eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ دربين ازدحام...كس ياريم نكرد حتي به يك سلام....كس ياريم نكرد يك لشكر ازدحام آورده سوي من حتي به يك کلام ... كس ياريم نكرد درشعله ور شد و آتش زبانه زد دردفع این حرام ... كس ياريم نكرد پای برهنه در کوچه مراکشید مرده است احترام ... كس ياريم نكرد درکوچه میکشید دشمن مرابه زور آنجابه انتقام ... كس ياريم نكرد شمشیرها همه سویم نشانه بود زین کارنا تمام... كس ياريم نكرد جز اهل خانه واهل وعیال من دریاری امام؟ ... كس ياريم نكرد پیراهن مرا درکوچه میکشید در بین ازدحام... كس ياريم نكرد آمد سه مرتبه.شمشیربرسرم زین امرناتمام.... كس ياريم نكرد غیرازتویا رسول .درزیرتیغ ها غیرازتویک کلام ... كس ياريم نكرد ازبهرکشتنم.یک لشکرآمده درمجلس عوام ...کس یاریم نکرد آخر ز زهر کین.برپاشده چنین خون علی الدوام ... كس ياريم نكرد درکنج خانه ای .بسترفراهم است دارم چنین پیام ... كس ياريم نكرد یادی ز زینب و راس به نی کنم گفتابه شهر شام ... كس ياريم نكرد سر روی نیزه وزینب چنین بگفت از سنگ پشت بام ...كس ياريم نكرد گفتی که دختران.ناموس حیدرند در مجلس حرام ... كس ياريم نكرد تو روی نیزه وزینب اسیرتوست از کوفه تا به شام ... كس ياريم نكرد سنگ جفانشست بر روی صورتت از سنگ پشت بام ... كس ياريم نكرد تازه شروع شده.ذکرمصیبتت شعرم نشد تمام ... كس ياريم نكرد -آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ شبیه غنچه ی زخمی شده پرش افتاد کبوتری وسط آشیان سرش اُفتاد کشیده دشمن ملعون تنش به نامردی میان خانه عبایِ مطهرش اُفتاد شب است و کوچه ی باریک و سنگهایِ زمین مواظب است نیافتد که آخرش اُفتاد نهاده اوسره دیوار شانه هایش را اگر چه تکیه زده باز پیکرش اُفتاد زخانه تاسره آن کوچه هی ،زمین میخورد چه کرده ابن ربیع تاکه پیکرش اُفتاد مسیرخانه به کوچه چقد دلگیر است که کارِ او به نَفَسهایِ آخرش اُفتاد رسید دروسط کوچه بر زمین غلطید میان خانه گمانم که همسرش اُفتاد کسی ندیده تن پیرمرد رابکشند که تِکه تکه ی شرم در برابرش اُفتاد گِریست دامنش از پاره ی غمش پُر شد به یادِ خاطره ی گریه آورش اُفتاد تمامِ زندگیش پُر ز روضه های در است چنانکه خانه پُر از شعله شد دَرَش اُفتاد شکسته شد در خانه زپای نامردان میان دربه خدایاده مادرش اُفتاد *** تمام خاطره ها ی مدینه شد زنده که اشک دیده ی او بود دربرش افتاد __ گرفت کاسه یِ آبی حسین میگوید دوباره لرزه به لبهای مضطرش اُفتاد چنان شده ،اثر بوسه از گلو نگذاشت که شمر از نَفَس افتاد،خنجرش اُفتاد بریده او زقفا با دوازده ضربه درون پنجه سری ماند و حنجرش اُفتاد بیادقتلگه وشمروآن سر وخنجر در آن طرف سرِ گودال خواهرش اُفتاد _آرمین غلامی(مجنون )
