eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب به لبم همین ترانه ست، علی !!! مقصود تویی ، کعبه بهانه ست، علی !!! این بیت ، ز مستجار ، فریاد زند ... خانه منم و صاحب خانه ست ، علی ... ....... جز حب علی نیست نجاتی دیگر جز خندهٔ او نیست براتی دیگر تا شاد شود قلب محمد صلوات بر حیدر و زهرا صلواتی دیگر
چه می گویند در پاسخ ، هواداران آن دینی که خال المؤمنینش کُشته أُم المؤمنینش را زنی که نامِ علی بود آتشِ جگرش به من مگوی که او مادر است و من پسرش! ز همسریّ پیمبر چه افتخار آن را که بود نزد پیمبر، نفوذیِ پدرش؟ خدا که خار کنارِ گل آفریده به باغ عجیب نیست که این شد زنِ پیامبرش از او ستاند مدالش، علی که نفسِ نبی‌است اگر به فرض، نبی کرده بود مفتخرش به غیرِ موکبِ او در قفای مرکب او شتر که دید هزاران مریدِ گاو و خرش؟! به حکم «حربک حربی» که مصطفی فرمود جمل، بود اُحُد و اوست هندِ فتنه‌گرش اگر شهادتِ کفرش ز من قبولت نیست بخوان به سورۀ تحریم و نصّ معتبرش بر او، به حکمِ خدا، حدّ قذف واجب بود حواله کرد نبی با امامِ منتظرش قبولیِ عمل انبیا به حبّ علیست از آن ضعیفه چه گویی و فضل و کرّ و فرش؟! اگر «علیٌّ خیر البشر» فرو خواندی دگر ز یاد مبر «من أبی فقد کفر»ش کسی که زخم زبان زد به مادرم زهرا ـ تو و عقیدۀ تو ـ من نمی‌شوم پسرش منوش از خُمِستان غیر آن سبو را که لب تر کند، خشک دارد گلو را . تو در ظلمت و اوست در روشنایی چه نسبت به شب می‌دهی ماه‌رو را؟ . بلاهت رها کن! بلاغت به پا کن! بجوی ای سراسیمه‌گو نکته جو را . چه امّید بستی به راهی به جز او مخوان از سر جهل «لا تقنَطوا» را . جنابت نمی‌يابد این‌سان طهارت بهل ای تن‌آسوده این شست‌وشو را . وضویی که بی حبّ حیدر بسازی به اسراف نسبت دهند آن وضو را . حذر کن! که با شیر نسبت مبندی به تمثیل خود کودک نق‌نقو را . کجا جمع گردد دلم با کسی که ندانست فرق پدر با عمو را . 🔴نخواهم من آن مادری را که در دل تــــــحمّل نکرده‌ست راز مـــــــــگو را . همان زن که با فتــــــــنه‌ی گاه‌گاهش نــبی جای خود، رنج داده‌ست شو را . همان زن که با مادر ما خــــــدیجــــه ز نـــــسبت فقـــط داشت نام هوو را . تو پیمانه‌ای را که نامش غدیرست اگر ریـــــختی، ریـــــختی آبرو را . کجا می‌دهم در قبال سوی اللّٰه ایا دست تقدیر! یک لحظه او را . همان او که از تخت و تاج کیایی گُزین می‌کند گیوه‌ی پررفو را . علی، آنکه در شام معراج، یزدان به لحنش بنا می‌نهد گفت‌وگو را . علی، آنکه از جان به ایتام کوشد علی، آنکه در دل شناسد عدو را . خدا را که ما را بخواند موالی که در دل نمیرانَد او آرزو را . بنوشند بی او حَمیمًا جَحیما بنوشیم با او شرابًا طهورا . مرا «جوهرِ» اعتقادی‌ست ثابت رقم می‌زنم نکته‌ی مو به مو را علیست محور حق تا که با علی بد کرد مرا مراتب ایمان او مردد کرد به خویش گفتم او همسر پیمبر ماست که سب و لعنت و نفرین او نباید کرد کدام زن چه زنی احترام و حرمت که؟ زنی که خون به دل حضرت محمد کرد؟ زنی که با پدرش بعد قتل پیغمبر تمام مردم را در سقیفه مرتد کرد؟ زنی که مثل زن نوح بی لیاقت بود زنی که مثل زن لوط ظلم بی حد کرد جمل،شتر که زمین خورد زیر لب گفتم خدا به خیر کند با حسن چه خواهد کرد! مدینه...تیر و تابوت....کینه ای شتری و در ادامه ی این شعر گریه باید کرد...
