eitaa logo
مجمع پیشکسوتان تخریب چی
385 دنبال‌کننده
10.2هزار عکس
7.7هزار ویدیو
259 فایل
مجمع پیشکسوتان و رهروان شهدای تخریب چی کشور
مشاهده در ایتا
دانلود
چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟ اجازه هست کمی درددل کنم یا نه؟ اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟ بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟ دلم قرار ندارد خودت که میدانی چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟ ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم بعید نیست همین روزها که جا بزنم اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده رکـورد مردم نامرد کوفه را بزنم خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟ به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست مگر دوباره سری رو به کـربلا بزنم : 💔 ما جمال تو ندیدیم و به تو دل دادیم ای ز سر تا به قدم حُسن و صفا سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
زیباترین ترانه ی روی لبم، حسین نامی که هست علّت تاب و تبم، حسین من در کلاس هیئت تو درس خوانده ام شاگرد پا رکاب همین مکتبم حسین من عهد کرده ام که به پایت بایستم سرباز لشکر حرم زینبم حسین گریه برای توست همان اصل دین ما با این حساب مؤمن این مذهبم حسین با یاد اربعینِ حرم گریه می کنم شکر خدا که خادم این موکبم حسین شیرین ترین عبادت من گریه بر شماست شیرین ترین عبادت روز و شبم حسین من را غلام خانه ی زینب حساب کن نه مقبلم، نه محتشم و حاجَبم حسین لطفی کن و دوباره به من کربلا بده رحمی کنید، کرببلا واجبم حسین تا وقت مرگ نام تو را جار می زنم زیباترین ترانه ی روی لبم حسین : 💔 اگر از حال دل نـوکر خود جویـایی به خدا هیچ ملالی نَبُوَد، غیر حرم‌ سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
عطر لباس کهنه ی تو جنت آفرین عرش است در مساحت فرش حصیری ات شمشیر میزنی و زجا کنده میشود قلب دلاوران عرب، از دلیری ات وقت نبرد، زَهره ز میدان ربوده ای پیش یتیم، رو شده قلب حریری ات درجنگ دیدنیست اگر سربلندی ات وقت نماز کُشته مرا سربه زیری ات ای روزیه تمام جهان زیر خاتمت عالم اسیر این همه سائل پذیری ات تو رازق جهانی و نان جوین نبود در سفره ی تو شاهد یکبار، سیری ات بی اختیار، نام تو را رب نوشته ایم رو شد برای خلق، مقام ضمیری ات در نوجوانی‌ات شده‌ای جانشین عشق تکیه زدی کنار خدا وقت پیری‌ات با وصله های بی حد و اندازه ای امیر کفشت ملول کی شده از هم مسیری ات پای سقیفه مانده به گل تا ابد ولی دارد ادامه تا به ابد دستگیری ات : کشور عشق مرا، شاه تویی بنده غلام از منِ بنده فراوان، به شهنشــاه سلام سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
حسن آبادی ام و اهل بِلاد حسنم حسنی سیرت و از جنس و نژاد حسنم من نمک گیرِ سر سفره ی اربابِ کرم قد کشیده شده از لطف زیاد حسنم نفسم، بود و نبودم، همه اش مدیونش تا قیامت خجل از دادونداد حسنم همه ی زندگی ام بیمه ی است من دعاگیرِ حسن، زنده ی کاش، یک ذره کرم بود، در این نوکری ام کَرمِ محض، حسن، من متضاد حسنم عاقبت هم حسنی میشوم از حُسنِ حَسَن و ببینند، که بر وفق مراد حسنم سفره انداز ترین مَرد به تاریخ، بود دست و دلباز شوم چونکه نماد حسنم میشوم در همه جا پرچم سیار حسن در مسیر وزش گرمیِ باد حسنم با تمام کرمش در حرمش، خاک پُر است هر کجایی که حرم هست، بیاد حسنم : حرف کَرَم تو همه جا ورد زبان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
