#امام_حسین_مناجات
#استقبال_محرم
به حکم این که فقط کربلاست منزل ما
معطر است به ذکر حسین محفل ما
به زرق و برق جهان دل نبسته ایم دمی
خوشیم ، تا که همین نوکری ست حاصل ما
برای سینه زنان تا ابد همین کافی ست
همین که ذره ای از تربت است در گِل ما
صدای پای محرم به گوش می آید..
دوباره عکس ضریح است در مقابل ما
گناه با دل ما هر چه کرده بود گذشت...
از این به بعد حسین است صاحب دل ما
#احسان_نرگسی
#امام_حسین
#یوم_الترویه
به يوم الترويه محمل ببستند
خواتين اندر آن محمل نشستند
حرم را از حرم كردند بيرون
همه سرگشته اندر دشت و هامون
کسانی را که بر عالم پناهند
برون کردند از بیت خداوند
همه قربانیان کعبه ی دل
برون خرگه زدند از کعبه ی گل
مهار ناقهی بانوی ذيجود
به دستان طرمّاح عدی بود
حُدی با زنگ اشتر گشت چون جفت
طرماح عدی با آن شتر گفت
همين بانو كه در محمل نشسته
دل از قيد علايق ها گسسته
مهين دخت اميرالمؤمنين است
که او فرمانده روی زمين است
مبادا آن كه آزارش نمايی
هم آزار دل زارش نمايی
#میرزا_محسن_حالی_اردبیلی
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
#رباعی
رفتی زحرم خدا نگهدار حسین
با زینب و اکبر و علمدار حسین
در قافله طفل شیرخواره داری
خیلی صدقه کنار بگذار حسین
#عبدالحسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
حاجیان جمعند دور هم همه
پس کجا رفته حسین فاطمه
اوست صحرای بلا قربانگهش
بلکه هفتادودو قربان همرهش
او به جای موی سر، سر می دهد
قاسم و عباس و اکبر می دهد
حج او داغ جوانان دیدن است
دور نعش اکبرش گردیدن است
مسلخ او خاک گرم کربلاست
موقف او زیر سمّ اسب هاست
سعی حج او صفا با خنجر است
مروه اش قبر علی اصغر است
کعبه اش خون، زمزمش اشک شب است
در فقایش ناله های زینب است
او رود حجّی که قربانش کنند
در یم خون سنگ بارانش کنند
سجده اش از صدر زین افتادن است
بوسه از حنجر به خنجر دادن است
تا کند در موج خون با حق صفا
سر دهد بر دوست اما از قفا
تا قیامت حج از او بر پاستی
چشم (میثم) در غمش دریاستی
#غلامرضا_سازگار
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
بار بربندید آهنگ سفر دارد حسین
نیّت رفتن در آغوش خطر دارد حسین
خنجر نامردمی خوردن ز اهل کوفه را
خوب میداند که میراث از پدر دارد حسین
وای من! مابین رود دجله و رود فرات
لب ز شنهای بیابان خشکتر دارد حسین
اهلبیتش را ببین همراه خود آورده است
چونکه از پایان کار خود خبر دارد حسین
تا بگوید شرط دینداری فقط آزادگیست
روی دستش غنچهای بیبال و پر دارد حسین
بانگ بر زد پیکری بیدست «اَدرک یا اَخا!»
