📖 تقویم شیعه❄️
☀️ امروز:
شمسی: شنبه - ۰۲ دی ۱۴۰۲
میلادی: Saturday - 23 December 2023
قمری: السبت، 9 جماد ثاني 1445
🌹 امروز متعلق است به:
🔸پبامبر گرامی اسلام حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله وسلّم
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️4 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
▪️11 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️20 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
▪️21 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
▪️23 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام
✅ با ما همراه شوید...❄️
❣﷽❣
🔲 #روضه_حضرت_ام_البنین س
◼️ #آقای_مطیعی
@roze_daftari
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
*ام البنین داره با پسر صحبت میکنه.... یادته به همه گفت برن بیرون؛عباس بمونه...*
✨یادته اون لحظۀ آخر بابات
✨گفت به جز،بچههای فاطمه
✨باقی برن، اما تو عبّاس بمون
✨یادته؟ ،من خوبِ خوب یادمه
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
*آخه میگن علقمه مادرِ عباس اومد، اما زهرا بود...زهرا اومد بغل باز کرد گفت:پسرم...
✨علقمه بوی گل یاس میاد
✨صدایِ مادر عباس میاد
✨مُزد کنیزیهام بود
✨فاطمه شد مادرت
✨چه افتخاری کردم
✨شاید نشه باورت
✨فخرم این بود، میگفتن
✨بچّههای علی بِت برادر
✨مادر هستم،برای،اونکه
✨زهرا براش بوده مادر
✨واویلا....واویلا...
@roze_daftari
*قربونت برم با چه افتخاری بچه هاتو فرستادی کربلا... تو هم اگر زرنگ باشی همین امشب اربعینتو میگیری و میری کربلا....*
💥کنار قدم هایِ جابر
💥سوی نینوا رهسپاریم
💥ستون های این جاده را ما
💥به شوق حرم میشماریم
💥 شبیه رباب و سکینه
💥برای شما بی قراریم
💥از این سختی و دوری راه
💥به شوق تو باکی نداریم
💥فدایی زینب،پر ازشوق و عشقیم
💥اگرکه خدا خواست،بزودی دمشقیم
لبیکَ یابن الحیدر ..
⬅️*اونجایی که گفتم «شبیه رباب و سکینه،برای شما بی قراریم» یکی از بی قراریای سکینه رو بگم .... بی بی جان ام البنین ! مقاتل نوشتن امام حسین به هزار زحمت از کنار علقمه بلند شد .... تنها برگشت ...
⏺آخه سعی کرد این بدنُ جمع کنه ... نشد .... عباس لحظه های آخر صدا زد : «یا اَخی ماتُرید منّی» میخوای با من چه کنی ؟ منو به خیمه ها نبر .... میدونید امام حسین چه جوری برگشت؟ «و رَجَعَ الحسَین منکَسِراً، حزیناً، باکیاً....» دیدند آقا داره برمیگرده سمت خیمه ها .... کمرش خم شده .... داره گریه ...
⬅️«یُکَفکِفُ دُموعَه بِکُمِّه...» هی با آستین اشکاشُ پاک میکنه ... زن ها اومدن دورشو گرفتن .... سکینه آمد یه سوال کرد .... «وَ سألَتهُ عَن عَمِّها ...» بابا عمو کجاست؟
🔰«فَاَخبَرَها بِقَتلِه...» دخترم! دستای عموتو بریدن .... دخترم تیر به چشماش زدن .... دخترم! تیر به مشکش زدن .... دخترم ! با عمود آهن به سرش زدن ....
(چی فکر کردی؟! اگر در مقاتل معتبر ندیده بودم نمیگفتم ....) پاشو قطع کردن .... (میدونید چی شد؟)
میگه زن ها شروع کردن بلند بلند گریه کردن .... (خب این طبیعیه ... اشکالی هم نداره ... زن ها دلشون رقیقه .... اما نوشته)
⚜«وَ بَکَی الحُسَین مَعَهُنَّ ....» لشکر دشمن نگاه کرد .... دید امام حسین بین زن ها ایستاده داره بلند بلند گریه میکنه ....حسین.....*
وقتی گرفت دستتو اون روز بابات، یادته؟، گریه ش گرفت آسمون
گفت که حسینم رو سپردم به تو،بعد از این،جون تو و جون اون
حالا بگو کو حسین؟، زینب برا چی تنهاست؟
*عباس! قرارمون این نبود....قرار نبود زینب تنها برگرده....*
حالا بگو کو حسین؟،زینب برا چی تنهاست؟
به دختر پیمبر، بگم عزیزش کجاست؟
کاش نپرسه،پیمبر، پس کجاست روشنیِ دو دیده ام؟
کاشکی حیدر، نخواد که، بِش بگم تو مدینه چی دیدم؟
واویلا....واویلا....
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#روضه_دفتری
@roze_daftari
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#زمزمه_حضرت_ام_البنین_س
وِیلی،وِیلی،وِیلی
عباس عباس عباس
سوزِ ناله هاش ، غوغا می کنه
دائم با خودش نجوا می کنه
🔳وِیلی،وِیلی،وِیلی
عباس عباس عباس
آخ می خواد دوباره قیامت کنه
بشینه ذکر مصیبت کنه
از اون چهارتا پسرش خدا
حالا یکی ش نیست ، وصیت کنه
برای عباسِش تو مدینه
حلالیت می خواد ، از سکینه)
🔳وِیلی،وِیلی،وِیلی
عباس عباس عباس
کارِ ام البنین روضه خوانیِ
پایِ چارتا قبر ، زانو میزنه
تا عمه بیاد جارو میزنه
روضه خوون اومد
🔳وِیلی،وِیلی،وِیلی
زینب زینب زینب
شنیده خیلی ، جسارت شده
نصیب خانوم اسارت شد
شنیده اما ، ندیدِ دیگه
چه معجرایی که غارت شده
همه ابوالفضلُ قحطیِ آب
خجالتش دادن از روی رباب
حالا ام البنین دارِ گریه می کنه
نوبتِ روضه خواندن زینب شد
پرپر شد گُلاش ... تو باغِ حسین
میسوزه ولی ، از داغِ حسین ...
