَ قُتِلوا فی سبیل اللهَ امواتا بَل اَحیاءُ عِندَ رَبِهم یُرزَقون 🍀
🍃ای پیامبر هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند مردگانند بلکه آنان زنده اند ونزد پروردگار شان روزی داده می شوند 🍃
🌸آل عمران_آیه۱۶۹🌸
@mahman11
🍀خاطره ای از شهید حمید سیاهکالی🌷
🍀نقل از همسر شهید🍀
🍃ساعات آخر بدرقه همسرم گفت: دوری از تو برایم سخت است😔
من آنجا کنار دوستانم وپشت تلفن نمیتوانم بگویم دوستت دارم💝نمیتوانم بگویم که دلم برایت تنگ شده 😔
🤔یاد همسر یکی از شهدا افتادم به حمید گفتم: هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه ومن هم خواهم گفت: یادم هست🙂این طرح را پسندید وبا خوشحالی😄هنگام پایین رفتن از پله های خانه بلند بلند میگفت یادت باشه 😊
من هم با لبخند😊در حالی که اشک میریختم 😢وآخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک میکردم پاسخ دادم : یادم هست ، یادم هست
وحمیدم رفت😭
@mahman11
🥀فرازی از وصیتنامه
🌷شهید مدافع حرم حمید سیاهکالی 🌷
🥀با سلام وصلوات بر محمد وآل محمد این جانب حمید سیاهکالی فرزند حشمت لازم دیدم جمله ای باب درد دل در چند سطر مکتوب کنم .ابتدا دفاع از حرم حضرت زينب را بر خود واجب میدانم واز خداوند میخوام در این راه ثابت قدم بگرداند.
آنچه این حقیر در زندگی خویش از کج فهمی ها وبی بصیرتی ها برخی از انسان فهمیده ام این است که یا خانواده اهل بیت را درک نکردند ودر هیچ برهه ای در کنارشان قرار نگرفته ویا در کنارشان بوده ولی در صحنه های حساس میدان را خالی کردند یا مانعی در مسیر بوده آنها که ماندند از دین یاری کردند که به فهم درک که همان رسیدن به خدا است رسیدند
ودر آخر هر کس که این متن را میبیند یا میخواند مرا حلال کند
🍃همیشه یادتان را من به هنگام نظر بازی
🍃ز رخسار علی جویم این است اوج طنازی
🍃همیشه با لبت آرام میخوانم وبا چشمان تو مستم
🍃قسم خوردم به جان تو که پای رهبرم هستم
🍃همیشه خار بودم من به چشم دشمن ناپاک
🍃خدا رو شکر در راهت به خون افتادم بر خاک
🍀کفی بالعلم ناصرا🍀
@mahman11
#رمان_محمد_مهدی 26 و 27
حتی روزهای تعطیل که من خونه هستم هم همین وضع هست ، بخدا خسته شدم ، ایکاش بمیرم و راحت بشم ..
این رو گفت و دیگه کامل خودش رو روی من انداخت و گریه هاش رو بیشتر کرد
🔰 پیش خودم گفتم 7 سال بیشتر سن نداره، اما واقعا کوهی از غم و اندوه هست، به خاطر سن کمش ، دلش پاک هست ، هنوز دلش گناه آلوده نشده ، برای همین خدا رو میخواد ، دوست داره به خدا برسه
اما کسی رو نداره راهنماییش کنه
اینجا بود که یاد یه حدیث افتادم که حاج اقا عسکری یه شب بعد نماز تو سخنرانیش گفت
که پیامبر (ص) فرمودند در آخرالزمان زمانی میاد که فرزندان دلشون میخواد به راه اسلام برن ، اما خانواده ها نمیذارن...
ایکاش می تونستم کاری براش کنم ، یعنی باید بکنم ، یخرده باهاش حرف زدم و آرومش کردم ، زنگ خورد
قبل از اینکه بریم کلاس رفتیم تا صورتش رو آب بزنه تا کسی نفهمه گریه کرده
💠 ذهنم واقعا درگیر بود ، اگه کمکش می کردم، آینده یک نفر رو نجات می دادم، اگر هم بی تفاوت بودم و بهش توجهی نمی کردم، خب آینده اش قطعا خراب می شد
پدرم یه بار داشت درباره امام زمان (عج) با من حرف می زد، اونجا به من گفت که یک انسانی که می خواد امام رو خوشحال کنه هم باید توانایی داشته باشه خودش رو برای امام بسازه ، هم خانوادش رو ، هم جامعه ای که در اون زندگی می کنه و هم جهان رو !
