eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
8 عکس
0 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
از جهانی که پر از تیرگیِ ما و من است می‌گریزم به هوایی که پُر از زیستن است می‌گریزم به همانجا که همه می‌گویند هرکه از آینه‌ها دم بزند، خویشتن است می‌گریزم به جهانی که پُر از یکرنگی‌ست به جهانی که پُر از گریه‌کن و سینه‌زن است همه یکپارچه، یک دست سیه پوشانند برتن مردم این طایفه، یک پیرهن است به همان‌جا که نَفَس قیمت دیگر دارد اشک‌ها درّ نجف، سینه عقیق یمن است به همان‌جا که در آن باد صبا بسته دخیل به عبایی که پر از رایحه‌ی پنج تن است چه خراسان، چه مدینه، چه عراق و چه دمشق هر کجا پرچم روضه‌ست، همان‌جا وطن است دم من زندگی و بازدمم زندگی است تا که روی لب من ذكر حسین و حسن است قلب، آن است که لبریزِ محبت باشد تا ابد خانه‌ی اولاد على، قلب من است
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت که زير سايه‌ی اين خيمه کرده‌ايم اقامت شفيع گريه کنانش ائمه‌اند يکايک به اين دليل که جمع است در حسين امامت کسى که آه ندارد، چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت چه نعمتی‌ست نشستن میان مجلس روضه که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بارِ عَلَم را به شانه‌اش نکشيده‌ست بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت "کسى که در پى کار حسين نيست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی، ز شیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می‌کند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت" به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند خدا به زائر تو می‌دهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قيامت خود را سند زده‌ست به نامت
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گریه به داغ تو آفریده شدم اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافی‌ست یکی دو بار حوالی یار دیده شدم همین که اهل توأم، کار من نه... کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگرچه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم نبود آتش داغ تو، خام می‌ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
دوای درد عالم یا حسین است شفای روح آدم یا حسین است به لوح آفرینش با خط نور نوشته اسم اعظم یا حسین است اگر باشد تمام عمر یک‌دم همان یک‌دم مرا، دم یا حسین است پس از ذکر خداوند تعالی ز هر ذکری مقدّم یا حسین است نجات اهل محشر، روز محشر خموشی جهنم یا حسین است به یاد آن لب عطشان هماره صدای آب زمزم یا حسین است نوار قلب کل سینه‌زن‌ها نفس‌های محرّم یا حسین است درون سینه آهم یا ابالفضل به صورت نقش اشکم یا حسین است نسیم نینوا، پیک شهادت صدای کربلا هم یا حسین است کتاب "نخل میثم" را بخوانید تمام نخل میثم یا حسین است
