#روضه_حضرت_ام_البنین_س
#حاج_منصور_ارضی
یا ام البنین
چهارپاره سُرا سلام علیک
گریه روضه ها سلام علیک
یارشیرخدا سلام علیک
سفره هل اتی سلام علیک
السلام ای جناب ام الادب
ادب از تو گرفته اصل و نسب
هستی ریخته به پای علی
گوش تو محرم صدای علی
بانوی دوم سرای علی
مادرشیربچه های علی
سائل دیده ترت هستم
به ابالفضل نوکرت هستم
رحمت. بیکران آل الله
جلوات عیان آل الله
سفره باز نان آل الله
مادر نوکران آل الله
منم از دوستان عباست
نظری کن به جان عباست
نور تعلیم دیده زینب
ای انار رسیده زینب
در دل شب سپیده زینب
مادر قدخمیده زینب
چادرت عطر و بوی کوثر داشت
به تو زینب خطاب مادر داشت
پای علامه گشتی علامه
ای زتقوا به پیکرت جامه
دشمن دشمنان خودکامه
قاتلت غصه امان نامه
حافظ آیه های قرآنی
سفره نذری حسین جانی
پای این نور روزتوشب شد
جامت از عاشقی لبالب شد
نفست سمت حق مقرب شد
زندگی تو وقف زینب شد
همه ی تو نوای تلبیه بود
از ازل مسجدت حسینیه بود
در تو بس ازدیاد فاطمه بود
کارتو امتداد فاطمه بود
همه وفق مراد فاطمه بود
با تو زینب به یادفاطمه بود
علی از غصه ها رهایت کرد
تا که ام البنین صدایت کرد
با ستم پیشه در ستیزی تو
خطه بغض گریه خیزی تو
معنی عزتی عزیزی تو
به بنی الفاطمه کنیزی تو
تو کنیزی و منصبت والاست
مسندت جای خالی زهراست
پسران تو بنده عشقند
غضب بعد خنده عشقند
چهاربرگ برنده عشقند
تیغ های برنده عشقند
پسران تو در نایابند
سرورانم غلام اربابند
به تو چشم خدا نظر دارد
عشق شور تورا به سر دارد
آسمان شما قمر دارد
بیشه ات چهارشیرنر دارد
هستی ات ریخته به پای حسین
بچه هایت همه فدای حسین
بر مریدان حق مرادی تو
گریه شام و بامدادی تو
به همه درس عشق دادی تو
پای دروازه ایستادی تو
چشمت از فرط اشک بی سو شد
پای این غم سپید گیسو شد
پای دروازه پای خون حسین
داشتی درسرت جنون حسین
دل تو بود بی سکون حسین
زینب آمد ولی بدون حسین
زینب آمد ولی کمان قد بود
وای ام البنین مردد بود
گفت بر درد من دواست حسین
نور لا یطفأِ خداست حسین
تو اگر زینبی کجاست حسین؟
نکند که سرش جداست حسین
ای شکسته ترین بلور حرم
آه زینب بگو چه شد پسرم
گفت ای بیقرار خونجگرش
گوش کن تا به تو دهم خبرش
لشگر نیزه بود دور و برش
شمر از پشت سر برید سرش
شمر خیلی. زیاد عذابش داد
از لب تیغ کُند آبش داد
تو نبودی تنش به غارت رفت
کهنه پیراهنش به غارت رفت
رگ رگ گردنش به غارت رفت
بعد او گلشنش به غارت رفت
قدر یک نیم روز پیر شدم
آه ام البنین اسیر شدم
بدهم شرح خشکی لب را
یا تن زخم نا مرتب را
بنگر این پیکر پر از تب را
آه خیلی زدند زینب را
بعد عباس آب رفتم من
آه بزم شراب رفتم من
سعید توفیقی✍
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
#دودمه_وفات_حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
**
پیش تو تعظیم کرده آسمان ها و زمین
الدخیل ام البنین
مادری کردی تو بر نسل امیرالمومنین
الدخیل ام البنین
*
باتو می شد عطر و بوی فاطمه(س) احساس کرد
الدخیل ام البنین
عصمت دامان تو عباس(ع) را عباس(ع) کرد
الدخیل ام البنین
#قاسم_نعمتی
#مناجات_امام_زمان اروحنافداه
#غزل
#گریز_حضرت_ام_البنین سلاماللّهعلیها
گر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کرببلا دارم من
#قاسم_نعمتی
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین
#حضرت_ام_البنین سلاماللهعلیها
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام
14 بند مربع ترکیب
تقدیم به حضرت ام البنین سلام الله علیها
1
تو شاهکار عشق بازی در زمینی
تو دست پنهان خدا در آستینی
اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی
دلگرمی نسل امیرالمومنینی
در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده
قرص قمر میر عرب تعظیم کرده
2
مانند نور آمدی تابیدی و بعد
با دست زهرا مورد تأییدی و بعد
خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد
آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد
گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم
من آمدم دستان زینب را ببوسم
3
دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند
غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند
با نغمه ی لب های مولا گریه کردند
یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند
آن روز تنها خواهش قلبت همین شد
یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد
4
شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد
شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد
اما کلامی باعث خون جگر شد
زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد
گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد
بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد
5
اما دهان یاوه گویان را تو بستی
پای قرار خویش با زهرا نشستی
دیدند از جام رضای یار مستی
چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی
گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم
در خانه عباسم غلام و من کنیزم
6
زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد
با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد
برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد
آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد
تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد
دار و ندارت چهار فرزند پسر شد
7
کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند
دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند
درس شجاعت از خود حیدر گرفتند
بوی امیر فاتح خیبر گرفتند
گویم ز اوصاف عظیم تو همین حد
زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد
8
ای وای از روزی که قلبت را شکستند
حجاج زهرا بار بیت الله بستند
دیدی همه سرها گرفته روی دستند
با چه شکوهی بین محمل ها نشستند
بر زانوی عباس زینب پا گذارد
شُکر خدا که محمل او پرده دارد
9
اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت
با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت
از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت
باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت
بالاترین روضه همین در عالمین است
از راه آمد زینب اما بی حسین است
10
فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم
مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم
از خیمه تا گودال با زحمت دویدم
با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم
اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند
پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند
11
مادر نبودی گوش کن پس این خبرها
از داغ عباس تو خم گشته کمرها
واشد به روی من نگاه رهگذرها
چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها
عباس رفت و آبروی خواهرش رفت
دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت
12
اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت
تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت
ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت
تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت
عباس نامردی عمود آهنین خورد
بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد
13
دروازه ی کوفه قیامت ساختم من
بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من
تا چشم روی نیزه ها انداختم من
در یک نظر عباس را نشناختم من
از درد غیرت صورتش چرخاند مادر
بستند او را تا به نیزه ماند مادر
14
مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید
چون او گره از اَبروی زهرا گشاید
صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید
پایان هر روضه دعا کردیم شاید
ما کاشف الکرب امام خویش گردیم
دار و ندار خویش نذر یار گردیم
#قاسم_نعمتی
✅رحلت حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
🔻قاسم صرافان
ببین باید چه دریایی از ایمان و یقین باشی،
که همراه امیری، چون امیرالمؤمنین باشی
ببین باید چقدر احساس باشد در دل شیرت،
که در بین زنان، تنها تو عباسآفرین باشی
شجاعت را، شرافت را، بلاغت را، ولایت را
خدا، یکجا به تو بخشید، تا اُمّ البنین باشی
همه عالم، پسر دارند، تو قرص قمر داری
مگر بینور میشد، مادر زیباترین باشی؟
مگر بینور میشد، در دل خورشید بنشینی؟
تمام عمر با عباس و زینب همنشین باشی
گرفتی دستِ ماهی را که از ما دست میگیرد
رسیدی، باغبانِ غیرةٌ للعالمین باشی
رسیدند و فقط پرسیدی از زینب: حسینم کو؟
تویی اُمّ الادب؛ آری! تو باید اینچنین باشی
پسرهای تو را کشتند، اما اِرباً اِرباً، نه!
نبودی شاهد تکرار اکبر، بر زمین باشی
هوای پر کشیدن سوی حق داری و حق داری
پس از کرببلا سخت است که اُمّ البنین باشی
#حضرت_ام_البنین_سلام الله علیها
#قاسم_صرافان
✅رحلت حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
🔻افشین علا
زن رشك حور بود و تمنای خود نداشت
چون آسمان نظر به بلندای خود نداشت
اسمی عظیم بود كه چون راز سر به مهر
در خانهی علی سَرِ افشای خود نداشت
امالبنین(س) كنایهای از شرم عاشقی است
كز حجب تاب نام دلآرای خود نداشت
در پیش روی چار جگرگوشهی بتول
آیینه بود و چشم تماشای خود نداشت
زن؟ نه! همای عرشنشینی كه آشیان
جز كربلا به وسعت پرهای خود نداشت
در عشق پارههای جگر داده بود و لیك
بعد از حسین(ع) میل تسلای خود نداشت
عمری به شرم زیست كه عباس(ع) وقت مرگ
دستی برای یاری مولای خود نداشت
#حضرت_ام_البنین_سلام الله علیها
#افشین_علا
4_5780594361972565226.mp3
1.33M
واحد حضرت ام البنین سلام الله علیها
بند اول:
ام البنینم ولی بی بنینم
داغ حسینم نشسته به سینم
هر روز میرم تو بقیع دلشکسته
روضه میگیرم رو خاکا میشینم
مادر بمیره که مشکت دریده
مادر بمیره که دستات بریده
مادر بمیره برات ای گل یاس
مادر بمیره برای تو عباس
گریه میکنم من برا حسین
کل هستیم شد فدا حسین
یا ام البکا یا ام البنین
یا ام الوفا یا ام البنین
بند دوم:
کارم شده با رباب آه و زاری
رفتی نذاشتن یه کم آب بیاری
میگم که خانوم منو کن حلالم
میبخشی که دیگه اصغر نداری
مادر بمیره هنوز غصه داری
مادر بمیره نشد آب بیاری
مادر بمیره خجالت کشیدی
رو نی علی اصغرو تا که دیدی
گفته بودی که ای برادرم
شرمنده شدم خیمه نبرم
بند سوم:
تو گریه میکردی بالای نیزه
زینب اسیری میرفت پای نیزه
یا غیرت الله بمیرم تو دیدی
که میزدن زینبو با یه نیزه
مادر بمیره تو باشی محاله
سیلی بشینه به روی سه ساله
مادر بمیره موهاشو کشیدن
مگه رو نیزه عموشو ندیدن
بسته بودنش بین سلسله
دیدی زدنش زجر و حرمله
#مرتضی_کربلایی
@majmaozakerine
#کانال_متن_روضه_مجمع_الذاکرین