البته هر کدوم در حد توان خودش
من باید به ساسان کمک می کردم ، تا مصداقی باشه برای جامعه سازی در حد خودم
تا بتونم هم تو تکالیف دینی کمکش کنم ، هم بشه سرباز امام زمان (عج)
🔰 ساعت آخر که زنگ می خورد، تقریبا هم زمان بود با اذان ظهر
زنگ که خورد، دیدم نه پدر من اومده و نه مادر ساسان، بهش گفتم بریم ، بهترین وقته
گفت کجا؟
گفتم بریم وضو بگیریم نماز ظهر بخونیم ، اینجا دیگه کسی بهت گیر نمیده
گفت اگه مادرم بیاد چی؟
گفتم بیا.... کار خلاف که نمی کنی
دوست داشتم نمازخوندش رو ببینم، حدس می زدم که اشتباهاتی داشته باشه ، چون کسی رو نداشت که این چیزها رو بهش یاد بده ، کتابی هم تو این زمینه تو خونه شون نبود
وقتی پدرش قرآن رو می بره تو انباری، دیگه چه انتظاری از از کتاب رساله و آموزش نماز و... هست
💠 موقع وضو گرفتن متوجه چیزی شدم از ساسان ، دیدم کلا داره اشتباه وضو می گیره ، همونجا حدس زدم که حتما نماز هم نمیتونه درست بخونه
ولی می ترسیدم چطور بهش بگم که ناراحت نشه، دنبال راهی می گشتم که انگار خدا حرف دل منو شنید و خود ساسان برگشت به من گفت #محمد_مهدی ، وضو گرفتنم درست بود؟
منم با کمی من من کردن و لکنت زبون گفتم چی بگم والله ...
نه ، مشکل داشت
وضو گرفتن درست رو بهش یاد دادم ، رفتیم نمازخونه ، گفت وقتی وضوی من اشتباه داشت ، حتما نماز منم اشتباه داره
اول می خونم ، تو خوب نگاه کن و ایراداتش رو بگو
گفتم باشه ، خیلی خوبه
⬅️ نمازش خوب بود تقریبا ، اما نمی دونست که مردها باید تو نماز های صبح و مغرب و عشا ، حمد و سوره رو با صدای بلند بخونن و در نمازهای ظهر و عصر ، با صدای آهسته
اینکه قبل رکوع رفتن هم باید یک مکثی انجام بده ( قیام متصل به رکوع ) رو هم نمی دونست.
🔰 نماز خودمم خوندم و کامل دید و یاد گرفت ، خداروشکر
🌀 بعد نماز رفتیم بیرون که دیدیم پدر من اومد ، اما مادر اون هنوز نیومد ، اومد جلو و به پدرم سلام کرد، پدرم گفت بیا تو ماشین ما بشین تا مادرت بیاد ،
بنده خدا کلی خوشحال شده بود که تنهاش نذاشتیم
⏺ چند دقیقه ای شد و مادرش بالاخره اومد ، ساسان هم سریع پیاده شد و رفت
👈 خوشحال بودم که پدرم ، ساسان رو دید ، شاید تاثیری می گذاشت روی کمکی که قراره ازش بگیرم
✳️ شب تو مسجد بعد دو نماز ، حاج اقا عسکری ، یه نکته احکام نماز گفت که با خودم گفت فردا حتما به ساسان میگم ، به احتمال زیاد نمی دونه ، یه حدیث از امام زمان هم گفت که واقعا به دلم نشست ...
گفتن که در کتاب الاحتجاج شیخ طبرسی ، نامه ای از امام زمان (عج) به شیخ مفید آمده و اونجا امام می فرمایند :
" ما از رعایت حال شما شیعیان کوتاهی نمی کنیم هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم و همواره برای شما دعا می کنیم و اگر نبود دعای ما برای شما ، دشمنان شما را از بین می بردند ... "
✅ دیدم پدرم داره گریه می کنه بعد شنیدن این روایت...
عجب روایتی
واقعا امام زمان همیشه حواسش به ما هست و برای ما دعا می کنه؟؟؟
پس الان باید حواسش به من و کارهام و هدف هایی که دارم هم باشه
باید حتما برای ساسان هم دعا کنه
👈 پس حتما وقتی دعای امام زمان باشه ، من به هدفم که کمک به ساسان باشه ، می رسم
بدون هیچ شکی
👌 امشب موقع خواب هی با خودم اون روایت رو مرور می کردم...
🌺 ما هیچ گاه شما را فراموش نمی کنیم
🌺و همواره برای شما دعا می کنیم...
