بیدل دهلوی
بیدل دهلوی » غزلیات »
ذوق شهرتها دلیل فطرت خام است و بس
صورت نقش نگین خمیازهٔ نام است و بس
نوحهکن بر خویش اگر مغلوب چشم افتاد دل
آفتاب آنجاکه زبر خاک شد شام است وبس
از قبول عام نتوان زیست مغرور کمال
آنچه تحسین دیدهای زین قوم دشنام است و بس
حقشناسی کو، مروت کو، ادب کو، شرم کو
جهد اهل فضل بر یکدیگر الزام است و بس
گلرخان دام وفا از صید الفت چیدهاند
گردش چشمیکه هوش میبرد جام است و بس
هرچه میبینی بساط آرای عرض حیرت است
این گلستان سربهسر یک نخل بادام است و بس
هیچکس را قابل آن جلوه نپسندید عشق
جوهر حیرانی آیینه اوهام است و بس
در ره عشقت که تدبیر آفت بیطاقتیست
هر کجا واماندگی گل کرد آرام است و بس
بال آهی میکشد اشکی که میربزیم ما
شبنم ما را هوا گشتن سرانجام است و بس
از تعلق آنقدر خشت بنای کلفتی
اندکی از خود برآ، عالم سر بام است و بس
چون سیاهی رفت از مو، فکر خودرایی خطاست
جامه هرگه شستهگردد باب احرام است و بس
فطرت بیدل همان آیینهٔ معجزنماست
هر سخن کز خامهاش میجوشد الهام است وبس
#میلادحضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
ای دُر یمِ عصمت یا حضرت معصومه
ای فاطمه ی عترت یا حضرت معصومه
ای خاک رهت جنّت یا حضرت معصومه
ای سایه ی تو عفّت یا حضرت معصومه
قم از تو یم رحمت یا حضرت معصومه
محتاج دمت حکمت یا حضرت معصومه
تو در حرم موسی انسیّه ی حورایی
انسیّه ی حورایی محبوبه ی یکتایی
محبوبه ی یکتایی ممدوحه ی طاهایی
ممدوحه ی طاهایی ریحانه ی بابایی
ریحانه ی بابایی آیینه ی زهرایی
در صورت و در سیرت یا حضرت معصومه
تنها نه محیط قم، ایران به تو می نازد
عصمت به تو می نازد، ایمان به تو می نازد
عترت به تو می نازد، قرآن به تو می نازد
تفسیر و اصول و دین، عرفان به تو می نازد
جنّ و ملک و حور و انسان به تو می نازد
بانوی همه خلقت یا حضرت معصومه
شمس و قمر و النجم، جنّ و ملک و انسان
جنّ و ملک و رضوان، حور و پری و غلمان
هم حوری و هم غلمان هم مالک و هم رضوان
هم عالم و هم حاکم هم بنده و هم سلطان
دارند به تو چشمِ، لطف و کرم و احسان
گیرند زتو حاجت یا حضرت معصومه
نبوَد عجب ای بانو شاهی به گدا بخشی
وز گرد حریم خود بر روح شفا بخشی
بر روح، شفا بخشی بر سینه صفا بخشی
حاجات خلایق را از لطف و عطا بخشی
بر خلق زمین بخشی بر اهل سما بخشی
داری زحق این قدرت یا حضرت معصومه
ای کعبه ی اهل دل ایوان طلای تو
ای سرمه ی حور العین خاک کف پای تو
قم نه همه ی عالم مرهون عطای تو
فیضیّه بُود دائم در ظلّ همای تو
گردد درِ جنّت باز از صحن و سرای تو
یک بذل تو صد جنّت یا حضرت معصومه
ای بانوی نُه افلاک ای مادر اهل قم
ای خاک حریم تو تاج سر اهل قم
ای کوثر فیض تو در ساغر اهل قم
آید زنسیمت جان در پیکر اهل قم
گلدسته ی صحنینت روشن گر اهل قم
ای قم حرم امنت یا حضرت معصومه
آنانکه به شهر قم بر عرض ادب آیند
آنانکه به پای جان رو سوی تو بنمایند
در صحن تو روگردان از جنّت اعلایند
هر گام که ای بانو در صحن تو پیمایند
هر زائر قبر تو هم زائر زهرایند
نازند بدین رتبت یا حضرت معصومه
ای دسته گل زهرا زیحانه ی اهل البیت
ریحانه ی اهل البیت دُردانه ی اهل البیت
زوّار حریم تو پروانه ی اهل البیت
قبر تو بوُد کعبه در خانه ی اهل البیت
قم گشته زفیض تو کاشانه ی اهل البیت
نازند به تو عترت یا حضرت معصومه
ای چشم رضا دیده در حُسن تو زهرا را
هم صورت زهرا را هم زینب کبری را
خاک حرمت دارد اعجاز مسیحا را
دل می بری از رفعت صد مریم عذرا را
معصومه ای ای بانو ذرّیه ی طاها را
ای فاطمه در فطرت یا حضرت معصومه
تو جان سجود استی تو روح قیام استی
موسای محمّد را تورات تمام استی
دخت صلوات ستی فرزند سلام استی
فخریّه ی اجداد و آباء عظام استی
الحق که یکی مریم از هفت امام استی
ای فاطمه را زینت یا حضرت معصومه
تو پاکی و معصومه من عبد گنه کارم
تو بحر کرم داری من دست تهی دارم
سرمایه ی من تنها اشکی است که می بارم
گر اهل بهشت استم گر مستحق نارم
هم بنده ی این کویم هم «میثم» این دارم
ممنونم از این منّت یا حضرت معصومه
