eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کز مقام بر همه عالم سر آمدی ذوالجود و الجود همنام احمدی در متقّین تقی و برمؤمنین امیر در صورت و سیما همچون محمّدی دفتر فضل تو راکی توان زد ورق وی که متجلی صفات ذات اجودی تو نور خداوند جهانی که در زمین روشنگر علم و فیض سرمدی درمیان ائمه هم جوان و هم جواد زیرا تو جواد آل محمّدی وصف تو را پیش اجانب نمی برم وی که تو جزء اسرار سرّ ایزدی نام نیکت محمّد و کنیه ات ابوجعفر هم جواد وزکی و رضی هم تقی زآل محمدی تو نهمین امام هما می کز این جهت اتمام حجت خلق بر هر نیک و هر بدی وصف جمال جمیل تو عدنان نمی توان زد رقم زیرا که تو آینه تمام نمای ذات سرمدی شاعر:عندنانی امام جواد (ع) میلاد
آن شب مدینه تشنه ی آب بقا بود چشم انتظار ساغر قالوا بلی بود آن شب شقایق قصد کوی یار می کرد از خواب غفلت لاله را بیدار می کرد آن شب سحر شعر گل مهتاب می خواند از جلوه ی خورشید عالمتاب می خواند آن شب فضا آکنده از شور و طرب بود بین ملائک صحبت از ماه رجب بود آن شب عروس فاطمه از دل دعا کرد درمان دردش را تمنا از خدا کرد آن شب رضا در خط تسلیم و رضا بود در خط تسلیم خدا، لطف خدا بود آن شب منادی دادِ عدل و داد می زد بین زمین و آسمان فریاد می زد کای اهل عالم مقصد و مقصود آمد در کان هستی هر چه بود از جود آمد آئینه ی ایزد نما آمد به دنیا یعنی جواد بن الرضا آمد به دنیا از بهر دیدارش ز جنت آدم آمد نوح نبی از بهر خیر مقدم آمد آمد خلیل بت شکن از کعبه سویش تا شهد جان نوشد ز جام آبرویش شاعر: ژولیده‌ي نیشابوری امام جواد (ع) میلاد
چشای عالم ندیده دیگه آقایی رو عین علی شکوه دنیا نمی شه حتی غبار نعلین علی آقایی که خود خدا خاطر خواشه آقایی که بهشت اسیر چشماشه آقای که اومده تا توی عالم تا همیشه علی ولی الله باشه دیگه حرفی نمی مونه وقتی ذکر مولا عبادته فقط آقا می خوام بگم دلم هوائی زیارته بیرق تو به کف علی، داره دل من یک هدف علی عشقمه طواف نجف علی ، یا حیدر اشتیاقم نداره حد ، می گه دل تنگم الی الابد یا علی مدد یا علی مدد ، یا حیدر ** قیامت کرده شکوه رزمت اسداللهی یا علی تو همه عالم کی نمی دونه که یداللهی یا علی توی میدون دوباره توفانی بر پاست شیوه ی رزم تو همیشه بی همتاست نمی شه هیچکسی حریفت یا حیدر ذکر روی پیشونی بندت یا زهراست پیش تو هر کی سد باشه دشمنت اگه بی عدد باشه ذوالفقار تو کافیه گرچه عمرو بن عبدود باشه واجب و مستحب علی، عزت و وقار و ادب علی تنها پهلوون عرب علی ، یا حیدر تویی حبل المتین علی، ولای تو حصن حصین علی آقام امیرالمؤمنین علی ، یا حیدر شاعر : یوسف رحیمی امیرالمومنین (ع) سرود
من گدای توام امام جواد خاک پای توام امام جواد عاشقم التیام درد منی مبتلای توام امام جواد تو برای دل شکسته من من برای توام امام جواد از چو من ذره پروری کردی که فدای توام امام جواد من اگر نوکرم به دربارت با دعای توام امام جواد من غریبم ولی خوشم آقا آشنای توام امام جواد من مسلمان اگر شدم والله باصدای توام امام جواد پر گشودم به سمت آغوشت در هوای توام امام جواد روی چشمم قدم بزن از لطف خاک پای توام امام جواد ای بهشتِ همیشه ام حرمت دست من پر شده ست از کرمت محمد حبیب زاده امام جواد (ع) مدح
