📋دیدی سر پیری چه عصامو زمین زدن
#سبک_زمینه
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی سرِ پیری چه عصامو زمین زدن
پیش روی چشمام مصطفامو زمین زدن
پاشو ببین بابا که عبامو زمین زدن
چه جوری تو رو تا حرم ببرم
چی اومده سرت بگو پسرم
ریخته همه تنِ تو دور و برم
وای علی ، وای علی
جوانان بنیهاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
«علی جانم، علی جانم، علی جان»
دارن میخندن علی رودرروی من
غم گره انداخت توو خم اَبروی من
میری و میبَری قوت زانوی من
پاشو به زانوی بابا تَوون بده
پاشو مؤذن حرم اذون بده
پاشو به همه خودتو نشون بده
وای علی ، وای علی
خدا داند که من طاقت ندارم
علی را بر در خیمه رسانم
«علی جانم، علی جانم، علی جان»
از غمت اکبر بیتاب و توون شدم
بابا سر نعشت ببین قامتکمون شدم
پاشو جونِ بابا، میبینی نصفهجون شدم
یکی به سینه میزنم یکی به سرم
چه ریخت و پاشی کرده عدو پسرم
چه جوری تو رو تا حرم ببرم
وای علی ، وای علی
مدینه مادرش در انتظار است
به خیمه عمهاش دل بیقرار است
«علی جانم، علی جانم، علی جان»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#زمینه
#شب_هشتم
نریمانی
@majmaozakerine
4_5839381868570477897.mp3
19.45M
📋 پاشو علی اکبرم قلب من آروم بگیره
#سبک_واحد
با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی
ـــــــــــــــــ
@majmaozakerine
پاشو علیِاکبرم قلب من آروم بگیره
بابای پیرت پسرم اگه نباشی میمیره
راستی مؤذن حرم صداتو یادم نمیره
قربون تحریر صدات، پاشو بازم اذون بگو
بازم یه بابا به منِ خستهی نیمهجون بگو
بدون من کجا میری ، کجای آسمون؟ بگو..
فکر نمیکردم اینجوری بی بال و پر شی
باید بمونی عصای دستِ پدر شی
میخوام بغل بگیرمت ولی میترسم
تو رو بغل بگیرمت پاشیدهتر شی
«علیِ اکبرم نرو
نمیشه باورم نرو
گریههای رقیه رو میشه فراموش نکنی
با رفتنت چراغ این حرم رو خاموش نکنی
دق میکنم اگه به این سوزِ دلم گوش نکنی
پاشو بیا و غربتِ خیمهی زنها رو ببین
اشکای روی صورت این مرد تنها رو ببین
دور و برم کف میزنن، این کف زدنها رو ببین
فکر نمیکردم من بیام نتونی پاشی
تو ارباً اربا بشی و ازم جدا شی
فکر نمیکردم صورتت بریزه بر هم
دیدمت و گفتم شاید خودت نباشی
نشناختمت گل پسرم
چه خاکی ریختن به سرم
«علیِاکبرم نرو
نمیشه باورم نرو»
رفتی و دیگه کاری از دست منم بر نمیاد
فرق سرت دوتا شده، خون از سرت رفته زیاد
نیزه به پهلوت زدن و نیزه امونِت نمیداد
خواهرم اومده ببین، اومده با چشای تر
پاشو واسهم یه کاری کن، آبروی منو بخر
دستای عمّه رو بگیر، دوباره تا حرم ببر
فکر نمیکردی عمه رو اینجا ببینی
یه روزی اونو بین نامردا ببینی
یه روزی هم میاد که از بالای نیزه
عمه رو تو بازار شام تنها میبینی
تو رو به جون خواهرم
بمون علیِاکبرم
«علیِاکبرم نرو
نمیشه باورم نرو»
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