ادامه دارد..
@mahman11
#امام_خامنہ_ای :
ما مدت هشت سال از حيثيت، ناموس، دين، تماميت ارضی ، مردم، انقلاب، حڪومت، نظام اسلامی و قرآن دفاع ڪرديم و چنين دفاعی ، مقدس است.
یاد شهدای هشت سال دفاع مقدس گرامی
@mahman11
مى گويند تقوا از تخصص لازم تر است!
آنرا مى پذيرم، اما مى گويم؛آنكس كه تخصص ندارد و كارى را مى پذيرد، بى تقواست!
✍شهید مصطفى چمران
@mahman11
با لباس ِ جهـاد
هر کاری عبادت است
و چه زیبا روزهایشان،
وقـفِ خــدا بود...
#مردان_بی_ادعا
@mahman11
مَرد بودن
به هیکل نیست
به غیرته ...
مرد بودن سخت نیست!
#نوجوانان
#دفاع_مقدس
#بزرگ_مردان_کوچک
@mahman11
ما زمانی با شهیدان بودهایم
غرقِ خون جسمِ رفیقان دیدهایم ...
در جبهه تنها کاری که از دست بچهها برای آنانکه در خط شهید شده بودند، بر میآمد این بود که رو به قبله بخوابانندشان و پتویی روی آنان بکشند و اگر برادری به سختی مجروح میشد و آخرین نفسهایش را میکشید، دوستان مثل پروانه گِردش حلقه میزدند، یکی سرش را شانه میزد، یکی گرد و غبار از صورتش میزدود و دیگری لباسش را مرتب و عطرآگین میکرد و خلاصه همه سعی داشتند او را برای حضور در پیشگاه حق تعالی آماده کنند.
اسفند ۱۳۶۳ ، خرمشهر
جاده هورالهویزه انتقال پیکر قهرمانان
و مجروحین عملیات به پشت جبهه
عکاس : سعید صادقی
#عملیات_بدر
#یاد_کنید_شهدا_را_باصلوات
@mahman11
#سنگر_خاطره
🔻 همیشه در مقابل بدی دیگران گذشت داشت می گفت طوری زندگی و رفاقت کن که احترامت را داشته باشد بی دلیل از کسی چیزی نخواه و عزت نفس داشته باش .
می گفت این دعواها و مشکلات خانوادگی را ببین بیشتر بخاطر اینه که کسی گذشت نداره بابا دنیا ارزش این همه اهمیت دادن را نداره آدم اگه بتونه توی این دنیا برای خدا کاری کنه ارزش داࢪه....
#شهیدابراهیم_هادی
@mahman11
#ڪــلامشهـــید
🌹شهــید حســـــݩ باقـــــرۍ:
اگر از دستِ ڪسی ناراحت شدید
#دو رڪعت نماز بخوانید بگوئید:
خــ♡ ــدایا این بنده تو حواسش
نبود مݩ از او #گذشتـــم تو هـــم
بگـــذر...!
@mahman11
بهش گفتم:
حاجی عکس بچه تو زدی جلوی چشمت
سنگینت میکنه…!!!
نمیزاره راحت بپری…؟!
دلت دنیایی میشه...
خندید و گفت :
"داداش عکس نازنین زهرارو آوردم اینجا که با تمام دلبستگی هام فدایی امام زمانم بشم.…"
منظره ی پشت این شیشه؛ جبهه ایه که، حق رو سر میبرن و باید عشق به ولایت رو ترجیح بدیم به عشق های زمینی...
من که هیچی دخترم عشقم زندگیم و همه ی دار و ندارم فدایی امام زمانم.…
پ.ن:محل شهادتش هم مقر فرماندهی اش شد...😔
شهید مرتضی مسیبزاده🌷
@mahman11
🕊🕊 #خاطرات_شهید
●عباس تنها پسرم بود و علاقه خاصی به حضرت امام (ره) داشت و از دوران نوجوانی و در بحبوحه انقلاب، هنگامی که در هنرستان درس میخواند، بچهها را دور هم جمع میکرد و در تظاهراتها و راهپیماییها شرکت مینمود.
عباس میگفت: میخواهم در منطقه جنوب با دشمنی که در مقابلم هست بجنگم نه در جایی که دشمن از پشت خنجر میزند.
●برایم مرتب احادیث اهل بیت (ع) را میخواند. سفارش میکرد اگر شهید شدم موقع تشییع، جلو جنازهام باشید و گریه و زاری نکنید.