#حاج_غلامرضا_سازگار
#حضرت_معصومه_مدح
تو ای رواقِ منوّر ز پرتوِ اِشراق
که هست از تو ، فروغِ کرانه آفاق
تو ای نمای بهشتِ برین به صفحه خاک
که تافته است فروغت به جبهه نُه طاق
صفای آینه ات روشنای دیدهٔ مِهر
ز تابِ قُبّه ات افتاده مَه به چاهِ مَحاق
اِرَم به ظلّ امانت خَزَد ز شرمِ حضور
به پیشِ قدرِ تو دارد اگر خیال سیاق
ز آستانِ تو دور است کین و بخل و حسد
به سدّهٔ تو ملازم ، وفا و صدق و وِفاق
غم و ملال بَری از دلِ مقیمِ درت
تو را به خلد برین است گوئیا میثاق
نسیمِ کوی تو پیکِ صفای خسته دلان
زلال جوی تو بر آبِ زندگی مصداق
ملازمِ سرِ کوی تو هر چه صاف ضمیر
ز آستانِ تو مطرود هر که اهلِ شِقاق
ز خوان جود و نوالت بَرد به قصدِ شِفا
نصیبه ای به صد ابرام ، قاسمُ الاَرزاق
مطافِ خلقِ جهان است از آن حریمِ درت
که آرمیده به خاکت حبیبهٔ خلّاق
به نام ، فاطمه ، معصومه نعتِ آن بانو
کز اوست اهل ولا را عنایت و اشفاق
از اوست کعبهٔ آمالِ عاشقانِ ولا
دیارِ قم به عیان و نهان ، علی الاِطلاق
فروغِ دیدهٔ هفتم امام کون و مکان
سرورِ سینهٔ هشتم ، امیرِ عرش وثاق
طُفیلِ درگهِ او ، نفسِ عفّت و عصمت
امینِ بارگهش ، عدل و دین به استحقاق
اَلا حمیده خصالی که خود سَجیّهٔ توست
کرم به اهلِ نیاز و به عاجزان ارفاق
تو مریمی که کتابِ کمال و فضلِ تو را
به چرخِ چارُم ، عیساست کاتبِ اوراق
چگونه مدحِ تو گویم که طبعِ من به مَثَل
بُود چو قطره و قَدرت چو یم ، به استغراق
سحرگهان به هوای طوافِ کوی تو ، چرخ
نهد به توسن گیتی نورد خویش ، یراق
به قامتِ تو برازنده حِلّهٔ عفّت
به بارگاهِ تو بگشوده مکتبِ اخلاق
مُلازمِ تو حیا بالغُدوِّ و الآصال
مؤآنس تو وفا بالعَشیّ و الاِشراق
مَلک به خاکِ درت در سجود با اخلاص
فَلک به چاکریت از مجرّه بسته نِطاق
مقام و منزلتت آنچنان رفیع و مَنیع
که از حکایتِ آن عاجز است هر نطّاق
تو آن سلاله پاکی ز نسلِ مصطفوی
که هست دفترِ وصفِ تو را فلک وُرّاق
تو آن کریمه که محضِ کَرم گرَت خوانند
قسم به نفسِ کرامت که نیست خود اغراق
نسیم چون گذرد از حریمِ بارگهت
کنند اهلِ ولا عطرِ خلد ، استنشاق
تو ای مسافرِ سر منزلِ قبول ، افسوس
نشد نصیبِ تو جایی که بودیش مشتاق
جهان ملول شد آنگه که خاطرت آشفت
ز دردِ هجر برادر ز دستبردِ فراق
به یادِ باب و برادر کنی به خطّهٔ قم
گهی به طوس نظر منعطف گهی به عراق
#عابد_تبریزی
#حضرت_معصومه_مدح
دلی که عشق و ارادت به راستان دارد
در آستانهء قم ، سر بر آستان دارد
در آستانهء قم ، از سلالهء خورشید
ودیعه ای است که انوار جاودان دارد
به یُمن مقدم این تابناک اختر پاک
تمام خطهء قم، رنگ آسمان دارد
یگانه دختر معصومه ای که فرمودند
زیارت حرمش اجر بیکران دارد
کسی که اشک ارادت در این حرم افشاند
دو چشم تر ، نه که "عینان تجریان" دارد
در این حریم چرا موج میزند ملکوت
که سایه از پر و بال فرشتگان دارد
گرفته رخصت پرواز بین مشهد و قم
کبوتری که در این روضه آشیان دارد
از این حریم مقدس اجازه می طلبد
کسی که شوق نیایش به «جمکران» دارد
چه مسجدی که ز گلدسته های زیبایش
بلال هم هوس گفتن اذان دارد
کسی که می رود آنجا می آورد با خود
دلی که رایحهء صاحب الزمان دارد
میان شهر قم و جمکران جدایی نیست
خوشا کسی که سفر سوی این و آن دارد
ثنای حضرت معصومه حدّ معصوم است
به شأن و شوکت او، شعر کی توان دارد؟
به پاکدامنی مریم است این بانو
که از مسیح نسب دارد و نشان دارد
هنوز جای قدمهای اوست بیت النور
هنوز چشم به آن خانه کهکشان دارد
و از مجاورت او ز شهر قم، تابش
فروغ علم به شش گوشهء جهان دارد
قسم به عشق که شایستهء نثار اینجاست
اگر که اشک شما رنگ ارغوان دارد
بهشت خواب و خیالی است بی محبت او
ولای اوست که پروانهء جنان دارد
در آزمایش علم و عمل بکوش اینجا
که سرسپردگی دوست، امتحان دارد
#محمدجواد_غفورزاده #شفق
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#رباعی
بانوی کرامت و حیا معصومه
آئینه ی حضرت رضا معصومه
بر رشته ی چادر تو بستیم دخیل
في الجنة اشفعي لنا معصومه
......
