eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.7هزار دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.4هزار ویدیو
378 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5998899599643772132.mp3
6.34M
شب هشتم محرم نوحه حضرت علی اکبر ع سبک زنجیرزنی 🎤کربلایی محمد احمدی 🥀 ای چراغ سحرم علی اکبر پسرم (2) ای جوانان به منو نعش جوانم نگرید جسم پاشیده ز هم را سوی خیمه ببرید(2) دیده بگشا که سکوت تو مرا کشت علی، قاتل من بود آن کس که تو را کشت علی چراغ سحرم علی اکبر پسرم (2)# دست بگذار روی زخم سرت ای پسرم آخر ای میوه ی دل عمه ات آمد ز حرم لب خونین بگشا بار دگر حرف بزن، از لب تشنه و از دیده ی تر حرف بزن چراغ سحرم علی اکبر پسرم(2)# فراغت آش، طوفندم کرد آی زبان تشنه ات شرمنده ام کرد آی کنار پیکرت جان داده بودم، ولی زینب رسید و زنده ام کرد علی باباااااااا غمت چون شمع محفل کرده آبم، آخی گهی بی تاب و گه آی در پیچ و تابم آی نگاه مادرت زهرا به من گفت وی که با خون سرت کردی خزابم لب خونین بگشا بار دگر حرف بزن از لب تشنه و از دیده ی تر حرف بزن از شرار جگرم خون جگر سنگ کنم که ز خون پسرم صورت خود رنگ کنم چراغ سحرم علی اکبر پسرم (2)# حضرت علی اکبر ع 🎤 @majmaozakerine
9.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
|°🌿.| . . او کہ در شش ماهگۍ باب الحوائج میشود..🍃 گر رسد سن عمو حتما قیامت میکند..🙃 طفل را حرملہ، عباس؏ تصور کردھ💔 دخیل گهواره توام آقاے شش‌ماهہ📿 🍂 .
هدایت شده از کانال ادعیه وگریز
✅ روضة العلما ⚪️مرحوم آیت الله میرزا حسنعلی مروارید (ره) 🔘حضرت علی اکبر (علیه السلام) روزی مرحوم آیت الله میرزا حسنعلی مروارید (ره) در یک جلسه زیارت عاشورا، پس از پایان توسل، به آن شخص روضه خوان فرمودند: شما که روضه ی حضرت علی اکبر(ع) را خواندید، به این مطلب مهم توجه داشته باشید که و آن را نقل کنید که هنگامی که حضرت زینب (ع) بعد از شنیدن خبر شهادت حضرت علی اکبر (ع) از خیمه بیرون آمدند، صدا می زدند: « وا اُخَیّا و ابنَ اُخَیّا» اول فرمودند: وای برادرم بعد فرمودند : وای پسر بردارم. و از این معلوم می شود حضرت زینب (ع) اول نگران حال برادرشان بوده اند که چه بر سرشان آمده است.( مروارید علم و عمل ص 68) علیه السلام (ره) ۹۹انجمن شاعران حسینی: [کانال ادعیه وگریزهای مجمع الذاکرین (علیه السلام)👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/466354217Cce92b3a469
⚫️ وای علی اکبرم (ع) ... 🍂 گرفته‌اند، جوان‌دارها جوان مرا شکسته‌اند، کمان‌دارها نشان مرا به ساقه‌ی گلِ‌سرخم زدند، اما نه تبر زدند شکستند، استخوان مرا غروبِ ظهرِ دَهم را زمینیان دیدند به خاکِ سرخ کشیدند، آسمان مرا به روی برگِ درختم قدم زدند، همه بهارِ لِه شده‌ی من ! ببین خزان مرا عصای پیریِ بابا ! نلرز، می‌لرزم ببین ستونِ ترک‌دارِ زانوان مرا شکستن از تو؛ صدای شکستنت با من کنار آینه‌ات گوش کن فغان مرا دواتِ خونِ تو جاری‌ست روی دفترِ خاک چقدر نیزه نوشته‌ست، داستان مرا تمام زندگی‌ام را کنار هم چیدم بغل گرفته عبایم تمامِ جان مرا دهان سرخ زمین گفت، هم‌نوا با من خدایِ من بکُشد مَردمِ زمان مرا نمازِ مغرب‌مان را بهشت می‌خوانیم مؤذنِ صفِ محشر ! بگو اذان مرا 🍃🖤
(؏) وقتی که اسماعیل قربانگاه می رفت انگار که جان خلیل الله می رفت عباس در خیمه گریبان چاک می داد چون روشنی چشمهای ماه می رفت کوثر به استقبال آتش رفت انگار تا قلب میدان سوره ای کوتاه می رفت آری حیاء نیزه بیش از میخ در بود سوی رواق سینه با اکراه می رفت شمشیر ها الله را تقطیع کردند بر روی دست نیزه تنها آه می رفت جمع نبوت با امامت بر زمین خورد بابااز این رو روی زانو راه می رفت او چون حدیثی بر لب شمشیر ها بود روی عبا یک مقتل جانکاه می رفت روی عبا زخم تنش را جمع کردند تا یکهزار و نهصد وپنجاه می رفت 🖤
پیش دشمن مپسند این همه من گریه کنم داغت آخر کُشَدَم لیک بدان من پدرم 🥀 😭 @majmaozakerine
