✨به رسم ادب روزمونو
🖤 با سلام بر
✨سرور و سالار شهیدان
🖤 اقا اباعبدالله
✨شروع میکنیم
🖤 اَلسلامُ علی الحُسین
🖤وعلی علی بن الحُسین
🖤وَعلی اُولاد الـحسین
🖤وعَلی اصحاب الحسین
سلام به حسین💚
سلام به گنبدطلاش💚
سلام به محرم
سلام به همه عزاداران💚
سلام من به کربلا به
قبر شش گوشه حسین💚
سلام به تمام دوستان💚
روزتان حسین پسند💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍طلوع نزدیک است اگر بخواهیم …
💙ظهور تو زیباتر از ظهور همهی زیباییهاست
🤍چشم به راه زیباترین بهاریم
💙خدایا انتظار چقدر دیر میگذرد
🤍با صد نگاه خسته صدا میزنیم تو را
💙بیایید همه منتظر آمدنش شویم
🤍سلام بر منتظران مهدی عجل الله
💙صبحتون مهدوی
📖 تقویم شیعه🥀
☀️ امروز:
شمسی: پنجشنبه - ۲۹ تیر ۱۴۰۲
میلادی: Thursday - 20 July 2023
قمری: الخميس، 2 محرم 1444
🌹 امروز متعلق است به:
🔸حضرت حسن بن علي العسكري عليهما السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹رسیدن امام حسین علیه السلام به کربلا، 61ه-ق
🔹ارسال نامه امام حسین علیه السلام به کوفه، 61ه-ق
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا عاشورای حسینی
▪️23 روز تا شهادت امام سجاد علیه السلام
▪️33 روز تا شهادت حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
▪️48 روز تا اربعین حسینی
▪️56 روز تا شهادت حضرت رسول و امام حسن علیهما السلام
✅ با ما همراه شوید...🥀
#مناجات_با_خدا در #شب_جمعه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است
دلت شکسته از این بندهی نمک نشناس
دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است
بدی من که به دردت نمیخورد اما
تو خوبیات همه جوره گره گشای من است
فدای رحمت و مهمان نوازیات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است
هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟
همیشه گفتهام آن مهربان خدای من است
تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است
نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است
نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است
که گفته روزی من نیست دیدن حرمش؟
به دست دختر او رزق کربلای من است
**
فدای اشک رقیه که با پدر میگفت:
چه خوب شد که سرت سهم گریههای من است
گرسنه ماندهام اما غذا نمیخواهم
چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
✍ #محمدجواد_شیرازی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
گریستم که از این دیده خواب را بِبَرند
گلایهی دلِ از غُصه آب را ببرند
شدند فطرس کوی تو چند قطرهی اشک
که از خرابه سلام و جواب را ببرند
شنیدهام که سرت میرود به سوی نجف!
به محضر نجف، این دُرِّ ناب را ببرند
بگو به ابر، بیاید شبانه گریه کنیم
که از کنار تنت آفتاب را ببرند
ببین که از وسط ازدحامِ این مردم
چگونه آیهی نور و حجاب را ببرند
نخواه نیزه و طشت و تنور، این شبها
به جای دامن من این ثواب را ببرند
شبیه کوثر و زمزم چقدر آب شدم
که از کنار سر تو شراب را ببرند
بگو که نیزهی عباس را عَلَم بکنند
که از میان حرم اضطراب را ببرند
من از حیات بدون تو دست خواهم شُست
که از محاسن پاکت خضاب را ببرند
✍ حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
قرآن گرفتم بر سرم، در شامِ احیای خودم
شد دامن خاکی من، معراجِ لیلای خودم
«بالانشینی» خانهی «ویراننشینی» آمده
عمه کمک کن پا شوم این دفعه از جای خودم
آن روسری پاره و گلدار را گم کردهام
تا لختهخون پنهان کنم در موی زیبای خودم
صدبار پیش دختر شامی زمین افتادهام
اما نیفتادم هنوز از چشم بابای خودم
سنگی که خورده بر سر تو، بر سر من خورده است
شد بالش زیر سر من، سنگ خارای خودم
اصلاً نمیبینم تنت را با دو چشم دَرهَمَم
لابد بغل کردی مرا، خوش قدّ و بالای خودم!
