#شهادت_حضرت_رقیه سلام الله علیها
#ایام_محرم
#شب_سوم_محرم
سبک #زمینه
#حاج_نریمان_پناهی
آرامش قلبم و دنیای من اومده
عالم را خبر کنید بابای من اومده
سر بریدتو به روی دامن میزارم
من غیر تو کسی رو توی دنیا ندارم
هنوز مثل قدیم دوستم داری دوست دارم
میدونستی بابا جون بی تو رقیت میمیره
میدونستی که بهونه میگیره
میدونستی به غم تو اسیر
حسین وای حسین وای حسین وای
آرامش قلبمو دنیای من اومده
عالم رو خبر کنید بابای من اومده
سر بریدتو به روی دامن میزارم
من غیر تو کسی توی دنیا ندارم
هنوز مثل قبل دوستم داری دوست دارم
میدونستی بابا جون بی تو رقیت میمیره
میدونستی که بهونه میگیره
میدونستی به غم تو اسیر
حسین وای حسین وای حسین وای🔃
با رفتن تو بابا حالم بد بد شده
سهم تن کوچیکم سیلی و لگد شده
از وقتی که دیدم سر تو رو نیزه ها
تب کردم و هستم دیگه خسته بابا
بابا منو ببر میخوام برم پیش خدا
دیگه از موی بلندم بابا جون نیست خبری
کاش میشه دیگه تو از پیشم نری
به خدا بد دردیه بی پدری
حسین وای حسین وای🔃
🏴
@majmaozakerine▪️
▫️▪️
◾️▫️▪️
03-Zamine-Nariman Panahi-Roze 3 Moharam 14000521.mp3
23.72M
زمینه حضرت رقیه
نریمان پناهی
@majmaozakerine
روایت تاریخ
،متعلق به بی بیِ سهساله
مقتل حضرت رقیه سلام الله علیها
کاروان از کوفه، راهی شام شد. مشکلات اسارت و دوری پدر، همچنان رقیه علیهاالسلام را می سوزاند. در بین راه که سختی بر دختر امام حسین علیه السلام فشار آورده بود. شروع به گریه و ناله کرد. و به یاد عزت و مقام زمان پدر، اشک ها ریخت. گویا نزدیک بود روحش پرواز کند و در آن بیابان به بابا بپیوندد. یکی از دشمنان چون آن فریاد ضجه را شنید، به رقیه علیهاالسلام گفت: «اُسکُتی یا جاریه! فقد آذیتنی بِبُکائِک»؛ ای کنیز! ساکت باش، زیرا من با گریه تو ناراحت می شوم.آن نازدانه بیشتر اشک ریخت. دیگر بار آن مرد گفت: «اُسکُتی یا بنتَ الخارجی»؛ ای دختر خارجی! ساکت باش.
حرفهای زجر دهنده آن مزدور، قلب دختر امام علیه السلام را شکست. رو به سر پدر نمود و گفت:
«یا ابتاه قَتَلوکَ ظُلماً و عُدواناَ و سَمُّوک بالخارجی»؛ ای پدر! تو را از روی ستم و دشمنی کشتند و نام خارجی را هم بر تو گذاردند. پس از این جمله ها، آن مرد غضب کرد و با عصبانیت، رقیه علیهاالسلام را از روی شتر گرفت و از بالا بر روی زمین انداخت.
تاریکی شب بر همه محیط سایه افکنده بود. رقیه علیهاالسلام از ترس، شروع کرد به دویدن در آن تاریکی. سختی و خار و خاشاک زمین، پاهای کوچولوی او را مجروح نمود. و او با همه خستگی باز می دوید.
به نیمه شبی ز پی کاروان به دامن دشت کسی که پای برهنه دوید من بودم
همان زمان، قافله متوجه نیزه ای شد که سر امام حسین علیه السلام بر بالای آن بود. نیزه به زمین فرو رفته بود. دشمن هر چه سعی کرد که آن را در آورد، نتوانست.
زینب علیهاالسلام به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است. رو به آن زن نمود و پرسید: شما کیستید؟! فرمود: «أنا أمُک فاطمه الزهراء، أظَنَنتِ إنّی أغفلُ عَن أیتامِ وَلَدی»؛ من مادر تو، فاطمه زهرا هستم. گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم!
رئیس قافله نزد امام سجاد علیه السلام آمد و سبب این ماجرا و حکایت را پرسید.
امام علیه السلام فرمود: یکی از بچه ها گم شده است تا او پیدا نشود، نیزه حرکت نخواهد کرد! حضرت زینب علیهاالسلام با شنیدن این سخن، خود را از بالای شتر به روی زمین انداخت و ناله کنان به عقب برگشت تا گمشده را پیدا کند.