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ به پیش اهل وعیال توپيكرت میسوخت میان آتش در موی اطهرت میسوخت تورابه کوچه کشیدند قبول حرفی نیست ولی به پای غم وغصه همسرت میسوخت شکسته میروی ازچه.بگوعبایت کو میان کوچه گمانم که پیکرت میسوخت تورابه نیمه ی شب درمیان کوچه زدند بپای غربت این کوچه مادرت میسوخت نشدتوسط سر نیزه جا به جاتن تو نشددگربخداغارته پیراهن تو برای بستن دستت طناب اوردند تورابه مجلس غم با عذاب اوردند سه مرتبه بخدااوكشيدشمشيرش ولي به لطف پیمبرجواب آوردند تورفتی وشده ازکرده اش پیشمان او ولی زبعدتوآقا شراب اوردند؟ چوآمدی به درخانه.اهل وعیال برای خستگی ات ظرف اب اوردند تمام خاطره کوچه ها تدایی شد به یاده مادر خسته.دلم هوایی شد به یاده کوچه وزهرا وآن گذر بودم بیاده سیلی وزهرا و آن خطر بودم بیاده حنجره وزخم وآن اثربودم بیاده نعل ثم اسب ده نفر بودم تنی به روی زمین درمیان گودال است بیادزینب وجسم بدون سر بودم نخورده ام دگر ازکوچه ی یهودی سنگ بیادسنگ یهودی هرگذر بودم رسد..شوم من ازاین مردم مدینه رها که پاره پاره جگر گشته ام ز زهرجفا 🔸شاعر: # آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ دیدمت ای پدر درکفنت گریه ها کرده ام بر بدنت دیده ام وقت غسل ای بابا جای رده طناب روی تنت میکنم لعنت ابن ربیع پشت اسبی کشیده بدنت پيرمردی وکس یارت نیست نیمه شب میکشیدند وتنت همه جارا سياه می دیدی من به قربان آن پر زدنت نفست بین سينه تنگ است دست یک عده گویاسنگ است همچوآیینه ای خوردی ترک از همه بی هوا خوردی کتک بر دره خانه ات غوغا بود نیمه ی شب سر ت دعوا بود کاشکی همسرت آنجانبود از بد روزگار امّا بود😭 شعر .آرمین غلامی (مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ میان کوچه خدایا کسی زمین میخورد میان لشکراعدا کسی زمین میخورد صدای پای سپاهی رسیده دراینجا میان کوچه ی طاها .کسی زمین میخورد به نیمه های شب آید صدای واویلا به کوچه بی کس و تنها  .کسی زمین میخورد به یاری گل خیرالنسا نیامدکس میان کوچه ی غمها .کسی زمین میخورد چه شد که ناله کشید از جگر مولا میان هجره خدایا.کسی زمین میخورد هنوز اهل وعیالش به خانه می نالد میان مجلس اعدا .کسی زمین میخورد هنوز می رسد آوای بلبلی خسته که خواند گوشه ی صحرا کسی زمین میخورد تمام اهل وعیال. اشکشان بود جاری  میان خانه خدایا .کسی زمین میخورد اگرچه خون شهیدان به کربلا جاریست به پیش زینب کبرا  .کسی زمین میخورد رسیده ناله "مجنون" به گوش عالمیان  کنارمقتل مولا.کسی زمین میخورد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی)_ _____________________
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ _عمری گدای حضرت صادق شدن خوش است خاره سرای حضرت صادق شدن خوش است مارا به پادشاهی عالم چه حاجت است وقتی گدای حضرت صادق شدن خوش است همواره سرنوشت مرا او رقم زده مستی برای حضرت صادق شدن خوش است آل صعود و داعش و وهابیت بدان ما را فدای حضرت صادق شدن خوش است (مجنون)بدان که مردن ومرگ ازبرای تو در روضه های حضرت صادق شدن خوش است __آرمین غلامی(مجنون)