آن کار که در مرامشان واجب بود آزار به اولاد ابوطالب بود جایی اگر اهل بیت راحت بودند انگار فقط صومعۀ راهب بود
این چند روزه لرز تنت بیشتر شده شاید تو را هم از قفس غم رها کنند این آب از گلوی تو پایین نمی رود بس کن دگر ٬ بگو پسرت را صدا کنند مزد رسالتِ دل لرزان مصطفی است این لرزشی که بر سر و دستت رسیده است این آخرین زمان حضور ائمه است این روزگار مثل تو رنگش پریده است دارد به دست خود به لبت آب می دهد فرزند پنج ساله که پیشت نشسته است مثل امیدهای به زهر آرمیده ات از بغض ٬ راه آه نفسهاش بسته است حالا که در جوانی ات از دست می روی کاری برای غربت مهدی نمی کنی؟ در رفت و آمد غم و در ازدحام داغ فکری برای غیبت مهدی نمی کنی؟ باشد ٬ برو ٬ ولی به دو چشمش نگاه کن خون دل است این که به رخسارش آمده از بهر یوسفت چه کسانی ببین که بعد در مصر روزگار به بازارش آمده او را بغل بگیر که آغوش آخر است شاید هزار سال دچار بلا شود شاید غریب کوچهٔ جهل و غرورها شاید اسیر سلسلهٔ کینه ها شود دارد کنار پیکر تو گریه می کند یعنی که آب غسل تو هم جفت و جور شد باید برای تو کفنی دست و پا کند گویا دوباره داغ غریبی مرور شد اصلاً بپرس گریهٔ او از برای چیست شاید برای بی کفنی گریه می کند شاید برای تشنه لبی ناله می زند شاید برای پاره تنی گریه می کند
امشب به لبم همین ترانه ست، علی !!! مقصود تویی ، کعبه بهانه ست، علی !!! این بیت ، ز مستجار ، فریاد زند ... خانه منم و صاحب خانه ست ، علی ... ....... جز حب علی نیست نجاتی دیگر جز خندهٔ او نیست براتی دیگر تا شاد شود قلب محمد صلوات بر حیدر و زهرا صلواتی دیگر
آن کس که عدو به تهمتش راغب بود... بر اهل سقیفه کینه اش غالب بود... یک جُرم فقط داشت و آن هم این که بابای علی بن ابی طالب بود
میزان چو بیارند بر ایمان همه... ایمان تو هم رَوَد به میدان همه... ایمان تو کفه اش رَوَد زیرِ زمین بر عرش رَسَد کفهٔ میزان همه
جوانی آمده تا زینت وطن بشود برای آل عبا بلبل چمن بشود همان اجابت شوق پدر به پیغمبر همان که آمده مجموع پنج تن بشود همان که خُلق عظیم پیمبری ، تنها برای قامت او خواست پیرهن بشود همان که شعلۀ بخشش به خانه اش افروخت که در سخاوت هم دومین حسن بشود کسی که منطق او منطق پیمبر شد به جز حسین و خدا با که هم سخن بشود؟ علی است ، گرچه نبی وار رحمت خَلق است نبی است ، گرچه علی وار بت شکن بشود اگر به وقت شهادت دلش قرار نداشت قرار بود که فارغ از انجمن بشود ** خدا کند که نیاید که این جوان روزی به پیش چشم پدر پاره‌ پاره تن بشود و یا اگر که تنش پاره شد ، مباد آن که برای پیکر او یک عبا کفن بشود و یا اگر که عبا هم کفن شود ، پدرش مباد آن که گرفتار بد دهن بشود
تا زنده بود از رخ احمد غبار ریخت هر لحظه بر خزان غم او بهار ریخت باران هر تبسم او قلع و قمع کرد هر آتشی که صاعقهٔ روزگار ریخت با دست جبر ، مادر زهرا لقب گرفت پای نبی که ثروتِ بااختیار ریخت در هر نبرد ، ذکر لبش یا خدیجه بود برقی که از لب دو دم ذوالفقار ریخت آن قدر ذکر خیر برای رسول شد تیری به چشم دختر اهل فرار ریخت محصول اوست اشک فراقی که سالها زاری کنان به چهرهٔ چشم انتظار ریخت مدیون روضه های پسرهای فاطمه است هر رحمتی که بر سر هر روزه دار ریخت
سرِ انکار ، آخر کار ، خواهد رفت بر دارش خدایا جان من را هم اگر راضی است بردارش چرا راضی شوم بر بیعتی که از همان اول به سقط بار آتشبار زهرا بسته شد بارش؟ چرا دنیا نیامد؟ پاسخش در روزگاران است که تا روز قیامت باز خواهد ماند طومارش مگر جبریل هم تاب و توان دارد که بنویسد به صد لوح و قلم ؟ گیرم که اسرافیل هم یارش چرا راهیِ آن راهی شوم که با لگد ، آن را برای پیروان خود حسابی کرد هموارش اگرچه خواست زنده زنده در گورش کند اما ببین در سورۀ تکویر پیچیده است اَخبارش سقیفه خانۀ خود را بنا دارد بنا سازَد اگر حتی بپاشد خون زهرا روی دیوارش خلیفه قاتل زهراست این را فاش می گویم اگر برمی خورَد حتی به میلیون ها طرفدارش خلیفه در اُحُد با اختیارش یک بز کوهی است علی را صبر او بُرده است تا مسجد به اجبارش مهم اثبات کفر غاصب باغ فدک باشد چه فرقی می کند دیگر چه اندازه است هکتارش؟ یقیناً کار این امت به اوباشش نمی افتاد اگر دنبال حیدر بود حمزه یا که طیارش سقیفه بر سفینه فائق آمد ، غرق شد امت همان کِشتی که در خُم غدیرش ساخت نجارش چنین بوده است برخورد بشر با فتنۀ کوچه مسلمان ها طلبکارش ، یهودی ها بدهکارش