دستم النگوی طلایی بود که دست همه است
رفتم حراجیهای شام از بخت تنهای خودم
شلاق را کج کرد و زد، گفتم نزن، لج کرد و زد
سیلی دو دستی خوردهام من مثل زهرای خودم
از درد پهلو که میافتادم زمین، آن بی حیا
مستانه میزد با لگدها عمه را جای خودم
آتش گرفتم تا زنی چیزی برایم پرت کرد
بد گفت بخشیدم به تو، از نان و خرمای خودم!
از ناقه که خوردم زمین، ای کاش پایم میشکست
رفتم میان بزم می، امروز با پای خودم
با چوب، محکم بر لبت میزد میان تشت زر
با مُشت، محکم میزدم آنجا به لبهای خودم
از حرف مردم خستهام، من بار خود را بستهام
در خواب دیدم میپزم، با گریه حلوای خودم
✍ #رضا_دین_پرور
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#زبان_حال_امام_حسین_ع
چشمهای خستهات را باز دریایی نکن
اینقَدَر با اشک، رویت را تماشایی نکن
هیچ جا مانند این جا چشم مردم شور نیست
روی ماهت را دوباره غرق زیبایی نکن
عمه مثل ابر طوفانزاست، پس با او بگو
بغض خود را بشکن و دیگر شکیبایی نکن
حنجرت زخم است و داغ اصلاً برایت خوب نیست
در خرابه با اسیران هم، همآوایی نکن
من، عمو، قاسم، علی اکبر همه پیش توئیم
در کنار نیزهها احساس تنهایی نکن
دیدنِ این سر میان طشت پیرت میکند
این قدر با بوسهات از من پذیرایی نکن
چشمهایت را ببند و دست بر رویم بکش
دخترم! حتی نگاهی هم به بابایی نکن
روی دامان تو دارد باز خوابم میبرد
با زبانِ بی زبانی قصد لالایی نکن...
✍ #احمد_علوی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#محاوره #زمزمه
یه باغچه گُل با ساقهی شکسته
خرابه و مخدرات خسته
بعد تو ما یه روز خوش ندیدیم
قسم به هر نافلهی نشسته
نیستی شده کُنج خرابه خونهم
دخترا میزنن زخم زبونم
بذار بگن "بابات تو رو نمیخواد"
دوسِت دارم، دوسم داری، میدونم
چقد صدا زدم "بابا کجایی؟"
سخته توو صحرا گم شدن خدایی
من که اصن شمرو حلال نکردم
زجرو حلال نکن تو هم بابایی...
قصّهی غصّههام نداره آخر
حق بده تاره چشم دائماً تر
اما بابا سوی چشامو کم کرد
ضربهی بی هوای سیلی بیشتر
سیلی زدن به صورت منی که
توو شهرمون بهم میگن ملیکه
خیلی برای عمه جون دعا کن
توو درد تَکتَکِ ماها شریکه
برمیدارم فاصلمونو تا تو
باید ببینی حال خواهراتو
آوردنت تا پیش عمه با من
بردن من از این خرابه با تو
محاسنت رو کی به خون کشونده؟
خاک یتیمی رو سرم نشونده؟
عیبی نداره دستاتو نداری
مویی واسه شونه شدن نمونده
بریم یه جایی که گِله نباشه
بین من و تو فاصله نباشه
هرجایی پیشم باشی خوبه اما
بریم یه جا که حرمله نباشه...