بسم الله الرحمن الرحیم ✧✾═════✾🔶✾═════✾✧ درمیان هیزم و دود پرم مى سوزد وسط شعله ی آتش، جگرم مى سوزد نیمه شب إمده بودند برای غارت خانه با این همه دود در نظرم می سوزد شدتدایی غم زهرا وسط این کوچه بین دیوار ودر خانه سرم می سوزد بی عبا.پای پیاده تن من رامکشید این خبر را به پیمبر ببرم می سوزد همه ی زندگیم خرج در اسلام شده سره بخشندگی ام دست کرم می سوزد بخدا ابن ربیع شرم نکردازمنه پیر سرم آن لحظه که درپشت درم-می سوزد شعله آن قدر زیاد ست تنم سوخت دگر از نفس های پر ازآه پرم می سوزد *** ؛ کربلا وقت غروب است که زینب بیند بین دود وشعله ها اهل حرم می سوزد 🔸شاعر: غلامی(مجنون کرمانشاهی) _____________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حق پرستان را امامی‌ست دینش دلبری نور رویش کوثری شور کلامش حیدری هر دو شهد معرفت را ریخته در ساغری آیه‌های احمدی را با حدیث جعفری حرف او عشق است فهمش را به عاشق می‌دهد صادقان دل‌هایشان را دست صادق می‌دهند مالکی‌ها ، شافعی‌ها ، خوشه‌چینانش همه سید طاووس‌ها ، طاووس‌ بُستانش همه شیخ‌ها ، علامه‌ها ، طفل دبستانش همه گردن‌افرازان دانش گَرد میدانش همه جامی از العلمُ و نورٌ ریخت تا در جان ما از هل الدینش به الا الحب رسید ایمان ما لب گشود و در دل عالم به پا شد شور‌ها علم‌ها را هر حدیثش زد گره با نور‌ها نور مجرم بود اما در نگاه کورها ترس می‌انداخت حقش در دل منصورها در هراس‌اند از وجودش چون‌که می‌دانند کیست حجت‌اللهی که جوشان در رگش خون علیست باز از این کوچه امام دیگری را می‌برند باز هم با دست بسته حیدری را می‌برند باز هم تنها ، غریب مادری را می‌برند پا برهنه ، سیدی را ، سروری را می‌برند نسبتی خورشید را ، با نیمه‌شب بردن نبود حق پیر آسمانی‌ها ، زمین خوردن نبود روضه جان فرساست ، آخر از زبان کوچه است باز معصومی ، پریشان در میان کوچه است پیرِ ما یاد گل یاس جوان کوچه است با طنابی بر دو دستش روضه‌خوان کوچه است در مدینه تا که می‌نوشد چنین جام بلا بر مشامش می‌رسد هر لحظه بوی کربلا امشب این‌جا جلوه‌ای از خیمه‌های کربلاست باز آتش بر در خانه‌ی آل عباست حضرت شیخ الائمه در میان کوچه‌‌هاست گرد بر پیشانیِ آیینه‌ی روی خداست روضه‌ای جان سوز در این واژه‌های ساده است شیعیان فرزند زهرا از نفس افتاده است خواستم دورت بگردم مثل زائرها نشد یاورت باشم بدانِش مثل جابرها نشد پَرکشم با قال صادق‌ها و باقرها نشد شاعر خوب تو باشم بین شاعرها نشد برخلاف زندگیه از خطا آکنده‌ام صادقانه گفتم این یک بیت را شرمنده ام دوست دارم مثل تو زیبا به دنیا بنگرم صادقانه ، عاشقانه ، این جهان را بنگرم مثل تو با یاد فرزندت به فردا بنگرم روی مهدی را ببینم رو به هرجا بنگرم مثل آن یار تو یارانش از آتش رد شدند در تنور غیبت آن مردان که می‌باید شدند مثل یاران تو یارانش طبیب و مرهم‌اند هم جوانمردند و هم همدرد درد عالم‌اند غم ندارند اولیاءالله ، غم‌خوار هم‌اند با یتیمان مهربان ، آن‌جا که باید محکم‌اند دولت فردا از آن صالحان عاشق است صبح نزدیک است ، آری وعده‌ی حق صادق است ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(به گریه‎های یتیمانه‎ی گدایانت اراده کن برسد، دست ما به دامانت) ۲ بریده‎ایم ز شهر و به خاک‎راه زدیم به این امید که باشیم در بیابانت گناه‎کاری ما خشک‎سالی آورده نمی‎رسد به نفس‎های شهر بارانت چقدر گریه‎ی یعقوب شب به شب برسد ولی تو راه نیفتی به سوی کنعانت ز ره نیامدی و جمعه جمعه پیر شدند تمام پیر غلامان ز داغ هجرانت عزای حضرت صادق رسیده آقاجان فدای شال عزا و دو چشم گریانت (برات کرب و بلا را بیا محبّت کن) ۲ به حقّ خشکی لب‎های جد عطشانت @majmaozakerine ➖➖➖➖➖➖➖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیز زهرا بقیة‌الله کجایی آقا.mp3
