eitaa logo
کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
40.4هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
373 فایل
﷽ 💚مقدمتان را به کانال ✅ خوب ✅ پرمحتوا ✅ و ارزشمند مجمع الذاکرین گرامی میداریم💚 مدیریت 👇 @khadeem110 @majmazakerinee لینک کانال👆 https://eitaa.com/joinchat/272171029Cdda5575628 لینک گروه 👆 https://rubika.ir/maajmaozakerine کانال ما درروبیکا👆
مشاهده در ایتا
دانلود
-723181824_1146224879.mp3
29.85M
باز هم دارد به من، مولا سخاوت می کند بین خوبان، از منِ بد هم حمایت می کند توبه کن، آغوش وا کرده خدای مهربان گوش کن تا بشنوی دارد صدایت می کند ====================
السلام علیک یا اَوّل مظلوم و یا أوّل مَن غُصِبَ حَقُّه خواستم خنده کنم ماتم طاها نگذاشت خواستم گریه کنم طعنه ی اعداء نگذاشت آن زمانی که در خانه عدو آتش زد خواستم من بروم ، أم أبیها نگذاشت دیدن میخ در خانه مرا آتش زد خواستم جان بدهم زینب کبری نگذاشت مگه چه اتفاقی افتاده بود گفتم و رفتم وَ نَبَتَ المِسمار فی صَدرِها نه اینکه مسمار به سینه اصابت کرد مقتل میگه یه جوری خورد کأنّ مسمار از سینه بیرون آمد و نَبعَ الدَّم مِن ثَدیِها خون داره از سینه فواره می‌زنه نیمه شب دیگه کجا بریم ۵۰ سال بعد توی گودال همین اتفاق افتاد وقتی نانجیب تیر سه شعبه رو زد ارباب ما نتونست از جلو در بیاره خم شد و این تیر رو از پشت سر درآورد فَانبَعثَ الدَّم کـَالمِیزاب دیدن خون مثل ناودان داره فواره می‌زنه حسین..... ====================
شب بیست و سوم ماه رمضان آقا موسی بن جعفر یه روایتی رو از پیغمبر اکرم نقل کردند فرمودند پیغمبر اکرم اینطور فرمودند ألا إنَّ فاطِمَه بَيتُها بَيتي وَ بابُها بابی فَمَن هَتَکـَه فَقَد هَتَک َ حِجابَ الله سال‌ها پای منبر و روضه بزرگ شدید نیازی به ترجمه ندارید آی مردم خونه ی زهرا خونه ی منه در خونه‌اش هم در خونه ی منه چرا اینجوری فرمود چون در سوره ی احزاب فرمود يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّآ أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ اگه خونه ی زهرا خونه ی پیغمبره ما یه سوال داریم چرا بدون اجازه صاحبخانه وارد شدند.... بعد راوی میگه موسی بن جعفر به اینجا که رسید فَبَکیٰ ابوالحسن بُکاءاً طویلاً شروع کرد گریه کردن مدت مدیدی گریه کرد دیدم وسط گریه ها ، سه مرتبه میگه هُتِک َ وَ اللهِ حِجاباً هُتِک َ وَ اللهِ حِجاباً هُتِک َ وَ اللهِ حِجاباً یعنی حُرمت مادر ما رو نگه نداشتند شب معراج که پیغمبر به معراج رفتند وقتی نوبت رسید به مصائب اهل بیت، مصائب حضرت زهرا رو اینجوری بیان کردند وَ امّا إبنَتُک فَتُظلَم و تُحرَم و یُؤخَذُ حَقُّها به دخترت ظلم میشه حقش رو می‌برند اونا از ارثش محرومش می‌کنند وَ یُدخَلُ علیٰ حَریمِها بِغَیرِ إذنٍ بدون اجازه وارد خونه‌اش می‌شند الله اکبر ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ یعنی وقتی وارد خانه می‌شوند فاطمه مانع میشه اجازه نمیده این‌ها وارد شند چه می‌کنند تَمُوتُ مِنْ ذَلِكَ الضَّرْب تُضْرَبُ وَ هِيَ حَامِلٌ الله اکبر از همون شب معراج به پیغمبر اکرم خبر دادند دخترت وقتی بارداره کتکش می‌زنند این ضربه کاری می‌کنه که دخترت با همین ضربه از دنیا میره الله اکبر آخ بمیرم شب جمعه است همه روضه‌ها باید به کربلا منتهی بشه فاطمه رو هم مهمان کنیم یاری کن فاطمه رو با گریه بر ابی عبدالله ... ابوبصیر رسید خدمت امام صادق علیه السلام حضرت فرمود أمٰا تُحِب أَن تَکونَ مِمَّن یُسعِدُ أُمِّی فَاطِمة آیا دوست نداری مادرم زهرا رو یاری کنی... آماده‌ای یا نه ابوبصیر میگه من گریه کردم با خودم تعجب که من زمان مادر شما نبودم چه جوری می‌تونم مادرت رو یاری کنم فرمود ابا بصیر از روز عاشورا تا قیامت مادرم بر حسینش گریه می‌کنه هان شب بیست و سوم می خواهی فاطمه رو یاری کنی یا نه گریه ی من و تو ، یاری فاطمه است... السلام علیک یا اباعبدالله شب زیارتی ارباب بی کفنه آماده‌ای بریم کربلا یا نه مادرت گفت بُنَیَّ دل ما ریخت به هم... آی حسین... مادرت گفت بُنَیَّ دل ما ریخت به هم چقدر نام تو غوغاست ابا عبدالله دیگه چی جمله آخر و نشستم‌ها مادرت گوشه ی گودال تماشا می کرد بر سر نعش تو دعواست اباعبدالله سر چی دعوا می‌کردند أخنس میگفت عمامه اش مال منه بَجدل میگفت انگشتر و انگشتش مال منه خولی می‌گفت سر بریده اش مال منه... آی حسین.... ====================