✍ #مرضیه_نعیم_امینی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بسم الله الرحمن الرحیم،
مناجات امام زمان _متصل به روضه رقیه،_اشعار. #کردی
آخرکوشیدم له فراخت یار، باورو
کی بو ،که لایق بوم وه دیدار ، باورو
هر دفعه قلب تو،وه یه شیوه شکانم
اما تو بخشیده دلم هربار، باورو
راضی تو نو، لاغرتره یه بوم، له داغ
لاغر تره ،یه سوزن پرگار، باورو
گر خود ارام روضه وه پا هرگزنکیده ن
بشنو حدیثه مسلم گچکار، باورو
نزدیک دروازه سری وه نیزه چیه
چیه ژیره پای، سه ساله خار، باورو
وقتی سره کفتیه،له نی دویتگی وت
عمه … برس ،هزبیه سر،دلدار ، باورو
راحت نیوشده ن سخن گرده توعمه
لکنت زوان دیره،له ای گفتار ، باورو
هر شو کنار عمه خفتیمه ولی باز
وه کعب نیزه بیمسه بیدار ، باورو
جوره اسیریل بردنه، ای کاروانه
جوره کنیزی وه سر بازار ، باورو
م، قصد آزار دو چاویله تونیرم
کی بوم، م،لایق وه،ای دیدار ،باورو
شاعر،
آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
دختره کوچک بابا چقَدَر پیرشدی
نیم روزی نشده ازچه دگرپیرشدی
پروبالت زچه اینقدر شده آویزان
به گمانم که شکسته بال وپر پیرشدی
دره گوشم توچه گفتی که دگرصبرنماند
ناله ات بود درآنجا بی اثر پیرشدی
درخرابه خطبه ات کارمسیحامیکرد
دختر خوب وقشنگ وبا هنر، پیرشدی
سر من راکه جدا شد جلوی نهر فرات
دیده ای وبه عزاداری سر پیرشدی
قتلگه آمدی و دید کسی می گوید
دخترم حوصله کن. جان پدر پیرشدی
نیزه داری که سرم بر .سره سرنیزه زده
به تومیگفت رقیه چقدر پیرشدی
میزندبربدنت نیزه وسرنیزه چه بد
خورده ای ضرب لگدبین گذر پیرشدی
گفت (مجنون ) نفس دختره. ارباب گرفت
ازچه ازضرب لگد درد کمر پیرشدی
🎆🎆روضه ی رقیه .س.🎑🎑
مردک شامی پدرمهمان نوازی میکند
با ته چوبش پدرجان بالبت بازی کند
گرده ایتامت پدر خندیدن شامی چرا
دارمت باباسوال. رخصیدن شامی چرا
ماعزادار وسنان .باشمر گردم کف زدند
گرده ما اینان برخصند وببین دف میزنند.
ای پدر ازشامیان دیدم بسی آزارها
میبرد دشمن عیالت را سر بازارها
باتمسخرشامیان مارا تسلامیدهند
بهر خواری گوشه ی ویرانسرا جامیدهند
دخترت را ای پدر گشتند باضرب لگد
ابن قیس بی حیا میزدمرا باباچه بد
اینکه میبینی شده(مجنون )برایم شعرگو
ای پدر دیده که میسوزد تمام تاره مو
📝.شعر..آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی).
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏..