غوغای اجابت ، حرم معصومه است
هر گوشه سخن از کرم معصومه است
در روز جزا قبول پرونده ی ما
وابسته به ( لا و نَعَم ) معصومه است
#کمیل_کاشانی
#حضرت_معصومه_مدح
#رباعی
رو کن به سوی قبلهی دلها در قم
باشد حرم عترت طاها در قم
ای عاشق قبر فاطمه! تربت او
پنهان به مدینه گشت و پیدا در قم
........
در کشور ما بُوَد به تقدیر اله
یا حضرت معصومه! رضا مهر و تو ماه
گویند تویی شفیعهی روز جزا
یا فاطمة! اشفعی لنا عندالله
#سیدرضا_موید
#حضرت_معصومه_مدح
اي حرم كبريا حريم تو در قم
چرخ نگفته است با مقيم درت قُم
زیر پی زائر تو خار نماید
نرم چو استبرق و لطیف چو قاقُم
شيعتِ جدّ تو چون سلام تو گويند
جدّ توشان گويد السّلامُ عليكم
قبّهٔ زرّينِ بارگاه تو هر روز
نور فشاند بدين فراشته طارُم
گر یک قندیلش از حریمِ تو بدْهند
گردون بدْهد بها ،تمامتِ انجُم
روی نشويد خَضِر به چشمهٔ حيوان
تا زد زی تربتِ تو بهر تيمّم
حوران از یکدگر شکَر برُبایند
چون تو کنی در بهشت عدن تبسّم
پيش تو مشغول بانوان بهشتی
معرفت كردگار را به تعلّم
چون تو به نُزهتگه بهشت خرامی
حوا جُستن نيارد از تو تقدم
شب تو ز بهر خداي گرْسِنه خفتي
خود را حوّا نگه نداشت ز گندم
يزدان از بهر چون تو پاک نژاده
بر سر آدم نهاد تاجِ تكرُّم
نخلهٔ مریم چو چوبِ خوابگه ات نیست
شاخهٔ طوبی کجا و شاخهٔ هیزم
راحمه بر دامن ولاي تو زد چنگ
كرد بر ايّوب ،كردگار ترحّم
عيسي در مهد، بهر پاكي مريم
كرد گر از قدرت خداي تكلّم
نیز تورا در نُبی ،ستود به پاکی
یزدان درآیتِ لِیُذهِبَ عنکُم
آنكه تو را چون بتولِ عَذرا داند
هست به ظلمات وهم جان و دلش گم
معني هر دو يكي است صورتشان دو
بادهٔ سوري چه در قِنینِه چه در خُم
عين بتولي تو و بتول تو را عين
واین مثلِ خمّ و باده، بهر تفهُّم
مانَد پرّ ملک به زیر پی خلق
بس که مَلَک راست بر درِ تو تراکُم
زائر از روضهٔ تو بازگراید
وَرداً فی جَیبِهِ وآساً فی الکُمّ
حرمتِ درگاهِ تو چنانکه درو نیست
سلطان را بر سرِ گدای تحکُّم
نام تو گر کس بر اودمد به درستی
چشمهٔ حیوان برآید از دم کژدم
چون سپرد راه بارگاه تو زائر
مرکب او بر پرِ فرشته نهد سُم
مرکب او سم نهد به پرّ فرشته
مشک فشاند به روی خورشید از دم
روزی کاعمال را دهند تشکّل
روزی کافعال را دهند تجسُّم
حبّ تو گردد بهشت وبغض تو دوزخ
هردو ز بهر عذاب و بهر تنعُّم
مأمون سازد به کام تنّین مأمن
چون تو زنی درخدای دستِ تظلّم
منقبت تو فزون بود ز تخيّل
مَحمدت تو برون بود ز توهّم
مدح سُرا بس بود تو را نسبِ تو
اي كه محمّد اب است و فاطمه ات اُم
مهر تو وآباي تو سفينهٔ نوح است
گيتي درياي پر ز جوش و تلاطُم
نامه سيه كرده از گنه به سوي تو
آمده ام با هزار گونه تندّم
گر تو نشويي به آب رحمت او را
شسته نگردد به آب دجله و قُلزم
سيصدخواهم قصیده گفت به مدحت
وين به مديحت مرا قصيدهٔ سيّم
طبع تو باشدسروش بلبل خوشگوی
منقبتِ اهل بیت را به ترنّم
#سروش_اصفهانی
#حضرت_معصومه_ولادت
دیده شد امشب قمر در محضر شمس الشموس
از ستاره پر شده دور و بر شمس الشموس
از مدینه نور می تابد به سمت آسمان
اول ذالقعده آمد دلبر شمس الشموس
هشت جنت وام دار حضرت معصومه است
زینت عرش خدا شد کوثر شمس الشموس
جبرئیل آمد برای آنکه حکاکی کند
ذکر یا معصومه بر انگشتر شمس الشموس
از کریمه جز رضا جانش نمیخواهد دلم
حرف دل را میزنم با خواهر شمس الشموس...