به چشم روشنی شام تار منتظرم به صبح آن قسم آشکار منتظرم بیا که عید بیاید به خانه‌ی دل ما حضور سبز تو را ای بهار منتظرم اگرچه دیر شده با گذشت اینهمه سال به حکم مطلق پروردگار منتظرم تورا نخواستم آنگونه‌ای که باید خواست شبیه مردم اهل شعار منتظرم زمانه می‌گذرد ناامید، اما من به رغم خستگی روزگار، منتظرم هنوز آمدنت آرزوی عقربه هاست به دیرپایی این انتظار منتظرم تو را ندارم و از هرکسی ندارترم کجاست آن کرم بی‌شمار؟ منتظرم میان روضه هوای مدینه پیچیده به خاک چادر آن بی مزار منتظرم : اگرچه این شب هجران هنوز تاریک است قسم به نور، که صبح ظهور نزدیک است سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
نه میتوان به همین سادگی مسافر شد نه میتوان به یکی پر زدن مهاجر شد بسا کسی که بسوی تو کاروانها بست ولی نیامده کارش گرفت و تاجر شد بسا کسی که به پابوسی تو هم آمد ولی براه تو مؤمن نگشت و کافر شد خوشابحال کلاغی که کنج لانه ی خود کبوتران تو را دوست داشت، زائر شد خوشا به حالت چشمان بچه آهویی که عاشقانه ترین بیت هرچه شاعر شد قسم به عشق که شرط و شروط لازم نیست فقط بناست که غایب نبود و حاضر شد چگونه می شود از سد روزگار گذشت که لحظه ای بتوان با شما معاصر شد ببند بار سفر را، پرنده آمد و گفت که میتوان به همین راحتی مسافر شد : این خانه لو رفته‌ست در جمع گدایان اینجا کسى که دست خالى میرود نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
در راه غمت هرچه بلا بود خریدیم یک عمر از این روضه به آن روضه دویدیم یک روز در آغوش پدر روز دگر هم با پای عصا سینه زنان سینه دریدیم یک عمر از این نافله ها بار نبستیم از اشک عزایت به کجاها که رسیدیم هر ذکر که گفتیم پری باز نکردیم یک آه برای تو کشیدیم و پریدیم حسرت به دل هر نفس سوخته هستیم جز آن نفسی را که برای تو کشیدیم صد بار چو آیینه به پای تو شکستیم یک بار اگر روضه گودال شنیدیم : 💔 دست بر سینه گذارید سلامی بدهیم تا همه زائر ارباب شویم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
مجنونم و این عشق تدبُّر شدنی نیست دیوانه‌ی کوی تو تمسخُرشدنی نیست گفتند بهشت است، ولی بهتر از آن است بین الحرمین تو تصوُّر‌شدنی نیست وصل تو‌ میسّرشدنی هست ولی تا من دور نگردم ز تکبُّر، شدنی نیست رزق تو کم و بیش به من میرسد ارباب نانی که به من میدهی آجُرشدنی نیست آبم بدهی یا ندهی، هرچه تو خواهی این تشنه لب از دست تو دلخورشدنی نیست از خانه‌ی خود دور نینداز گدا را این کاسه‌ی خالی همه جا پُرشدنی نیست این ظرفِ نجس پاک نشد، ای همه پاکی با بی ادبی هیچ کسی حُر شدنی نیست باید بپذیریّ و بخواهی تو، وگرنه این سنگِ سیه‌دل بخدا دُر شدنی نیست خاک کف پای تو شدن می‌شد اگرچه حالا که شدم اهل تظاهر، شدنی نیست می‌شد دل من نرم شود، بشکند اما وقتی نخورَد شیشه تلنگُر، شدنی نیست : 💔 ای آنکه دوست دارمت اما ندارمت جایت همیشه در دل من درد می کند سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
در میزبانیِ تو اگر میل و رغبت است مِهمانی‌ام برای تو اسباب زحمت است ما در مُضیف خانه‌ی تو قد کشیده‌ایم این سرگذشتِ اکثر اولاد رعیت است ما نان خور توییم و تو هم نان‌رِسان ما نان خوردنِ به نرخ شما هم سعادت است ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست در محضر کریم تمنا چه حاجت است؟ درمانده ایم، آخر سالی مدد بده چشم گدا به دست امیرِ سخاوت است فکری برای این شب عید گدا کنید دخلم کم است و خرج ولی بی نهایت است مردم همه پیِ سفر و ما نشسته‌ایم ماراسفرخوش است که قصدش زیارت است بالای پشت‌بامم و رو سمت آقا مگر نه اینکه عملها به نیت است؟ فطرس پرش شکسته و من هم دلم شکست دستی بکش که دردسرم این جراحت است : 💔 آخرسال است شايد آخرين سال من است من برایت گریه کردم گریه هایم را بخر سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، پیشاپیش فرارسیدن و حلول مبارک 🌺