●عباس به من گفته بود وقتی که در قم نیست، صحبت هایم را روی نوار کاست ضبط کنم تا وقتی آمد گوش کند، ولی من به او میگفتم دوست دارم رو در رو دردودل کنیم و تو نگاهت به من باشد.
●آن روز که تشییع ۱۰۶ شهید در قم بود، خودم پیشاپیش جنازه عباس حرکت کردم تا رسیدیم به گلزار شهدا. سفارش کرده بود که خودم او را به خاک بسپارم.
●برای همین وقتی که پس از شنیدن خبر شهادتش برای زیارت پیکر شهید به بهشت معصومه (س) رفته بودیم، خیلی گریه میکردم. در بغل گرفتمش. قلبش سوراخ شده بود و خودم پلاک را از گردنش باز کردم.
●از او خواستم که خدا هم صبر به من بدهد و هم شفاعتش را و این بود که حرف هایم را شنید و چشم راستش را باز کرد. انگار به من لبخند میزد. بوسیدمش و آرامشی خاصی همه وجودم را گرفت و به خدا عرض کردم: خدایا این امانت را پس از ۲۵ سال تحویل تو دادم.
✍ به روایت مادر بزرگوارشهید
#شهید_عباس_زرگری🌷
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 هرکی دوزاریش بیفته، بار زده رفته...
#حسین_یکتا
@mahman11
#خاطرات_شهید
●درحالیکه دروس سطوح عالی حوزه را درشهر مقدس قم به خوبی خوانده بود،عزم دیار عاشقان کرده واصرار بر اعزام به سوریه کرد.
●تا در ماه مهمانی خدا توفیق پیدا کرد برای اولین بار به حرم حضرت زینب(سلام الله علیها) مشرف شود.این بار که ازسوریه بازگشت داغدار فراق رفیق شهیدش شهید کریمیان بود.
●او در عمر طلبگی خود خصوصیات ویژهای داشت که بدون اغراق ومبالغه آنهارا بیان میکنم به نحویکه برخی ازاین ویژگی ها قبل از شهادتش در مدت کوتاه رفاقتمان ذهنم را مشغول کرده بود ومورد اذعان واعتراف همه دوستان وآشنایان اوست.
●مرتب می گفت: دوست ندارم وابسته به دنیا و تعلقاتش شوم، گاهی صمیمیت زیاد باعث اسارت انسان می شود و مانند غل و زنجیر برای انسان محدودیت ایجاد می کند.
●طرز بیان شیوا، دلنشین و جذابی داشت، به همین خاطر اگر یک بار به سخنرانی جایی می رفت دعوتش می کردند ولی خودش هیچ زمانی حاضر به سخنرانی در جاهایی که وی را می شناختند نشد روستاهای نزدیک را انتخاب نمی کرد، معمولا به مناطق محروم می رفت.
●برای اعتکاف جنوب کرمان و زابل را انتخاب می کرد، با این که مسیر هایی بسیار دور و سخت بود، ولی با دوستان روستایش به همین مناطق می رفت.
●سخنرانی با موضوع فلسفه ایثار و شهادت در مسجد روستا کرد و خیلی خوب بحث شهادت و وظیفه هر فرد مسلمان در شرایط حاضر را بررسی و جمع بندی کرد.
●به معنای حقیقی کلمه بی تعلق به دنیــا بود وهیچگونه تعلق دنیوی نداشت نه به مال ونه به عناوین فریبنده دنیا وحتی به درس . اگر بنده درس را باتعلق میخوانم اما او برای خدا میخواند.
●این بی تعلقی به شدت او را بی تکلف ساخته بود وبسیار ساده و باصفا بود که هیچیک از دوستانش هیچگاه از بااو بودن معذب نبوده بلکه از همنشینی با اولذت میبردند.
● جهادی وتلاشگر بود وازهیچ خدمتی دریغ نمیکرد از اردوهای بی شمار جهادی اوگرفته تا تدارک جلسات شهدا، روایتگری و شجاعت های او در جبهه عراق و سوریه.
●متواضع بود ودرگیر عناوین نبود.بااینکه جزء نخبگان واستعدادهای برتر حوزه بود واساتیداو به استعداد والای ایشان اذعان داشتند اما به قول طلبه ها وجهه علمی برای خود نتراشیده بود.
#شهید_سعید_بیاضی_زاده🌷
#سالروز_شهادت
●ولادت : ۱۳۷۳/۴/۵ انار ، کرمان
●شهادت : ۱۳۹۵/۷/۲۲ حماه ، سوریه
@mahman11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹به یـاد سـردار پاسـدار شـهید حاج اسماعیل فـرجوانـی
@mahman11