#محسن_صرامی
#حضرت_معصومه_مدح
چنان پوشیده در نور است آن تندیس زیبایی
که باشد یک به یک شایسته ی القاب زهرایی
به دنیایش رضا سوگند، از بس محو حق بوده
جدا گردیده از آمال او امیال دنیایی
سواد معجرش آموخت بر شب پرده داری را
غبار مرکبش شد توتیای چشم بینایی
نخوانده نامه را پاسخ بگوید دختر موسی
به حیرت مانده ابناء بشر از این توانایی
چو بیند حضرت کاظم جواب نامه را گوید:
پدر قربان او گردد از این اِشراف و دانایی
بپرس از حضرت موسی بن جعفر این کرامت را
مگر علم لدنی گفته او را جای لالایی؟
شفاعت می کند از شیعیان در عرصه محشر
تصور کن چقدر آنروز میگردد تماشایی
دمی که دید در غربت گرفتار است مولایش
علم بر دوش شد در یاری مولا به تنهایی
کنیز شوکت شاهانه ی او مادر گیتی
غلام همت مردانه ی او بود آقایی
مسیر راه از فیض شما شد جاده ی رحمت
به هر جایی که رفتی سبز شد باغ شکیبایی
حضور با شکوهت آبروی اهل ایران شد
حیا و غیرت ما ثبت شد در چرخ مینایی
قسم بر زینب کبری که در این کشور مولا
ز فرزندان زهرا میشود با گل پذیرایی
تویی آن زن که بعد از حضرت صدیقه و زینب
خدا شایسته اش دیده برای حکم فرمایی
غبار قبرت از علم لَدُن پر بوده تا رفته
فقاهت از سر کویت به سر حد شکوفایی
به دریای علومت دیده ام جمع فقیهان را
چنان غواص ها در حال اقیانوس پیمایی
دلم با آرزوی "اشفعی لی" میشود آرام
که من را جز تولا و تبری نیست دارایی
گنه کارم من و ای عصمت حق پرده پوشی کن
پناه آورده ام در سایه ات از بیم رسوایی
#سید_روح_الله_مؤید
#حضرت_معصومه_ولادت
شوق نماز شکر پدرها چه محشر است
وقتی خبر رسیده که نوزاد دختر است
دختر چه دختریست کریمه مطهر است
در یک کلام مظهر الله اکبر است.
.
ریحانه بهشتی موسی بن جعفر است
بار دگر نشسته به منظور دیگری
موسای دیگری وسط طور دیگری
تابیده شد به عرش خدا نور دیگری
زهرا هبوط کرده زمین جور دیگری
خیر کثیر خانه باباست کوثر است
لولاک آمدست برای دو فاطمه
پیغمبران شدند گدای دو فاطمه
عالم فدای شرم و حیای دو فاطمه
ما سجده میکنیم به پای دو فاطمه
معصومه مثل مادر خود از همه سر است
نشنیده اند از لب او جز رضا رضا
دارد تپش تپش دل او یک صدا...رضا
طوری دل کریمه گره خورده با رضا
وابسته اش شدست دراین سالها رضا
خواهر نگو که دارو و ندار برادر است
آمد به قم رسید گلستان درست کرد
چادر تکاند رحمت باران درست کرد
چه جنتی میان بیابان درست کرد
نوکر برای حضرت سلطان درست کرد
بختش بلند هرکه براین خانه نوکر است
جاده به جاده پشت سر یار راه رفت
بیمار بود با تن تبدار راه رفت
شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت
در یک مسیر راحت و هموار راه رفت
این شان واقعی نوامیس حیدر است
پادرد میکشید ولی خون جگر نبود نبود
با مست های بی سرو پا همسفر نبود
آزرده از شلوغی بین گذر نبود
یعنی اسیر طعنه ی صدها نفر نبود.
