#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ترکیب_بند
۳۱۰
(جلوه چهارم)
یابن شبیب جان من از غصه بر لب است
اشکم برای غصه و غمهای زینب است
جدم اگر که ماند تنش زیر دست وپا
زینب نظاره گر به به تن زیر مرکب است
وقت غروب بود که شد آسمان کبود
چادر به پای عمهی ما گیر کرده بود
یابن شبیب ز گریه خودت را رها مکن
گریه ز داغ کرب و بلا، بیصدا مکن
یابن شبیب عمهی ما رو به شمر زد
میگفت اینچنین سر او را جدا مکن
با چند ضربه بود گلو را برید شمر
سر را گرفت رو به حرم میدوید شمر
یابن شبیب عمهی ما سربه زیر شد
یک نصف روز از غم و از غصه پیر شد
با شمر هم کلام شدن حق او نبود
امّا سر حسین دگر ناگزیر شد
یابن شبیب غم تب و تابش گرفته بود
عباس رفت پس که رکابش گرفته بود؟
یابن شبیب قلب من از غصه آب شد
بی حرمتی به همسر جدم رباب شد
یابن شبیب عمه ما دست بسته بود
با تازیانه وارد بزم شراب شد
روزم ز غصه مثل شب تار میشود
وقتی که صحبت از سر بازار میشود
بازار بود و طعنه و دشنام و هلهله
یابن شبیب عمه ما بود و سلسله
بر اشک های مادر بی شیر کف زدند
بدتر از اینهمه کف و شادی حرمله
یابن شبیب ز غربت یک زن شنیده ای
برروی نیزه کودک ششماهه دیده ای*
*يا ابن شبيب إن المحرم هو الشهر الذي كان أهل الجاهلية فيما مضى يُحرّمون فيه الظلم والقتال لحرمته ، فما عرفت هذه الأمّة حرمة شهرها ولا حرمة نبيها ، لقد قتلوا في هذا الشهر ذريته ، وسبوا نساءه ، وانتهبوا ثقلة ، فلا غفر الله لهم ذلك أبدا
يا ابن شبيب إن كنت باكيًا لشيءٍ فابكِ للحسين بن علي بن أبي طالب عليهما السلام ، فانه ذبح كما يذبح الكبش ، وقتل معه من أهل بيته ثمانية عشر رجلاً
امام رضا علیهالسلام فرمودند: اى پسر شبیب! به راستى محرّم همان ماهى است كه اهل جاهلیت در زمان گذشته ظلم و قتال را به خاطر احترامش در آن حرام مى دانستند؛ امّا این امّت نه حرمت این ماه را نگه داشتند و نه حرمت پیغمبرشان صلّیالله علیه و آله و سلّم را. در این ماه ذریه او را كشتند و زنانش را اسیر كردند و اموالش را غارت كردند خدا هرگز این گناه آنها را نیامرزد.
... اى پسر شبیب! اگر براى چیزى گریان شدی، براى حسین علیهالسّلام گریه كن كه او را سر بریدند همانگونه که گوسفند را سر میبرند و هجده كس از خاندانش علیهمالسّلام با او كشته شدند كه روى زمین مانندى نداشتند*
(قسمتی از روایت)
*«بحارالأنوار ج 44ص 285-عيون أخبارالرضا(ع)، ج1 ص 299»
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_رضا_صلوات_الله_علیه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مدح_مرثیه
۳۱۱
به سویت آمدم آقا به اشک دیده میخوانم
رضاجانم رضاجانم رضاجانم رضاجانم
تویی آنکه تمام عمر ندیدی جز بدی از من
منم آنکه ز لطف و رأفتت مبهوت و حیرانم
مران از در مرا، جانِ جواد خود بده راهم
قبول اینکه بدم امّا قبولم کن که مهمانم
(اگر سلطان تویی دیگر ابایی نیست میگویم
که من یک شاعر درباریام مداح سلطانم)*
میان این حرم هر گوشه آید بوی ششگوشه
میان این حرم ابریست حال و روز چشمانم
کبوترها چو میآیند آب از حوض مینوشند
میان صحنت آقاجان به یاد شاه عطشانم
دلت را تا به دست آرم به پای روضهی جدّت
همیشه تا که میخوانند از گودال، گریانم
شنیدم از پریشانیِ زینب روضه میخواندی
به یاد این پریشانیتان آقا پریشانم
شنیدم عمه جانت را به کعب نیزه آزردند
چگونه شد جدا از پیکر بی سر نمیدانم
#محمود_اسدی_شائق
*این بیت از آقای سید حمید رضا برقعی میباشد.