حالا زینب دارِ می گه
🔳وِیلی،وِیلی،وِیلی
حسین حسین حسین
گفت خانم
میپرسه رازِ ، پیرَنِش چیه ؟؟
حصیری که شد کفنِش چیه ؟؟ ...
بگید بدونم ، سُمِ مرکبا
گذَشتن از رو ، بدنِش
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#حاج_منصور_ارضی
یا ام البنین
چهارپاره سُرا سلام علیک
گریه روضه ها سلام علیک
یارشیرخدا سلام علیک
سفره هل اتی سلام علیک
السلام ای جناب ام الادب
ادب از تو گرفته اصل و نسب
هستی ریخته به پای علی
گوش تو محرم صدای علی
بانوی دوم سرای علی
مادرشیربچه های علی
سائل دیده ترت هستم
به ابالفضل نوکرت هستم
رحمت. بیکران آل الله
جلوات عیان آل الله
سفره باز نان آل الله
مادر نوکران آل الله
منم از دوستان عباست
نظری کن به جان عباست
نور تعلیم دیده زینب
ای انار رسیده زینب
در دل شب سپیده زینب
مادر قدخمیده زینب
چادرت عطر و بوی کوثر داشت
به تو زینب خطاب مادر داشت
پای علامه گشتی علامه
ای زتقوا به پیکرت جامه
دشمن دشمنان خودکامه
قاتلت غصه امان نامه
حافظ آیه های قرآنی
سفره نذری حسین جانی
پای این نور روزتوشب شد
جامت از عاشقی لبالب شد
نفست سمت حق مقرب شد
زندگی تو وقف زینب شد
همه ی تو نوای تلبیه بود
از ازل مسجدت حسینیه بود
در تو بس ازدیاد فاطمه بود
کارتو امتداد فاطمه بود
همه وفق مراد فاطمه بود
با تو زینب به یادفاطمه بود
علی از غصه ها رهایت کرد
تا که ام البنین صدایت کرد
با ستم پیشه در ستیزی تو
خطه بغض گریه خیزی تو
معنی عزتی عزیزی تو
به بنی الفاطمه کنیزی تو
تو کنیزی و منصبت والاست
مسندت جای خالی زهراست
پسران تو بنده عشقند
غضب بعد خنده عشقند
چهاربرگ برنده عشقند
تیغ های برنده عشقند
پسران تو در نایابند
سرورانم غلام اربابند
به تو چشم خدا نظر دارد
عشق شور تورا به سر دارد
آسمان شما قمر دارد
بیشه ات چهارشیرنر دارد
هستی ات ریخته به پای حسین
بچه هایت همه فدای حسین
بر مریدان حق مرادی تو
گریه شام و بامدادی تو
به همه درس عشق دادی تو
پای دروازه ایستادی تو
چشمت از فرط اشک بی سو شد
پای این غم سپید گیسو شد
پای دروازه پای خون حسین
داشتی درسرت جنون حسین
دل تو بود بی سکون حسین
زینب آمد ولی بدون حسین
زینب آمد ولی کمان قد بود
وای ام البنین مردد بود
گفت بر درد من دواست حسین
نور لا یطفأِ خداست حسین
تو اگر زینبی کجاست حسین؟
نکند که سرش جداست حسین
ای شکسته ترین بلور حرم
آه زینب بگو چه شد پسرم
گفت ای بیقرار خونجگرش
گوش کن تا به تو دهم خبرش
لشگر نیزه بود دور و برش
شمر از پشت سر برید سرش
شمر خیلی. زیاد عذابش داد
از لب تیغ کُند آبش داد
تو نبودی تنش به غارت رفت
کهنه پیراهنش به غارت رفت
رگ رگ گردنش به غارت رفت
بعد او گلشنش به غارت رفت
قدر یک نیم روز پیر شدم
آه ام البنین اسیر شدم
بدهم شرح خشکی لب را
یا تن زخم نا مرتب را
بنگر این پیکر پر از تب را
آه خیلی زدند زینب را
بعد عباس آب رفتم من
آه بزم شراب رفتم من
سعید توفیقی✍
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#دودمه_وفات_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
**
پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین
الدخیل ام البنین
مادری کردی تو بر نسل امیرالمومنین
الدخیل ام البنین
*
باتو می شد عطر و بوی فاطمه(س) احساس کرد
الدخیل ام البنین
عصمت دامان تو عباس(ع) را عباس(ع) کرد
الدخیل ام البنین
#قاسم_نعمتی
#مناجات_امام_زمان اروحنافداه
#غزل
#گریز_حضرت_ام_البنین سلاماللّهعلیها
گر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کرببلا دارم من
#قاسم_نعمتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام
14 بند مربع ترکیب
تقدیم به حضرت ام البنین سلام الله علیها
1
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
2
مانند نور آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
3
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
4
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
5
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
6
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چهار فرزند پسر شد
7
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
8
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
9
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
10
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
11
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
12
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
13
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
14
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
ما کاشف الکرب امام خویش گردیم
دار و ندار خویش نذر یار گردیم
#قاسم_نعمتی