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
#شب_سوم_محرم
#رقیه _بنت الحسین_علیها_السلام
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌹
#شهادت_رقیه خاتون
سویی نداشت چشم ترت ، ای سه ساله جان
خالی شده دور و برت ، ای سه ساله جان
خون گریه کرده بر تو و بر حال و روز تو
چشم ملائک و پدرت ، ای سه ساله جان
زجرابن قیس کرده تنت را،سیه چرا
خون میچکدچرا زسرت ، ای سه ساله جان
یک تن نبود حامیِ توغیره عمه ات
تا شد ز غربتت کمرت ، ای سه ساله جان
از آن لگد که زجر به جسم وتنت زده
شد ارغوان بال و پرت ، ای سه ساله جان
شاهد به جان سپردن توبوده عمه ات
آتش گرفت برگ و برت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه هاتوشبت رابه سرمکن
این سان گذشت هر سحرت ، ای سه ساله جان
افتاده ای میان خرابه،به گوشه ای
بود ه همیشه در نظرت ، ای سه ساله جان
ازکربلابه کوفه وشامات میروی
خولی شده همسفرت ، ای سه ساله جان
بانو رقیه نیزه شد ه مرکب سرت
بر رویخاک مانده سرت ، ای سه ساله جان
عمه رسید تا که ببیند غم تو را
از زخم هم نبود اثرت ، ای سه ساله جان
اندرخرابه ای که توبودی حصیر بود
باب تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
AUD-20220711-WA0062.m4a
3.06M
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
فکرشو بکن دخترت
تنها یه گوشه بشینه
پیرْهنی که مال تو بود
دست این و اون ببینه
با گریه میگه، پیرهن بابامو بدید
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
رقیهای که، سر باباشو، تو دست نامردا میدید
رقیه جوری گریه کرد
که آخرش نَفَس گرفت
با گریه از غریبهها
سر باباشو پس گرفت
بند 2⃣
فکرشو بکن دردونهت
زخمی ببینه سرت رو
تو اون حال و روز کی باید
آروم کنه دخترت رو؟
حالا تو ببین، دختر ارباب چی کشید
سر باباشو، بریده و خونی میدید
تا گریه میکرد، با تازیونه، زجر حرومی میرسید
شب سیاه و سردی بود
توی خرابه نور اومد
رقیه رو آتیش زد اون
سری که از تنور اومد
بند 3⃣
فکرشو بکن دخترِ
ارباب تو خرابه خوابید
دختر یهودی هم به
موهای رقیه خندید
با خنده میگفت، تویی که بابا نداری
شبا سرتو، رو دامن کی میذاری؟
با طعنه میگفت، تو چندسالته؟، چقد موی سفید داری!
میبینی کار دنیا رو
سه سالشه قدش خمید
آخه رقیهی حسین
کجا و مجلس یزید
✍ #صادق_نجم و #داود_رحیمی
488.5K
#زمینه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بند 1⃣
طبقو برگردونید برید
ازتون من خواهش میکنم
قول میدم صدای گِریَش نیاد
من خودم آرومِش میکنم
رهاش کنید
جایِ این فکری به حالِ تَرَکِ لباش کنید
فکری به جایِ زنجیرِ روو دستوپاش کنید
رهاش کنید (٣)
توی اِزدحام زدنش/ مجلس حرام زدنش/ گفت بابا میخوام، زدنش زدنش، زدنش
تا چشاشو بست زدنش/ دندوناش شکست زدنش / چند تا مردِ مست، زدنش، زدنش، زدنش
رحم کن سَرو بِبَر
دختره، بی طاقته
آااه یادگاریه
دستِ من امانته
بند 2⃣
مگه این دختر چندسالشه
که موهاش اینجوری شد سفید
غیر باباش ازتون چی میخواد؟
واسه چی انقدر زجرش میدید؟
تو رو خدا
یه مسلمون مگه پیدا نمیشه بین شما؟
خودتون دختر دارید آخه بی مروتا
تو رو خدا (٣)