#واحد
نریمانی
@majmaozakerine
#زمزمه
##شب_هفتم_محرم
بانوای کربلائی
#حسین_طاهری
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
لالایی به من حق بده از خجالت بمیرم
لالایی دعا کن نیفته به خیمه مسیرم
لالایی آوردم تو رو تا برات آب بگیرم
لالایی به اشکم داره حرمله هی میخنده
لالایی سر تو عزیزم به یه مویی بنده
لالایی ولی خنده تو دل من رو کَنده
الهی نبینه دیگه مادر تو عزیزم
که با تیر رو دستم جدا شد سر تو عزیزم
ندارم زیر لب دعایی نگفته عزیزم
الهی سرت از رو دستم نیفته عزیزم
لالایی لالایی
لالایی برو زیر خاک ای گل آسمونی
لالایی برو که زیر سُم مرکب نمونی
لالایی ایشالله رو قبرت نذارن نشونی
لالایی از الآن میبینم اینا که نا مردن
لالایی دارن دنبال قبر مخفیت میگردن
لالایی میبینم با نیزه تو رو پیدا کردن
بمیرم که باید دو چشم ربابه عزیزم
ببینه عزیزش رو نیزه میخوابه عزیزم
بمیرم عزیزم که نیزه بلنده عزیزم
نمیتونه مادر چشاتو ببنده عزیزم
لالایی لالایی
محکم بگیر رشته قنداقه اش به دست
باب الحوائج است اگر شیرخواره است
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
❣﷽❣
🍁#سینه_زنی_حضرت_علی_اصغر_ع
🍁#آقای_کریمی
🍁#شور #زمینه
🍁خدایا می بینی دارم می میرم
🍁خدایا پریشونم سرگردون
🍁خدایا شده اگه حتی بی سر
🍁علیمو به من برگردون
نور چشماتو ازم نگیر
جونم خواستی ازم بگیر
راهیه میدون شدی برو
دست بابات و محکم بگیر
پیرم کردی میری و می دونم
نمیشه بی تو بمونم
تا برگردی تو حرم می مونم
هی قل هو الله می خونم
🍁خدایا می بینی دارم می میرم
🍁خدایا پریشونم ...
هیچکی از حالم خبر نداشت
اون همه ناله اثر نداشت
مادرت شد خون جگر علی
بس که دندون رو جیگر گذاشت
لالالالااسیره قفسه
کبوترم بی نفسه
لالالالا دیگه زاری بسه
یکی به دادم برسه
خدایا چه سر و صدایی اومد
خدایا چه خبره توی میدون
خدایا دیگه دارم از حال میرم
علیم و به من برگردون
افتاده آتیش به جون ما
بچمو بردن رو نیزه ها
آخ کدوم بی رحمی اون سر و
بسته بر سر نیزه ای خدا
از رو نیزه دعامون می کنی
دلامون و خون می کنی
آخ مادر جان نگامون می کنی
مارو پریشون می کنی
خدا یا سر پسرم رو نیزه است
خدایا زده سر نیزه بیرون
خدایا چقده به دشمن گفتم
علیم و به من برگردون
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
●ای طفل ࢪباب لالایی
●تشنه ی بی آب لالایی
●مادࢪ برا تو بی تابه
● رو نیزه بخواب لالایی
■جانگدازه
هنوز رو نی چشماش بازه
یکی میخواد از رو نیزه
سرتو پایین بندازه
★مواظبت هستم نترس مادࢪ
میفتی تو دستم نترس مادࢪ
لالالالالا علے اصغࢪ
●آرزو بہ دل می مونم
●پایین نیزه ات حیرونم
●رونیزه هم باشی مادࢪ
●برات لالایی میخونم
■لالا اصغࢪ
شدی محسن پࢪپࢪ
میری تو آغوش زهࢪا
خدا نگهدارت مادࢪ
★چقدر دلم تنگہ برات مادࢪ
آخی هنوزخشکہ لبات مادࢪ
لالالالا علے اصغࢪ
●بایه دلہ پاره پاࢪه
●تو بیابونام آواࢪه