زینب علیهاالسلام به هر سو می دوید. ناگهان چشمش به یک سیاهی افتاد. جلو رفت تا به آن رسید در آنجا یک زن را دید که سر کودکِ گمشده را به دامن گرفته است. رو به آن زن نمود و پرسید: شما کیستید؟!
فرمود:«أنا أمُک فاطمه الزهراء، أظَنَنتِ إنّی أغفلُ عَن أیتامِ وَلَدی»؛ من مادر تو، فاطمه زهرا هستم. گمان می کنی من از یتیم های فرزندم غافلم! (۱)
زینب علیهاالسلام، رقیه را گرفت و به کاروان رساند و قافله به راه افتاد. (۲)
--------------------------------------------------------------------
منابع :
۱) ناسخ التواریخ، ص ۵۳۱٫
۲) داستان غم انگیز حضرت رقیه علیهاالسلام، ص ۳۷ – ۳۹٫
در کتاب «عوالم العلوم» و بعضی کتب دیگر روایت شده است که در میان اسیران دختر کوچکی از امام حسین علیه السلام باقی مانده بود، و اسم او بنا بر قولی رقیّه، و از عمر شریفش سه سال گذشته بود، و آن حضرت او را بسیار دوست می داشت، و آن دخترک بعد از شهادت پدر شب و روز گریه می کرد، که از گریه ی او دل اهل بیت مجروح می شد و دائماً از اهل بیت سؤال می کرد که پدر من کجا رفت؟ و چرا از من دوری نمود؟…(۱)
یکی از مصیبت هایی که در شام برای اهل بیت علیهم السلام رخ داد، شهادت طفل عزیز، حضرت رقیّه خاتون علیها السلام بود.(۲)
عماد الدین طبری از کتاب «الحاویه» نقل کرده که زنان خاندان نبوّت شهادت پدران را از کودکان پنهان می داشتند و می گفتند: پدرانتان به سفر رفته اند.
امام حسین علیه السلام دختری چهار ساله داشت، شبی با حالت پریشانی از خواب بیدار شد و گفت: پدرم حسین علیه السلام کجاست؟ اکنون او را دیدم!
زنان و کودکان از شنیدن این سخن گریان شدند و شیون از ایشان برخاست.
یزید از خواب بیدار شد و گفت: چه خبر است؟ جریان را به او خبر دادند.
آن لعین دستور داد سر پدر را برای او ببرند، سر را آوردند و در دامنش گذاشتند.
گفت: این چیست؟ گفتند: سر پدر توست. آن کودک هراسان شد، ترسید و فریاد بر آورد، بعد مریض شد و در همان روزها در دمشق از دنیا رفت.(۳)
در بعضی کتب چنین نقل شده که:دستمالی روی سر انداختند و آن طبق را جلو آن دختر نهادند. پرده از آن بر گرفت و گفت: این سر کیست؟
گفتند: سر پدر توست. سر را از میان طشت برداشت و به سینه گرفت و می گفت:
«یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی خَضَبکَ بِدِمائکَ! یا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطع وَ رِیدَیْکَ! یا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّ
ذی أَیتمنی علی صِغَر سِنّی! یا أبَتاهُ، مَنْ بَقی بَعْدَک نَرْجوه؟ یا أبَتاهُ، مَنْ لِلْیتیمه حَتّی تَکْبُر»
«پدر جان، کی تو را با خونت خضاب کرد! ای پدر که رگهای گردنت را برید! ای پدر، کی مرا در کودکی یتیم کرد! پدر جان، بعد از تو به که امید وار باشیم؟ پدرجان، این دختر یتیم را کی نگهداری و بزرگ کند!».
و از این سخنان با او گفت، تا اینکه لب بر دهان شریف پدر نهاد و سخت بگریست تا غش کرد و از هوش رفت. چون او را حرکت دادند از دنیا رفته بود.
اهل بیت چون این بدیدند، صدا به گریه بلند کردند و داغشان تازه شد، و همه از زن و مرد بر آن آگاه شدند و گریستند.(۴)
چون اولاد رسول و ذراری فاطمه بتول علیها سلام را در خرابه ی شام منزل دادند، آن غریبان ستمدیده و آن اسیران داغدیده، صبح و شام برای جوانان شهید خود در ناله و نوحه بودند. عصرها که می شد آن اطفال خردسال درب خرابه صف می کشیدند، می دیدند که مردم شام خرّم و خوشحال دست اطفال خود را گرفته آب و نان تهیّه کرده به خانه های خود می روند. آن طفلان خسته مانند مرغان پر شکسته دامن عمّه را می گرفتند که ای عمّه، مگر ما خانه نداریم؟ مگر بابا نداریم؟
می فرمود: چرا نور دیدگان، خانه های شما در مدینه، و بابای شما به سفر رفته است. در میان آنها دخترکی بود از امام علیه السلام به نام فاطمه که درد هجران کشیده، گرسنگی و تشنگی ها آزموده، رنج سفر و داغ پدر و برادر دیده، بر بالای شتر برهنه راه درازی پیموده، کعب نیزه و تازیانه خورده.