خواب بودی توو خواب، زدنت/ مجلس شراب، زدنت/ تا که گفتی آب، زدنت، زدنت، زدنت
بی سؤال جواب، زدنت/ بی حسابکتاب، زدنت/ آخ برا ثواب، زدنت، زدنت، زدنت
دست رو دلم نذار
از بابات خبر نگیر
آه میکُشی منو
دست روی کمر نگیر
بند 3⃣
من ازین تنهایی دلخورم
منی که با درد همبازیام
من بابامو میخوام هرجوری هست
به سر بریدهشم راضیام
منو زدن
بوی نون داره میاد چی شده مهربون شدن؟
کِی غذا خواستم عمه؟ بگو بابامو بدن
منو زدن (٣)
افتادم زمین، زدنم/ پاهامو ببین، زدنم/ به بابام نگین، زدنم، زدنم، زدنم
هی میرن میان میزنن/ هرچقد میخوان میزنن/ خولی و سنان، میزنن، میزنن، میزنن
من بابامو میخوام
حرف من کجاش بده؟
من بابامو میخوام
طاقتم سر اومده
✍ #جواد_قمری و #داود_رحیمی
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین (ع)
سخت است دختر باشی وماتم ببینی
منزل به منزل در اسیری غم ببینی
از خواب برخیزی بجای ناز بابا
گیسوی خودرا دست نامَحرَم ببینی
آن چادری که سالها محکم گرفتی
در دست ِ این وآن چنان پرچم ببینی
گفتم نزن ،لج کرد،تازه ناسزا گفت:
فریاد زد بدتر از این را هم ببینی
خورده کسی تا حال سیلیِّ دودستی
تا چند ساعت چهره را مُبهَم ببینی
یک دختر شامی به همبازیِ خود گفت :
دختر شده تاحال ، قامت خم ببینی
گفت آن یکی، پیشش نرو از خارجی هاست
باید که مویش را چنین در هم ببینی
امشب سرت را می کشانم تا خرابه
از نِی، نه ، از نزدیک احوالم ببینی
ای سربریده من بغل می خواهم امشب
اصلاً دلت آمد که من را کم ببینی
یا چشم من تار است یا تغییر کردی
چشمان خود واکن که من را هم ببینی
موی بلندی داشتم با معجرم سوخت
یک فاطمیه غم در این چشمم ببینی
عمه نبود امروز می رفتم کنیزی
جای تو خالی بود که ترسم ببینی
#قاسم_نعمتی
#حضرت_رقیه_سلام_الله
السلام علیک یا رقیه بنت الحسین
خدا کند که به قلبی شرار غم نخورد
تمام عمر کسی با بلا رقم نخورد
تمام دلبریِ دختران ، به مویِ سر است
به دردِ بافتنِ این گیسوانِ کم ،نخورد
برایِ عرضِ ادب دستِ عمه می بوسم
تلاش کرد که ضربه به پیکرم نخورد
خداکند سحری در دل بیابانها
وصال دختری ومادری بهم نخورد
نشد که دستِ خودم را بیاورم بالا
مگر سپر شود وضربه بر سرم نخورد
قسم به غیرت سقا نشد دفاع کنم
که دستِ مردِ غریبه به معجرم نخورد
خداکند که مسیرِ لگد پرانی مست
برایِ بی ادبی جانبِ حرم نخورد
بزرگیِ کفِ یک دست وصورتی کوچک
برای سیلی محکم تری بهم نخورد
مرا گرفت زمویِ سرم بلندم کرد
چگونه دخترِ تو ضربه، هر قدم نخورد
#قاسم_نعمتی
#حضرت_رقیه_سلام_الله
1_5780315720.mp3
4.09M
پای درد و دلِ دخترت بشین
با لبای پاره میخونم برات
لکنتم داره اذیت میکنه
روضه با اشاره میخونم برات
با سر اومدی به دیدنم ولی
هیچ کجا بابا نمیاد اینطوری
گریهٔ زیاد اَمونمو برید
نفسم بالا نمیاد اینطوری
اینطوری دست منو گره زدن
دستای عمه رو بستن اینطوری
سرتو نمیتونم بغل کنم
مچ دستمو شکستن اینطوری
بعد اون که رفتی بی خداحافظی
کار من سوز و گدازه اینطوری
نمیشه که خوب ببینمت بابا
با چِشی که نیمه بازه اینطوری
بعد اون شب که تو صحرا گم شدم
دیگه خم شد قامتِ من اینطوری
یکی در میون نزد سیلی بهم
ضربه زد به صورتِ من اینطوری
تو بگو کجای دنیا یه گُلو