حالا گریز روضه به یک جای دیگر است
آنجا که آفتاب بدون حجاب بود
رنگ کبود بر رخ زنها نقاب بود
پایین نیزه زیر کتک ها رباب بود
درآن میانه صحبت بزم شراب بود
بازین چه شورش است که هردیده ای تر است
#سیدپوریا_هاشمی
#حضرت_معصومه_مدح
با نگاهت، میزنم با قدسیان پر، در بهشت
میگذارم سر، بر این خاک معطر، در بهشت
آب سقاخانهات را هر زمان نوشیدهام
گوییا نوشیدهام از حوض کوثر، در بهشت
خوانده بودم: «با کریمان کارها دشوار نیست»
باز مبهوتم، در آوردم چرا سر در بهشت؟
خوب و بد، با هم، میان صحن تو، پر میزنند
نیست قانونِ «کبوتر با کبوتر...» در بهشت
کوه خضرم، ایستاده نه، که میآیم به سر
با هوای عطر تو، چون روز محشر، در بهشت
شهد سوهانهای شَهرت، برده است از خاطرم
طعم آن گندم که خوردم، شام آخر، در بهشت
رفتم از قم تا به مشهد، با قطار واژهها
تا که خواندم از برادر، پیش خواهر، در بهشت
گر چه دور از آن بهشت زیر پای مادرم،
جای مادر، سوی دختر، میکشم پر، در بهشت
چشمهی تسنیم و نهرند، اشکهای چشم من
پیش چشمم رد شد آخر، روضهی در، در بهشت
میشود یعنی بخوانی در قیامت هم مرا؟
تا بخوانم از شکوهت، بار دیگر در بهشت
ما به جای قبر پنهان، زائر صحن توایم
فاطمه! ما را شفاعت کن، چو مادر، در بهشت
#قاسم_صرافان
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
سر تا به قدم زهرا ، یا حضرت معصومه
تاج سر کرمنا ، یا حضرت معصومه
ای آینه ی عصمت ، ایمان و حیا ، عفت
در حسن تو شد پیدا ، یا حضرت معصومه
مهر تو سرشت ما قم از تو بهشت ما
از خاک تو خشت ما ، یا حضرت معصومه
ای کهف امان کویت وی باغ جنان بویت
ای روح تو روح افزا ، یا حضرت معصومه
چون بنده ی درگاهت افتاده سر راهت
صد موسی «واعدنا» ، یا حضرت معصومه
هم دختر موسایی هم خواهر دریایی
دریاب دل ما را ، یا حضرت معصومه
صبر از تو رضا از تو ، آمین دعا از تو
ماییم همه نجوا ، یا حضرت معصومه
#کمیل_کاشانی
#حضرت_معصومه_مدح
شبی جان ناقابل خویشتن را
برِ دخت موسی بن جعفر رساندم
جبین ادب را پی جبههسایی
بدان آستان مطهّر رساندم
دل خسته را تا که آرام گیرد
به آرام قلب پیمبر رساندم
چسان شکر گویم خدا را؟ که در قم
سلام برادر به خواهر رساندم
#قاسم_رسا
#حضرت_معصومه_مدح
الا ای مه که جلوت میدهی خورشید انور را
ز نور چهره ی خود نوربخشی ماه و اختر را
الا ای دختر موسی که عیسی زنده میسازی
دخیلم گوشه چشمی بنده ی از خاک کمتر را
کلید روضه ی رضوان اگر در دست من باشد
نمی سازم رها این درگه از خُلد بهتر را
به علم و حلم و ایثار و وقار و غیرت و عصمت
تجلی میدهی آئینه وش زهرای اطهر را
تو مصداق صداقت هستی و در باور عالم
نباشد انتظار دیگری دخت پیمبر را
توئی تالی زهرا کز شمیم فاطمی بویت
پدر پیش از ولادت بر تو داده نام مادر را
اگر چه فاطمه هستی ولی معصومه میخوانم
که با نامت نلرزانم دل ساقی کوثر را
توئی درمان هر درد و یقین دارم اگر بودی
نمیکشت آن غل و زنجیرها موسی ابن جعفر را
تو آن بانوی پر مهری که همچون عمه ات زینب
گواهی میدهد هر عضو تو عشق برادر را
تو هم دنبال دلبر کو بکو رفتی ولی چشمت
ندیده از برادر غرقه در خون جسم بی سر را
#حیدر_توکلی
#حضرت_معصومه_ولادت
#حضرت_معصومه_مدح
بر درگهی سلام که ذلت ندیده است
آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است
بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت
در روزگار از عظمت یک پدیده است
بر نخلهای سلام که در لالهزار علم
از شاخه شاخهاش گل عرفان دمیده است
بر هاجری سلام که در کعبۀ عفاف
اوصاف او ز قبلۀ هفتم رسیده است
بر مریمی سلام که موسای اهل بیت
او را به نور عشق و دعا پروریده است
بر دختری سلام که چون جدهاش بتول
او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است
معصومهای که پاس حریمش دهد فلک
معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است
بر ماه آسمان امامت ستاره است
بر نور دیدگان علی نور دیده است
در اهل بیت فاطمۀ دیگر است او
او را خدا ز خیل زنان برگزیده است
خورشید تابناک خراسان عشق را
این ماه قم به چرخ وجاهت سپیده است...
بر خواهری سلام که گردون مثال او
جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است
زینب قدش ز داغ برادر شکسته شد
او هم قدش ز هجر برادر خمیده است
بر هجرتش سلام که هجر برادرش
او را ز شهر وحی به ایران کشیده است
آمد برای دیدن روی رضا ولی
او را ندید و بر لب او جان رسیده است
ای در حجاب نور خود از دیدهها نهان!