ناگهان دیدند دستی بر کمر دارد حسین
کوه صبر است او که هم داغ برادر دیده است
هم تک و تنهاست، هم داغ پسر دارد حسین
بر فراز نی نگاهش را به صحرا دوختهست
آه اگر از اهلبیتش چشم بردارد حسین
کاروانی نیزه و شمشیر و خنجر پیش رو
کاروانی اشک و ماتم پشت سر دارد حسین
تا که حج ناتمام خویش را کامل کند
ترک سر کردهست، احرامی دگر دارد حسین
#سعید_بیابانکی
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
این قافله را راحله جز عشق و وفا نیست
در سینهٔ آیینه، جز آیین صفا نیست
جز در بَرِ یکتا قدِ این فرقه دو تا نیست
حتّی جرس قافله، غافل ز خدا نیست
رکن و حَجَر و حِجر، ز هجر است پریشان
زمزم ز دو چشم آب بریزد پیِ ایشان
اینان که روانند، همه روح و روانند
این سلسله هر یکتنشان جان جهانند
این طایفه از طفل و جوان، پیر زمانند
این قافله شب تا به سحر، نافلهخوانند
بازار جهان این همه سرمایه ندارد
گلزار جِنان این قَدر آرایه ندارد
این قافله جز عشق، رهآورد ندارد
عشقی که به جز سوز و غم و درد ندارد
یک آینه، بر چهرهٔ خود گَرد ندارد
جز شیرزن و غیر جوانمرد ندارد
مُحرِم شده از کعبهٔ گِل، راه فتادند
از گِل به سوی کعبهٔ دل، روی نهادند
اینان همه از خانهٔ خود، دربدرانند
بر باغ دل فاطمه، یکسر ثمرانند
اینان پسر عشق و، محبّت پدرانند
با شور حسینی به نوا، جامهدرانند
دین را به فداکاری این طایفه، دِیْن است
وین قافله را قافلهسالار، حسین است
این قافله را بانگ جرس، گریه و نالهست
این قافله نی، باغ گُل و سوسن و لالهست
از نور، به گِرد رُخشان حلقهٔ هالهست
در محمل خود، حاجیه بانوی سهسالهست
با سورهٔ عشق آمده، هفتاد و دو آیه
چون ماه و ستاره پی هم، سایه به سایه
این طفل، به غیر از دُرِ دُردانه نبودهست
دردانهٔ من، با موی بیشانه نبودهست
جایش به جز از دامن و بر شانه نبودهست
گنج است، ولی گوشهٔ ویرانه نبودهست
این دختر من، نازترین دختر دنیاست
دختر نه، که در مِهر و وفا، مادر باباست
ای کعبه ببین، غرق صفا مُحرِمشان را
ای کوفه چه کردی بدنِ مُسلمشان را؟
ای ماه ببین ماه بنیهاشمشان را
ای سَرو ببین سروِ قدِ قاسمشان را
ای صبح کجا آمده صادقتر از اینان؟
ای عشق بگو نامده عاشقتر از اینان
چاووش عزا همره من روح الامین است
ای خصم اگر تیر و کمانت به کمین است
در دستت اگر کعب نی و نیزهٔ کین است
سردار سپاهم پسر اُمّ بنین است
آوردهام از جان شما تاب بگیرد
چشمی که ز چشمان شما، خواب بگیرد
ای قوم هوس! عشق، هواخواه حسین است
سرهای سران، خاک به درگاه حسین است
خورشید فلک، مشتری ماه حسین است
ای روبَهیان، شیر به همراه حسین است
آن فضل که در قافلهام نیست،کدام است؟
عبّاس، ترازوی مرا سنگ تمام است
ای روشنی چشم و، چراغ دل زینب
کشتی نجات همه و ساحل زینب
وی ماه رخت روشنی محفل زینب
دوری مکن از دیده و از محمل زینب
دارد سفر ما سفر دیگری از پی
من روی شتر راه کنم طی، تو سر نی
#علی_انسانی
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
از کعبه رو به کرببلا میکند حسین
وآنجا دوباره کعبه بنا میکند حسین
گر ساختهست خانهاى از سنگ و گل،خلیل
آن جا بنا ز خون خدا میکند حسین
روزى که حاجیان به حرم روى مینهند
پشت از حریم کعبه چرا میکند؟ حسین
آن حجّ ناتمام که بر عمره شد بدل
اتمام آن به دشت بلا میکند حسین
آنجا وقوف در عرفات ار نکرده است
فریاد معرفت همه جا میکند حسین
آنجا اگر که فرصت قربانیاش نبود
اینجا هر آنچه هست،فدا میکند حسین
آنجا که سعى بین صفا در دویدن است
این جا به قتلگاه، صفا میکند حسین
آنجا حنا حرام بُوَد بهر حاجیان
اینجا ز خون خویش حنا میکند حسین
وقتى به خیمهگاه رود از پى وداع
اینجا دوباره حجّ نسا میکند حسین