رسید فصل بهار و بهار ما نرسید بهار عمر گذشت و نگار ما نرسید کجاست مرهم غم‌های بی‌شمار علی دوای زخم دل داغ‌دار ما نرسید به شوق دیدن رویش به صبح خیره شدیم چقدر خیره شدیم و سوار ما نرسید کجاست نور امید نجات این عالم کجاست صبر و قراری، قرار ما نرسید چقدر چله گرفتیم تا ببینیمش ولی به منزل مقصود بار ما نرسید هزار حرف مگو بین سینه بود و کسی به داد این دل بیمار و زار ما نرسید چقدر گریه نوشتیم پای غربت او چقدر گریه نوشتیم... یار ما نرسید به جد بی‌کفنش می کنم توسل، چون به جز حسین کسی هم به کار ما نرسید فدای گریه‌ی آن مادری که می‌فرمود: دو قطره آب به این شیرخوار ما نرسید : یکسال با گناه و جدا از شما گذشت یک عُمر روسیاهی ما را حلال کن عليكم ورحمة الله، بخير، فرا رسیدن میراث کهن ایران زمین بر شما مبارک باد🌺
تنها تو میدانی در این ایام حالم را از دور می‌خوانم برایت باز فالم را حالا شده بغض فراق تو گلو گیرم دلدادگانت خوب می‌فهمند حالم را دور سرت این روزها مشتاق پروازم افسوس، زنجیر گناهم بسته بالم را تصویر زیبای حرم را قاب می‌گیرم پُر می‌کنم با عطر دیدارت، خیالم را هرگز برای هیچ‌کس سَر خَم نخواهم کرد چون در تو دیدم آرزوهای محالم را خورشید من، میسوزم از هجر تو و تنها پروانه میفهمد دلیل اشتعالم را تحویل می‌گیرد مرا دنیا به لطف تو وقتی به نامت می کنم تحویل سالَم را مبهوت ماندم کیستی؟ که از ازل جانا با عشق خود دیوانه کردی کل عالم را آیا میان زائرانِ اربعین  هستم؟ تنها تو میدانی جواب این سؤالم را : 💔 از دلم تا لب ایوان شما راهی نیست نیمه جانی ست دراین فاصله قربان شما سلام عليكم ورحمة الله،روزتون بخير، روزتون معطر بنام
نکند در دل صحـرا سحرت میگذرد؟ باچه حالی گل زهرا سحرت میگذرد؟ اشک داری و به لب ناله ی یارب داری گریه ارثیست که از حضرت زینب داری روزه ات روضه ی ارباب دو عالـم باشد رمضـانت به گمانم چو باشد روضه ی آب فرات و لبِ اصغر خوانی یا که یک گوشه فقط از در و مادر خوانی خبر از روز ظـهـورت نرسیدست هنوز منتظر طعم وصالت نچشیدست هنوز نور چشم همه برگرد زمان منتظر است پشت در فاطمه با قد کمان منتظر است روز برگشتن توست عـید سعیدم برگرد من شب ظلمتم ای صبح سپیدم برگرد اشک میریزد از این چشـم گـنهـکار بیا تو را جان بیا : 💔 کاش در این رمضان لایق دیدار شوم سحـری با نظـر لطف تـو بیدار شوم کاش منت بگذاری به سرم مهدی جان تا که همسفره ی تو لحظه ی افطار شوم سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، آدینتون معطر بنام
با مُسمّایی و نامت را چه زیبا بُرده اند اهل دل جام حسن از دست قاسم خورده اند تو کریم بن کریمی و عزیز نجمه ای سائلان غیر شاهی مثل تو افسرده اند آنقدر زیبایی و بویت دل انگیز است که یاسهـای با طراوت پیش تو پژمرده اند آن میِ نابی که در دست حسن بار آمدی در شراب ناب تو صاحبدلان چون دُرده اند خال لبهایت دهان کعبه را انداخت آب آسمانیها به احرام تو کُشته مُرده اند پیش تیغت نصف خواهد شد سپاه کوفیان الحق این نام تو یاقاسم به جا آورده اند گرچه رمز حاجت عالم صدوده بار بود با تو اما دیگر از این سیزده نشمرده اند از همان اول دخیل عشق آل هاشمم من غلام حضرت جانانِ عالـم قاسمم : دستِ خالی نرود هیچ کسی بی تردید بانیِ سفره ی امروز است سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، سالروز ولادت حضرت بر همه ی امام حسنی ها مبارک🌹