کو دیدهای که روی تو بیپرده دیده است؟
دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است
از چشم زائرت چو گل اشک چیده است
امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت
مرغ دلم به سوی حریمت پریده است
خوانم تو را به زمزمۀ «إشفعی لنا»
لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است
بر درگهت نهاده «مؤید» سر نیاز
جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است
#سیدرضاموید
#حضرت_معصومه_ولادت
رضا نشست و به معصومه اش نگاه انداخت
چنان که چشمه ی ذوق مرا به راه انداخت
خدا چه خوب ادا کرده حق مطلب را
به نام فاطمه آورده است زینب را
و ماه اول ذی القعده تا که پیدا شد
دخیل های ضریح برادری وا شد
ببین که حضرت نجمه چه کوکبی آورد
برای شاه خراسان چه زینبی آورد
مقامش آینه ای از مدارج پدر است
عجیب نیست که باب الحوائج پدر است
برای تشنه لبان باده را به خم آورد
مزار مادر خود را به شهر قم آورد
عجیب نیست که قم طعنه بر مدینه زده
که سنگ مادر سادات را به سینه زده
چه باشکوه به دستان خود علم دارد
از این به بعد بگو فاطمه حرم دارد
من فراری از این و آن بریده کجا
پناه چادر سر تا فلک کشیده کجا
مرا ببخش که شعرم برات زیبا نیست
به مدح فاطمه ها بهتر از علی ها نیست
تویی تو فاطمه مدح تو نیز قرآن است
برادرت به حقیقت علی ایران است
#مجیید_تال
#حضرت_معصومه_ولادت
#رباعی
یزدان به بشر آینه ای انور داد
یک عالِمه و کریمۀ دیگر داد
امروز خدا به دست جبریل امین
یک دستۀ گل به موسیِ جعفر داد
#سید_هاشم_وفایی
.....
گل وا شد و شد فاطمه ی معصومه
زیبا شد و شد فاطمه ی معصومه
علم و ادب و نور و کرامت امشب
یکجا شد و شد فاطمه ی معصومه
#سید_مجتبی_شجاع
......
از گلشن دین نسیم جان می آید
خاتون و شفیعه جنان می آید
با یک صلوات شاد کن مولا را
چون عمه صاحب الزمان می آید
#محسن_قاروبی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#رباعی
بس در حرم تو سوز و آهم دادند
تخفیف به نامۀ گناهم دادند
با اذن تو، ای فاطمۀ معصومه
در وادی فاطمیه راهم دادند
_
از کفش کنِ تو طور موسی پیداست
در هیبت تو زینب کبری پیداست
ای از حرم تو باز ، باب الزهراء
از تربت تو تربت زهرا پیداست
___
کاش از حرمت صدای ما را ببرند
پیغام بسوی قبر زهرا ببرند
ما عقدۀ بانوی مدینه داریم
ما را سرِ قبر مخفی آیا ببرند
#محمود_ژولیده
......
جز درگه معصومه مرا نیست پناه
بردوش دلم کوله ای ازبار گناه
چشمم به شفاعت شما باشدوبس
یافاطمه اشفعی لنا عندالله
#مصطفی_نظری_طهرانی
#حضرت_معصومه_مدح
#دهه_کرامت
امام کل گنبدهاست گر تَحْتُ الْحَنَک دارد
که در پشت سرش معصومه فوجی از ملک دارد
جهان را می کند روشن ولی با نور این گنبد
یقین دارم به نور افشانی اش خورشید شک دارد
جهان کوچکی دارد ولی از هر نظر کامل
که زیر گنبدش هم چرخ دارد هم فلک دارد
کسی که مبدأ میل جهان را می دهد تغییر
برای طعم این تغییر،دریایی نمک دارد
اگر که این همه گلدسته دارد معنی اش این است
به زُوّار گرفتارش فقط قصد کمک دارد
حریمش عُشِّ آل الله گشت و هرکه او را خواند
یقینا روی لب یا لَیْتَنا کُنّا مَعَک دارد
کریمه،عالمه،یا ساجده یعنی که این خانم
فقط با چارده معصوم فصل مشترک دارد
یکی با دیدن گنبد یکی با بوسه بر مرقد
برای زائرانش نسخه های تک به تک دارد
منم در زیر پای زائرانش خسته و بی تاب
اگر دیدی که سنگی در حرم قدری تَرَک دارد
#مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_معصومه_مدح
اى دختر عقل و خواهر دین!
وى گوهر درج عزّ و تمکین!
عصمت شده پاىبند مویت
اى علم و عمل مقیم کویت!
اى میوهی شاخسار توحید!
همشیرهی ماه و دخت خورشید
وى گوهر تاج آدمیّت!
فرخنده نگین خاتمیّت
شیطان به خطاب «قم» براندند
پس تخت تو را به قم نشاندند
کاین خانه بهشت و جاى حوّاست
ناموس خداى، جایش این جاست
اندر حرم تو عقل مات است
زین خاک که چشمهی حیات است
جسمى که در این زمین، نهان است
جانى است که در تن جهان است
این ماه منیر و مهر تابان
عکسى بُوَد از قم و خراسان
ایران شده نوربخش ارواح
مشکاة صفت به این دو مصباح
از این دو حرم دِلا! چه پرسى؟
حق داند و وصف عرش و کرسى
هر کس به درت به یک امیدى است
محتاج تر از همه «وحیدى» است
#آیت_الله_وحید_خراسانی
#حضرت_معصومه
پیوسته در حوالی بامت کبوترم
سنگم زنند هر چه ، از اینجا نمی پرم
بی بی ، قسم به جان رضایت مرا ببین
در آستان عرشی ات از خاک کمترم
از قم دری گشوده به باغ بهشت ، یا
عطر بقیع مادرتان دارد این حرم
معصومه ای و فاطمه ای ، اشفعی لنا
چشم انتظار لطف تو در روز محشرم
تا شاهد ارادت و اخلاص من شود
یک بیت از قصیده ی حافظ می آورم :
" نامم ز کارخانه ی عشاق ، محو باد
گر جز محبت تو بود شغل دیگرم"
بی مهر تو نفس کشیدن عمرم حرام باد
حاجت به غیر کوی تو جایی نمی برم
#کمیل_کاشانی
#حضرت_معصومه
هم آفتابی و هم سایه بر سرم داری
یک آسمان کرم و لطف دم به دم داری
تو آیتی ز بهشتی که آمدی ایران
به روی دوش خودت بیرق کرم داری
امامزاده ی موسی بن جعفری اما
برای فاطمه در شهر قم حرم داری
برای بخشش هر چه گناه، ای بانو
به روی نامه ی اعمال ما قلم داری
تو مثل عمه ی سادات بر فراز حرم
به عشق گنبد سلطان خود علم داری
به زیر پای تو گل ریخت قم ولی پیداست
برای روضه ی زینب همیشه غم داری
نه ازدحام حرامی، نه بزم نامحرم
چه قدر دور و برت چشم محترم داری
شراب بود و کباب و رباب هم بود
یزید گفت به مطرب بزن، چه کم داری؟!