بعد از هزار سال به همراه حاجیان
هر سال رو به سوى منا میکند حسین
از چار سوى کعبه ز گلدستهها هنوز
هر صبح و ظهر و شام ندا میکند حسین
بشنو دعاىِ در عرفاتش که بنگرى
با سوز دل هنوز دعا میکند حسین
سر دادهاست و حکم شفاعت گرفتهاست
بر وعدهاى که داده، وفا میکند حسین
در اوج منزلت که «مؤیّد»! از آن اوست
گاهى نگاه سوى گدا میکند حسین
#سیدرضا_مؤید
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
اى مُحرمان مَحرم! بار سفر ببندید
احرام حجّ خونین بار دگر ببندید
من خود خلیل عشق و چاووش کربلایم
چاووش کربلا را بار سفر ببندید
عشق خداى خوانَد ما را به حجّ برتر
دامان عشقبازى نک بر کمر ببندید
ما را رضاى جانان،اصلاست و غیر از اینفرع
از آنچه او نخواهد، باید نظر ببندید
بر پردههاى محمل، آیات خون نویسید
بر گردن شترها زنگ خطر ببندید
در حجرههاى جنّت ماییم و وصل حوران
از حِجر، دل بگیرید؛ چشم از حَجَر ببندید
هر کس شهید باشد، جاوید زنده باشد
با پنجۀ شهادت بر مرگ در ببندید
در پیش تیغ و پیکان، جان را به کف بگیرید
وز سوز تشنهکامى، دل در شرر ببندید
بر موج آب دریا داغ عطش گذارید
وز داغ نوجوانان زخم جگر ببندید
اى دختران معصوم! دل از پدر ببرّید
وى مادران مظلوم! چشم از پسر ببندید
عبّاس و اکبر من! بر گرد خواهر من
بر هر که جز محارم، راه نظر ببندید
تقدیر ما «مؤیّد»! باشد چو در شهادت
هرگز نمیتوانید دست قدر ببندید
#سید_رضا_مؤید
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
میخواست کفر، افکند از جوش، کعبه را
تا اهل دین، کنند فراموش، کعبه را
بگرفت جا به دامن کربوبلا، حسین
با درد و غم نمود هم آغوش، کعبه را
شد زنده دین حق ز قیامش اگر چه، کرد
اندر عزای خویش سیهپوش، کعبه را
خون خدا به کربوبلا موج میزند
بینم ولیک، ساکت و خاموش، کعبه را
بوی خوشی، که میوزد از تربت حسین
گویی که برده تا ابد از هوش، کعبه را
بنگر مقام و رتبه، که در پیش کربلا
شد حلقۀ ارادت، در گوش، کعبه را
از بس که اشک ریخته، در ماتم حسین
چون زمزم است، چشمۀ پر جوش، کعبه را
یا نیست جز خیال شه کربلا، به سر
یا خاطرم نموده فراموش، کعبه را
#حسین_آهی
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
آقا چه شد كه حج شما نيمه كاره ماند
شبهاي شهر مكه چرا بي ستاره ماند
بار سفر مبند، دلم شور مي زند
گويا قيامت است،مَلك صور مي زند
من خواب ديده ام، سرتان را به ني زدند
گرگان تشنه، زوزه كشان لب به مِي زدند
ديدم نسيم شانه به گيسوت مي زند
مَرهم به زخم گوشه ي ابروت مي زند
اينجا بمان كه حرمت كعبه تويي حسين
آقا مرو، كه عزت كعبه تويي حسين
حالا كه مي روي سفري پرخطر حسين
پس لااقل سه ساله ي خود را مبر حسين
پاشيدم آب پشت سر محمل رباب
با ظرف اشك ديده ي خونين جگر حسين
اين ساربان به درد مسيرت نمي خورد
يك ساربان اهل نظر را ببر حسين
او نقشه ها كشيده كه دور وبر شماست
چشمش مدام خيره به انگشتر شماست
با بردنش نمك به جگر مي خورد حسين
شش ماهه ي تو زود نظر مي خورد حسين
با اينكه مست ذكر خوش يارب توأم
اما هنوز مضطرب زينب توأم
يعقوب چشم آينه ها پير مي شود
اين شهر بي حضور تو دلگير مي شود
دارد ز ديده قافله ات دور مي شود
كم كم بساط روضه ي ما جور مي شود
#وحید_قاسمی
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
#محمدحسین_بهجت_تبریزی
#شهریار
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
کعبه محروم شد ز دیدارت
یـابـن زهـرا خدا نگهدارت
کربـلا مـیروی و یـا کوفه؟
یا به شام اوفتد سر و کارت؟
چه شود ای امام جود و کرم
یک نگاه دگـر کنـی به حرم
ای ز جــام بـلا شــده سـرمست
دست و دل شسته از هر آن چه که هست