از دلم زنجیر عشق این و آن را باز کن من به پایان آمده کارم، خودت آغاز کن شوق وصل تو مرا کشته ست بس کن ای حبیب با دلم بازی نکن اینقدر، در را باز کن بی‌نیازِ مطلقی اما ز باب عاشقی گفته ای: من میخرم، بنده برایم ناز کن من صدایم در نمی‌آید، خجالت می‌کشم در مناجاتت مرا داوود خوش آواز کن هر شبم بی‌ذکر و یادت طی شد و عمرم گذشت تو بیا و امشبم را یک شب ممتاز کن من جوانی کرده‌ام آخر سرم خورده به سنگ با دو دست رحمتت قدری سرم را ناز کن معجزه می‌خواهد آخر این دل آلوده‌ام با ولای مرتضی در سینه‌ام اعجاز کن سینه‌زن! گیرم که بالت را شکسته معصیت یک حسین امشب بگو تا کربلا پرواز کن : 💔 شش سحر آمده ام شاه به من توشه بده ششمین روز شده، روزیه بده سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
روضه دارم من و افطار لبم نان حسین رزق ماه رمضانم همه احسان حسین پیش از افطار شنیدم پدرم تشنه که بود زیر لب گفت فدای لب عطشان حسین مادرم اشک فشان آب به کامم میریخت تا که من هم بشوم بی سروسامان حسین به گمانم که شود چادر زهرا سپرش هر کسی گریه کند بر تن عریان حسین این شنیدم به جنان خنده کنان پای نهد هرکه در روضه شود مضطر و نالان حسین هرچه فخر است در عالم همه از مکتب اوست همه از کرب و بلا باشد و میدان حسین جان اگر هست به تن هدیه ی جانیست که داد همه‌ی هستی من زاده شد از جان حسین تاج عزّت به سرم بست ز اشک غم خود اینچنین شد که شدم تابع فرمان حسین گفت با عزٌت خود خو کن و ذلت مپذیر با چنین کار نشستم سر پیمان حسین روزه را روضه نوشتم به غلط تا شاید بنویسند مرا خادم و گریان حسین : 💔 شبهاىِ جمعه سر به هوا ميشود دلم از بس که ميزند به سرِ من هواى تو ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير،
جمعه و ماه مبارک، تو کجایی آقا؟ کاش می شد که همین جمعه بیایی آقا جمعه ها میرسد و میگذرد اما حیف چشم بر روی تو نائل نشود اما حیف بی تو در این رمضان کار دلم لنگ شود بر سر سفره ی افطار دلـم تنگ شود سیزده قرن گذشت و نشد از تو خبری کاش من لایق دیدار تو گردم سحری تو بیا بهر ظهور و فرجت کاری کن بهر احیای فرج نیز مرا یاری کن تو ببین ذکر و دعایم که به جایی نرسد با نگاه تو دل من به صفایی برسد نکند آرزویِ دیدن تو دیر شود با فِراقت به خدا عاشق تو پیر شود جمعه ای رفت و دلم باز به یارش نرسید وای بر چشم و دلی که به نگارش نرسید به نبی و به حسن، هم به علی و زهرا حضرت عشق بیا و قدمی رنجه نما به تن غرق به خون و به شهِ کرببلا جان به لب آمده، ای حضرت دلدار بیا : 💔 دومین جمعه ی ماه رمضان است بیا عشق توبسته به روح ودل وجان است بیا ماه زهرا دل من کرده هوای رخ تو این تمنای همه خلق جهان است بیا سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، آدینتون معطر بنام
حضور دارد و ما فکر غیبتش هستیم غریب مانده و غافل ز غربتش هستیم سراغ از او نگرفتیم، او سراغ گرفت گله نکرده ز ما گرچه رعیتش هستیم به جای کار برایش همش طلبکاریم نه نوکریم نه در فکر خدمتش هستیم چقدر همت ما بوده مَحرمش باشیم؟ چقدر مونس ‎شبهای خلوتش هستیم؟ همیشه و همه جا او هوای ما را داشت همیشه و همه جا زیر منتش هستیم قرار بود بسوزیم ما ولی نگذاشت خدا گواه ‎ست اسیر رفاقتش هستیم خدا کند که به ما کـربلا افاضه کند که سالهای زیادی به حسرتش هستیم : فال فرج زدیم و جوابش چنین رسید سلام عليكم ورحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