بر سر مأذنه گل داده اقاقیِ سپید باز هم نغمۂ «أین الرّجبیون» پیچید ماه دلدادگی و ماه وصالِ ما شد باز هم لطف و کرم شامل حالِ ما شد از همه ثانیه هایش برکت می بارد چه شب و روزِ پُر از خیر کثیری دارد کاش با دست علی ع آب حیاتی برسد فاطمه س لطف کند برگ براتی برسد تا پس از کرب و بلا راهی مشهد بشویم در شبِ عید به پابوسی آقا برویم آن امامی که رئوف است و پسردار شده حُسن بی حد شده، آیینۂ سرشار شده هشتمین نور شده صاحب دردانه بیا محض تبریک به زهرا س و به شکرانه بیا نور چشمان رضا ع در دل ما جا دارد پسر حضرت نجمه س چه تماشا دارد گذر دل به درِ خانۂ او افتاده کاظمینی شده هر کس که سلامی داده پر کشیده ست دلم از حرمش تا حرمی چون رسیده ست گلِ محترم و با کرمی دور شش گوشه پُر از بالِ ملائک شده است واژه هایم به ضریحش متبرّک شده است داده بر اهل ولا دستِ خدا هدیۂ ناب نوۂ حضرت زهرا س ؛ پسر نازِ رباب س دستِ خورشید چه خیرالعملی آورده باز هم حضرت ارباب علی ع آورده شیرخواره ست ولی رزم عیانی دارد وقت ایثار عجب تاب و توانی دارد پا به پایِ علی اکبر ع شده سرمستِ پدر اوج شش ماهگی اش شد سپر دست پدر چقدر روحیۂ رزم شناسی دارد کنج گهوارۂ خود اشکِ حماسی دارد دل به میدان زد و شور علوی در سر داشت حرمله آمد و یک تیرِ سه شعبه برداشت تیر در چلّه چه حیران شده و غمگین شد گوش تا گوشِ علی اصغرِمان خونین شد کمرش خم شده و محوِ پسر گشته حسین ع سمت خیمه دو قدم رفته و برگشته حسین ع مرضیه عاطفی امام جواد (ع) میلاد
هستم همه شب یاد تو ای شه زاده محتاج به امداد تو ای شه زاده ای کاش که امر فرج امضا بشود از برکت میلاد تو ای شه زاده سید مجتبی شجاع
روشن شب تار می شود از امشب غم پا به فرار می شود می شود از امشب فصل دل عشاق علی اصغر شش ماه بهار می شود از امشب سید مجتبی شجاع
بوی عطر یاس امشب از دُرِ ناب باید گفت از زلالیِ آب باید گفت آسمان روشن است این شب ها از حضورِ شهاب باید گفت همه جا عطر یاس پیچیده باز هم از گلاب باید گفت هم صدا با مقربین خدا تهنیت به رباب باید گفت شب میلادِ حجت الله است غزلی در حجاب باید گفت امشب از یمن این ولادت هم به دعا مستجاب باید گفت گاهوارِ علی است دستِ پدر پس نگین در رکاب باید گفت گرچه او کودک است، در شَانش مثل عالی جناب باید گفت بس بزرگ است در مقاماتش گاه از بوتراب باید گفت نام او هر کجا که می آید از حساب و کتاب باید گفت رضا باقریان
سوّمین بار، در این خانه علی را دیدند کیست این طفل که این قدر تماشا دارد با همین کوچکی اش هیبت مولا دارد چه قدر رفته به حیدر بر و رویش، جانم چشم هایش شده مانند عمویش، جانم المثنّای خدای دو جهان است این طفل شاکلید همه درهای جنان است این طفل او که آمد چه قَدَر شهر مصفّاتر شد عرش کاشانه ارباب مُعلّی ترشد چشم ها باز جمال ازلی را دیدند سوّمین بار، در این خانه علی را دیدند چون که آئینه سلطان ولایت باشد دیدن چهره او نیز عبادت باشد ای خوش آن طایفه که از غم او دل نکنند قل هو الله بخوانید که چشمش نزنند مرغ عشقی ست که بر شانه ثارالله است سرِّ مَستور نهانخانه ثارالله است ناز این دلبر دُردانه کشیدن دارد طعم شیرینیِ لبهاش، چشیدن دارد خیره مانده به سراپای علی چشم رباب شده روشن به تماشای علی چشم رباب آنچه بیش از همه در دیده سقّا زیباست ذوق و شوقیست که از حال سکینه پیداست خواهرش گفت: عجب پیچش مویی دارد مادرش گفت: عجب زیرِ گلویی دارد علی اکبر زده گلبوسه بر او با احساس آب و آئینه به دست آمده از راه، عبّاس سایه لطفش اگر بر سر عالم با قی ست آفتابی ست که در سایه دست ساقی ست آب در کاسه دستان عمویش خورده است نفس گرم رقیّه به گلویش خورده است بنویسید رباب است و غمی همواره همه زندگی اوست همین مه پاره بنویسید رُباب از جگرش گفت حسین بااذانی که به گوش پسرش گفت حسین وسط ذکر اذان بود که طفلش خندید أشهدُ انّ علیّاً ولی الله شنید گر علی اصغر او شاه جهان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد محمد قاسمی