چه شتابان روی به دیدنِ دوست
جای گل سر گرفتهای سر دست
از حریمت برون شدی مولا
عازم حج خـون شدی مولا
هشتِ ذیحجه مردم عالم
همه رو آورند سوی حرم
تو دل شب ز بیت امـن خدا
سر به صحرا نهی قدم به قدم
کعبه تا صبح ناله سر میکرد
پســر فاطمــه مــرو برگرد
کعبه با سوز و اشک و ناله و آه
بـر نمـیدارد از تـو چشم نگاه
سفر تیر و نیـزه و عطـش است
طفل شش ماهـه را مبـر همراه
از سفیدی حنجرش پیداست
این پسر ذبح سیدالشهداست
نظری کن به غنچه یاست
ثمـر سرخ بـاغ احسـاست
اصغـرت را بگیـر از مـادر
بسپارش به دست عباست
چون صدایت زند جوابش ده
از سـرشک دو دیده آبش ده
نالـهای بـر لـب سـلاله تـوست
کـه شبیـه صـدای نالـه توست
#غلامرضا_سازگار
به مناسبت حرکت کاروان سیدالشهدا علیه السلام از مکه به سمت کربلا
#امام_حسین_علیه_السلام
#یوم_الترویه
مپرس از من چه مظلومانه رفتند
کبوترها به شب از لانه رفتند
حرامی ها چه با این زمره کردند؟
که حج خود بدل بر عمره کردند
صفا و مروه آن شب بی صفا شد
که روح کعبه از کعبه جدا شد
به شب از خانه، صاحب خانه می رفت
پی یک شمع صد پروانه می رفت
حرم شد از حرم یک باره خالی
شده آواره مولا با موالی
نگویم می رود مهمان کعبه
رود از جسم کعبه جان کعبه
نه بیت و حِجر و زمزم گریه می کرد
که سنگین دلْ حَجَر هم گریه می کرد
مقام از هجر، سوزی در جگر داشت
که مولایش ز چشمش پای بر داشت
به سوی حج اکبر رو گذارد
که مُحرم اصغری شش ماهه دارد
روان با شوق دل سرو روان ها
کنار محمل مادر جوان ها
ز محمل می رود چون پرده بالا
تبسم می کند بر نجمه، لیلا
که هر کس خواست پیغمبر ببیند
بگو آید رخ اکبر ببیند
تفاخر، با تبسم گشت چون جفت
نگاه نجمه با لیلا سخن گفت
که بنگر در برم سرو چمن را
در این وجه حسن، بنگر حسن را
رباب آسا، رباب اندر خروش است
دلش غوغا کنان و لب خموش است
جوانان گرد مهدش جمع آیند
همه شش ماهه را از هم ربایند
ندانم از چه دستی آب خورده ست
که یک غنچه دل صد باغ برده ست
ادب را گرد او صف می کشیدند
صدای عمه را تا می شنیدند
به شب، مه چاکر و روز، آفتابش
به کف قاسم عنان، اکبر رکابش
کنار دیده از گریه یمی داشت
دمی چشم از حسینش برنمی داشت
خلاف بخت او، چشمش نمی خفت
دل او با برادر، فاش می گفت:
غم عشقت بیابان پرورم کرد
هوای وصل بی بال و پرم کرد
اگر چه شد عجین با غم گِل من
ولی در این سفر، لرزد دل من
از آن ترسم به غم دم ساز گردم
تو را بگذارم و خود باز گردم
خسان شادابی گلشن بگیرند
همه بود و نبود من بگیرند
کریم از خوشه چین خرمن نگیرد
الهی حق تو را ازمن نگیرد
اگر چه این سفر باشد خدایی
ولی آید از آن بوی جدایی
بیا و در کنارم ره سپر باش
به نخل آرزوی من ثمر باش
مگر با چشم و دل سیرت ببینم
ز گلزار رخ تو گل بچینم
#علی_انسانی
#امام_حسین_علیه_السلام
پیش به سوی حسین پیش به سوی حسین
راه نجات است این راه نجات است این
پیش به سوی حرم پیش به سوی حرم
راز حیات است این راز حیات است این
دست به پرچم بگیر چشم به پرچم بدوز
پادوی این خانه باش از قُربات است این
گریه اگر میکنی کم نشمارش رفیق
بر سرو صورت بکش آب فرات است این
هرکه به هیات رسید از پل آتش گذشت
فرش حسینیه نیست عین صراط است این
گریه برای حسین اصل عبادات ماست
واجب قلبی ماست صوم و صلات است این
روی نیازم کجاست روی حسین است و بس
رو به خدا کرده ام جلوه ی ذات است این
پای عزای حسین سنگ بخور از همه
غم به دل خود نده قندو نبات است این
خرج من و تو شده خون گلوی شریف
خرج عزایش کنید فوق زکات است این
پیرهن پاره اش آمده بر طاق عرش
فاطمه از حال رفت نَقل روات است این
شان بزرگی او سدره ی عرش خداست
نه روی کهنه حصیر مال دهات است این!