4.53M
عزیز زهرا بقیه الله کجایی آقا خدا میدونه که دلا خونه تو مقتدایی گره گشایی تو که بیایی غمی توی دلا نمیمونه💔
یا صاحب الزمان دریاب عاشقان را ای صبح روشنایی از ظلمت ستمها مارا بده رهایی خورشید وماه وانجم از شرم رو بگیرند در آنزمان که جانا برما تو رو نمایی در کوی انتظارت هرجمعه دیده بر ره داریم تا که شاید ازغیبتت در آیی ای مژده ی بهاران، سبزی روزگاران بازآ که بی تو دنیاست، دنیای بی صفایی هرجمعه گوشهامان رو سوی مکه دارد شاید رسد به آنها از سوی تو نوایی مشتاق دیدن آن روی خدانماییم عجل علی ظهورک ای حجت خدایی بسیار جان عاشق بی تو زتن بر آمد دیگر روا نباشد ما را چنین جدایی تو آخرین قمر از اقمار هشت وچاری دلها اسیر عشقت، از بسکه دلربایی شافی درد هجران باشد ظهورت آقا تو صاحب الزمانی،مارا تو مقتدایی بازآ امید عالم ای منجی بشرها مارا نما بسوی اصلاح رهنمایی ای عامل تحقق بر وعده ی الهی موعود اولیا و مقصود انبیایی گر توبیایی آقا، دور ستم سر آید از حق بسوی مظلوم،تو هدیه وعطایی درد فراق مولا،بس جان خراش باشد ذکر لبان ما شد، یابن الحسن کجایی شعر:اسماعیل تقوایی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی امیر برومند ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ●از کوچیکیام یادمه سینه‌زنمو عاشقم حک شده رو سینه‌م که من شیعهٔ امامِ صادقم ■هرچی که داره شیعه، صدقه سر شماست حدیث و روایت‌هات، روشنیِ راه ماست ★بذار، پر و بالی باشه بذار، شور و حالی باشه تو که، منشأ خیراتی نذار، دستام خالی باشه مدد، یا امام صادق... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ ●میزنه همیشه قلبم با دم حسین و حرم یک سالیِ چشم به راهم تا که برسه محرم ■خیلی سفارش کردی، گریه بر غم حسین گفتی مشکی بپوشیم، توی ماتم حسین ★بده، رزق اشک‌و آقا تا که، گریه کنم براش شهی، که دور از وطن غریب، بوده تو کربلا مدد، یا اباعبدالله... @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :حاج سید مهدی میرداماد ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حالا دارم می فـهـمـم؛ آتیش در یعنی چی حالا دارم می فهمم، سوختن پر یعنی چی حالا دارم می فهمم، تو کوچه های غربت حمله به یک خانه با چهل نفـر یعنی چی نفس نمانده تا بگم، یه دریا گریه هم کمه خدا میدونه چی گذشت، تو کوچه ها به فاطمه وای، از حــال مـــادرم وای، از چشمای ترم اینجا بین کـوچـه ها ارث از علی می بـرم وای، وای از غریبی (۴ ) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حالا دارم می بینم، گرد و غـبـار و دود و حالا دارم می بینم، شعله های نمرود و حالا دارم می