●خاطره هامو دزدیدند
●رفتہ به غارت گهواࢪه
■داࢪم گلہ
این شهر پرازهلهلہ
چشم عموجونت روشن
همسفرم با حࢪملہ
★ دیدم چقدر ساده توی بازاࢪ
سرتو افتاده توی بازاࢪ
لالالالالا علے اصغࢪ
#شب_هفتم
#زمینه
@majmaozakerine
4_5915802243143043401.mp3
8.84M
نماهنگ « لالایی... »
شب هفتم #محرم_الحرام
با مداحی حاج محمود کریمی
هیئت رایة العباس (ع)
@majmaozakerine
کم خیره شو به نیزه ،علی رانشان نده
گهواره نیست دست خودت راتکان نده
بس کن رباب حرمله بیدار می شود
سهمت دوباره خنده انظار می شود
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان😭💔
@majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤
میدونيد ضرب المثل«سرش بره
قولش نمیره» از کجا اومده؟؟؟
▪️روی دستش
🖤" پسرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️نیزه ها تا
🖤" جگرش "رفت ولی " قولش نَه "
▪️این چه خورشید
🖤غریبی است که با حال نزار
▪️پای نعش
🖤قمرش رفت ولی " قولش نَه "
▪️شیر مردی که
🖤در آن واقعه " هفتاد و دو " بار
▪️دست غم بر
🖤" کمرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️هر کجا مینگری
🖤" نام حسین است و حسین "
▪️ای دمش گرم
🖤" سرش " رفت ولی " قولش نَه "
▪️ السَّلامُ عَلَيْك
🖤یا اَباعَبْدِاللهِ الحسین✋
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
─┅─═इई 🖤💚🖤 ईइ═─┅─
#استغاثه- به- امام -زمان- عجل- الله💔
#به سبک (ای قلم سوز لرین)
#✍: شاعر مداح اهل بیت خانم بخشی
((یا امام زمانم کجایی
الامان الامان از جدایی ))2
🥀🖤🥀🖤🥀
پر زخون شد دل شیعیانت
منتقم حسین جان کجایی
کربلا، سامرا، جمکرانی
جان زهرا بگو در کجایی2
یابن الزهرا کجا نوحه خوانی
الامان الامان از جدایی2
شیعیانت همه بی قرارن
یا امام زمان کی می آیی
از دل زار زینب چه گویم
ناله دارد حسینم کجایی 2
((یا امام زمانم کجایی
الامان الامان از جدایی)) 2
🥀🖤🥀🖤🥀
ناله زد در خرابه رقیه
یا عمو جان ، امان از جدایی
بی تو هرگز نخوردم من آبی
زندگی ام ندارد صفایی
غصه می خوردم ازهجرت بابا
طاقتم سر اومد از جدایی
این دلم باز بهونه گرفته
ای خدا بسه دیگه جدایی
شام هجران غم چون سر اومد
رقیه شد فدای بابایی 2
((یا امام زمان کی می آیی
الامان الامان از جدایی)) 2
بخشی از هجر تو بی قراره
طاقت دوریتو که نداره
التماس دعا یابن الزهرا
التماس دعا یابن الزهرا
1400/5/21
🥀🖤🥀🖤🥀🖤🥀
4_5814393748842351555.ogg
1.94M
#استغاثه به امام زمان
یا امام زمانم کجایی😭
در سه ارکان (زمینه🌴 ، شور🌴 واحد سنگین
# شاعر:مداح اهل بیت خانم بخشی☘
مداح : استاد پیرزاده🌴🌴🌴
هادی-یزدانی-ضربان-دل-جانم-ابوفاضل.mp3
2M
به هوای علم همیشه پای علم
آرزومه که جون بدم واسه صاحب عزای علم
با تو پر می گیرم دلم رو زر می گیرم
اگه من با تو باشم آقا قیمت گوهر می گیرم
ضربان دل جانم ابوفاضل
سید و سالار شاهی و من سائل
ماه عالم تاب بت شکن ارباب
به فدای تو نوکراتو دریاب