میکَنَن از روی ساقه اینطوری
تو چه جوری افتادی از روی اسب
افتادم من از رو ناقه اینطوری
تو کوچه پس کوچه های شهرِ شام
چکمه روی بالم افتاد اینطوری
یکی دید رمق نمونده تو پاهام
بی ادب منو هُلم داد اینطوری
تا خجالتم بدن زنای شام
هی به من اشاره کردن اینطوری
جلوی چشم عمو میون راه
پیرهَنم رو پاره کردن اینطوری
وقتی توی تب می سوزم ای بابا
لرزه تو تنم میافته اینطوری
با ته نیزه یه جور منو زدن
سر و گردنم میافته اینطوری
کمرم شکسته از غصه بابا
ریخته شد رو سرم آوار اینطوری
میدونی که بدتر از اینا چیه
هو شدم میون بازار اینطوری
همه سنگ از روی پشت بوم زدن
نازِ دخترو خریدن اینطوری
موهایی که عمه بافته بود برام
زجر و حرمله کشیدن اینطوری
#نشر_مطالب_صدقه_جاریه_است 🏴
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شبِ_سوم_محرم
#ویژهٔ_ایام_محرم
#برمه_گلی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
voice-changer-2018-09-12-16-37.mp3
1.14M
واحدشلاقی امام حسین(ع) شب جمعه
ازکودکی پا،هرغمت سوختم
چشماموبه،پرچمت دوختم
ذکرلبامی،دین دنیامی
به همه میگم،که توآقامی
ای صفای من وفای من ارباب من
ای خدای عشق معنای عشق ارباب من
یاسیدالشهدا (ع)
کشتی نجات،باب برکات
منورالنور،ای راه نجات
امیرنایاب،دل درپیچ وتاب
جون رقیه(س)،گداتودریاب
ای ضیأعین ای شوروشین ارباب من
ای عشق زینب(س)خواب هرشب ارباب من
یاسیدالشهدا(ع)
من فدایت که،باتن صدچاک
بالب تشنه،افتادی روخاک
خواهرت مضطر،دستاش روی سر
ذکرلباش بود،غریب مادر
ای صدپاره تن دورازوطن ارباب من
ای غرق محن ای بی کفن
ارباب من
یاسیدالشهدا(ع)
بدهکارحسین(ع)
#واحد_شلاقی
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
20151113_004.amr
348.2K
🌴سبک زمینه حضرت رقیه (س) 🌴
✒️شاعر :علی صمدی-قم
بند اول:
خرابه شد منزل به لب رسید جونم
من از غم غربت میخونم میخونم
من الذی بابا ایتمنی بابا
نشست کوه غمها رو شونم رو شونم
کجایی بابای تا
ببینی که من هرجا
تا اسمت رو بردم کتک خوردم بابا
نگیر خرده از من اگر مردم بابا
کجایی بابا که دارم
جون میدم و بیقرارم
پاشو بیا زود کنارم
سیدتی یا رقیه 3
بند دوم:
پاهام شده زخمی آبله هم داره
چشای خیسم خون میباره میباره
سرم گرفته درد وقتی که اون نامرد
کشیده از گوشهام گوشواره گوشواره
بابا این رخ نیلی
ببین هست جای سیلی
اگر سوخته گیسوم فدای سر تو
همه درد پهلوم فدای سر تو
عمه جون بابا کجا رفت
بدون من پس چرا رفت
گمونم پیش خدا رفت
سیدتی یا رقیه 3
بند سوم:
میگم بابا بابا تو هر نفس هر دم
با سینه و قلب پر دردم پر دردم
خیلی امیدوارم یه بار دیگه بازم
دور سرت بابا من بگردم من بگردم
سر تو روبرومه
نفس بی تو حرومه
تا دیدم سرت رو ز بس هق هق کردم
یه بوسه به چشمات زدم و دق کردم
چطوری اینو بگم من
پیر شدم تو سن کم من
بابا برات جون میدم من
سیدتی یا رقیه 3
@majmaozakerine
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
4_5893228204272917654.mp3
1.51M
🔶🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸🔶
متن واحد شلاقی شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
➖➖➖➖➖