#سیدپوریا_هاشمی
#امام_حسین_مناجات
#رباعی #سفینةالنجاة
من در بر کشتی نجات آمدهام
در ساحل چشمهی حیات آمدهام
تا زودتر از زود گناهم بخشند
قبل از عرفه در عرفات آمدهام
#سید_رضا_مؤید
#حضرت_مسلم__ع__روضه
ای داد بیداد از غریبی از اسیری
من روی بام قصرم و تو درمسیری
من مَردم اما پیش هر نامرد رفتم
آواره شب تا صبح با پادرد رفتم
چه زود عهد خویش را با ما شکستند
یاد حسن کردم نمازم را شکستند
نان تورا خوردند و دنبال یزیدند
مثل علی من را به هرکوچه کشیدند
این زخم لب این کاسه ها اصلا بهانه ست
من تشنگی را دوست دارم عاشقانه ست
این ها که میگفتند عبد خانه زادند
از شیعیان مخلص ابن زیادند
با چوب دستی زد به لبهای کبودم
اقا فقط من فکر لبهای تو بودم
اینقوم از کینه دلی لبریز دارند
در دستهاشان سنگهایی تیز دارند
دادم عقیقم را که فکر شر نباشند
تا بعد ازین دنبال انگشتر نباشند
خیلی مراقب باش این کوفه سراب است
هرکوچه اش مثل بنی هاشم عذاب است
پایین میوفتمتا که تو پایین نیوفتی
از بام می افتم که تو از زین نیوفتی
من شمر را دیدم که دنبال خطر بود
چشمم به ان خنجر که بسته بر کمر بود
آقا خلاصه من به جرم عشق مُردم
یاد تنور افتادم اصلا نان نخوردم
پوریا هاشمی
حضرت مسلم (ع)
روضه
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام باقر علیه السلام
من ای مدینه
خسوف روی ماه دیدم
امام بی سپاه دیدم
گودال قتلگاه دیدم
من ای مدینه
سنگ و روی آینه دیدم
امام بی قرینه دیدم
چکمه بروی سینه دیدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
پیش از سه ساعت
امام من آب و صدا زد
آتش به کل ما سوا زد
به پیش عمه دست و پا زد
من طفل بودم
که دیده تر گشته دیدم
من عمه سر گشته دیدم
من پیکر برگشته دیدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
من طفل بودم
که روزی صد بار جان سپردم
زنده شدم دوباره مردم
مثل رقیه سیلی خوردم
توی خرابه
من جان سپردنش رو دیدم
من سیلی خوردنش رو دیدم
گرسنه مردنش رو دیدم
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دیدم تو گودال
حسین ما رو تنها دیدن
خنجر به حنجرش کشیدن
خیلی سرش رو بد بریدن
دیدم تو گودال
عزیز ما شد نا مرتب
دیدم شده از خون لبالب
مانده به زیر ده تا مرکب
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
هفتم ذیحجه ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه.
هدایت شده از نغمات حسینی
شهادت امام باقر علیه السلام
ای مدینه منم باقر علم دین
اشگ من میچکد دائما بر زمین
من تماشایی ام حال من را ببین
واویلا واویلا . یا اباعبدالله
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
از طفلی بوده ام زائر کربلا
در طفلی دیده ام من شام و کوفه را
سیلی خوردم من و افتادم من ز پا
واویلا واویلا. یا اباعبدالله
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
دیدم در کربلا من سوز و اشگ و آه
دیدم در کربلا گودی قتلگاه
دیدم در کربلا امام بی سپاه
واویلا واویلا. یا اباعبدالله
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
من دیدم او شرر بر سما میزند
مادرش را فقط او صدا میزند
در زیر دست و پا . دست و پا میزند
واویلا واویلا . یا ابا عبدالله
🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
حاج سید محسن حسینی
هفتم ذیحجه ۱۴۴۵ ه. ق ۱۴۰۳ ه. ش
#امام_عصر علیهالسلام
#حج
#غزل
🔹ای صفای حرم یار🔹
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
#محمدجواد_غفورزاده
#شعر_انتظار
#حج
#غزل
🔹آرزوی تو🔹
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت
من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم
مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی
طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم
به موقفِ عَرفات ایستاده خلق، دعاخوان
من از دعا لب خود بسته، گفتگوی تو کردم
فتاده اهل مِنا در پی مُنا و مقاصد
چو «جامی» از همه فارغ من آرزوی تو کردم
#عبدالرحمن_جامی
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹رنجهای قافله🔹
چقدر خاطره از رنجهای قافله داری
گمان کنم که به پایت هنوز آبله داری
اگر به هلهله سر بردهاند از تو در آن دشت
ولی هنوز صبوری، هنوز حوصله داری
تویی که کودکیات را به پای نیزه دویدی
تویی که تا سر نی یک نگاه فاصله داری
پِیِ که میرود آن دل، دل شکسته و خونت؟
به شوق کیست که دستی به دست سلسله داری؟
هنوز تیر سهشعبه نرفته است ز یادت
هنوز دلهره از خندههای حرمله داری
به شور و شوق کشیدی به بر هرآنچه بلا را
که گفته است که از درد و داغها گله داری؟
#حسن_زرنقی
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹شکافندۀ شب🔹
آنکه با جهل زمین، پنجه درافکند تویی
بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی
باغبانی که علیرغم ستمهای خزان
سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی..