یا ابوفاضل جانم ابوفاضل
ماه هاشمیون پناه فاطمیون
با صفا میشه سینه تا از تو سخن میاد به میون
امیر عالمم بده تو بیش و کمم
تا تو رو دارم حله یا عباس تموم هم و غمم
پسر زهرا پرچم تو بالا
می تو نابه ساقی تاسوعا
به تو وابستم از می تو مستم
الدخیل آقا من به تو دل بستم
یا ابوفاضل جانم ابوفاضل
ای به گوش حسین تب خروش حسین
یا ابوفاضل ای وفادار، ای علم به دوش حسین
ساقی العطشان ، آب آور طفلان
قربون چشمی که شده ای وای آماج تیر و کمان
شدم آواره ، کار دلم زاره
مشک سقایی تو شده پاره
رو سفیدی تو شاه شهیدی تو
آخرش دل از دنیا بریدی تو
یا ابوفاضل جانم ابوفاضل
#واحد
#شلاقی
#شب_نهم
@majmaozakerine
boromand-shor9.mp3
12.2M
خادم اهل بیت 🌺:
بند اول
علمگیرو علمدار
جهانگیرو جهاندار
شگرد رزم حیدر
شده در تو پدیدار
تو ابر قدری ابالفضل چون یل ام البنین
قمر بنی هاشمی ولله و مهلقا و محجبین
نعم الامیری عباس
خیر کثیری عباس
بی بدل و بی حمتی
چه بی نظیر ی عباس
عباس یا عباس
بند دوم
دلیرو دلاور
توی رگهاته خون حیدر
به خاک و خون کشیدی
ز میمن تا میسر
یه لشکر و حریفی تنها شیر بنی هاشمی تو
بدرقته دعای زینب به میدون عازمی تو
کرده ای غوغا عباس
قاتل اعدا عباس
برای اهل حرم هم
بودی تو سقا عباس
عباس یا عباس
بند سوم
امیر با صلابت
قدو قامتت قیامت
برای پهلوونا
تو الگوی شجاعت
تو کاشف الکبری به ولله امیر کربوبلایی
همه نگاه ها به تو بوده چرا که تو مشکل گشایی
حماسه سازی عباس
که سر فرازی عباس
وتوی بحث احساس
تو یکه تازی عباس
عباس یا عباس
@majmaozakerine
#واحد
#شب_نهم
#شلاقی
برومند
متن نوحه :
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماریم آتش پرستارم شده ♬♫
ما که خود از سوز دل آتش به جان افتاده ایم ♬♫
از چه پس این شعله ها یار دل زارم شده ♬♫
ای فلک جان مرا هر چند می خواهی بسوز ♬♫
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده ♬♫
مدتی هست از قضا دل سوختن کارم شده ♬♫
خیمه ها می سوزد و شمع شب تارم شده
در شب بیماریم آتش پرستارم شده

جز غم امشب پیش ما یار وفاداری نماند
در شب تنهائیم تنها همین یارم شده ♬♫
من که شب را تا سحر بی خواب و سوزانم چو شمع ♬♫
از چه دیگر شعله ها شمع شب تارم شده ♬♫
بس که اشک آید به چشمم خواب شب را راه نیست ♬♫
دود آتش از چه ره در چشم خونبارم شده ♬♫
جز دو چشمم هیچکس آبی بر این آتش نریخت
مردم چشمان من تنها وفا دارم شده
───┤ ♩♬♫♪♭ ├───
نوحه خیمه ها میسوزد و شمع شب تارم شده
روضه و توسل حضرت علی اکبر علیه السلام
شب هشتم
محرم سید مهدی میرداماد↯
@majmaozakerine
⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
ابی عبدالله چند جا تو کربلا یادِ مادرش افتاد،یکیش اونجایی بود که سینه ی شکسته ی قاسم رو به سینه چسبوند،امشب روضه ام روضه ی امیرالمؤمنینِ،آخ دلم برا حرمت یه ذره شده،یه نجف برا ما امضا کن....