#امیر_عظیمی
#حضرت_معصومه_مدح
حس عجیبی میرسد سویم که گاهی
سمت حریمت میشوم باگریه راهی
هرگز نخواهم رفت جایی جز حریمت
ازین حرم بهتر مگر دارم پناهی؟
با لطف بی اندازه ات دادی نجاتم
هروقت میرفتم مسیری اشتباهی
کافیست یک لحظه نگاهت را بگیری
آنوقت خواهم رفت تا اوج تباهی
با اشک میخوانم زیارتنامه ات را
شاید کمی کم کرد از این روسیاهی
باشم گدای غیراز این خانه؟نه ،هرگز
اصلا مگر داریم بیش ازین گناهی
من دوست دارم که گدای تو بمانم
چشمان خیسم میدهد این را گواهی
مادر به من میگفت این خانم کریمه ست
قطعا ضرر کردی که از او کم بخواهی
#احمدجواد_نوآبادی
#حضرت_معصومه_مدح
#دهه_کرامت
جبرییل اینجا هر از گاهی کبوتر میشود
خاکبوس دختر موسی ابن جعفر میشود
قم بهشت آرزوی هر پریشان خاطری است
عافیت خواهی اگر ، اینجا میسر میشود
عصمت و شرم و نجابت ارث او از فاطمه است
در صفات و خلق ، دختر عین مادر میشود
در وقار و صبر ، تمثال شریف زینب است
در کمال علم ، تالی تلو حیدر میشود
حضرت معصومه هم شأن نزول کوثر است
در زلال مهر او دلها مطهر میشود
در مثل آئینه آئینه است کوچک یا بزرگ
هر که انکار مقامش کرد کافر میشود
نام او را چون به حاجت بر زبان می آورم
باغ جانم از نسیم او معطر میشود
تا زند جوش شفاعت زمزم احساس او
عرصه ی محشر " کمیل" ، آن لحظه محشر میشود
#کمیل_کاشانی
#حضرت_معصومه_مناجات
دوباره آمده ام تا به من بها بدهی
مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی
گره به کار من افتاده ای کلید بهشت
خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
من از زیارت قبلی خراب تر شده ام
خداکند به من بی پناه جا بدهی
من از زبان رضا با تو درد دل دارم
مگر که پاسخ این ((اشفعی لنا))بدهی
توآمدی و مقام رضا مشخص شد
تو خواستی که کلیدی به دست ما بدهی
دلم برای محرم چه زود تنگ شده
مگر که باز تو امضای کربلا بدهی
هزار عید فدای دو روز ماتم تو
اگر اشاره کنی٫رخصت عزا بدهی...
تمام سال برای تو روضه می گیریم
هزار مرتبه هم در عزات می میریم
#مجیدتال
#حضرت_معصومه_مدح
#دهه_کرامت
كعبه خودش كه قبله ي مردم نميشود
قبله بدون قبله ي هشتم نميشود
آنكه نگشت دور كريمه به قصد حج
در اين مسير اهل تلاطم نميشود
در قم خلاصه گشته حرم هاي اهلبيت
اينجا به جز بهشت تجسم نميشود
با آنكه زائر تو شود وارد بهشت
حتي بهشت گوشه اي از قم نميشود
هر كس كه در شلوغي اين شهر دست خود
داده به دست پنجره ات گم نميشود
#محسن_صرامی
#حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
#رباعی
عمریست که سرنوشتِ ما دستِ شماست
پاکیزگیِ سرشتِ ما دستِ شماست
"یا فاطمه اشفعی لنا فی الجنه"
ای بانوی قم! بهشتِ ما دستِ شماست
#عادل_حسین_قربان
.......
مانند کویر، تشنهی دریاییم
بی تو ـ به خدا! ـ همه تک و تنهاییم
انگار کنار قبر زهرا هستیم
هر وقت زیارت شما میآییم
#حسین_جعفری
........
آیینه ی حجب و عفتی معصومه
مستوره ی نور عصمتی معصومه
یا فاطمه اشفعي لنا فی الجنة
باب الکرم شفاعتی معصومه
#محمد_حسن_بیات_لو
.....