مولای ما نمونه‌ی دیگر نداشته‌ست اعجاز خلقت است و برابر نداشته‌ست وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم این خانه بی دلیل ترک برنداشته‌ست دیدیم در غدیر که دنیا به جز علی آیینه‌ای برای پیمبر نداشته‌ست سوگند می‌خورم که نبی شهر علم بود شهری که جز علی درِ دیگر نداشته‌ست طوری ز چارچوب درِ قلعه کنده است انگار قلعه هیچ زمان در نداشته‌ست یا غیر لافتی صفتی در خورش نبود، یا جبرئیل واژه‌ی بهتر نداشته‌ست چون روز روشن است که در جهل گمشده‌ست هرکس که ختم نادعلی بر نداشته‌ست :: این شعر استعاره ندارد برای او تقصیر من که نیست، برابر نداشته‌ست
به زمین نبسته‌ام دل، به هوای آسمانش زده‌ام گره دلم را، به پر کبوترانش شده‌ام اسیر لطفش، شده‌ام گدای نانش همه عمر برندارم، سر خود از آستانش که فقط سپرده‌ام دل، به علی و خاندانش به ورای عرش رفته، که بسازد آشیانه لب آسمان هفتم، شده غرق در ترانه ملکی به گرد پایش، نفسی رسیده یا نِه به جز از خدا نبوده، به خدا در آن میانه نگران جبرئیلم که شکسته نردبانش چه کسی دوباره نان را به فقیر می‌رساند؟ جریان چشمه‌ها را به کویر می‌رساند؟ خبر جناب خم را به غدیر می‌رساند؟ چه کسی سلام ما را به امیر می‌رساند؟ خبر شکسته جامی که به لب رسیده جانش به جنون کشانده ساقی، دل مبتلای ما را متجیرم چه نامم بشر خدانما را بگذار تا بخوانم نغماتی آشنا را علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟ که قبیله‌ی قلم‌ها، شده قاصر از بیانش شده لطف بی دریغش، همه عمر شامل من به خدا نشسته یادش، همه شب مقابل من احدی خبر ندارد که چه کرده با دل من به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من چو اسیر توست بنما، سر سفره میهمانش غمی از خزان نباشد که بهارمان می‌آید شبی از مسیر دریا به دیارمان می‌آید دم احتضار بی شک به کنارمان می‌آید دو جهان بدون حیدر به چه کارمان می‌آید؟ نمی از فضیلتش را بشنو ز دشمنانش: خبر صحیح مسلم شده صادر از بخاری که علی‌ست اصلِ ثابت، که علی‌ست فیض جاری که علی‌ست جان احمد، که علی‌ست نور باری که علی‌ست خشم ایزد، که به تیغ ذوالفقاری زده ریشه‌ی ستم را، به دو دست پُرتَوانش نشنیده‌اند آیا که خدای حیّ سرمد شب و روز می‌فرستد صلوات بر محمد و به این دلیل روشن که علی‌ست جان احمد رسد آدمی به جایی که به جز علی نبیند بنگر که تا چه حد است مکان لامکانش دل خویش را به جز او، به کسی دگر نبستم چه عنایتی نموده، که هنوز مست مستم چه کنم که عهد خود را، نشکست و من شکستم نَبُرید و من بُریدم، نگسست و من گسستم من و لطف بی دریغش، من و فیض بی کرانش سحری به خواب دیدم که مسافر عراقم غم او دوباره خیمه زده گوشه‌ی اتاقم چه شود اگر بکاهد شبی از غم فراقم چه شود اگر که امشب دل غرق اشتیاقم برسد به کاروانی که علی‌ست ساربانش به طواف دوست رفتم، چه حریم آشنایی چه فضای روح بخشی، چه نسیم دلربایی نکند به من بگوید، پس از این همه جدایی که تو در برون چه کردی، که درون خانه آیی؟ به درون خانه‌ای که مَلَک است پاسبانش به حریم او ملائک، همه گرم خوشه‌چینی همه‌ی پیمبران در، حرمش به شب‌نشینی پر عطر آسمان‌ها، شده زائری زمینی دل الغدیری من، شده عاشق امینی که به جز "علی" نبوده، همه عمر بر زبانش نه به من که مست اویم، مِیِ بی حساب داده به تمام عاشقانش، قدحی شراب داده نه از این مِیِ مجازی، که از آفتاب داده ز کدام باده ساقی، به من خراب داده؟ که هنوز هیچ مستی ننموده امتحانش همه شب در این امیدم، درِ دوست باز باشد که به شب خیال رویش، خوش و دلنواز باشد غزل از علی سرودن، چه کم از نماز باشد؟ شب شاعران بیدل، چه شبی دراز باشد شب بی ستاره‌ای که، فقط اوست در میانش به طواف کعبه هرکس، که به دیده‌ی تَر آید همه هست آرزویش، که علی ز در درآید نظری اگر نماید، شب بی کسی سر آید خود کعبه نیز باید، به طواف حیدر آید به فدای آن امیری که خداست مدح خوانش
فراتر است از ادراک ما، حقیقت ذاتش کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل که خطّ کوفی او بوده زینت کلماتش کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش کسی که حجتِ بحثِ ولایت است زکاتش کسی که شیفتۀ نامه‌های اوست بلاغت کسی که چشمۀ جوشانِ حکمت است دواتش علی‌ست او، که زمین مفتخر شده‌ به حضورش علی‌ست او، که زمان معتبر شده به حیاتش علی‌ست معنی حیّ علی الصلاة من و تو علی کسی‌ست که میزان سنجش‌ست صلاتش هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش علی معادل عدل‌ست، آن عدالت دلخواه بگو به دهر که تنها علی‌ست راه نجاتش
نظر به بندگان اگر، ز مرحمت خدا کند قسم به ذات کبریا، ز یمن مرتضی کند خدا چو هست رهنمون، مگو دگر چرا و چون که او کند هر آنچه را که حکمت اقتضا کند ز قدرت یَدُ اللَّهی، کسی ندارد آگهی وسیله‌اش بُود علی، خدا هر آن چه را کند به جنگ بدر و نهروان، علی‌ست یِکّه قهرمان نگر که دست حق عیان، قتال اشقیا کند به روی دوش مصطفی، نهد چو پای مرتضی نگر به بت شکستنش، که در جهان صدا کند به رزم خندق و اُحُد، به قتل عَمْرو عَبْدُوُد خدا به دستِ دست خود، لوای حق بپا کند چو افضل از عبادتِ خلایق است، ضربتش علی تواند این عمل، شفیع ما‌سِوی کند به پیشگاه کردگار، ز بس که دارد اعتبار دُیون جمله بندگان، تواند او ادا کند نماز، بی ولای او، عبادتی‌ست بی‌وضو به منکر علی بگو، نماز خود قضا کند هر آن‌که نیست مایلش، جفا نموده با دلش بگو دل مریض خود، به عشق او شفا کند علی‌ست آن که تا سحر، سرشک ریزد از بصر پی سعادت بشر، ز سوز دل دعا کند علی انیس عاشقان، علی پناه بی‌کسان علی امیر‌مؤمنان، که مدح او خدا کند پس از شهادت نبی، که را سِزَد به جز علی؟! که تا به حشر آدمی، به کارش اقتدا کند قسیم نار و جنتّش، ترازوی محبّتش که مؤمنان خویش را، ز کافران جدا کند گهی به مسند قضا، گهی به صحنۀ غزا گهی به جای مصطفی، که جان خود فدا کند علی‌ست فرد و بی‌نظیر، علی مجیر و دستگیر که نام دل‌گشای او، گره ز کار وا کند زکار قهرمانی‌اش، پُر است زندگانی‌اش نگین پادشاهی‌اش، به سائلی عطا کند امیر کشور عرب، ثنا کنان، دعا به لب بَرَد طعام نیمه‌شب، عطا به بی‌نوا کند ز کوی شاه اولیا، که مهر اوست کیمیا کجا روی، بیا بیا، که دردها دوا کند کنیم چون‌که های‌ و‌ هو، به پیشگاه لطف هو خدا نظر کند به او، علی نظر به ما کند دل علی گداخته، که با زمانه ساخته امام ناشناخته، ز خلق شِکوه‌ها کند ز قبر بنت مصطفی، کجا رود علی، کجا که نیست یار آشنا، دلش ز غم، رها کند سرشک بر دو عین او، ز اشکِ زینبین او که گریه بر حسین او، به یاد کربلا کند علی غریب و خون‌جگر، ز هجر یار نوحه‌گر کنار آن جدار و در، اقامۀ عزا کند (حسان) بگیر دامنش، قسم به حقّ محسنش گره‌گشای انبیا، حوائجت روا کند مرحوم