بینم، چیزی که مادر دیده با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و یکی نگفت تو کوچه ها ، بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود ، فکری به حال من کنه وای، از تنـهـا مونـدنم وای، از غصه خوردنم بـــا پـــای بــرهــنــــه ام تا کوچه کشـوندنم وای، وای از غریبی (۴ ) ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ حالا دیگه حس کردم، عطش رو در اوج تب حالا دیگه حس کردم، ترک های روی لب حالا دیگه حس کردم ، چرا همش خون بارید میون چندتا بچه ، چشای عمه م زینب با روضه ها خمیده شد، زنی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه ها ، سر حسین و می بره وای از روضه های نی وای، از ردّپای نی سنگ میخورد به بچه ها هِی از لا به لای نی وای، وای از غریبی (۴ ) @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 🏴 🎤مداح :حاج مهدی رسولی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ به منبر می‌ رود دریا، به سویش گام بردارید هَلا ! اسلام را از چشمه ی اسلام بردارید مبادا از قلم ‌ها جا بیفتد واژه ‌ای اینَک که بر منبر قدح کج کرده ساقی، جام بردارید ”سَلونی” را هدر دادند روزی مردمان، امروز بپرسیدش! از اسرار جهان ابهام بردارید اَلا ای شاعران! چشمان او آرایه ی وحی است برای ما از آن باران کمی الهام بردارید نسیم صبحِ صادق می ‌وزد، از گیسوی صادق از آن مضمونِ پیچیده جِناس تام بردارید به فرزندان، به اهل خانه جز ایشان که می‌گوید غلامِ خسته ‌ام خفته، قدم آرام بردارید اگر فرمان او باشد، نباید پِلک بر هم زد به سوی شعله چون هارون مَکّی گام بردارید "رُویَّ عَن امامِ جعفر الصّادق لَه الرّحمَه" به جز احکام او چشم از همه احکام بردارید  به جای حج به سوی کربلا رفتن خداجویی ‌ست کفن باید به جای جامه ی احرام بردارید اگر در گوش نوزادی اذان می ‌گفت، می‌ فرمود که با آب فرات و تربت از او کام بردارید :سید حمیدرضا برقعی *آقا امام صادق خیلی مظلومه، روضه‌خوان آمد محضرش، گفت برا ما روضه میخونی یانه؟ روضه خوان‌گفت چرا نخونم روضه خواندن افتخار ماست. خواست روضه بخونه امام صدازد: اجازه بده پرده بکشم این زن وبچه هام بیان بشینن روضه‌گوش کنند. همه نشستند روضه‌خون شروع کرد روضه بخونه صدای گریه ی این زنها بلند شد. دورِ خانه در حصار بود، یهو دیدن نگهبان ها دارن در میزنن، خادم رفت دم‌ در بله، چیزی شده؟ نگهبان ها گفتن چه خبره تو‌خونه دارین گریه میکنید؟ نکنه دوباره روضه‌ گرفته‌ جعفر بن محمد. اومد محضر آقا، آقا!چی بگم‌؟ مأمورها دم‌ درن، فرمود: هیچی، بهشون بگو یه بچه ای از ما از دنیا رفته برا اون دارن‌گریه میکنن..... امام صادق در گریه کردن تکلیف مارو‌ روشن کردن ....* در دعای ندبه میخوانیم: "فَلْیَبْكِ الْباكُونَ" گریه کنا گریه کردن تموم دیگه، فرمود: نه! "فَلْیَنْدُبِ النَّادِبُونَ" کجان اونایی که میخوان برا روضه ها زار برنن؟حالا گریه ام کردین زار هم زدین تموم دیگه؟نه! "وَ یَضِجَّ الضَّاجُّونَ" اونایی که برا این روضه ها ضجه میزنن... امام صادق که درس میداد، وسط درس میدیدن داره یه گوشه ای رو‌ نگاه می کنه. آقاکجا رو نگاه میکنید؟ میگفت: درس تعطیله، چی شد درس تعطیله؟ دوباره چشم امام به روضه خون افتاده. اَباهارون روضه خون نابینای امام صادق بود. صدا می زد بیا جلو میخوایم‌ گریه‌ کنیم... * @majmaozakerine