🍃🏴 زبانحال، در عزای 🏴🍃 -لطفا حق روضه ادا شود- کربلا دشتِ بلا خوانده و نامیده شده دلم از داغِ علی(ع) خون شده! رنجیده شده قامتِ تازه جوانم شده با خاک؛ یکی جای-جایِ بدنش رفته و ساییده شد نیزه ها آب-نداده پسرم را کشتند با لب تشنه به خون خفته و غلتیده شده روی پیشانی اش افتاده چه ردّ شمشیر لبش از فرطِ عطش خشک و چروکیده شده گلِ لیلا شده پرپر، چه به هم ریخته است نه که با دست! که با تیر و کمان چیده شده میگذارم نگران! صورتِ خود را با اشک... به روی صورتِ زیبایِ خراشیده شده شیشۂ عمر علی اکبرِ(ع) من خورد زمین کمرم خم شده و... وای چه پاشیده شده می برم بینِ عبا دار و ندارِ خود را با همان دست که یخ کرده و لرزیده شده! ┅─═ঊঈ🏴ঊঈ═─┅
. 🏴 اشعار حیف.... دلی صرفِ انتظار نکردیم کار زیاد است و ما کار نکردیم زحمت ما با تو بود حضرتِ رحمت غیر گِره رویِ شانه بار نکردیم این عرقِ شرمِ ماست ریخت که محسن رفت و سَری خرجِ اقتدار نکردیم خسته شدم پایِ غمت  پیرغلامی... گفت که یک کار از هزار نکردیم کاش که پیش تو بگوییم  بنامت هرچه که کردیم اگر ، قمار نکردیم اهل مناجات بُرد فیضِ ملاقات سعی کمی هم پِیِ دیدار نکردیم مَرکب ما نه که ما مَرکب اوییم نفس نگون را چرا مهار نکردیم مرقد جدّت دل گریه کنان است وای اگر سینه را مزار نکردیم علتش این بود مادرِ تو حرم بود این شب جمعه اگر هوار نکردیم ناله‌ی شهزاده بود شاه زمین خورد گفت که زخم تو در شمار نکریم وضع تو پیداست از گفتن دشمن: هیچ کسی را چنین شکار نکردیم پیکر تو آخرش به روی زمین ماند آه علی جان بگو چه کار نکردیم 🔸شاعر: ______________ .
﷽❣ ❣﷽ اے ڪہ شیرین اسٺ نامٺ چون عسل هـر طـلایی جــز شمـا بـاشـد بدل خـاڪ پـایٺ سـرمہ ے چـشمـان مـا «یوسف زهرا» ڪجـــایی «اَلعَجل»
🌸🍃 🌿مےدهم سوے امیرم یڪ سلام 🌾صبح من آغاز شد با این ڪلام 🌿ڪار هر روز من از فرط فراق 🌾یڪ سلام از راه دور از روے بام السلام_اےساڪن_ڪرببلا❤️ صباحڪم_حسینے☀️ •┈┈••✾•🌿🌸🌿•✾••┈┈•
تیر ونیزه سمت عباسم ز بس انداختند عاقبت بی مشک او را از فرس انداختند چار سویش را گرفتند و سپس بانیزه ها همچوشیر عباس راکنج قفس انداختند دستهایش رابریدندو به روی خاک‌ها پاره ومثله تن عباس را انداختند پیکرو اعضاءِ جسم او به صحرا پخش بود دستهایش را میان خار و خس انداختند وای من پامال تیرونیزه ها شد پیکرش عاقبت سقای لشکر از نفس انداختند وای من با این مصیبت‌ها، رسیده مادرش فاطمه افتادنش را دیده پیش دلبرش غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم عکسِ او در آب اُفتاد آب را بیچاره کرد ماهِ زیبایِ حرم مهتاب را بیچاره کرد یک عشیره منتظر بودند اما بیشتر... رفتنِ او مادری بی خواب را بیچاره کرد خوش قد و بالاییِ او دستِ زینب کار داد دیدی آخر خواهری بی‌تاب را بیچاره کرد  هرکه او را دید از دشمن  فقط میگفت وای کوه بود و سینه‌اش سیلاب را بیچاره کرد دستهایش بر زمین  دستِ مردی بَر کمر این سپاهِ غرق خون ارباب را بیچاره کرد یک نفر زد با عمود و بِینِ اَبرو جاگذاشت یک حرامی نیزه‌اش را بِینِ پهلو جاگذاشت - - - از میانِ تیغ و تیر و نیزه قرآن را کشید آه در آغوشِ خود جسمی پریشان را کشید خَم شد و بوسیدش اما قامتِ خَم برنگشت تشنه‌ای بَر دامنش امیدِ طفلان را کِشید کاش میشُد تیر را بیرون  نمی‌آورد او با خودش تیرِ سه‌شعبه وای مژگان را کشید تیرها از پشتِ‌سر بر قامتِ او خورده‌اند پس چرا از سینه‌اش صد تیرِ سوزان را کشید با سَراَنگشتش به رویِ خاک عکسی از حرم..‌. در میانِ شعله‌ها شامِ غریبان را کشید هلهله می‌آمد و دیدند آقا داد زد مَشک را از رویِ  سینه کَند آقا داد زد - - - در مسیرِ علقمه بال و پَرَش را جمع کرد زود آمد بر سرش اما سرش را جمع کرد خوب شد اُم‌البَنین هم حال و روزش را ندید جایِ او پیشِ برادر مادرش را جمع کرد دختران جیغی کشیدند و رُباب از هوش رفت سمتِ او  زینب دوید و اصغرش را جمع کرد تا پدر را دید  رویش را سکینه زخم کرد با همین پشتِ شکسته دخترش را جمع کرد بسکه سر وا بود می‌اُفتاد هِی از نیزه‌ها خواهرش با کُهنه معجر حنجرش را جمع کرد هیچ‌کس مانندِ زینب زار و سرگردان نشد هیچ سر مانندِ او از مرکب آویزان نشد* در مقاتل آمده این سرِ مبارک در منازلی  از دهانه افسار  مرکب آویزان بود. (حسن لطفی ۹۸/۰۶/۱۷)