برسانید به آقا که دلم تنگ شده دلم از دوری تو سنگ تر از سنگ شده من فقط مال توام پس برسانم به خودت من که دنبال توام پس برسانم به خودت حال من لحظه به لحظه همه درد است و غم است سوختن مرهم دلتنگی ِ داغ حرم است آه در آه نفس می کشم و می سوزم آه در کنج قفس می کشم و می سوزم دلِ بیچاره مگر جز تو کسی هم دارد با همه داشته ها بی تو همش کم دارد من حسینی نشدم تا که رفاهم بدهند زخم خوردم که مگر پیش تو راهم بدهند روضه در روضه فقط اشک پناهم داده من اگر آمده ام فاطمه راهم داده ای فدای تنِ در دشت رهایت ای عشق بهتر از اشک نداریم برایت ای عشق منبر نیزه ی تو قبله نمایم شده است روضه ی تشنگی ات راه گشایم شده است کوفه از تشنگی ات خنده کنان بر می گشت لبت از خون گلوی پسرت تر می گشت بسترم پر شده از یاد تو ای کشته ی اشک زنده ی اشکم و امداد تو ای کشته ی اشک
تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگاندی خونی تو کشته‌ی اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ‌رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه‌بان الهی به قله‌ی عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانه‌ی پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت ز تیغ ستم سوره‌سوره گردیده به نیزه سوره‌ی نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه‌کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی @raziolhossein تو روی دست پیمبر تمام قرآنی تو دست لطف خدا را قدیم الاحسانی تو زندگاندی خونی تو کشته‌ی اشکی تو در کنار دو دریا ذبیح العطشانی تویی چراغ هدایت تویی تو فلک نجات تو منجی بشریت به موج طوفانی تو خون جاری قرآن به رگ‌رگ توحید تو روح پاک الهی به جسم ایمانی تو سایه‌بان الهی به قله‌ی عرشی چه روی داده که در آفتاب عریانی تو زیب شانه‌ی پیغمبر خدا بودی چه روی داده که زیر سم ستورانی تنت ز تیغ ستم سوره‌سوره گردیده به نیزه سوره‌ی نوری به خاک فرقانی یکی نگفت تو تنها عزیز زهرایی یکی نگفت تو اسلام تو مسلمانی ز بس کریم و عزیز و بزرگوار استی برای گریه‌کنت زیر تیغ گریانی هنوز وصف تو خرماست نخل میثم را هنوز بر سرنی آفتاب تابانی
محبوب خدا چشمه‌ی جاری حیات خورشید رسل که بر روانش صلوات، فرمود به امّت که حسین بن علی مصباح هدایت است و کشتیّ نجات (محمّدرضا کوزه‌گر کالجی)
وقتش شده  ای رفیق همت بکنیم از مرتبت ولی روایت بکنیم با نشر فضائل گهربار علی تا روز مباهله عبادت بکنیم