رشتۀ مهر که دلهای حقیقتجو را
تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی
ای احادیث نگاه تو پر از عشق، هنوز
راوی آنچه در این غم بنویسند تویی
هرکجا نامی از آن قافله آید به میان
زخمی دشت بلا! بارشِ یکبند تویی
نیست تأثیر تو، از عالم پنهان شدنی
که شکافندۀ شب، نور خداوند تویی
#اعظم_سعادتمند
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹غم شبگریهها🔹
غم شبگریهها را، داغ صحرا را تو میفهمی
غم سجادۀ دلخون بابا را تو میفهمی
اگرچه کودکی اما میان دامن این دشت
پیام ظهر عاشورای زیبا را تو میفهمی
نگاه بیقرار کودکان را سوی نخلستان
دلیل گریهها و بغض دریا را تو میفهمی
شجاعت را، شهامت را، غم تلخ اسارت را
به روی نیزهها فریاد سرها را تو میفهمی
خروش خطبۀ پرشور بابا را میان شام
غریبی را، غم یک مرد تنها را تو میفهمی
سلامی جابرانه میدهم یا باقرالاسرار
که اسرار زمان را، سرّ دنیا را تو میفهمی
#ماهرخ_درستی
#امام_حسین علیهالسلام
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹دوستت دارم🔹
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست
سیاهجامۀ سوگت لباس فاخر ماست
سلام میدهم و دلخوشم که فرمودید
هرآنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست
تویی که نام غریبت خودش به تنهایی
اثرگذارترین روضۀ منابر ماست
بگو چگونه نگویم که دوستت دارم
که این حدیث شریف از امام باقر ماست:
«خبر کنید کسی را که دوستش دارید»*
خدا کند برسد، این پیام آخِر ماست
مرا که در سفر آخرت امیدی نیست
مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست
اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است
بگو به لطف خود این روسیاه، شاعر ماست
#مصطفی_تبریزی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* در روایت است که مردی از مسجد گذر کرد، در حالی که امام باقر و امام صادق(علیهماالسلام) نیز در مسجد نشسته بودند. یکی از اصحاب امام باقر(علیهالسلام) گفت: به خدا قسم من این شخص را دوست میدارم. امام فرمود: «اَلا فَأَعْلِمْه فَاِنَّهُ اَبْقی لِلْمَوَدَّهِ وَ خیرٌ فی الأُلفه؛ پس به او خبر بده، چرا که این خبردادن، هم مودّت و دوستی را پایدارتر میکند، هم در ایجاد الفت، خوب است». (بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۱)
.
#شب_اول_محرم
دیندار اما در عمل یک مشت لامذهب
از کوفیان زخم فراوان خورده این مکتب
از آن همه بیعت کننده با سفیر عشق
حتی نمانده یک نفر بعد از نماز امشب
با سنگ و آتش رفته استقبال از مهمان
شهری که پاسخ داده خوبی را به بد اغلب
نفرین به دعوتنامه های قوم پوشالی
نفرین به عشقی که می افتد این چنین از تب
آنقدر اینجا بی وفایی دیده می گوید
در سیل اشک انا الیه راجعون بر لب
تنها برای غربت خورشید می گرید
ای کاش برگردد از این راه بلا یارب
لب تشنه از دارالاماره سر نگون شد ماه
آغاز شد قبل از محرم غصه ی زینب
#محمدجواد_منوچهری
#مسلمابنعقیلعلیهالسلام
بسم الله الرحمن الرحیم
"مهمان کوفه"
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
می گرید امشب باز حتی پیکر کوفه
عطر علی پیچیده در سر تا سر کوفه
مثل امیرالمومنین تنها ست مسلم در
پس کوچه های ساکت و کور و کر کوفه
وقتی که در ها روی مهمان بسته باشد پس
می نالد از این غصه دیوار و درِ کوفه
تقدیر مسلم نیست خاک کربلا اما
قسمت شده باشد یل رزم آور کوفه
وقتی که مسلم می شود محصور در آتش
ارباب سهمش می شودخاکسترِ کوفه
وقتی که مسلم تشنه لب جان می دهد یعنی
لب تشنه کشتن هست تیر آخر کوفه
می گفت مسلم لحظه جان دادنش: برگرد
ای میهمان بی کس و بی یاور کوفه
هم می برند انگشت و هم انگشترت را آه
مردانِ از نامرد بی مذهب تر کوفه
روزی به آتش می کشد کوفی خیامت را
آتش ببارد کاش پس روی سر کوفه
#عباس_گودرزی
السلام علیک یا مولای
یا محمد بن علی یا باقر العلوم
و لعنة الله علی قاتلک
امام محمد باقر علیه السلام در مورد قول خداوند که میفرماید:
«خدا در درون هيچ مردی دو قلب ننهاده است»
فرمود:
که خداوند برای هیچ شخصی دو قلب قرار نداده است که با یکی دوست بدارد و با یکی دیگر دشمن بدارد.