میان ارض و سما بزم شادی و شور است به روی دست نبی آیه هایی از نور است بغل گرفته نبی خود را و ان یکاد بخوان، چشم ابتران شور است گمان کنم که پیمبر به گوش او میگفت: خوشا به حال رسولی که با تو محشور است به رزق خوان عالمی نمک گیرند عزیز کرده ی زهرا مشهور است ز دست هیچ کسی لقمه نان نمی خواهیم با مزاجمان جور است گدای کوی کریمیم و نان بهانه ی ماست نظر به منظر جانان مراد و منظور است چقدر غبطه خورم بر کبوتران بقیع شکسته بال و پرم، قبر خاکی اش دور است به قبر خاکی او سایبان بدهکاریم برای گنبد و گلدسته نقشه ها داریم : سحر پانزدهم، دل به دادم و بس روی پای افتادم و بس دل من گشته خراب و حسن آبادش کرد من فقط اهل دیار و بس سلام عليكم و رحمه الله، صبحتون بخير، میلاد کریم اهل بیت علیهم السّلام، چشمه ی جوشان جود و سخا، حضرت علیه‌السلام مبارک باد🌺
شهر را تا خبر لطف کریمان برداشت همه ی میکده را دیده ی گریان برداشت گریه کردیم و خدا بر سر ما دست کشید باری از شانه ی هر عبد پریشان برداشت تا که گفتیم ببخشید دلش زود شکست نام مارا خودش از دفتر خسران برداشت غصه خوردیم ولی غصه و غمها را برد گفت باید که غم از سینه ی مهمان برداشت پارسال آمده بودم که دگر توبه کنم باغ اعمال مرا آتش شیطان برداشت بعد یک عمر به این خانه پناه آوردیم گردوخاک از تن ما با لب خندان برداشت کار ما خورد به یک مانع بسیار بزرگ تا که یک مرتبه گفتیم ، برداشت دست در دست یداللهی مولا دادیم پای ما را علی از خار مغیلان برداشت دستخط علی امروز به تقدیر من است سختی راه ازین بنده ی حیران برداشت من شب قدر فقط کرببلا میخواهم باید از کرببلا توشه فراوان برداشت : سحرِ نوزدهم، بی پِدری بَد دَردیست دَمِ زِینب شُده بازم مَکُن ای صُبح طُلوع سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، ایام ضربت خوردن علیه السلام را محضر امام زمان (عج) و شما شیعیان تسلیت عرض میکنیم.🏴
آقا بیا که بی تو پریشان شدن بس است از دوری تو پاره گریبان شدن بس است کنعان دل، بدون تو شادی پذیر نیست یوسف! ظهور کن که پریشان شدن بس است یعقوب دیده ام چه قَدَر منتظر شود؟ یعنی مقیم کلبه ی احزان شدن بس است موی سپید و بخت سیاه مرا ببین دیگر بیا که بی سروسامان شدن بس است تا کی گناه پشت گناه ؟ تا کی اسیر لذّت عصیان شدن؟ بس است خسته شدم از این همه بازی روزگار مغلوب نفس خاطی و شیطان شدن بس است سرگرم زندگی شدنم را نگاه کن بر سفره های غیر تو مهمان شدن بس است یک لحظه هم اجازه ندادی ببینمت گفتی برو که دست به دامان شدن بس است باشد قبول میروم امّا دعای تو در حقّ من برای مسلمان شدن بس است دست مرا بگیر که عبدی فراری ام دست مرا بگیر، گریزان شدن بس است اِحیا نما در این شب اَحیا دل مرا دلمردگی و این همه ویران شدن بس است آقا بیا به حقّ شکاف سر علی از داغ هجرت آتش سوزان شدن بس است : میروی و چاه هم از درد تو آگاه نیست این همه زخم نهان هست و مجال آه نیست سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، شهادت مظلومانه ی مولای متقیان، قرآن ناطق، امیرالمؤمنین حضرت (علیه السلام) تسلیت باد🏴
آماده نمودند حنوط و كفنش را شُستند به اشک غم و حسرت بدنش را مظلومتر از او چه كسی بود كه در شب مظلومتر از بردند تنش را در آن شب تاریک و غم آلود سپردند بر محنت زده بیت الحَزَنش را با دیده ی حیرت زده از عرش، ملائک دیدند غم و حُزن حسین و حسنش را در بین بیابان عرش نشینان خواندند حدیثی ز ملال و محنش را قدسی نفسانِ حرمِ قدس شب قدر دادند به زهرا خبر آمدنش را رفت آنكه پس از غُربت طوفانی خود، باز با فاطمه گوید غم تنها شدنش را پروانه پرش سوخت و شمع سحری مُرد گفتند به هم تا غمی از سوختنش را : ملاقاتِ و باشد تماشایی ز کند ای امشب پذیرایی سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