باید اول خدا علی گوید بعد از آن مصطفی علی گوید با دمش همصدا شود هستی تا که خیر النسا علی گوید جبرئیل از خدا به رسم ادب اذن گیرد که یا علی گوید همه ی انبیا علی گفتند نفس اولیا علی گوید کعبه و مستجار و حِجر و حَجَر مروه ، زمزم ، صفا علی گوید شرح و تفسیر کل قرآن است نه فقط هل اتی علی گوید تا گره باز گردد از کارش هر که شد مبتلا علی گوید شیعه از کودکی می آموزد ابتدا انتها علی گوید جز خدا و پیمبر و زهرا کیست کز مرتضی علی گوید ؟ پایدار است میثم تمار پای دار بلا علی گوید (لک لبیک) از خدا شنود هر کسی هر کجا علی گوید قبل (خیر العمل) موذن عرش ذکر ( حَیّ عَلی ) علی گوید  کاش می شد "کمیل" لحظه ی مرگ با صدای رسا علی گوید
می رسد بر مشام بوی غدیر مرغ دل پر زند بسوی غدیر دل بود شاد ومست می گردد چون خورد جرعه از سبوی غدیر عرشیان هم به عرش حق بودند سالیانی در آرزوی غدیر هجدهم از مه خدایی حج گشت هنگام گفتگوی غدیر حج پایانی پیمبر بود کاروان رفت سمت وسوی غدیر جمع گشتند پیروان رسول(ص) همگی در میان کوی غدیر امر حق را بیان نمود رسول کردفریاد به چارسوی غدیر که علی(ع)بعد من بود مولا شد علی وار رنگ وبوی غدیر زآنزمان افتخار شیعه بود سند محکم نکوی غدیر دوستدار علی گرفته بسی آبرویی زآبروی غدیر کل اعیاد مسلمین یکسو یکطرف عید تازه روی غدیر تا ابد شرمسار حق باشد دشمن مرتضی،عدوی غدیر هرچه خواهی بخواه در این روز می دهد حق به آبروی غدیر شاعر : اسماعیل تقوایی عید غدیرخم مدح
دل همه عشاق لبریز شادی شد ولادت آقا امام هادی شد عرش خدا در شادی و شور مدینه امشب غرق سُرور نیمه ی ذالحجه گشته وُ از مقدمش عالم پرِ نور حضرت هادی خوش آمدی (۴) ای نوه ی سلطان شد موسم شادی خوش آمدی آقا یا حضرت هادی. ای جلوه ی رحمان و رحیم تویی تو مظهر ربِ کریم در شب میلاد تو آقا ما به نگاهت دل بسته ایم حضرت هادی خوش آمدی به یُمن این میلاد غرق شعف دلهاست عیدیِ ما امشب از حضرت زهراست در حرم با صفای تو کاشکی بشیم جانفدای تو کبوتر دلِ عاشق ما پر زده تا سامرای تو حضرت هادی خوش آمدی @mortaza110shahmandi. ایتا
بده مژده به یاران که غدیر است چه عیدی آمده که بی نظیر است دلا شادی بکن در کوی جانان که بر عالم دگر حیدر امیر است 💐💐💐💐💐💐💐 خدا را شکر مولایم علی شد به دنیا عشق والایم علی شد امیدم این بُود تا آخر عمر شفیع روز عقبایم علی شد 💐💐💐💐💐💐💐 عاشق روی تو هستم عشق تو باشد هدف سُرمه ی چشمان من مولا شده خاک نجف با نگاهت گشته ام شوریده و شیدای تو شکر حق من حیدریَم دل شده غرق شعف 💐💐💐💐💐💐💐 @mortaza110shahmandi. ایتا
غدیر آمد دلم دریای نور است زمین و آسمان غرق سُرور است صد و ده مرتبه تو (یا علی) گو که ذکر ( یا علی) راه عبور است بیا تا مدح مولا را بگوئیم که وصف مرتضی شور و شعور است به پیش حیدر کرار و صـَفدر برایش عَبدُوَدها مثل مور است ولای او قبولیِ عبادات ولایت را ندارد آن که کور ‌ است علی تفسیر و تبیین رسالت علی قرآن و انجیل و زبور است خدا را شکر گدای حیدر هستیم دل هر بچه شیعه پُر غرور است خدا را شکر که ما مست غدیریم و این مستی تماماً ناب و نور است خدا را شکر که نامش بر لب ماست بدان ذکر علی رمزِ ظهور است تمام حرف یزدان این چنین است فقط حیدر امیرالمومنین است @mortaza110shahmandi