@mahmud_asadi_shaegh135
8.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعر از کربلائی #محمود_اسدی_شائق
روضه خوانی مرحوم حاج حسن جمالی
سیاهپوشان ۱۴۴۲
گوشه ای از جلوه اول شعر یابن شبیب
شعر شماره ۳۰۷
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۲
به چشم نیلی ات بنگر،به چشمان ترم مادر
ز ظلم همسرم،چون مرغ بی بال و پرم مادر
اگر چه قاتلم در پشت در خنده به حالم کرد
ولی من یاد خون سینه و میخ درم مادر
اگر از سوزش زهر جفا،خشکیده حلقومم
ولی دیگر نخورده نیزه ای بر حنجرم مادر
به خاک حجره می غلتم من از فرط عطش اما
به زور نیزه ای دیگر نغلتد پیکرم مادر
تنم را روی بام خانه آوردن ولی هرگز
نباشد زیر دست و پای مرکبها سرم مادر
خدا را شکر در حجره به خود وقتی که پیچیدم
ندیده حالت جان کندنم را خواهرم مادر
شنیدم عمه ام روی بلندی بوده و دیده
به یاد حنجر خشک و،به یاد خنجرم مادر
شنیدم زنده زنده راس جدم را جدا کردند
خدا داند که این صحنه نیاید باورم مادر
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۳
سوخت در حجره ی در بسته همه بنیادم
کس در این حجره نباشد برسد بر دادم
نفسی نیست مرا بس که به خود پیچیدم
پا به سر آتش و خاموش بود فریادم
جگرم سوخت ولی یاد مدینه هستم
آن در سوخته پیوسته دهد بر بادم
یادم از خد تریب آمده و از گودال
تا به حجره رخ خود روی زمین بنهادم
خنده ها پشت در حجره دلم سوزاندند
یاد غارت شدن اهل حرم افتادم
همه با خنده سوی غارت طفلی رفتند
گوش خونی شده هرگز نرود از یادم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۴
گر چه از زهر به هم ریخته بال و پر تو
هیچ کس نیست در این حجره شود یاور تو
بی حیا پشت در حجره به تو می خندد
شرم ننمود ز جد و پدر و مادر تو
کاشکی بود یکی همسر تو مثل رباب
زآتش زهر نمی سوخت دگر حنجر تو
او سر خونی شوهر ز دل طشت گرفت
ولی از کینه شده قاتل تو همسر تو
صورتت در وسط حجره اگر خاکی شد
خاطرت جمع،نخورده لگدی بر سر تو
سایبان بدنت بال کبوتر ها شد
نعل کوب از سم مرکب نشود پیکر تو
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۵
غربت هیچ کسی مثل تو مولا نشود
مرهم زخم دلت؛زخم زبانها نشود
جگرت سوخته از زهرو دلم می سوزد
جگر سوخته با خنده مداوا نشود
به لب تشنه ی تو همسر تو می خندید
طعنه می زد که دگر ابن رضا پا نشود
بازهم شکر که با نیزه نخوردی به زمین
خاطرت جمع سرِ راس تو دعوا نشود
هلهله بود به دور تو ولی حرمله نه
به روی سینه ی تو پای کسی وا نشود
دور ناموس تو را جمع حرامی نگرفت
دخترت در ملاعام تماشا نشود
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۶
اثری نیست به جا ازجگر شعله ورت
پاره پاره شده از زهر تمام جگرت
بین حجره به روی خاک بخود می پیچی
پدرت نیست ببیند که چه آمد به سرت
پاکشیدی به زمین همسر تو می خندید
بود خوشحال که می دید روی خاک سرت
وسعت حجره کجا تنگی گودال کجا
شکرحق نیزه دراینجا نبود دور وبرت
به روی بام تنت ماند ولی چکمه نخورد
شکرحق پای کسی نیست به روی کمرت
یک دوبیتی نتواند که بگوید شائق