چند جا روضه ی امیرالمؤمنین به یادِ ابی عبدالله افتاد،یاد باباش افتاد،چند تا روضه عجیب غربت امیرالمؤمنین بیداد میکنه... یه جا که علی اصغر رو روی دست گرفت،فقط گناه این بچه این بود که اسمش علی بود....
خود ابی عبدالله،روز عاشورا،جلو سنگ باران و تیرباران دشمن،گفت: مگه من حرامی رو حلال کردم؟حلالی رو حرام کردم؟ از من دروغی،فسقی،فجوری؟ چیِ جلو من سی هزار نفر لشکر کشیدید؟ یه نانجیب بلند شد،گفت:حسین هیچ گناهی نداری،میدونی چرا میخواهیم بُکُشیمِت ؟ "بُغضً لِاَبیک" تو بابات علیِ، گناه از این بالاتر...شروع کرد به امیرالمؤمنین دشنام دادن،جلو حسین به باباش ناسزا می گفت....
دیگه کجا یاد امیرالمؤمنین افتاد؟ وقتی علی اکبر رفت میدان....اسمش علیِ،شهادتش هم مثل امیرالمؤمنینِ،فرقش مثل پدر بزرگش شکافته شد، رفت میدان بار آخر،مرحوم مفید در ارشاد میگه:آخرین بار که رفت،ابی عبدالله دیگه رو پاش بند نبود.....ابی عبدالله خودش اجازه داد،زودم اجازه داد،عبارت میگه: "فَاسْتَاذَنَ اَباهُ فِی الْقِتالِ فَاذِنَ لَه" گفت:برم؟ گفت:برو...بار آخر نوشتن حسین هی می رفت رو بلندی نگاه می کرد،از قول خانوم سکینه نقل می کنن،میگه من کنار بابام تو خیمه نشسته بودم،بابام گوشش تو میدون بود،یه مرتبه شنید یکی میگه:" یا اَبَ عَلَیكَ مِنّى السَّلامَ" سکینه میگه دیدم چشای بابام سیاهی رفت،می خواست سوار اسب بشه،رکاب اسب رو گم کرد،دست و پاش رو گم کرد،پسرمِ،عزیزمِ،داره صدام میکنه...*
صدای اکبرِ انگار،می شنوی صداش رو عباس
نکنه افتاده از اسب،آخه بچه ام تک و تنهاست
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
*یه موقع یه پدر شهید گریه میکنه،بقیه باهاش گریه میکنن،صدای گریه تو گریه ها گم میشه،اما کسی با حسین گریه نکرد،همه هلهله کرد......*
عصای پیریِ بابا،پاشو قلبِ منو نشکن
گم شده تو خنده هاشون،صدایِ گریه های من
واویلا،چیزی نمونده ازتنت
واویلا،گوچه وا کردن زدنت
*اونایی که توی کوچه های مدینه نبودن،گفتن:بیان.....*
مثه خزون ریخت،بال و پر تو
تموم لشکر ریختن سر تو
*از بالای اسب نگاه کرد،دید وسط میدون گرد و خاکِ،همه دور یه سوار حلقه زدن،هی شمشیرا بالا میره،پایین میاد،خودش رو رسوند،مرحوم سید بن طاووس تو لهوف میگه:هر شهیدی رو که ابی عبدالله رفت بالا سرش،با اسب تا کنار بدن رفت، بعد از اسب پیاده شد،اما برا علی اکبر فرق داشت،نوشتن:هنوز به علی نرسیده طاقت نیاورد، "فَسَقَطَ مِنَ الفَرَس" از رو اسب افتاد،شیخ حُر عاملی میگه: دیدن دیگه نمیتونه بلند شه،داره رو زانوهاش راه میره،رسید بالا سر علی،پسرم! عزیزم!*
می برم تو رو تا خیمه،اگه هلهله بذاره
بغض شون رو خالی کردن،کینه هم اندازه داره
دشمنا حیا ندارن،حتی از موی سفیدم
می بینی انگار نه انگار من یه بابای شهیدم