مژده مژده آمده ای عاشقان عید غدیر بعد پیغمبر علی حالا شده شاه و امیر دین احمد با ولای مرتضی کامل شده مقصدو مقصود حق با امرحق حاصل شده ذکر مولا علی چه خوب و دل پذیره همه شادی کنید علی دیگه امیره علی مولا علی یا علی مولا علی (۴) برده بالا در غدیر دست علی را مصطفی بهتر از این لحظه ای نیست در تمام عمر ما دیده ها بردست حیدر، جان و دل سرمست اوست با ولایت زنده ایم چون هستِ ما از هستِ اوست گلِ خنده نشست رو لب هر فرشته مژده آی عاشقا جاتون توی بهشته علی مولا علی. یا علی مولا علی قلب ما از عشق او شد غرق دریای شَعَف چون شده فرمانروای عالَمِین شاه نجف در غدیر خُم زده پَر دل به سوی مرتضی وعده ی ما قبله ی دل زیرِ ایوان طلا ای امام مُبین یا علی حیدر مدد تویی مُهرِ جَبین یا علی حیدر مدد علی مولا علی یا علی مولا علی @mortaza110shahmandi. ایتا
عید غدیر اومد دل همه شاده با عشق مولامون هر دلی آباده بود و نبودم علی علی اصل وجودم علی علی مست تولای او شدم ذکر سجودم علی علی یا علی مولا علی علی (۴) به گوش دل آید نغمه ی زیبایی شد جلوه گر امشب ماه دل آرایی ماه دل آرا روی علی است عرش خداوند کوی علی است مژده که دل در عید غدیر سوی خدا و سوی علی است یا علی مولا علی علی دست علی بالاست تو دستای خاتم مَن کُنتُ مولا باز پیچیده تو عالم جشن ولایتِ علی شده با نور او دل جَلی شده شکر خدا از غدیر خُم بر همه عالم ولی شده یا علی مولا علی علی اسیر مولائیم فقیر مولائیم همه مسلمانِ غدیر مولائیم ماه شب ما علی علی است تاب و تب ما علی علی است عید ولایت رسیده وُ ذکر لب ما علی علی است یا علی مولا علی علی @mortaza110shahmandi. ایتا
ذکر تو شده ورد لبم ، تو هستی همه تاب و تبم دیدن صحن وسرای تو ، شد فکر هر روز و هر شبم نگاهی کن به چشم ترم ، دل تنگ حرم و سفرم آقاجون دیگه بسّه دوری ، باز منو یک نجف بِبَرم تویی باغ و بهار من ، تویی ایل و تبار من ، تویی دار و ندار من ، یا علی مولا علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲] امام اِنس و جانی مولا ، نوای عاشقانی مولا رفیق مهربان مایی ، عشق صاحب زمانی مولا دلهاشد با ولایت روشن ، دنیا با نور تو شد گلشن طبق فَمَن یَمُت یَرَنی ، یا حیدر آرزومه مُردن ساقیِ کوثری علی ، فاتح خیبری علی ، رحمت داوری علی ، یا علی مولا علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲] وصیِّ رسول اللهی تو ، بهترین وَلی اللهی تو تفسیر فَوق اَیدیهِم رُو ، تو هستی چون یَداللهی تو دلهای همه سرگردونه ، لبها از عشق تو خندونه مَنکُنتُ مَولاگفت پیغمبربَه بَه چه خطبه ای میخونه شَهِ بالانشین علی ، سیدالعارفین علی ، امیرالمومنین علی ، یا علی مولا علی مولا علی علی (۳) یا علی مولا [۲] @mortaza110shahmandi
