#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#حضرت_رباب_س_مصائب
چنان که میبرد عطش، ز طفل تشنه تاب را
ندیدن ضریح تو ز من گرفته خواب را
نمیرسد شمیم تو به دشمنت وگرنه او
به کعبه پیش عطر تو، نمیزند گلاب را
دو پادشاه و یک زمین؟ به این نگاه حق بده
که در کنار گنبدت نبیند آفتاب را
غنیمتی است بودنت برای سرزمینمان
نگین به ارزش خودش بها دهد رکاب را
بهشت در ورودی حریم تو نشسته است
بیا و لحظهای ببر ز چشمها حجاب را
چه خواهم از نگاه تو، کنار بارگاه تو
تویی که قبل هر سؤال دادهای جواب را
هزار غصه هست و من به امر "فابک للحسین"
برای گریههای خود بهانه کردم "آب" را
نوشتم آب سوختم، شبیه قلب مادری
که دیده است هر قدم برابرش سراب را
نوشتم آب! آه! آب!، امید میشود عذاب
که ذره ذره آب کرده قامت رباب را
به جنگ کفر میرود حسین معجزه به دست
پیمبرانه میرسد که رو کند کتاب را
و تیرهای حرمله چرا خطا نمیرود؟
بگو به باد لا اقل که کم کند شتاب را
رباب بود و سلسله، حرامیان و هلهله
و شعر لال میشود، که مجلس شراب را...
::
بساط روضه جمع شد، شفا گرفت کودکی
و مادری که آمدهست وا کند طناب را...
#عباس_جواهری_رفیع
#حضرت_رباب_س_مصائب
#زبان_حال_حضرت_رباب_س
#حضرت_زینب_س_شام_غریبان
تو زیر آفتابی و من زیر آفتاب
ای سایهی سرم چه کند با غمت رباب
ای ماه من! تن تو کجا و تب کویر
آه از زنان پردهنشین و شب کویر
آن گرگها که پیرهنت را دریدهاند
حالا به موی دخترکانت رسیدهاند
ما سوختیم از غم تو مثل مادرت
دارد فرار میکند از خیمه دخترت
قلبم به یاد پیکر تو تیر میکشد
ذهنم تو را دوباره به تصویر میکشد
بر سینه میزنم من از این داغ سینهسوز
در گوش من صدای سم اسبها هنوز...
گهواره را... نبر... نبرش یادگاری است
بعد از تو سهمم از همه عالم، نداری است
باور نمیکنم که چنین پیر و خستهام
در نصف روز این همه آقا شکستهام
تنها پناه من فقط آغوش زینب است
بار غم حرم همه بر دوش زینب است
نه اینچنین اسیر شدن، نه فدا شدن
جان کندن است از تو حسینم جدا شدن
#فاطمه_معصومه_شریف
#حضرت_رباب_س_مصائب
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نگاه کن پسرت را چگونه مرد شده
بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده
بگو به حرملهها شیرخواره میآید
صدای غرش شیری دوباره میآید
بگو سهشعبه برای مصاف برگیرد
بگو به حرمله تیغ از غلاف برگیرد
شبیه چلچلهای با بهار میآید
شبیه آینه در دست یار میآید
سپیده خیمه زده بر گلوی نازک او
گرفته عرش خدا را دو دست کوچک او
فلق به سمت نگاهش ستاره آورده است
شفق به خون گلویش چه غبطهها خورده است
سه روز تشنهلب است و سه روز بیخواب است
میان خلوت گهوارهاش چه بیتاب است
به روی دست پدر او کبوتر صلح است
حسین جنگ ندارد، پیمبر صلح است
نگاه کن پسرت را که شیرمرد شده
بدون تیغ و سپر راهی نبرد شده
کنار خیمه نشسته است مادری بیتاب
تمام دشت سراب است در نگاه رباب
تمام حسرت او جرعهای زلالی شد
نگاه اوست به گهوارهای که خالی شد
نگاه اوست به گهوارهای که بیتاب است
خیال میکند اصغر هنوز هم خواب است
#علی_اصغر_شیری
#زبان_حال_حضرت_رباب_س با امام حسین علیهالسلام
#حضرت_رباب_س_مصائب
کاش میآمدی به این خانه
تا دوباره به تو سلام کنم
پیش پاهای تو بلند شوم
و به تو عرض احترام کنم
خانه را دوست داشتی با من
یاد روزی که با نخ و سوزن
مینشستم به صد امید و خیال
کار قنداقه را تمام کنم
به فدای تو خانوادهی من
نذر راهت امام زادهی من
من چه دارم مگر به جز اینها
که به قربان تو امام کنم
قامتم زیر غصهات خم شد
داغ تو در دلم مگر کم شد
زیر دستان تازیانه ببخش
که نشد پای نی قیام کنم
ای دل زار من هواخواهت
آفتابی که شد سر ماهت
قول دادم که تا نفس دارم
سایه را بر خودم حرام کنم
#سعیده_کرمانی