واویلا،میذارمت بینِ عبا
واویلا،توان نداره دست و پام
انگار بعد تو شکستم،بابات دیگه پا نمیشه
وقتی پیکر رشیدت،قد این عبا نمیشه
*بذار مثل قدیمیا روضه بخونم،مثل پیر غلاما،بعضی حرفا،یه عمری تازه است،قدیمی ها اینجوری روضه میخوندن: سر رو گذاشت رو زانو آروم نشد،سر رو چسبوند به سینه آروم نشد،سینه رو چسبوند به سینه آروم نشد،صورتش رو گذاشت رو صورت علی"وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ" همه گفتن حسین جون داد،مرحوم شوشتری میگه:روضه علی اکبر،روضه ی جون دادنِ حسینِ...حسین تکون نمیخوره،همه گفتن:کار پسر و پدر تموم شد،راست گفتن: حسین داشت آروم آروم جون میداد،یه مرتبه شنید یه صدایی داره میاد،برادر! پاشو خواهرت اومده،غیرت الله! پاشو....
این روضه یه جمله گریز میخواد،اینجا دید خواهر وسط نامحرماس،پا شد،علی رو رها کرد،زیر بغل های زینب رو گرفت،جوان های بنی هاشم رو صدا زد،اما ساعتی بعد،همین حسین دید دارن به زینب حمله می کنن،به خیمه ها حمله می کنن،به نیزه تکیه زد، صدا زد: من زنده ام...یه ناله بزن:حسین....
________
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_هشتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🌾🍃روضه جانسوز ویژه☘🌾
شب هشتم
محرم
🔴حضرت علی اکبرعلیه السلام 🔴
⚫️⚫️⚫️⚫⚫️⚫️⚫️
#روضه
#شب_هشتم
میرداماد
@majmaozakerine
وساطت حضرت عباس (ع) برای شفای بیماری ناعلاج
مرحوم آیت الله العظمی اراکی به نقل از آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی رضی الله عنه گفت:من برای زیارت مرقد امام حسین (ع) از سامرا به کربلا روانه شدم در مسیر به یکی از طوایفی که در آنجا سکونت داشتند رسیدم.
رئیس طایفه به من احترام خاصی گذاشت در همین هنگام زنی نزد من آمد و گفت: السلام علیک یا خادم العباس؛ سلام بر توای خادم عباس!
من از سلام کردن آن زن تعجب کردم. از رئیس طایفه پرسیدم: این زن کیست؟
او گفت:خواهر من است.
از اوپرسیدم: چرا او این گونه به من سلام کرد؟ آیا علتی دارد؟
گفت: بله
گفتم: علتش چیست؟
گفت: من سخت بیمار بودم به طوری که همه بستگان از درمان و ادامه زندگی من ناامید شدند و مرگ هر لحظه به من نزدیکتر میشد. در حال احتضار بودم که ناگهان منظرهایی در برابر چشمانم آشکار شد. دیدم خواهرم بالای تپههایی که در مقابل طایفه ما قرار دارد رفت و رو به بارگاه حضرت عباس (ع) کرد و با گیسوی پریشان و دیده گریان گفت: یا ابوالفضل (ع) از خدا بخواه برادرم را شفا دهد.
ناگاه دیدم دو نفر بزرگوار به بالین من آمدند یکی از آنها به دیگری گفت: برادرم حسین (ع)! ببین این زن مرا برای شفای برادرش واسطه قرار داده است پس از خدا بخواه او را شفا دهد.
امام حسین (ع) فرمودند: برادرم! این شخص نزدیک است که از دنیا برود کار از کار گذشته است.