باز کن در به روی سائل هجران‌دیده این منم، بنده‌ی آلوده‌ی خُسران‌دیده پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب عبد سرخورده‌ محبت ز کریمان دیده دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده نَفس‌سرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم چه‌کسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟ چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده غرق عصیان شده بودیم، که آمد از او خِیرِ فراوان دیده گرچه گیریم، ضامن ما خواهد شد لطفها نوکـر از آقای خراسان دیده زیرورو کن دل آلوده ی ما را،به علی ذکر او را لب ما آیه ی دیده پای ما را بکشانید به درگاهِ این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده لحد آخر ما دست امیر نجف است دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده بیقراریم، به ما رزق را بدهید نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده : 💔 آخرین جمعه‌ی رمضان چشم به راهیم هنوز تــا مگــر بــاد صبــا عطر تو آرد زِ حجاز سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير، آدینتون معطر بنام
دیدید اگر که یکسره در کنج خلوتیم غرق محبتیم، به دنبال وصلتیم هجران کشیده ایم، گناهی نکرده ایم از دوریه نگار پر از درد غربتیم گیسوی یار بود که ما را اسیر کرد لطفش مدام باد، که خود بی لیاقتیم سینه زنیم و یکسره معراج می رویم سرمست، بین میکده گرم عبادتیم ما بی حسین معنی دیگر نمی دهیم بی عشق یار تیره و تاریم، ظلمتیم لطف حسین بوده که درهم خریده است لطف حسین بوده که مشمول رحمتیم با مرده ی مان زنده می شود چون عاشقیم، عارف و صاحب کرامتیم ما را علی برای حسینش بزرگ کرد از کودکی بزرگ شده ی بین هیأتیم زهرا اجازه داده که ما گریه می کنیم در بین روضه ها همه تحت عنایتیم منصب چه منصبی، همگی عبد زینبیم ما نوکریم و تا به قیامت رعیتیم در روز حشر که همه از هم فراریند ذیل نگاه عمه ی سادات راحتیم : 💔 هر سحر مست تو و بوی تو و کوی تو باشم به تجلی جهان، در خم ابروی تو باشم سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام
سهممان از کل عالم گر حسن باشد بس است ما غلامیم و اگر سرور حسن باشد بس است گریه هایم را قیامت میخرد چون فاطمه شافع من در صف محشر حسن باشد بس است خلق تصویر خدا بر جلد آدم ساده بود سوژه ی تصویر صورتگر حسن باشد بس است متن قرآن را کریم از بخشش او خوانده اند قسمتی از آیه ی مضطر حسن باشد بس است بار عالم را به دوشش میکشد حین نماز گر به روی دوش پیغمبر حسن باشد بس است درجمل باضربه ی شمشیر خود اثبات کرد درمیان لشکر حیدر حسن باشد بس است هرکسی از همنشین خود اثر خواهد گرفت همنشین مالک اشتر حسن باشد بس است آیت الکرسی کجا و ذکر الله الکریم ذکر نقش سنگ انگشتر حسن باشد بس است : آخرش یک نوکـر خوب و حقیقی میشوم کربلایی جای خود من هـم بقیعی میشوم سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
با صدای ربنا هردم به هنگام وضو نام زیبای تو را آهسته نجوا می کنم بعد مغرب وقت افطار و زمان عاشقی با زیارتنامه ات سجاده را تا می کنم روزه ی بی ذکرتواصلا نمی چسبد به من طول روزم کربلایت را تمنا می کنم با نگاهت برمن سائل کرامت داده ای قطره ی ناچیزم و رو سوی دریا می کنم سفره پهن است وکریمان منتظربر یک گدا کاسه ام را میبرم تقدیم زهرا می کنم در سحرها هم به فکر روضه هایت بوده ام در میان سینه ام یک تکیه برپا می کنم دور تسبیحم شد آقا من خودم رابین عشاق شما جا می کنم : ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بـردار زِ رخ پـرده، که مشتاق لـقـاییـم سلام عليكم و رحمة الله،روزتون بخير و روزتون معطر بنام