. السلام علیک یا اباالحسن یا علی بن محمد ایها الهادی النقی یابن رسول الله تو هفت آسمان را هدایت کنی به اهل دو عالم کرامت کنی مرا می بری تا کجا ؟ تا خدا دمی گر به قلبم عنایت کنی به معراج احمد قسم هادیا به سوی خدایم هدایت کنی فقط نه به اهل زمین و زمان تو بر قدسیان هم امامت کنی اگر گوشه چشمی به سویم کنی مرا راهی بی نهایت کنی دلم را به قرآن نما آشنا که جان را پر از جام رحمت کنی خدایی کند هر که شد سائلت که او را قرین سعادت کنی بدان تا قیامت بر او دشمنم اگر با کسی تو عداوت کنی خوشا گر نگاه کریمانه ای بر این بنده ی غرق غفلت کنی خوشا با نگاهی ز لطف و کرم مرا غرق عشق ولایت کنی بیا گوشه چشمی ز احسان نما دلم را اسیر ارادت کنی تو را دوست دارم گل فاطمه خوشا بر مُحِبت محَبت کنی جمعه اول تیر ۱۴۰۳ شب ۱۵ ذی الحجه ۱۴۴۵
. یارب دل مارا تو پراز شوروشعف کن مارا به تولای علی اهل شرف کن ای صاحب حل وحرم ومروه ومسعا این سینه ی مارا حرم شاه نجف کن
خبری آمداز خدای جلیل هان همه گوش ای اهالیه ایل خبری که از آن خبر دادند در صحف در زبور در انجیل خبری آنقدر حیاتی که پابرهنه دویده جبراییل رفتگان هر جه زود باز آیند ماندگان هم رسند با تعجیل این خبر را نسیم هم چون باد برساند به گوشهای اصیل بعداز این ناقص است دین اله بی ولای علی ولی الله مشکن این حس بی تکلم را مزنی برهم این تجسم را که غدیراست و در خیال خودم دیده ام داده ایی به من خم را چقدر گویمت سلام و علیک چقدر نشنوم علیکم را مثل مرداب خشکم ای باران تو به روحم بده تلاطم را نظری کن بر این دل خاموش بزن آتش شکسته هیزم را از چه جز نان جو نخوردی تو پدرت خورده بود گندم را مثل توحید چون خداوندی که نداری شبیه و مانندی ای الفبای شیعه ها مولا مشق عین و لام و میم یا مولا قلم عشق روی لوح وجود مینویسد فقط تو را مولا تو چه کردی که خلق مبهوط است که تویی بنده یا خدا مولا هر چه خواهی بریز چون نیکوست برسد هر چه از شما مولا ای که خون تو در رگ شیعه محشری میکند به پا مولا شاعر : مهدی میری عید غدیرخم مدح
من زمین گیرم ، گرفتارم.. دعایم کن حسین از خودم والله بیزارم ..دعایم کن حسین ناظر من بودی و من ملتفت بودم ولی.. باز هم آلوده رفتارم ..دعایم کن حسین روبه موتم چون که باشد دردهایم لا علاج سال های سال بیمارم..دعایم کن حسین می کنم توبه ولی دنبال عصیان می دوم!!! به خدا خسته ز تکرارم ...دعایم کن حسین نیستم پیش تو و پشتم به جایی گرم نیست در بیابان بوته ای خارم....دعایم کن حسین هرچه من بد می کنم تو مهربانی می کنی من به تو خیلی بدهکارم....دعایم کن حسین از تو دورم که رفیق خلوتم شیطان شده زخم خورده از همین یارم ..دعایم کن حسین تو نگاهم می کنی و من خجالت می کشم نوکرم..افسوس سربارم!! دعایم کن حسین صبر کن حرفی است که مانده درون سینه ام هر چه باشم دوستت دارم..دعایم کن حسین خورده بر کارم گره با دست تو وا می شود حاجت کرب وبلا دارم..دعایم کن حسین محمد سعید طالبی امام حسین (ع) مناجات
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹إنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة🔹 یاد تو آیینه و نام تو نور ذکر تو خیر است و کلام تو نور آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام شعر بخوان ای نفس آسمان! «إِنَّ مِنَ الشِّعرِ لَحِكمَة»، بخوان شعر بخوان معجزه نازل شود آتش جان متوکل شود لرزه بیفتد به دلش، پیکرش مستی دنیا بپرد از سرش شعر کم و محکم تو خواندنی‌ست شعر تو در ذهن زمان ماندنی‌ست ماه تمامی و کلام تو نور ذکر تو خیر است و سلام تو نور باز از آداب زیارت بگو باز هم از شأن امامت بگو سورۀ لبخند خدا جامعه‌ست جامع اوصاف شما جامعه‌ست باز دلم نور خدایی گرفت شور «وَ کُنتُم شُفَعائی» گرفت آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام وقت زیارت شد و یوم الغدیر وصف غدیریه و ذکر امیر سیر کن آیات و روایات را وصف کن آن پاک‌ترین ذات را از جلواتی ازلی گفته‌ای از صد و ده وصف علی گفته‌ای در شب ظلمت‌زدگان ماه اوست «أَوَّلُ مَن آمَنَ بِالله» اوست هر چه بر اوضاع جهان بگذرد در دو جهان هر چه زمان بگذرد آنچه تغیر نپذیرد علی‌ست وآن‌که نمرده‌ست و نمیرد علی‌ست آینه در آینه مات توام محو مرور کلمات توام کاش به آیین تو شاعر شوم با نظر لطف تو زائر شوم باز دلم تشنۀ ایوان اوست باز هوای حرمش آرزوست
در باغ دعا اگر بهار است از اوست هر شاخه اگر شکوفه‌بار است از اوست برخیز و بخوان زیارت جامعه را این فصل اگر که پایدار است، از اوست
تا ابد هستم ثنا گوی غدیر مست مست از جام دلجوی غدیر مژده با اصل و نسب های جهان بر مشامم می رسد بوی غدیر
مشغول تو بودن خودش گیراترین پند است تلخ است کامم، مدح تو شیرین تر از قند است انگشترت قسمت نشد ما خاک پا بردیم .. خاکی که پایت را ببوسد آبرومند است دستی که انگشتر به او دادی که جای خود دستی که قطعش کرده ای هم از تو خرسند است خوبان ندارند آنچه را در چنته داری تو آنچه نداری و  همه دارند، مانند  است آن که تحیر را به چشمش دیده اعجاز است آن که کمر بسته به اثبات تو سوگند است درک من  از الیوم اکملت لکم ... این است در زیر دینت تا ابد  دین خداوند است
خُوشا سَری کِه شَود خاکِ پای حَضرَتِ هادِی خُوشا دِلی کِه پَرَد دَر هَوای حَضرَتِ هادِی به چِشمِ بَستِه خُدا را به رُوی باز بِبینَد به دِیدِه هَر کِه نَهَد خاکِ پای حَضرَتِ هادِی زِ قَبر و بَرزَخ و فَردای مَحشَرَش نَبُود غَم کَسی که زادِ رَهَش شُد وِلای حَضرَتِ هادِی به سِیم و زَر نَکُند اِعتنا کَسی کِه به عالَم طَلب کُند نظرِ کیمِیای حَضرَتِ هادِی به سَعی بَندِه نَیایَد به دستِ، قُربِ خُداوَند مَگر کِه دَرک کُند دِل، صَفای حَضرَتِ هادِی کَسی که جانِ جَهان بُود، داد جان به غَرِیبی هِزار جانِ مُقدّس فَدای حَضرَتِ هادِی نَدانَم اِین کِه به دُوران چِه ها رَسید به جانَش زِ کینهء مُتوَکّل، دَغای حَضرَتِ هادِی به یادِ بَزمِ شَرابِ یَزیدِ سُفلَه فِتادَم کِه بِزمِ خَمر شُد از کِینِه، حَضرَتِ هادِی به یادِ چُوب و لَبانِ حُسین گِریَم و گُویَم نبُود چُوبِ جَفا از بَرای حَضرَتِ هادِی چِه خِیر بِهتَر از اِین رستگار را کِه زِ تُوفِیق رِسید بر دَرِ سُلطان، گِدای حَضرَتِ هادِی
شهر آینه دار می شود با یک گل پروانه تبار می شود با یک گل گفتند نمی شود، ولی می بینند یک روز بهار می شود با یک گل