فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهدا
#شهید_ابومهدی
اعتقاد ما چیست ؟!❣️
@mahruyan123456🍃
🌙مَہ رویـــٰــان
💗| #رمان_مسیحا ✨| #پارت_شصت بابا پیشانی ام را میبوسد،چند قدم عقب میروم... بغض کرده ام..عمو دستم ر
💗| #رمان_مسیحا
✨| #پارت_شصت_یک
:_آره دیگه،بازم از دوردیدمت.. تو سیزده،چهارده ساله بودي...
ببینم،تو از عمومحمود چیزي میدونی؟
:+نه هیچـــی،فقط آوردن اسمش جلو بابام ممنوعه!اختلافشون با
بابام سر چیه؟
عمو انگشت اشاره اش را روي دماغم فشار میدهد: فضولی موقوف!
از ته دل میخندم.
خیلی راحت،بدون اینکه خودم بفهمم؛حالم را عوض کرد و حس خوب
را به رگهایم تزریق کرد. او فوق العاده است منیر راست میگفت،فکر
کنم عاشقش شده ام.
★
عمو کلید را در قفل میچرخاند،در را باز میکند و میگوید:بفرمایید
لیدي جان! راستی اوضاع زبانت چطوره؟؟
داخل میشوم و با یک خانه ي ویلایی با چیدمان و دیزاین فوق العاده
رو به رو میشوم، همچنان که با نگاه همه جا را جارو میکنم،میگویم:
:_در حد اینکه از هفت سالگی رفتم کلاس زبان.
:+جدي؟دمت گرم، پسfive me give
می خندم و دستم را به کف دستش که برابرم بازکرده،میکوبم .
چمدانم را داخل میآورد. به سمت راست به راه می افتد:اتاق خواب هاینورن. اونطرف هم آشپزخونه و هال. اتاقت هم کنار اتاق منه. هرچی
خواستی به خودم بگو،باشه؟
در اتاقی را باز میکند و داخل میشود،پشت سرش میروم. اتاق نسبتا
بزرگ و قشنگی است .
تشکر میکنم و به دنبال او از اتاق خارج میشوم. به طرف آشپزخانه
میرویم.
:_قهوه میخوري؟
:+آره اگه زحمت نیست.
:_نیکی لطفا دیگه از این حرفا نزن،قراره یه مدت با هم زندگی
کنیم،اینجا خونه ي خودته. تعارف رو بذار کنار.
:+مرسی
منتظرم،اطراف را نگاه میکنم.
:+چیزه...یعنی...پدربزرگ خونه نیستن؟
:_مگه نمیدونی؟
:+چی رو؟
:_بابا دو ساله تو بیمارستان بستریه.
+:واقعا؟؟من...اصلا نمیدونستم...
یکی از صندلی هاي دور میز را جلو میکشد و اشاره میکند که بنشینم.
✍🏻نویسنده:
#فاطمهنظری
@mahruyan123456
💗| #رمان_مسیحا
✨| #پارت_شصت_دو
می نشنم و روسري ام را درمی آورم. عمو از کابینت دو فنجان درمی
آورد و مشغول ریختن قهوه،از قهوه جوش میشود. در عین حال
میگوید: مشکل کبد و کلیه داره. مدام باید تحت نظر باشه. قبل از
اینکه بیام ایران،بهش گقتم تو قراره بیاي،کلی خوشحال شد. گفت
بالاخره یه خانم که بیاد تو زندگیم،من نظم میگیرم!
بغض کرده ام،اما قورتش میدهم
+:اینجا...واقعا قشنگه...
صدایش میلرزد:بعد از فوت مامان بزرگ،ما به هیچی دست نزدیم...
شیشه ي ظریف بغضم با صداي خشدار عمو میشکند:من خیلی چیزا
تو زندگیم کم دارم عمو... مادربزرگ تو ذهن من،مثل افسانه است...
من حتی نمیدونستم عمویی به خوبی شما دارم... من.... حتی کسی رو
نداشتم که سر سوزن راهنمایی ام کنه.. سوالام رو راجع
دین،خدا،پیغمبر،ازش بپرسم... تشویق بشم... من حتی نمیتونم چادر
سر کنم.... من.... من خیلی تنهام عمـو......
سرم را روي دستان در هم گره زده ام،روي میز میگذارم و هق هق
گریه ام شدت میگیرد... دست مردانه ي عمو روي شانه ام قرار
میگیرد.
فاطمه با سینی چاي داخل میشود،دو هفته اي تا عید مانده و من
امروز،دوباره میهمان خانه ي گرم و صمیمی آن ها شده ام.
:_دستت درد نکنه
:+نوش جان،خب پس رفتی انگلیس،آره؟
:_آره،بهترین سفر عمرم بود.
:+میدونی،آدمایی مثل عموي تو و محمدحسن و محسن من،واقعا
فوق العاده ان. من که خیلی بهشون تکیه میکنم.
:_منم همینطـــور،قضیه واسه من جدي تره،چون به هرحال تو با
پدر و مادرت مشکل عقیدتی نداري اما من و عموم ،فقط همدیگه رو
داریم که شبیه همیم.
میدونی،من تو اون سفر،پخته شدم...واقعا خیلی چیزا از عمووحیدم
یادگرفتم...
اون فوق العاده است فاطمه...
فاطمه،دلنشین میخندد:خب حالا بهم بگو از این عموي فوق العاده
چیا یاد گرفتی؟؟
از یادآوري شیرین آن روزها،لبخند حاکم لب و جانم میشود....
★
روبه روي کتابخانه ي بزرگ و غول آساي عمو ایستاده ام و با حیرتبه تمام آنچه دارد،نگاه میکنم. تمام صد و ده جلد بحارالانوار که در
چهار،پنج ردیف چیده شده است،دو ردیف فقط مقتل و شرح
عاشوراست. دو ردیف دیگر،منابع معتبر شیعی حدیث و روایت است.
چند جلد تفسیر قرآن، نهج البلاغه،نهج الفصاحه،صحیفه
سجادیه،مفاتیح الجنان و کتاب هاي دیگــــر. پایین تر،غزلیات
حافظ و سعدي به چشمم میآید.
✍🏻نویسنده:
#فاطمهنظری
@mahruyan123456
ـ دل تنگ خویشتن را
به تو مۍدهم
نگارا ❤️!
ـ بپذیر تحفه من
که عظیم تنگ دستم...✨
@mahruyan123456
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی کسی را ناراحت میکنیم
به راحتی
از کنارش نگذریم...♥️
#پیشنهاد_دانلود👌🏻
@Mahruyan123456🍃
#یا_اباعبدالله_ع🌷🍃
#شب_جمعہ اسٺ سلام همۂ نوڪرها
بہ شہِ ڪرب و بلا پادشہِ بے سرها
و بگویید بہ #ارباب ڪه مهمان دارد
بہ فداے قدم #مادر تو مادرها
#السلامعلیڪ_یا_فاطمهالزهرا❣️
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@mahruyan123456🍃
شب جمعه است حاج قاسم 😢
شب زیارتی ارباب ...
امشب سر سفره ی اباعبدالله دعامون کن ...
مثل همیشه برامون پدری کن...
دنیا برامون تنگ شده ..
دست هامون خالی و کوله بارمون پر از گناه ...
روحت شاد #سرداردلها💔
@mahruyan123456🍃