اما محب ما اهل بیت با محبت ما خالص می شود همانطور که طلا با آتش خالص میشود
*کسی که دوست دارد بفهمد محب ما هست یا نه، قلبش را امتحان کند به این صورت که اگر همراه با محبت ما محبت دشمن ما را نیز داشت نه او از ماست و نه ما از اوییم و خدا و جبرییل و میکاییل دشمن اویند و خدا دشمن کافرین است*
(بحار الانوار )
تقدیم به حضرت مولانا:
سیّدنا امام محمد باقر علیه السلام
1
بالطفِ خداگویم_باقَلب و دِلی محزون
*لعنت به هشامِ بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
هرگز نرود این ذِکر_از لوح دلم بیرون
*لعنت به هشامِ بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
2
مولای من ای باقر_پنجم پسرِ زهرا
ممنون که به ما دادی_این بالِ تبرّی را
هستم به تو ای آقا_تا روز ابد مدیون
*لعنت به هشامِ بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
3
ای ماهِ دلِ زهرا_مهرِ تو به دل دارم
من اهل بهشتم چون_از غیرتو بیزارم
این بغض وبرائت از_اَعدایِ تو شد قانون
*لعنت به هشامِ بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
4
ای روحِ ولای تو_در پیکرِ دنیایم
این گنجِ تبرّی شد_سرمایهء عقبایم
در روز قیامت من_هرگز نشوم مغبون
*لعنت به هشامِ بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
5
با قدرتِ مِهرِ تو_از دفعِ بلا گویم
ای سَروَرِ مخلوقات_ بر غیرِتو(لا) گویم
مفروق زِ اَعدایم_ با مِهر تو اَم مقرون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
6
از اینکه تو مولا و_من بندهءتو شادم
شرمندهءلطفت ای_نور دلِ سجّادم
این عرض ارادت را_خواهم که شود افزون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
7
باید که وجود من _از غیر شود بیزار
هم درسُخن وگفتار_هم در دِل و در کردار
این گوهرِ مکنون شد_در خاک دلم مدفون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
8
با امرِ تولّایت_در راه تبرّائیم
ما بندهء اولادِ_صدیقهءکُبریائیم
پس از دل و جان گوییم_خشنودیِ آن خاتون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
9
یا سیِّدَنَا الباقر_بر نامِ تو میبالم
فردا که گذارم پا_در محشرِ اعمالم
میزان عمل را هست_خیرالعملی موزون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
10
ما تشنه تویی دریا_ای چشمهء خوبیها
در راه وصال تو_تنها نه در این دنیا؛
در عالم زَر باهم_خواندیم به این مضمون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
11
سوزد جگر زهرا_از غربت جانسوزت
آن دشمن بیمقدار_آورده چه بر روزت
گُل بودی و قلبت شد_از زهرِجفا گلگون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
12
دیدی به دو چشم خود_ای زینت محفلها
دنبال سَر ِخورشید_خون شد دلِ محملها
بارانِ غمِ افلاک_جاری شده در هامون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
13
با ریشهءاین مذهب_خورده گره جان ما
دیدی اگر ای مولا_بسیار جفا امّا
شد غصب خلافت در_این ظلم و جفا کانون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
14
نالانِ غمِ مهدی _درماندهء این راهم
دیدارِ جمالش را_از دستِ تو میخواهم
منت به سرم بگذار_ای کوهِ کرَم اکنون
*لعنت به هشام بنِ_ عبدُالمَلِکِ ملعون*
۷ ذیحجه ۱۴۴۵
فروتن
#امام_باقر_علیه_السلام
🩸ملاقات إمام باقر علیهالسلام با حضرت سیدالشهداء صلواتاللهعلیه ...