دارم میمیرم از غم جدایی
بابا به فریادم برس، کجایی؟
هستم به زیر دست وپا اما تو
بالانشینی و به نیزه هایی
دلگیرم از دست فلک واویلا
تونبودی خوردم کتک واویلا
➖➖➖➖➖
هنوز نرفته خاطرَش از یادم
شبی که از رو ناقه من افتادم
یه بی حیا جوری زدم با چکمه
یه کاری کرد رفت آسمون، فریادم
وقتی که زجر بهم رسید بابایی
بدجوری موهامو کشید بابایی
➖➖➖➖➖
میلرزه پام تا زجر میاد روبه روم
دیگه رمق نمونده توی زانوم
هروقت منو میبینه این حرمله
میکوبه هی با کعب نی به پهلوم
به قصد کشت میزد لگد بابایی
تاجایی که میخوردم زد بابایی
باباحسین باباحسین بابایی
➖➖➖➖➖
✍️به قلم:
#کربلایی_علی_قاسمی
#دارم_میمیرم
#کانال_نوحه_مجمع_الذاکرین
#مناجات_امام_زمان
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
بی تاب و بی صبر و قرارم در فراقت
این است حال و روزگارم در فراقت
یک عمر دردل بودی و از دیده پنهان
هم با منی ، هم غصه دارم در فراقت
هرصبح وشب درخلوت خود روضه دارم
شد روضه ها دار و ندارم در فراقت
یاد سه ساله دختری که گفت : بابا
رفتی ومن چشم انتظارم در فراقت
بابا منی که دست تو زیر سرم بود
برخاکها سر می گذارم در فراقت
بابا بیا باخود ببر جامانده ات را
من كه دگر طاقت ندارم در فراقت
◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
از حرم رفتی و آتش زده شد بال و پرم
بعد تو ریخته شد خاکِ یتیمی به سرم
چه فراقی و چه داغی که ندیده چشمم
در همین فاصله از زندگی مختصرم
چند روزی است که از حال دلم بیخبری
چند روزی است که از حالِ سرت بیخبرم
شانهی سعد شده جای سر دخترِ تو
جای آغوش تو ای کوهترین مرد حرم
مو ندارد به سر و سوخته گیسویی که
میرسیدهاست زمانی قدِ آن تا کمرم
کاش میشد که دوباره به مدینه برویم
تا که انگشتری از شهر برایت بخرم
کفترِ جلدِسرِ دوشِ عمویم بودم
حال با حرمله و شمر و سنان همسفرم
سیلی و هلهله کم بود که با زخم زبان
هر کسی زد نمک طعنه به زخم جگرم
گرچه گیسو و سرم سوخت ولی شکر خدا
معجرِ سوختهای هست ببندم به سرم
آبرو بود که از کاخ ستم میبردم
با همین اسلحه این چشمِ ترم
دست و پا گیر شدم مرحمتی کن ببرم
که در این قافله با تاولِ پا دردسرم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#زمزمه
#شب_سوم_محرم_۱۴۰۱
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
دست خودم نبود یه دفعه پیر شدم
از خواب که پاشدم دیدم اسیر شدم
دست خودم که نیست، خرابه حالِ من
بچههاشون بابا، عمه را میزنند
دست میندازن منو میگن میریم برات
گوشواره میخریم
دست میندازن منو دست میزنن بابا
همش به روسریم
دست میندازن منو میون بازار
دست میندازن منو توی خرابه
میگن آروم بازی کنید تو کوچه
بابای این دختر رو نیزه خوابه
چشاتو وا کن و دخترت رو ببین
تو صورتم بابا مادرت رو ببین
دیگه نمیشه که مشکل رو حل کنی
دستی نداری تو منو بغل کنی
دست تو که نبود دستم شکسته از
دستِ یهود شده
یه جوری ضربه زده که حتی دستای
خودش کبود شده
دستم نمیرسید بابا تا نیزه
زد نیزهدار رو دست من با نیزه
دست کدومشون تو رو کبود کرد
دستهای خیزرون بوده یا نیزه؟
حسین آه آه آه...
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین