صبح که میشود
عزمت را بردار
بالهای عشق را بگشا
و در آسمان زندگی پرواز کن
زیبا ، آزاد و رها
امروز روز دیگری است....
#صبح_بخیر
#مردان_بی_ادعا
aaa1.mp3
3.71M
💐چله ی زیارت آل یاسین
(روز:سی و هفتم)💐
🌺 السّلام علیك یا داعي الله ...
🌺 السّلام علیك بجوامع السّلام 🌺
👌زیارت آل یاسین و دعای بعد از آن👌
#زیارت_آل_یاسین
#امام_زمان
از بیسیم چی به ملت‼️
🍃چهمعاملهی پرسودی است
#شهادت🕊
فانے میدهے و باقے میگیری
جسم میدهے و جان میگیری❤️
جان میدهے و جانان میگیری...💚
چگونه سیر شود؟
چشمم از تماشایت ...
تصویری که مشاهده می کنید ...
اواسط دههی ۶۰، در تهران و طی یکی از
اعزامهای بسیجیان داوطلب به جبهههای
جنگ تحمیلی گرفته شده است.
عاقله مردی که نشان سیادت بر تن دارد،
درحال وداع با فرزند جوان خود و راهی
کردن او به سوی جبهه های جـهاد است.
حالتِ چهره این پـدر، جای را بر هر شرح
و تفسیری می بندد (بلا تشبیه) به غیر از
روضه اباعبدالله الحسین(ع) هنگام وداع
با جوان رشیدش ، حضرت علی اکبر (ع)
آن جا که امامِ دل شکسته و تشنه لب ،
پشتِ سر جوانش میفرماید:
ای علی ، خاک بر دنیا پس از تو ...
لا یوم کیومک یا اباعبدالله
#اعزام_به_جبهه
#علی_اکبرهای_خمینی
#روز_جوان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷رزمندگان از مرگ نمی ترسند ...🌷
#شهید_آوینی #دفاع_مقدس
مشهد که آمدیم، بچه ی دومم را حامله بودم. موقع به دنیا آمدنش، مادرم آمد پیشم. سرشب، عبدالحسین را فرستادیم پی قابله.
به یک ساعت نکشید، دیدیم در میزنند. خانم موقر و سنگینی آمد تو. از عبدالحسین ولی خبری نبود. آن خانم نه مثل قابلهها، و نه حتی مثل زنهایی بود که تا آن موقع دیده بودم. بعد از آن هم مثل او را ندیدم. آرام و متین بود، و خیلی با جذبه و معنوی. آنقدر وضع حملم راحت بود که آن طور وضع حمل کردن برای همیشه یک چیز استثنایی شد برایم.
آن خانم توی خانه ی ما به هیچی لب نزد، حتی آب هم نخورد. قبل از رفتن، خواست که اسم بچه را فاطمه بگذاریم.
سالها بعد، عبدالحسین راز آن شب را برایم فاش کرد. میگفت: وقتی رفتم بیرون، یکی از رفقای طلبه رو دیدم. تو جریان پخش اعلامیه مشکلی پیش اومده بود که حتما باید کمکش میکردم. توکل بر خدا کردم و باهاش رفتم. موضوع قابله از یادم رفت. ساعت دو، دو و نیم شب یک هو یاد قابله افتادم. با خودم گفتم دیگه کار از کار گذشته، خودتون تا حالا حتماً یه فکری برداشتین.
گریه اش افتاد. ادامه داد: اون شب من هیچ کی رو برای شما نفرستادم، اون خانم هر کی بود، خودش اومده بود.
#زندگینامه
#یاد_شهدا
#سنگر_خاطرات
🌸 3⃣ امروز #چهار_شنبه ..
☀️۱۴۰۰/۱۲/۲۵ شمسی
🌙 ۱۴۴۳/۸/۱۳ قمری
🔮۲۰۲۲/۳/۱۶ میلادی
🌿 متعلق به ۴ امام معصوم (ع) :
🌷 امام کاظم 🌷 #امام_رضا 🌷 امام جواد🌷امام هادی (علیهم السلام اجمعین) .
📿 #ذکر_روز : یا حی یا قیوم ( ۱۰۰ مرتبه )
❣#سلام_امام_زمانم ❣🤚🤚🤚
📖 السَّلاَمُ عَلَيْكَ يَا مَهْدِيَّ اَلْأَرْضِ وَ عَيْنَ اَلْفَرْضِ...
🌱سلام بر تو ای مولایی که حقیقت دین از قلب نازنین تو می تراود...
سلام بر تو و بر روزی که از جانب خدا به سوی اسرار زمین هدایت می شوی!
📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس، ص610.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
با همین پروندهی سنگینو
این بار گناه
میخرد ما را در این دنیاو
آن دنیا حسین ...❤️❤️
✨صبحـتون حسینی✨
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله_الحسین(علیه السلام)۳مرتبه🤚🤚🤚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے
#شهــــــــدا
کبوترانی که سکوی پروازشان
سیم خاردار و #معراجشان خط مقدّم بود
همان بی بدیلانی که با رنگ خون
صفحه عاشقـــانه زندگی را نقاشی کردند
وبا زمزمه #یابن_الحسن دعوت یار لبیک گفتند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 شهید #حاج_قاسم سلیمانی:
✨ ما باید طوری باشیم که اگر کسی میآید ما را ملاقات میکند ، حس کند یک شهید را ملاقات میکند ، حس کند یک مجاهد حقیقی را ملاقات میکند .
Ziarate-Ale-Yasin-PDF-Jamkaran.pdf
3.47M
🌹چله زیارت آل یاسین🌹
🌼روز: سی و هشتم🌼
🔺️ فایل PDF "متن و فضیلت زیارت آل یس و دعای بعد از آن"
📚 مفاتیح الجنان
#امام_زمان
#زیارت_آل_یاسین
#حرف_قشنگ🌱🌼
ماهی به رنگ #شهدا....
عجب ماهیست اسفند...
آغازش با حمید و پایانش با مهدی...
اسفند ماه بوی شهادت میدهد..
#اسفند هم زیباست:
#شهادت_حمید_باکری: ۶اسفندماه
#شهادت_حسین_خرازی: ۸اسفندماه
#شهادت_امیرحاج_امینی: ۱۰ اسفندماه
#شهادت_ابراهیم_همت: ۱۷ اسفندماه
#شهادت_حجت_رحیمی: ۱۸ اسفندماه
#شهادت_حسین_برونسی: ۲۳ اسفندماه
#شهادت_عباس_کریمی: ۲۴ اسفندماه
#شهادت_مهدی_باکری:۲۵ اسفندماه
کجایند مردان بی ادعا🌹
۲۵اسفند ماه
#سالروز_شهادت سردار رشید اسلام شهید مهندس #مهدی_باکری
#زندگینامه
#شهید_مهدی_باکری
به سال 1333 ه.ش در شهرستان مياندوآب در يك خانواده مذهبي و با ايمان متولد شد. در دوران كودكي، مادرش را كه بانويي باايمان بود از دست داد.
تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در اروميه به پايان رساند و در دوره دبيرستان )همزمان با شهادت برادرش علي باكري به دست ساواك( وارد جريانات سياسي شد.
فعاليت هاي سياسي- مذهبي:
پس از اخذ ديپلم با وجود آ نكه از شهادت برادرش بسيار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه يافت و در رشته مهندسي مكانيك مشغول تحصيل شد. از ابتداي ورود به دانشگاه تبريز يكي از افراد مبارز اين دانشگاه بود. او برادرش حميد را نيز به همراه خود به اين شهر آورد.
شهيد باكري در طول فعاليت هاي سياسي خود (طبق اسناد محرمانه به دست آمده )از طرف سازمان امنيت آذربايجان شرقي (ساواك) تحت كنترل و مراقبت بود. پس از مدتي حميد را براي برقراري ارتباط با ساير مبارزان، به خارج از كشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم براي مبارزين داخل كشور فعال شود.