باز خواهرم برای دومین بار و سومین بار از حضرت عباس (ع) تقاضای عنایت و لطف کرد ناگهان دیدم حضرت عباس (ع) با دیده گریان به امام حسین (ع) عرض کرد: برادرم! از خدا بخواه یا این بیمار را شفا دهد یا این که لقب باب الحوائج را از من بگیرد.
امام حسین (ع) با توجهی کامل فرمودند:ای برادر خدایت سلام میرساند و میفرماید: این لقب و موقعیت گرانبها برای تو تا قیامت برقرار و برجاست و ما به احترام تو این بیمار را شفا دادیم.
من خود را بازیافتم و از آن پس خواهرم هر کس که ارادت خاص داشته باشد و مقام نورانی او در قلبش جای گیرد او را خادم العباس (ع) میخواند و این راز سلام کردن خواهرم بود.
منبع: پرچمدار نینوا، ص ۲۲۱، اقتباس از الوقایع و الحوادث، ج ۳، ص ۳۶ - ۳۷
شفای زبان بریده مادر و دست بریده پسر به دستان مبارک حضرت زهرا (س) و حضرت عباس(ع)
عالم جلیل القدر محدث متقى، حضرت آیه الله آملا حبیب الله کاشانى رضوان الله تعالى علیه فرمود: یک عده از شیعیان در عباس آباد هندوستان دور هم جمع مى شوند و شبیه حضرت عباس (ع) را در مى آورند هر چه دنبال شخص تنومند و رشید گشتند تا نقش حضرت(ع) را روى صحنه در آورد پیدا نکردند.
بعد از جستجوى زیاد جوانى را پیدا کردند ولى متأ سفانه پدرش از دشمنان سرسخت اهل بیت (ع) بود بناچار او را در آن روز شبیه کردند وقتى که شب فرا رسید و جوان راهى منزل مى شود موضوع را به پدرش مى گوید.
پدرش مى گوید: مگر عباس (ع) را دوست دارى؟
جوان مى گوید: چرا دوست نداشته باشم، جانم را فداى او مى کنم.
پدرش مى گوید: اگر اینطور است بیا تا دستهاى تو را به یاد دست بریده عباس(ع) قطع کنم.
جوان دست خود را دراز مى کند.
پدر ملعون بدون ترس دست جوانش را مى برد،
مادر جوان گریان و ناراحت مى شود و گوید: اى مرد تو از حضرت فاطمه زهرا (س) شرم نمى کنى؟
مرد مى گوید: اگر فاطمه(س) را دوست دارى بیا تا زبان تو را هم ببرم،
خلاصه زبان آن زن را هم قطع مى کند و در همان شب هر دو را از خانه بیرون مى اندازد و مى گوید: بروید شکایت مرا پیش عباس(ع) بکنید.
مادر و پسر هر دو به مسجد عباس آباد مى آیند و تا سحر دم منبر ناله و ضجه مى زنند آن زن مى گوید: نزدیکیهاى صبح بود که چند بانوى مجلله اى را دیدم که آثار عظمت و بزرگى از چهره هایشان ظاهر بود. یکى از آنها آب دهان روى زخم زبان من مالید فورى شفا یافتم.
دامنش را گرفتم و گفتم: جوانم دستش بریده و بى هوش افتاد بفریادش برسید.
آن بانوى مجلله فرموده بود آن هم صاحبى دارد.
گفتم: شما کیستید؟
فرمود: من فاطمه (س) مادر حسین (ع) هستم. این را فرمود و از نظرم غایب شد.
پیش پسرم آمدم، دیدم دستش خوب و سلامت است. گفتم: چطور شفا یافتى؟
گفت: در آن موقع که بى هوش افتاده بودم، جوانى نقاب دار بر سر بالینم آمد و فرمود: دستت را سر جاى خود بگذار وقتى که نگاه کردم هیچ اثرى از زخم ندیدم و دستم را سالم یافتم.
گفتم: آقا مى خواهم دست شما را ببوسم یک وقت اشکهایش جارى شد و فرمود: اى جوان عذرم را بپذیر، چون دستم را کنار نهر علقمه جدا کردند.