پدر او را خیلی دوست می داشت، محبّت این دختر در دل امام علیه السلام منزل گرفته بود، همیشه در کنار پدر می نشست و دم به دم مانند دسته گل او را می بوسید، و شبها هم در بغل امام علیه السلام می خوابید…
پیوسته احوال پدر می پرسید و گریه می کرد که «أیْنَ أبی وَ والدی وَ الْمُحامی عَنّی».
به هر نحوی که بود زنها او را آرام می کردند، تا آن که از کربلا به کوفه و از کوفه به شام رسیدند. در بین راه از رنج شتر سواری به تنگ آمده بود، به خواهرش سکینه می گفت:«أیا أ ُختَ، قَدْ ذابَتْ مِنَ السَّیْر مُهْجَتی» «خواهرم این شتر بس که مرا حرکت داده دل و جگرم آب شد».
4_6005763038987159304.mp3
802.3K
روضه حضرت رقیه (دشتی )😭
خرابه با تو بهتر از جنان است
وای دل پیرم به شوق تو جوان
است
اگر خونی شده لبهای خشکت
وای گمونم جای چوب خیزران
است
امان ای دل ای دل ای دل
دلت بره خرابه شام قربون
اون لحظه ای که با سر بریده
بابا روبرو شد
نازدانه صدا زد بابا چندتا سوال
ازت می کنم
بعد بهت میگم با دخترت
چه کردن
بابا جان تیغ کدوم ظالم
رگهای گلوتو بریده
سنگ جفای کدوم ظالم
پیشونیتو شکسته
یتیمای مجلس منو
ببخشند
بابا کی منو در کودکی
یتیم کرد بابا
چشماتو بسته نبینم نبینم
نبینم
لباتو پاره نبینم ۳
عمه رو خسته نبینم ۳
آنقدر با سر بریده بابا درد
دل کرد
گفت بابا هر چه کتک خوردم
دلم نمی سوزه
از شتر افتادم گوشمو
دریدن گوشوارمو بردن
اما یه جا خیلی دلم سوخت
طاقت داری بگم یا نه
بابا نبودی عمه ام زینب و
کتک زدن بابا
صدا بزن حسین جانم
حسین جانم حسین جانم
یه وقت دیدن سر بریده
یه طرف افتاده رقیه یه
طرف نمیدونم اینجا به
خانم زینب جه گذشت
اومد رقیه رو بغل گرفت
گلوم سارالدی الله
دردیمی آلدی الله
بالام خرابه لرده
جان وردی اولدی الله
یه وقت امامسجاد صدا
عمه چه می کنی به خدا
رقیه از دنیا رفته
هر کی گرفتاره
@majmaozakerine
#دشتی
💔➰💔
وداع بامحرم🏴
ازدست ما راضی شدی یا نه؟
ارباب❤️ جانم
از مجنون❤️ت راضی شدی یا نه؟
▪️سی روز میخواندیم
▪️سی شب گریه😭 میکردیم
▪️هم پای تو
▪️هم پای #زینب گریه😭 میکردیم
روضه به روضه 😭 گشتن مارا خودت دیدی
خداحافظ _مُحرّم ، ماه ارباب ...
.......😭😭😭😭
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#ورود_به_ماه_محرم
#پایان_ماه_محرم
#احمد_ایرانی_نسب
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
در چَشم ها دو چِشمه ی زمزم گذاشتیم
قطعاً دعای فاطمه پشت و پناه ماست
وقتی دم حسینیه پرچم گذاشتیم
ما ارث گریه از پدر خویش برده ایم
پا جای پای حضرت آدم گذاشتیم
این اشک ها برای تو باشد ، حسین جان
شاید به روی زخم تو مرهم گذاشتیم
تفسیر روضه هاست ، حروف مقطعه
جان را میان سوره ی مریم گذاشتیم
خیلی حسین زحمت مارا کشیده ای
خیلی برای روضه ی تو کم گذاشتیم
یک عمر دم حسن شده و بازدم حسین
این عشق را به سینه دمادم گذاشتیم
یک اربعین زیارت مارا ردیف کن
ما هر چه بود پای محرم گذاشتیم
#وداع_بامحرم
ما را ببخش گریہی سیری نکردهایم
چشمان خشک ما خجل از این عزای تو ..
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
┈
❣﷽❣
▪️#سینه_زنی_امام_حسین_ع
🔳#شب_جمعه
▪️#آقای_مقدم
به لب امشب نوا دارم
به سر شور و هوا دارم
ره دل سوی کربلا دارم
ره دل سوی کربلا دارم
تفعل بر کتاب عشق زدم با حالتی غمبار
دلم شد محو زیبایی در آن گنجینه اسرار
گدای کوی دلبر شو و تمام عمر شاهی کن
بیا آقا و جان مادرت برمن نگاهی کن
خودت بر این دل سرگشته آقا آبرو دادی
مرا در وادی عشقت تو این نام نکو دادی
به خود میبالم در دوعام چون
چنین اربابی مهربان دارم
ندارم چون تو دلبری ارباب
حسین گویم من تا که جان دارم
▪️حسین جانم 3 ای حسن جانم
مرا درگیر عشقت کن
جوانم پیر عشقت کن
غلامت در زنجیر عشقت کن
بیا و راه جنت بر من آواره ات وا کن
تو را جان رقیه کربلای ما تو امضا کن
الا. ای آنکه بر دلها تو اربابی و سالاری
منه سرگشته و رسوا ندارم جز تودلداری
فقط یک آرزو دارم مقیم کربلا باشم
کنار گنبد نورانی ات محو خدا باشم
مرا مگذاری آرزو بر دل
که در این دل شور و نوا دارم
محبت کن منت سرم بگذار
که من شوق کرببلا دارم
▪️حسین جانم 3 ای حسن جانم
منم بی تاب روی تو
شتابانم به سوی تو
دل سرگردانم به کوی تو
من از عشق حسین ابن علی دلداده و مستم
بریزم پای دلدارم همه بود و همه هستم
من از گهواره تا گور به عشقت چونکه درگیرم
یقین دارم رهایم گر کنی من بی تو میمیرم
کنار قبر شش گوشه بمیرم از غمت ارباب
فدای آن همه رنجو بلا و ماتمت ارباب
شدم غرق دریای عشق تو
محبت کردی بر منه مجنون
مرا بنگر با گوشه ی چشمت
تو را میخوانم با دلی پرخون
▪️حسین جانم 3 ای حسن جانم
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5888767189246282442.mp3
7.2M
سینه زنی
جواد مقدم
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5834422529963329027.mp3
3.24M
🌴امان از بازار
🌴امان از آزار
🎤 #نریمان_پناهی
شور امان از بازار
امان از آزار
زدن زن ها رو
جلوی انزار
حلقه زدن دوره مخدرات
هلهله کردن واسه دخترات
نزاشتن نامردای بی حیا
حتی یه جای سالمم برات
وای...
معجرا رو بردن
زینبو آزردن
دخترات توو شام و
کوفه سیلی خوردن
( وای، ای وای ای وای....)
عبا رو بردن
قبا رو بردن
به سمت کوفه
زنا رو بردن
بعد از تو نامردای بی حیا
با مرکب ریختن توی خیمه ها
بردن زن های اهل خیمهتو
با دست بسته تا شام بلا
وای...
رأست از نی افتاد
زینب تو جون داد
مادرت با گریه
میزد از دل فریاد
( وای، ای وای ای وای....)
پر از آشوبم
ببین محبوبم
کنار گودال
به سر می کوبم
پاره پاره کردن پیکرتو...
به غارت بردن انگشترتو...
کجایی که دارن حرومیا
اسیری میبرن خواهرتو
وای
بین این آبادی
تشنه لب جون دادی
دیدمت تو گودال
رو زمین افتادی
( وای، ای وای ای وای....)
محمد صادق باقی زاده
روح الله نوروزی
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
#مصائب_شام
نمکِ طعنه به زخم جگرم نگذارید
به زمین خوردم اگر، پا به پرم نگذارید
چقدر سنگ به لب های كبودش زده اید
گریه ام را به حساب پدرم نگذارید
یادتان رفته مگر تشنه بریدید سرش
كاسه ی آب دگر دور و برم نگذارید
نان خشک صدقه پیشكش سفره يتان
آنقدر یک سره منت به سرم نگذارید
عمر این عمه ی دل خسته به مویی بند است
به تماشا سر كوی و گذرم نگذارید
ازدحام سرِ بازار برایش كافی ست
كوچه ها، سر به سر همسفرم نگذارید
وحید قاسمی
@majmaozakerine
من و این روضه ها الحمدلله
من و یاد شما الحمدلله
من و ماه محرم زنده بودن
بود حسن عطا الحمدلله
نبودم، حق مرا سینه زنت کرد
شدم اهل بکا الحمدلله
من از دامان پاک مادر خود
تو را گشتم گدا الحمدلله
من از هیئت هزاران خیر دیدم
شدم حاجت روا الحمدلله
سیاهی عزایت نور محض است
که گشته رزق ما الحمدلله
رسد روزی که در سجده بگویم
رسیدم کربلا الحمدلله؟
🥀🥀عصر بخیرعزاداریهاتون قبول حق التماس دعا🥀🥀
▪️وداع با #ماه_محرم
خداحافظ ای گریه های محرم!
خداحافظ ای مجلسای پرازغم!
خداحافظ ای شوروحال وبکا!
خداحافظ ای پرچمای سیاه!
خداحافظ ای ماه پرشوروشین!
خداحافظ ای خیمه های حسین!
خداحافظ ای سرزمین بلا!
خداحافظ ای نینوا ،کربلا!
خداحافظ ای یاس ام البنین!
خداحافظ ای مشک روی زمین!
خداحافظ ای فروغ خیمه گاه!
خداحافظ ای گودی قتلگاه!
خداحافظ ای دیده های پرآب!
خداحافظ ای شیرخوار رباب!
▪السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
▪ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_5886661869292228810.mp3
7.79M
#اخر_محرم
🎵شبهای آخر است گدا را حلال کن...
▪️وداع با ماه #محرم و روضه اسارت اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام
🎤حاج احمد واعظی
مجموعه : امام حسین (ع)
دارد تمام میشود آقا عزای تو
و کم گریه کرده ایم محرم برای تو
شبهاي آخر است گدا را حلال كن
اين هم بساطِ نوكر ِ بي دست و پاي تو
دارد چه زود سفره ي تو جمع می شود
هستم هنوز سائل ِ آب و غذای تو
مارا ببخش گريه ي سيري نكرده ايم
چشمانِ خشكِ ما خجل از اين عزاي تو
هر روز، روز ِ تو همه جا محضر شما
یعنی که هست هر چه زمین کربلای تو
میل ِ دوبارگيِّ بهشت آدمی نداشت
وقتی شنید گوشه ای از روضه های تو
کی دست خالی از در این خانه رفته است؟!
دستِ پُر است تا به قیامت گدای تو
تنها بلد شدیم تباکی کنیم و بس
گریه کند برای تو صاحب عزای تو
گریه کن تو حضرت زهراست والسلام
جانم فدای فاطمه و جانم فدای تو
تازه به شام میرسد از راه قافله
تازه رسیده نوبت تشت طلای تو
@majmaozakerine
🔘 #اعمال_شب_و_روز_اول_ماه_صفر
🔻 معروف است که #صفر ماهی منحوس است. در چرایی منحوس بودن ماه صفر دلایلی از جمله رحلت #پیامبر اکرم (ص)، شهادت امام #حسن(ع) و #امام_رضا (ع) در این ماه را ذکر میکنند. همچنین ابتدای ماه صفر با #ورود_کاروان_اسرا به شهر شام مصادف است، و نیز آغاز #جنگ_صفین در نخستین روز صفر بوده است. و حضرت علی (ع) در این مورد فرموده است: با رحلت پیامبر (ص) چیزی #قطع شد که با فوت هیچ احدی قطع نشد( #وحی).
1️⃣ #صدقه
در برخی از روایات اسلامی آمده است که #مسلمانان از انجام کارهای مهم در ماه صفر، پرهیز و برای دفع آفات و بلایای این ماه بسیار صدقه دهند.
2️⃣ #دعـــــا
در زمان #دیدن_هلال خواندن دعای هلال وارد شده است. حداقل آن است که سه مرتبه بگوید: اللّهُ اَکْبَر و سه مرتبه لا إلهَ الَّا الْلّه و سپس بگوید: اَلْحَمْدُ لِلّهِ الَّذی أذْهَبَ شَهْرَ کَذا وَ جاءَ بِشَهْرِ کَذا.
👈بهترین دعای زمان رؤیت هلال، دعای چهل و سوم صحیفه سجادیه است.
3️⃣ #قرآن
خواندن هفت مرتبه سوره « #حمد ».
4️⃣ #روزه
مرحوم علامه مجلسی در زادالمعاد میگوید: مطابق مشهور، این #سه_روز ، #پنجشنبه اول ماه و پنجشنبه آخر ماه و #چهارشنبه اول از دهه وسط ماه است.
5️⃣ #نـمـــاز
شب اول ماه: #دو_رکعت نماز بجا آورد، به این نحو که: در هر رکعت پس از سوره حمد سوره انعام را بخواند سپس از خداوند متعال بخواهد که او را از هر ترسی و هر دردی ایمن گرداند.
6️⃣ #دعای ویژه ماه صفر
از محدث بزرگ مرحوم «فیض کاشانی» نقل شده که #مستحب است هر روز ۱۰ مرتبه قرائت شود:
یا شَدیدَ الْقُوی وَیا شَدیدَ الْمِحالِ یا عَزیزُ یا عَزیزُ یا عَزیزُ ذَلَّتْ بِعَظَمَتِکَ جَمیعُ خَلْقِکَ فَاکْفِنی شَرَّ خَلْقِکَ یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَکَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ وَصَلَّی اللّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ.
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امشب شب اول ماه صفر است
از ته قلب براتون دعا میکنم که به حق این ماه عزیز حاله دلتون خوب باشه همیشه سالم و تندرست باشید🌹🍃🌹💚🌹🌹💚
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب اول ماه صفر تسلیت🚩🏴
❣الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
━═━🍃❀🌺❀🍃━═
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه
باَبی اَنتَ وَ اُمّی یا اَباعَبدِالله
اللهم ارزقنی شفاعة الحسين یوم الورود
نماز اول ماه فراموش نشود...
صدقه اول ماه را فراموش نکنیم🌿
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️ای داغدار اصلی این
▪️روضه ها بیا
▪️صاحب عزای ماتم
▪️کرب و بلا بیا
▪️تنها امید خلق جهان
▪️یابن فاطمه
▪️ای منتهای آرزوی اولیاء بیا
▪️فرارسیدن ایام ماه صفر
برشیعیان تسلیت باد 🏴
#ابر_گروه_مجمع_الذاکرین_ع
4_5884263696993094332.mp3
5.04M
محمود کریمی
آن دم بریدم من از حسین دل
آن دم بریدم من از حسین دل
كآمد به مقتل شمر سیه دل
او می دوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او می نشست و من می نشستم
او روی سینه من در مقابل
او می كشید و من می كشیدم
او از كمر تیر من ناله از دل
او می برید و من می بریدم
او از حسین سر من از حسین دل
* * *
تقصیر من است زیر و رویت كردند
ای كاش گلوت را نمی بوسیدم
* * *
انقده بی تو گریه كردم
پاشو ببین چهره ی زردم
من دوباره به تو رسیدم
كاشكی مدینه بر نگردم
سرت رو روی نیزه دیدم
از جگرم آه كشیدم
دنبال بچه های زخمیت
پای برهنه هی دویدم
﷽
🌷السلام علیک یا سیدتنا رُقَیـّـِه بنت الحسین (س)
📚منـبـع: نفس ألمهموم، ۴۵۶؛ الدمعه الساکبه، ج ۵، ص ۱۴۱
🔴دردانه اباعبدالله «علیهالسلام» یه جوری گریه كرد نانجیب از خواب نحسش بیدار شد، گفت: صدای كی میاد از توی خرابه؟
گفتند: یتیم حسین بهانهی بابا گرفته،
🔴نانجیب نگفت سر باباشو براش ببرید، نگفت: سر باباشو تقدیمش كنید،
میدونی چی گفت؟ إرفَعُوا رَأس أبیهَا وَ أطرَحُوا إلَیهَا، سر باباش رو ببرید بندازید جلوش، یهو دید یه سر بریده جلوش گذاشتن، خیره خیره نگاه كرد.
.
🔹یـه حـسـی داره مـیـگـه
🔹جونم بهروی لبهام اومد
🔹عـطـر بابام، بوی سـیـبِ
🔹عمه كمك كن بابام اومد
.
⚫دیدی دخترها باباشون بعد چند روز میاد،اینجوری میشن؟
.
🔸گم كردم عمه دست و پامو
🔸رمـق نـمـونـده تـوی دستام
.
⚫عمه بابام به اندازهی كافی زمین خورده، از سر و روش پیداست، خیلی خاكیِ....
.
🔹عـمـه مـراقـب باش نیوفته
🔹بـابـام رو بگـذار روی پاهام
.
⚫خرابه تاریك بود، سیلی چشم آدم رو تار میكنه، تشنگی چشم آدم رو تار میكنه، سر رو گذاشت روی پاهاش هی دست كشید
.
🔸چشمام نمی بینه كه با دست
🔸دارم پی چـشـمـات میگـردم
🔸تـو حـسـرت یك بوسـه بودم
🔸دارم پـی لـبهـات مـیگـردم
.
⚫دست گذاشت دید همه جای صورت بابا زخمیِ، كاشكی یکجا رو سالم میذاشتند، یه دفعه دست گذاشت دید لبها پاره پاره است، یـا حـسـیـن....
.
⚫تا دست گذاشت رو لبها، فَانْكَبَّتْ عَلیهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكی؛ هی لبها رو میبوسید هی گریه میكرد، صورتش رو گذاشت رو صورت بابا، سرش رو آورد بالا، وَ تَضربُ علی رَأسُها و وَجْهِها؛ اینقدر ملعون تو سر و صورتش زد، حَتّی امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم؛ لبهاش پر از خون شد.
یـا حـسـیـن....
.
⚫یک دفعه صدای این دختر بچه قطع شد، زین العابدین علیه السلام بلند شد ببینه چی شده، دید سر باباش یه طرف، رقیه خاتون یه طرف، هی زینب کبری تكونش میده،
عمه، پاشو، عمه رو بی چاره نكن....
.
🌷السلام علیک یا سیدتنا رُقَیـّـِه بنت الحسین (س)
📚منـبـع: نفس ألمهموم، ۴۵۶؛ الدمعه الساکبه، ج ۵، ص ۱۴۱
🌾 ألـلَّـھُـمَــ ؏َـجِّـلْ لِوَلـیِـڪْ ألْـفَـرَج
🌹🍃🌾🌷🍃🍀🍃
🍃🌾🌷🍃
🌾🌷🍃
🌷🍃
🍀
#مقتل_امام_حسین
#حوادث_شام
امام سجاد به یزید فرمود:
"به من اجازه می دهی بالای این چوب ها(منبر)بروم تا سخنی بگویم که مورد رضایت خدا باشد و برای این مردم اجر و پاداشی داشته باشد؟".
یزید نپذیرفت،مردم اصرار کردند تا حضرت سخن بگویند،اما باز قبول نکرد،پسر یزید_معاویه_از پدرش خواست که به او اجازه بدهد و گفت:به او اجازه بده،مگر چه چیزی دارد که بگوید؟،یزید گفت:این ها وارثان علم و فصاحت هستند.
بعد از چند لحظه یزید منصرف شد و اجازه صحبت کردن داد.حضرت سخنرانی کردند و چون سخن امام به این جا رسید:"((من فرزند کسی هستم که در خون خویش غلتید،من فرزند ذبیح کربلا هستم،من فرزند کسی هستم که طایفه جن بر او گریه کردند و پرندگان آسمان برایش نوحه سر دادند))".
صدای گریه و شیون مردم برخاست،یزید احساس خطر کرد و به مؤذن دستور داد تا اذان سر دهد.مؤذن گفت:اللّه اکبر.
امام فرمود:"((اللّه اکبر و أجل و أعلی و اکرم ممّا أخاف و أحذر))".
مؤذن گفت:أشهد أن لا إله إلّا اللّه.
حضرت فرمود:"((نعم أشهد مع کل شاهد أن لا إله غیره و لا رب سواه))".
وقتی مؤذن گفت:أشهد أنّ محمداً رسول اللّه.
امام سجاد به مؤذن فرمود:
"تو را به خدای محمد قسم می دهم که ساکت شو و دیگر چیزی نگو!".
آن گاه رو کرد به یزید و فرمود:
"این پیامبر عزیز و بزرگوار جدّ توست یا جدّ من؟!اگر بگویی جدّ تو بوده است که همه می دانند دروغ می گویی و اگر بگویی جدّ من است پس چرا پدرم را از روی کینه و دشمنی کشتی،اموالش را به غارت بردی و خانواده و ناموسش را به اسارت گرفتی؟!وای بر تو از آن لحظه ای که در روز قیامت جدّم،حقّ خویش را از تو بخواهد".
یزید که اوضاع را چنین دید با فریاد به مؤذن گفت:اقامه بگو تا نماز بخوانیم.مردم به همهمه و گفت و گو پرداختند،بعضی از آنها مشغول نماز شدند و عده ای نیز آن جا را ترک کردند.
📚مقتل مقرم،ص۴۱۳_۴۱۴_۴۱۵_۴۱۶
📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۶۹
📚نفس المهموم،ص۲۴۳
#مقتل_امام_حسین
#حوادث_شام
#سر_مطهر_امام_حسین
یزید خواست تا سرِ بُریده حضرت را نزد او بیاورند.سرِ مطهر را در تشتی از طلا گذاشتند و مقابل یزید قرار دادند.
سپس سکینه و فاطمه وارد شدند،آن دو دائم نگاه می کردند تا سرِ مطهر را ببینند. اما یزید آن را می پوشاند تا فاطمه و سکینه نتوانند ببینند،وقتی چشم آن دو به سرِ مطهر افتاد به گریه افتادند و ضجه زدند.
یزید دستور داد تا مردم وارد شوند،او شاخه ای از نِی در دست داشت و با آن به لب و دهان مبارک سیدالشهدا می زد و می گفت:((یوم بیوم بدر_امروز تلافی جنگ بدر است)).
ابو برزه اسلمی،به یزید گفت:خودم دیدم که روزی پیامبر این لب ها و لب های برادرش حسن را می بوسید و می فرمود: "شما سرور جوانان بهشت هستید،خدا قاتل شما را بکشد و لعن نماید و به جهنم ببرد".
یزید از این سخن خشمگین شد و دستور داد او را به زور از آن مکان بیرون بردند.
📚مقتل مقرم،ص۴۱۶
📚مرآةالجنان،ج۱،ص۱۳۵
📚کامل ابن اثیر،ج۴،ص۳۵
📚مناقب ابن شهر آشوب،ج۲،ص۲۲۶
📚لهوف،ص۱۰۲
#مقتل_امام_حسین
#حوادث_شام
#سر_مطهر_امام_حسین
فرستاده قیصر روم که در مجلس حاضر بود خطاب به یزید گفت:به یکی از منطقه های ما سُمِّ الاغِ حضرت عیسی نگهداری می شود و مردم مسیحی هر سال،از سراسر کشور،خود را به آن می رسانند و نذرهای خویش را به احترام آن تقدیم می نمایند.ما همان قدر به آن احترام می گذاریم که شما به کتاب های دینی و مقدس خود!من با دیدن بی احترامی شما به سرِ فرزند پیامبرتان،فهمیدم که باطل هستید و دشمن حقّ می باشید.
یزید دستور داد او را به قتل برسانند.فرستاده قیصر برخاست،سرِ مطهر را بوسید،شهادتین را بر زبان راند.وقتی او را کشتند،همه شنیدند که سرِ مطهر امام حسین(ع)با صدای کاملاً آشکار فرمود:"لا حول و لا قوّة إلّا باللّه".
سر را از مجلس بیرون بردند و به مدت سه روز بر دروازه قصر آویختند.وقتی هند بنت عمروبن سهیل_همسر یزید_دید سرِ مطهر بر دروازه آویزان است و نور از آن پرتوافکنی می کند و خون تازه از آن می چکد و از آن عطری مطبوع به فضا پراکنده می شود، سراسیمه و بدون حجاب وارد مجلس یزید شد و گفت:سرِ فرزند دختر رسول خدا بر دروازه خانه ماست.یزید به طرف او رفت و او را پوشاند و گفت:گریه کن!او بزرگ خاندان بنی هاشم بود و ابن زیاد در کشتن او تعجیل کرد!.
پس از آن یزید دستور داد تا همه سرها را بر دروازه های مختلف شهر و مسجد جامع اموی بیاویزند.
مَروان که از کشته شدن امام حسین خرسند بود گفت:((ضربت دوسر فیهم ضربة_أثبتت اوتاد ملک فاستقر)).
و در حالی که شعر زیر را می خواند با نِی بر صورت مبارک سیدالشهدا می زد:((یا حبّذا بردک فی الیدین_و لونک الأحمر فی الخدین_کأنّه بات بعسجدین_شفیت منک النفس یا حسین)).
📚مقتل مقرم،ص۴۱۷_۴۱۸
📚الصواعق المحرمة،ص۱۱۹
📚مقتل عوالم،ص۱۵۱
📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۷۵_۷۴
📚الخطط مقریزی،ج۲،ص۲۸۴
📚نفس
4_6006051128213505795.mp3
769.7K
|⇦•تقصیر تو نبود که مادر..
#روضه و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمود کریمی •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
تقصیر تو نبود که مادر پرش شکست
تقصیر تو نبود اگر زیورش شکست
تقصیر تو نبود دل اطهرش شکست
تقصیر تو نبود زدند و سرش شکست
گیرم که دست تو سپر مادرت نشد
تقصیر تو نبود ، قدت یاورت نشد
بیرون بریز این جگر پاره پاره را
بیرون بریز غصۀ آن گوشواره را
زینب رسیده بگو راهِ چاره را
خونآبه های لبِ پرشراره را
با مقنعه دهانِ تو را پاک می کند
این خاک گیسوان تو را پاک میکند
شاعر: محمدجواد پرچمی
@majmaozakerine
#حاج_محمود_کریمی
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
•┄┅══༻○༺══┅┄•