تولد علی اصغر امشب شب رؤیائی این عالمین کوچک ترین حیدر به دستان حسین است چشم انتظاری بنی هاشم به سر شد طوبای باغ فاطمیون پر ثمر شد نوری مضاف جمع خورشید و قمر شد آقا برای چندمین دفعه پدر شد اجماع کلی بنی هاشم همین است این طفل تمثال امیرالمؤمنین است یک تکه الماس است بر دستان بابا مانند یک رود است در آغوش دریا آئینه می گردد به روی دست سقا صف بسته قومی محضرش بهر تماشا اکبر نگاهش کرد او خندید، جان گفت ارباب در گوشش مسیحایی اذان گفت وقتش رسید آقا که نام او بگوید با سرّ اعظم نام این مه رو بگوید این نکته باریکتر از مو بگوید مستی کند با نام او یا هو بگوید کوری چشم دشمنان حق منجلی شد فرزند بچه شیر حق نامش علی شد این طفل کوچک پیر یک دنیای عشق است سرتا به پا آئینه و سیمای عشق است آقا و آقا زاده آقای عشق است مهری به طومار و به عاشورای عشق است هدیه به زهرا شیره جان رباب است از نسل آب و تشنه لبهاش آب است بند قماطش را زبالا آفریدند مشگل گشای هر دو دنیا آفریدند محسن برای نسل زهرا آفریدند هم رتبه و هم شأن سقا آفریدند شش ماهه صد ساله کند طی مدارج آری علی اصغر بود باب الحوائج گهواره اش یک قبله سیّار باشد کعبه به دورش حاجی هشیار باشد سرباز راه حیدر کرار باشد پس تیر معمولی برایش خار باشد از بس ابهت داشت لشگر از توان رفت بهر شکار او سه شعبه در کمان رفت با دست و پای بسته میدان را بهم ریخت یک قوم سرگردان وحیران را بهم ریخت نظم و فنون رزم و گردان را بهم ریخت معنای خیر و لطف باران رابهم ریخت مشگل گشا شد حرمله مشگل گشا زد نامرد مرد کوچکی را بی هوا زد داغش به قاب سینه غم تصویر کرده انگشت حیرت بر لب تکبیر کرده طوری زدش گویا که صد تقصیر کرده انگار نیزه در گلویش گیر کرده آن سو به صورت مادری بیچاره می زد این سو زحلقش خون چه بد فوّاره می زد طفلک میان نعره ها لرزید و پر زد بر اشک بابا لحظه ای خندید و پر زد برگ گل حلقوم او پاشید و پر زد با تیر بر کتف پدر چسبید و پر زد تیر از گلویش در نیامد غم به پا شد در آن کشاکش ها سر از پیکر جدا شد مجتبی صمدی شهاب
خورشید زندگی رباب پس رباب امروز با خود آفتاب آورده است ماه را در روز روشن بی نقاب آورده است هر کسی دارد گره اینجا دخیلی بسته است حضرت باب الحوائج را رباب آورده است عقل مست و هوش مست و ساقی میخانه مست من نمی دانم مگر با خود شراب آورده است نام علی هیبت علی قدرت علی شوکت علی این عروس مرتضی یک بوتراب آورده است یوسفی دیگر رسید از راه و همراه خودش آسمان در آسمان تعبیر خواب آورده است از حسین و منی احمد چنین فهمیده ام او شده پیغمبر و با خود کتاب آورده است غنچه ای کوچک ولی پر شد فلک از عطر او در زمستان با خودش بوی گلاب آورده است با علی اصغر پس از این من نجف دارم دو تا روی شش گوشه ضریح، انگور ناب آورده است محسن صرامی
اسد الله رباب نامِ نامیِ شما روی لبم گل کرده هر کسی هر چه شده بر تو توسّل کرده پدر از لعلِ علی شَهد تناوُل کرده اسم تو آمده و دشمن دین حوُلْ کرده اسم مولا که بیاید تنِشان می لرزد تنِشان نَه به خدا کلِّ جهان می لرزد پسر کوچک اربابی و اربابِ مَنی منبر و روضه و سجّاده و محراب منی ذکر بیداری و رویایِ خوش خواب منی وَ به قول خودِ خورشید تو مهتاب منی تو علی ابن حسین ابن ولیُّ اللهی اسداللهِ ربابی یلِ ثاراللهی مادرت روح وفا و پدرت کوه صفا همه دور وُ بَری های تو اصحاب خدا عمّه با دیدن تو خوانده وَ لا حَوْلَ وَ لا وَ به آغوش کشیدهَ ستْ اباالفضل تو را بهترین علّت لبخند گل لیلایی تو علمدار ولایی نوه زهرایی ظاهراً کودکی و مردتر از هر مردی مَرهمِ غصّه و غم ها و دوای دردی با تو هرگز نشود سهم دلم دلسردی تو در آغوش پدر بودی و طوفان کردی لشکری ریخت به هم هِقْ هِق تو تکبیر است شیرخواره نَه تو شیری و اسیرت تیر است تیر در چنته حلقوم تو شد زندانی تو که لبخند زدی شد حرمی بارانی غیرت اللهی و دلواپسِ عمّه جانی روی نِیْ ندبه به سبک پدرت می خوانی مادرت درس وفاداری و ایثار دهد روضه اَت عطر و بوی جمعه دیدار دهد حسین ایمانی