گفتم آقا شما کى هستید؟
فرمود: من عباس بن على (ع) هستم یک وقت دیدم کسى نیست.
کرامات العباسیّه معجزات حضرت ابالفضل العباس بعد از شهادت
#کرامات
کرامات امام حسین عليه السلام
اللّهــم صلّ علــي محمّــد و آل محمّــد و عجّــل فرجــــهم "
عالم زاهد و وارسته زمانش مرحوم شيخ حسين بن شيخ مشكور رضوان الله تعالي عليه فرمود :
در عالم رو يا ديدم در حرم مطهر حضرت ابا عبدالله (ع ) مشرف هستم و حضرت در آنجا تشريف دارند .
يك نفر جوان عرب معدي (دهاتي ) وارد حرم شد و با لبخند به آن حضرت سلام كرد و حضرت با لبخند جوابش دادند .
فرداي آن شب كه شب جمعه بود به حرم مشرف شدم و در گوشه حرم توقف كردم ناگهان آن جوان عرب معدي را كه در خواب ديده بودم وارد حرم شد و چون مقابل ضريح مقدس رسيد با لبخند به آن حضرت سلام كرد ولي حضرت سيدالشهداء (ع ) را نديدم و مراقب آن عرب بودم تا از حرم خارج شد .
عقب سرش رفتم و سبب لبخندش را با امام (ع ) پرسيدم .
و تفصيل خواب خود را برايش نقل كردم و گفتم چه كرده اي كه امام (ع ) با لبخند بتو جواب مي دهد .
گفت : مرا پدر و مادر پيري است و در چند فرسخي كربلا ساكنيم و شبهاي جمعه كه براي زيارت مي آيم يك هفته پدرم را سوار بر الاغ كرده مي آوردم و يك هفته هم مادرم را مي آوردم .
تا اينكه شب جمعه اي كه نوبت پدرم بود چون سوارش كردم مادرم گريه كرد و گفت : مرا هم بايد ببري شايد هفته ديگر زنده نباشم .
گفتم : باران مي بارد ، هوا سرد است ، مشكل است ، نپذيرفت ناچار پدر را سوار كردم و مادرم را بدوش كشيدم و با زحمت بسيار آنها را به حرم رسانيدم و چون در آن حالت با پدر و مادرم وارد حرم شدم حضرت سيدالشهداء (ع ) را ديدم و سلام كردم آن بزرگوار برويم لبخند زد و جوابم را داد و از آن وقت تا بحال هر شب جمعه كه مشرف مي شوم حضرت امام حسين (ع ) را مي بينم و با تبسم جوابم را مي دهد . (26) اي كه بر دوست تمناي نگاهي داري
بهر اثبات ارادت چه گواهي داري
بايدت واله چو يعقوب شدن در شب و روز
گر چو او يوسف گم گشته به چاهي داري
از بردن اشك درون سوز نهاني بايد
گر كه از درگه او خواهش جاهي داري
تا كه هستي به گدايي در دربار حسين (ع )
عزت و فخر به هر مهتر و شاهي داري
نام تو ثبت به ديباچه عشاق شود
گر كه مهرش بدل خود پر كاهي داري
اي كه در راه حسين استي و اولاد حسين (ع )
خوش به فرداي دگر پشت و پناهي داري
اشك امروز بود توشه ره فردايت
گر به ديوان عمل جرم و گناهي داري
اجر پيوسته تو نزد حسين بن علي است
تا كه در ماتم او اشكي و آهي داري
كربلا آرزوي ماست حسين جان مددي
چه بي منتظر چشم براهي داري
خاك راه تو بود حامد و زر مي گردد
گر كه بر خاك ره خويش نگاهي داري
منبع.کتاب كرامات الحسينية(معجزات حضرت سيدالشهداء عليه السلام بعد از شهادت)
قائمیه
#کرامات