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از "علیه‌السلام" (ع) ➖➖➖➖➖➖➖ پرده‌ی خیمه را کنار زد و قحطی آب را تماشا کرد چشم تا کار می‌کند صحراست عزم رفتن به‌سوی دریا کرد رفت تا مشک را کند پر آب ماند در خیمه مادرش تنها بین دستان مادرش انجیل داشت بر لب دعای استسقا در میان توسّلش به مسیح زنگ یک قافله به گوشش خورد با خودش گفت کیست این‌موقع؟! پسرم زود آمده لابد پرده‌ی خیمه را کنار زد و پیرزن دید کاروانی را کاروانی پر از گل لاله هم‌قطاران آسمانی را سیّد قافله جلو آمد گفت: مادر! چه می‌کنی اینجا؟ گفت زن: با عروس و با پسرم گذر عمر می‌کنیم آقا پیرزن گفت: قحطی آب است مرد، تنها عصا زمین کوبید برکت ضربه‌ی عصای مرد چشمه‌ی آب از زمین جوشید قبل رفتن به‌سمت قافله‌اش قبل این‌که به اسب، هی بزند گفت آقا: بگو به فرزندت من حسینم؛ به من بپیوندد کاروان رفت و آن ‌پسر برگشت چشمه‌ای دید غرق آب زلال با خودش گفت: هست کار مسیح کار عیسی‌ست کارهای محال ماجرا را شنید از مادر گفت باید روم به قربانش اسم ارباب تا به گوشش خورد غم عالم نشست در جانش جمع کردند خیمه‌ی خود را عزم رفتن نمود سوی حسین هرچه نزدیک‌تر به او می‌شد مست می‌شد وهب ز بوی حسین نزد ارباب تا رسید وهب خم شد و دست شاه را بوسید گفت کیستی؟! که با اشاره‌ی تو از دل سنگ، آب می‌جوشید نوه‌ی ختم الانبیاء هستم پسر مرتضی و زهرایم من حسینم، حسین فاطمه‌ام شافع خلق، در دو دنیایم با نگاهی، وهب مسلمان شد عشق ارباب، کرد مجنونش گفت سر می‌دهم به پای شما با حسین عهد بست با خونش با زن و مادرش به قافله‌ی نور و شور و امید پیوستند دلشان گرم بودن ارباب چشم بر اهل کاروان بستند دختری روی شانه‌های عمو عشق و شیرین‌زبان قافله است گرم بازی که می‌شود دختر همه هستی و جان قافله است شیرخواری درون گهواره گرمی زندگی ارباب است تا که لبخند می‌زند به پدر شور و سرزندگی ارباب است تحت امر حسین، علی‌اکبر پاسدار و مراقب همه است ماه، مشغول پاسداری از محمل دختران فاطمه است دل ارباب، گرم عبّاس و بازویش تکیه‌گاه زینب بود پسر مرتضی و امّ‌بنین سایه‌اش، سرپناه زینب بود دخت حیدر، امانت زهراست غم نباید رود سوی زینب همگی فکر عصمت‌الله‌‌اند خم نیاید به ابروی زینب عصر ده روز بعد، امّا آه آتشی می‌مد درون خیام بی‌حیاها روند سوی حرم بی‌پناهند اهل‌بیت امام عصر ده روز بعد، پیکر شاه می‌شود پایمال و صدپاره دختر مرتضی و فاطمه هم می‌شود بی‌پناه و آواره چادر دختر سه‌ساله‌اش از آتش اهل شام می‌سوزد سر ارباب می‌رود بر نی خواهرش در خیام می‌سوزد پیکر قد کشیده‌ی قاسم تکّه‌های تن گل لیلا بین گودال دست عبدالله دست‌های بریده‌ی سقّا عصر ده روز بعد، پشت خیام سر سرنیزه‌هاست روو به زمین در پی جست‌وجوی شش‌ماهه می‌رود نیزه‌ها فرو به زمین ➖➖➖➖➖➖➖