28.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨 واقعیت حوادث سوریه چیست‼️
ویدئوی ارسالی یک ایرانی مستقر در حلب
🔶️😀به وقت لبخند
🚕مسافر تاکسی به راننده گفت: آقای راننده، شما میتوانید اسم چندتا از شاعران مهم ایران بگویید؟
راننده گفت: بله قربان… حافظ، سعدی، فردوسی، مولوی، عطار، خاقانی… مسافر حرف راننده را قطع کرد و گفت: خیلی ممنون… میخواستم سر خاقانی پیاده شوم، اسمش را یادم رفته بود!😃😄
#طنز
🤹♂️@majaleh_kodakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶️کاردستی لبخند😀 و ناراحتی☹️
°•°•✨°•°•°
احتیاج داریم به:
1.قیچی ✂️
2.چسب
3.کاغذ رنگی زمینه🟦
4.طرح آماده لبخند و ناراحتی :)
#کاردستی
🤹♂️@majaleh_kodakan
🔶️آموزش نماد ها
نماد 🚳 به این معنی هست که :👇
اگر سوار دوچرخه قشنگتون بودید در جاهایی که این علامت را دیدید حواستون باشه با دوچرخه رد نشوید❗️❗️
زیرا ممکن محل پیاده رو ، مغازه یا بن بست و... باشد!
#نماد
🤹♂️@majaleh_kodakan
🌛قصه امشب🌜
اسما کوچولو و ترس از اعتراف🙂🤍
در تعطیلات آخر هفته اسما کوچولو همراه خواهرش یاسمین و پدر مادرشون به دیدن مادربزرگشون رفتن که توی یک مزرعه زندگی میکرد.
مادربزرگ اسما یک تیرکمون بهش داد تا بره توی مزرعه و باهاش بازی کنه.
اسما کوچولو خیلی خوشحال شد و دوید توی مزرعه تا حسابی بازی کنه، اما وسط بازی یکی از تیرهاش اشتباهی خورد به اردک خوشگلی که مادربزرگش خیلی دوسش داشت، اردک بیچاره مرد.
اسما کوچولو که حسابی ترسیده بود اردک رو برداشت و برد یه جایی پشت باغچه قایم کرد.
وقتی رویش رو برگردوند تا بره به ادامه بازیش برسه دید که خواهرش یاسمین تمام مدت داشته نگاهش میکرده، اما هیچی به اسما نگفت و رفت.
فردا ظهر مادربزرگ از یاسمین خواست تا توی آماده کردن سفره ی نهار بهش کمک کنه، یاسمین نگاهی به اسما کرد و و گفت مادربزرگ اسما به من گفت که از امروز تصمیم گرفته تو کارهای خونه به شما کمک کنه. بعد هم زیرلب به اسما گفت: جریان اردک رو یادته.
اسما کوچولو هم دوید و تمام بساط ناهار رو با کمک مادربزرگش فراهم کرد.
عصر همون روز پدربزرگ به اسما و یاسمین گفت که میخواهد اونها رو به نزدیک دریاچه ببره تا باهم ماهیگیری کنن. اما مادربزرگ گفت که برای پختن شام روی کمک یاسمین حساب کرده است.
یاسمین سریع جواب داد که مادربزرگ نگران نباش چون اسما قراره بمونه و بهت کمک کنه.
اسما کوچولو در همه ی کارها به مادربزرگش کمک میکرد و هم کارهای خودش و هم کارهای یاسمین رو انجام میداد. تا اینکه واقعا خسته شد و تصمیم گرفت حقیقت رو به مادربزرگش بگه.
اما در کمال تعجب دید که مادربزرگش با لبخندی اونو بغل کرد و گفت:
اسما عزیزم من اون روز پشت پنجره بودم و دیدم که چه اتفاقی افتاد. متوجه شدم که تو عمدا اینکار رو نکردی و به همین خاطر بخشیدمت. اما منتظر بودم زودتر از این بیای و حقیقت رو به من بگی.
نباید اجازه میدادی خواهرت بخاطر یک اشتباه به تو زور بگه و از تو سوء استفاده بکنه.
باید قوی باشی و همیشه به اشتباهاتت اعتراف کنی و سعی کنی که دیگه تکرارشون نکنی.
اما این رو بدون پیش هرکسی و هرجایی به اشتباهاتت اعتراف نکنی، چون دیگران از اون اعتراف تو به ضرر خودت استفاده می کنند.
#داستان
🤹♂️@majaleh_kodakan
🌱🌸بدانیم کـہ
بزرگترین دیوار مهربانی
دل های ماست ❤️
یادمان باشد کـہ روی این دیوار
چـہ میگذاریم
و چـہ هدیـہ میدهیم.🤍🔅
#صبح_بخیر
🤹♂️@majaleh_kodakan
🔶️مجموعه ۹جلدی خانواده پا گنده ها 🐘
3⃣📗ماما پاگنده ،به ۵ دقیقه آرامش احتیاج دارد
°•°•°•🌸°•°•°•
✍️نویسنده:جیل مورفی
مترجم:مصطفی رحماندوست
🖨انتشارات:پنجره
@ آدرس سایت:
https://www.iranketab.ir
#معرفی_کتاب
🤹♂️@majaleh_kodakan
⁉️میتونید تفاوت دوتا شکل رو پیدا کنید؟
.
.
.
جواب معما رو ساعت ۱۹ داخل کانال قرار میدیم ✅
#معما
🤹♂️@majaleh_kodakan
⭕️این میله ها برای حفظ فاصله استاندارد چشم بچه های ژاپنی با کتابهایشان و عادت دادن به درست نشستن آنهاست.😯❗️
#دانستنیها
🤹♂️@majaleh_kodakan
🔹برای برداشتن یک وسیله از روی زمین ...
حواسمون باشه که 👀👇
خم نمیشیم❗️
کنار یا جلوی اون وسیله قرار می گیریم .مینشینیم بعد وسیله رو بر می داریم . این روش برای محافظت از کمر هم بهتره✅️
#آموزشی
🤹♂️@majaleh_kodakan