در روایتی إمام صادق علیهالسلام فرمودند:
🔖 با پدرم به سوی یکی از مزارع او میرفتیم که در صحرا با پیرمردی مواجه شدیم، پدرم پیاده شد و به او سلام کرد؛ میشنیدم که پدرم میگفت: فدایت شوم! بعد مدتی با هم سخن گفتند، سپس پدرم از او خداحافظی کرد.
📋 قَامَ اَلشَّیْخُ فَانْصَرَفَ وَ أَبِی یَنْظُرُ خَلْفَهُ حَتَّی غَابَ شَخْصُهُ عَنْهُ
▪️پیرمرد برخاست و رفت و پدرم از پشت سر نگاهش را به او دوخته بود تا اینکه آن پیرمرد از چشم ما ناپدید شد.
🔖 پرسیدم: پدرجان! این پیرمرد چه کسی بود که شما با اینهمه احترام و عظمت از او سؤال مینمودید؟ پدرم فرمود:
📋 یَا بُنَیَّ هَذَا جَدُّکَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِالسَّلاَمُ
▪️ای فرزندم! آن پیرمرد، جدّت امام حسین صلواتاللهعلیه بود.
📚الإيقاظ من الهجعة،شيخ حرّ عاملي، ج۱ ص۲۳۱
✍️ ستم روزگار یادش هست
غم لیل و نهار یادش هست
دیدهی اشکبار یادش هست
آنهمه قلب زار یادش هست
روضهی بی شمار یادش هست
نیمه جان بین بستر افتاده
باز تب کرده مضطر افتاده
به لبش ذکر مادر افتاده
یاد یک جای دیگر افتاده
چادر پرغبار یادش هست
زهر کرده اثر به اعضایش
ناتوان دست و بی رمق پایش
ترک افتاده است لبهایش
العطش العطش شد آوایش
لب زخمی یار یادش هست
پیر بود و خمیده قامت بود
خانه اش کل سال هیأت بود
به تنش ردی از جسارت بود
قاتلش روضهی اسارت بود
لحظه های فرار یادش هست
سالها قلب بی قراری داشت
گله ها از شتر سواری داشت
با رقیه چه روزگاری داشت...
با غمش آه و گریه زاری داشت
آبله بود و خار یادش هست
همهی عمر خود پریشان بود
یاد جدش همیشه گریان بود
آی مردم حسین عطشان بود
آبروی قبیله عریان بود
یک تن و ده سوار یادش هست
عمه هایش چقدر ترسیدند
کوچه های شلوغ را دیدند
مست ها آمدند رقصیدند
به سر روی نیزه خندیدند
زینب بی قرار یادش هست
#غدیر
با خط داور نوشته اول دفتر علی
ظاهر و باطن علی و اول و آخر علی
انبیا دست توسل بر عبای او زدند
انبیا گویند در هنگامه ی محشر علی
ما کجا و خاک پای کلب کوی مرتضی
ما کجا و شیعه ی داماد پیغمبر علی
روز و شب خوردیم نان از سفره ی شاه نجف
آب خوردیم از غدیر ساقی کوثر علی
با علی و احمد و زهرا یقینا دشمن است
آن سه ظالم را مقدم کرده هرکس بر علی
گفت پیغمبر علی ممسوس در ذات خداست
پس علی را در خدا بنگر خدا را در علی
#مهدی_علی_قاسمی
#السلام_علیک_یاامیرالمومنین
#غدیر
الله گویم و پس از آن بی معطلی
دارم همیشه نام تو را بر لبم علی
ترسی ز طعنه ها به دلش نیست شیعه ات
همواره برده نام تو بر ماذنه، جلی
زنگار غم به سینه ی ما هر زمان نشست
این سینه شد به نام شما پاک و صیقلی
راه ابوحنیفه کجا راه شیعیان
یا مالکی و شافعی و راه حنبلی
ما رهرو غدیر و جدا از سقیفه ایم
ما گفته ایم پای ولای شما "بلی"
قرآن پُر است از جلوات فضائلت
کوری چشم دومی و چشم اولی
راه ورود قرب خدا هست از حرم
غیر از نجف به پیش خدا نیست مدخلی
امشب که اولیاء خدا زائر تو اند
قسمت نشد دوباره بیایم نجف ولی...
...خود را رسانده ام به صف شیعه در غدیر
بیعت کند غلام ، شب عید با ولی
باشد قبول غصه ی هجران چِشَم ولی
یک روز ساکن نجفت می شوم علی
#مهدی_علی_قاسمی