شهيد مهدي باكري در دوره سربازي با تبعيت از اعلاميه حضرت امام خميني )ره( - در حالي كه در تهران افسر وظيفه بود- از پادگان فرار و به صورت مخفيانه زندگي كرد و فعاليت هاي گوناگوني را در جهت پيروزي انقلاب اسلامي نيز انجام داد.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي:
بعد از پيروزي انقلاب و به دنبال تشكيل سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، به عضويت اين نهاد در آمد و در سازماندهي و استحكام سپاه اروميه نقش فعالي را ايفا كرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب اروميه شد.
همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار اروميه نيز خدمات ارزنده اي را از خود به يادگار گذاشت.
ازدواج شهيد مهدي باكري مصادف با شروع جنگ تحميلي بود. مهريه همسرش اسلحه كلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئوليت جهاد سازندگي استان، خدمات ارزند هاي براي مردم انجام داد.
شهيد باكري در مدت مسئوليتش به عنوان فرمانده عمليات سپاه اروميه تلاش هاي گسترده اي را در برقراري امنيت و پاكسازي منطقه از لوث وجود وابستگان و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به رغم فعاليت هاي شبان هروزي در مسئوليت هاي مختلف، پس از شروع جنگ تحميلي، تكليف خويش را در جهاد با كفار بعثي و متجاوزين به ميهن اسلامي ديد و راهي جبهه ها شد.
نقش شهيد باکري در #دفاع_مقدس:
شهيد باكري با استعداد و دلسوزي فراوان خود توانست در عمليات فتح المبين با عنوان معاون تيپ نجف اشرف در كسب پيروزي ها موثر باشد. در اين عمليات يكي از گردا نها در محاصره قرار گرفته بود، كه ايشان به همراه تعدادي نيرو، با شجاعت و تدبير ب ينظير آنان را از محاصره بيرون آورد. در همين عمليات در منطقه رقابيه از ناحيه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از يك ماه در عمليات بيت المقدس )با همان عنوان( شركت كرد و شاهد پيروزي لشكريان اسلام بر متجاوزين بعثي بود.
در مرحله دوم عمليات بيت المقدس از ناحيه كمر زخمي شد و با وجود جراحت هايي كه داشت، در مرحله سوم عمليات به قرارگاه فرماندهي رفت تا برادران بسيجي را از پشت بي سيم هدايت كند. در عمليات رمضان با سمت فرماندهي تيپ عاشورا به نبرد بي امان در داخل خاك عراق پرداخت و اين بار نيز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحيت، وي مصمم تر از پيش در جبهه ها حضور مي يافت و بدون احساس خستگي براي تجهيز، سازماندهي ، هدايت نيروها و طراحي عمليات، شبانه روز تلاش مي كرد.
در عمليات مسلم بن عقيل با فرماندهي او بر لشكر عاشورا و ايثار رزمندگان سلحشور، بخش عظيمي از خاك گلگون ايران اسامي و چند منطقه استراتژيك آزاد شد.
شهيد باكري در عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسيجيان غيور و فداكار، در انجام تكليف و نبرد با متجاوزين، آمادگي و ايثار همه جانبه اي را از خود نشان داد. در عمليات خيبر زماني كه برادرش حميد، به درجه رفيع شهات نايل آمد، با وجود علاقه خاصي كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده اش تماس گرفت و چنين گفت: شهادت حميد يكي از الطاف الهي است كه شامل حال خانواده ما شده است و در نامه اي خطاب به خانواده اش نوشت: «من به وصيت و آرزوي حميد كه باز كردن راه كربلا مي باشد همچنان در جبهه ها مي مانم و به خواست و راه شهيد ادامه مي دهم تا اسلام پيروز شود. »
تلاش فراوان در ميادين نبرد و شرايط حساس جبهه ها او را از حضور در تشييع پيكر پاك برادر و همرزمش كه سال ها در كنارش بود بازداشت. برادري كه در روزهاي سراسر خطر قبل از انقلاب، در مبارزات سياسي و در جبهه ها، پا به پاي مهدي جانفشاني كرد.