با روی سیاه و بار سنگین گناه
با خجلت و شرمساری و حال تباه
در حضرت معصومه گزیدیم پناه
یا فاطمه اشفعی لنا عند الله
#حضرت_معصومه_مدح
فضای نابِ این حرم چقدر شاعرانه است
بهانه ای برای گریه های بی بهانه است
سراسرش پر است از شمیم یاس،..این حرم
پناه عاشقان آن مزار بی نشانه است
رهاتر از همیشه ام میان صحن آینه
شبیه آن کبوتری که در هوای دانه است
به تو پناه میبرد ...دو قطره اشک میچکد..
همان زمان که زایرتو شاکی از زمانه است
کریمه ای و لطف توست جاریِ حیات ما
کریمه ای و مهر تو همیشه بی کرانه است
به اهل بیت ارادتی عجیب دارد اهل قم
همان ارادتی که تا همیشه جاودانه است
شبیه توست حسرتم زیارت برادرت
دلم دوباره سمت بارگاه او روانه است
#احمدجواد_نوآبادی
#حضرت_معصومه_مدح
چشم دلم به سمت حرم باز میشود
با یک سلام صبح من آغاز میشود
پر میکشد دلم به هوای طواف تو
وقتی که لحظه لحظه پرواز میشود
قفل دلم شکسته کنار در حرم
از مرقدت دری به جنان باز میشود
فهمیدهام ز حکمت ایوان آینه
اینجا دل شکسته سببساز میشود
کو چشم روشنی که ببیند در این حرم
هر روز چند مرتبه اعجاز میشود
اعجاز توست اینکه دلم یاکریم توست
قلب تپنده حرم قم، حریم توست
اینجا بهشت دختر موسی بن جعفر است
از نفحه شهود و تجلی معطر است
برپا شده است مکتب قرآن و اهل بیت
دارالعلومِ مریم آل پیمبر است
اینجا کلید علم و فقاهت ارادت است
خاک در حریم تو علامه پرور است
چشم امید عالِم و عاشق به سوی توست
اینجا چقدر چشمه جوشان کوثر است
تنها پناهگاه دلم صحن آینه است
وقتی دلم از آه زمانه مکدر است
هر شب کنار مرقد تو یک مدینه دل
دنبال قبر مخفی زهرای اطهر است
صحن تو غرق بوی گل یاس میشود
اینجا حضور فاطمه احساس میشود
با آنکه هست هر دو جهان مال فاطمه
اینجا دمیده کوکب اقبال فاطمه
بیاختیار پای ضریحت رسیده است
هر زائری که آمده دنبال فاطمه
دارد تمام مرقد تو بوی آسمان
اینجاست سایه سار پر و بال فاطمه
فرمود آشیانه امن الهی است
صحن و سرای تو، حرم آل فاطمه
خورشید آل فاطمه از راه میرسد
هر سال ما اگر که شود سال فاطمه
ای عمه امام زمان! کاش در حرم
یک صبح جمعه لایق دیدار میشدم
خاتون ملک ارض و سما إشفعی لنا
محبوبه حبیب خدا إشفعی لنا
آرامش و قرار دل ثامن الحجج
ای زینب امام رضا(ع) إشفعی لنا
عصمت دخیل بسته به پرهای چادرت
ای آفتاب حُجب و حیا إشفعی لنا
در هر سحر به سوی ضریح اجابتت
میآورم دو دست دعا إشفعی لنا
روی سیاه و بار گناهان ما کجا
لطف و کرامت تو کجا إشفعی لنا
مهر و ولایتت شده حبل المتین ما
در صبحگاه روز جزا إشفعی لنا
یوم الحساب تو همه امید شیعهای
تنها نه شیعه اهل جهان را شفیعهای
با حبّ تو کسی که دلش را محک زده
طعنه به پارسایی حور و ملک زده
سرشار از زلالی نور یقین شود
در مرقد منور تو قلب شک زده
از چشمههای فیض تو سیراب میشود
هر کس دلش ز قحطی ایمان ترک زده
تنها نه چشم آدمیان بر عطای توست
بر گنبد تو دست توسل فلک زده
شبهای جمعه طوف حرم میکنم ولی
گویا کسی به زخم دل من نمک زده
دارد ضریح اطهر تو بوی کربلا
قلبم برای دیدن شش گوشه لک زده
امشب گره گشاست دم یا رضا رضا
در دست توست تذکرهی کربلای ما
#یوسف_رحیمی
#حضرت_معصومه_مدح
این جا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا موج میزند
این جا که طور جلوه و سینای ایزدی است
از هر کرانه نور خدا موج میزند
این جا مطاف اهل زمین است و آسمان
وز شهپر فرشته، فضا موج می زند
لبّیک از زبان اجابت توان شنید
در این فضا که نور دعا موج میزند
این جا که رشک هشت بهشت است و هفت چرخ
از شش جهت فروغ ولا موج میزند
از جلوهی جلال تو ای مظهر کمال!
نور صفا در آینهها موج میزند
در کوی تو که ساحل امن است و عافیت
دریای بیکران صفا موج میزند
ای کعبهی امید! که در بارگاه تو
نور امید در همه جا موج میزند
دستی به دستگیری دلها دراز کن
وین عقدهها ز کار دل خسته باز کن
#محمدعلی_مجاهدی #پروانه