ز ره لطف نباشد اگر آقا نظرت
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۷
بیا یکدم تماشا کن ببین حال پریشانم
بود ذکر لبم هر دم بیا بابا رضا جانم
بیا دامن کشان و بر سر دامن سرم بگذار
که باشد یکسره بابا به درب حجره چشمانم
زسوز زهر می غلتم ازاین پهلو به آن پهلو
به مانند غریب کربلا بنگر که عطشانم
اگر در حجره ی در بسته ماندم من ولی بابا
خیالت جمع در زیر سم مرکب نمی مانم
بخود پیچیده ام اما تنم را برنگرداندند
دراین ساعات آخرهم به یاد جسم عریانم
کنیزان کف زدندو من به یاد شام افتادم
دراین حجره به غیر از روضه ی عمه نمی خوانم
زنان شام دور عمه ی ما هلهله کردند
به یاد عمه ام در کوچه و بازار گریانم
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#حضرت_جواد_علیه_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#غزل_مرثیه
۳۱۸
درون حجره ی دربسته گشته مامنم بابا
بیا یکدم تماشاکن به خاک افتادنم بابا
منی که دائما هستم به فکر رافت وبخشش
ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا
صدایم در نمی آید ز سوز زهرو بی آبی
نباشد جوهری دیگر به بابا گفتنم بابا
زظلم همسرِبی مهربانم،لحظه ای بنگر
میان حجره ی دربسته دست وپا زنم بابا
غریب الغربایی و غریبی چون حسین و،من
برایت چون علیِ اکبری درگلشنم بابا
برای بردن جسمم عبالازم نمی باشد
نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا
می اندازند جسمم را روی خاک زمین امّا
نباشد دست این وآن دگر پیراهنم بابا
اگرچه پای کوبی کرده اند از داغ من امّا
نگردد زیرو رو جسمم به پای دشمنم بابا
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_جواد_علیه_السلام_مرثیه_غزل
۳۱۹
زخم دل، خوب مداوا میشد
با دلم گر که مدارا میشد
بی حیا همسر بی مهر و وفا
خیره بر حالتم آنجا می شد
خنده می کرد به غلتیدن من
خوب سرگرم تماشا می شد
تا در حجره به رویم می بست
غربت فاطمه معنا می شد
ما ز در خاطره ی بد داریم
دیده از اشک چو دریا می شد
پشت در مادر ما آمده بود
با لگد درب حرم وا می شد
میخ با سینه ندارد نسبت
قامتم از غم او تا می شد
یاد آن روز که در خانه ی وحی
مادرم حامی مولا می شد
****
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#حضرت_جواد_علیه_السلام_مرثیه_غزل
۳۲۰
از ماتم إبن الرّضا دلها بسوزد
دلها برای غربت مولا بسوزد
یا ثامن الحجج! جوادت از ره کین
در حجره ی در بسته ای تنها بسوزد
یکدم بگو ای میوه ی قلبم اگر چه
از زهر کینه حنجرت یکجا بسوزد
از تشنگی می سوخت حلقوم تو امّا
دیگر کجا از نیزه ی اعدا بسوزد
بردند جسمت را به روی بام خانه
با دیدنت قلب و دل زهرا بسوزد
بال کبوترها برایت سایه کردند
نگذاشتند تا پیکرت آنجا بسوزد
ماندی به زیر سایه و جدّ غریبت
بی پیرهن در گوشه ی صحرا بسوزد
بهتر ز گودال است پشت بام خانه
اینجا تنت کی زیر دست و پا بسوزد
بر بام خانه صورتت اصلاً نمی سوخت
دلها به یاد ماتمی عظما بسوزد
ای وای از طفل رباب و نی سواری
آن سر به روی نیزه از گرما بسوزد
#محمود_اسدی_شائق
@mahmud_asadi_shaegh135