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ روضه خیلی سخته، لذا بسیاری از بزرگان ما، به همینجا اکتفا میکردند که زینب وارد این مجلس شد... حق داشتند. .. بعضیا حتی استبعاد میکردند اجازه هم نمیدادند محضرشون کسی روضه رو ادامه بده. من امشب اینجوری میخوام بگم، من بی‌غیرت‌ام که روضه رو ادامه میدم، و الّا باید تو این روضه جون داد... از کسانی که خیلی احتیاط می‌کرد در محضرشم اجازه نمی‌داد روضه‌خوانا، شعرا روضه‌ی اسارت زینب کبری رو بخونند مرحوم آیت الله سید محسن اعرجی بود مخصوصا ظهر عاشورا که می‌شد، اجازه نمی‌داد روضه رو مکشوفه بخونند یه سال عاشورا دیدند دیر اومد جلسه، اما وقتی رسید دیدند چشماش کاسه ی خونه، یه کاغذ شعری تو دستشِ تا وقتی نیومده بود جلسه ذاکرین، شعرا، خطبا به حرمت سید به خودشون اجازه ندادند روضه بخوانند. ظهر عاشورا که اومد منزل ، اعمالش رو انجام داد خوابش برد تو عالم رویا مادرش فاطمه رو زیارت کرد حضرت فرمود سیدمحسن چرا نمیزاری روضه زینبم رو بخونند، گفت مادر باور نمیکنم با دخترت چنین معامله ای کرده باشند حضرت فرمود بدتر از این رو کردند... بعد دیدند سید محسن داره میاد چشماش کاسه خونه، یه کاغذ شعری دستشه قصیده ابن عَرندس حلّی رو آورد بخونه، عصر عاشورا اینجاش رو اشاره کرد این معاویه یه دختری داشت به نام ر‌َمله ، تو این مجلس که مجلس برادرش یزید، پشت پرده قرار داشت ابن عرندس نوشته وَ رَملَةٌ في ظِلّ القُصورِ مَصونَه یُناطُ عَلی اَقراطِها الدُّرِ وَ الْتَبر یعنی پشت پرده تو مصونیت کامل به سر میبره دختر معاویه کسی هم به طلا و جواهرات و زینتاش تعرض نمیکنه اماا.... و آلُ رَسولِ اللّه تُسبیٰ نِسائُهُم وَ مَن حَولَهُنَّ السِتْر یَهتِکُ و الخِدْرُ دیدن دختر ابی‌عبدلله با آستین پاره صورتش رو گرفته آی حسین.... ====================
-1099817216_1336987361.mp3
10.04M
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ...
السلام ای پسر حیدر کرّار حسین... ای امید دل هر عبد گرفتار حسین... دل ندادیم به دست کسی اما دل ما نمک عشق تو را گشته خریدار حسین.... جان زهرا قسمت می دهم ای خون خدا دستگیری کن از این عبد گنهکار حسین... به تمنای وصل تو دل از کف دادم شده ام راهی هر کوچه و بازار حسین.... مثل مسلم من اگر جان بدهم در ره تو بر سر دارالاماره بزنم جار حسین.... پنجم شوال سفیر ابی عبدالله وارد کوفه شد ۱۸ هزار نفر باهاش بیعت کردند بلافاصله نامه نوشت به امام زمانش آقا جان این‌ها با من بیعت کردند شما آماده شو سعید بن عبدالله حنفی نامه‌ها رو آورد محضر ابی عبدالله ابی عبدالله دسته‌ای از این نامه‌ها رو که نگاه کرد فرمود سعید نویسنده این نامه‌ها کیا هستند گفت عمر بن سعد حَجّار بنِ اَبجَر عَمرو بن حَجّاج زُبِیدِی شَبَث بن رِبعِی فَصَلَّیٰ رِکعَتَین دو رکعت ابی عبدالله بین رکن و مقام نماز خواند سجده کرد اینا فقط نوشته بودند درخت‌هامون ثمره داده رودخونه‌هامون پر از آبه حسین بلند شو بیا... هیچ اعتقادی از امامت ابی عبدالله در نامه‌ها نبود اما نامه دیگه‌ای به دست ابی عبدالله دادند نامه ی حبیب بود مسلم بود سلیمان بود رُفاعه بود مُسَیِّب بن نَجبِه بود نوشته بودند زیر این آسمان امامی غیر از تو، ما نداریم آقا جان اگه بیایی تا خود شام و دولت شام در معیت تو میریم پرچم طاغوت رو سرنگون می‌کنیم مثل مسلم من اگر جان بدهم در ره تو بر سر دارالاماره بزنم جار حسین.... شکرُ لِله دلم دل به شما داد حسین... دستگیر همه ای ، خانه ات آباد حسین... من که یک عمر شدم بی سر و سامان شما بوده ام هر نفسی ، دست به دامان شما رحمت خاص خدا بر پدرم باد که او راهی ام کرد سر سفره ی احسان شما بوی پیراهنتان برده مرا کرب و بلا ای فدای حرم و گنبد و ایوان شما خوش به حال اون نوکری که اینجوریه خواستم آب بنوشم ، نفسم بند آمد به خدا سوخت دلم از لب عطشان شما خواب دیدم که سر نیزه تو را می بردند دل پریشان شدم از زلف پریشان شما نامه دادند بیا کوفه ، ولی کوفه نیا جان عباس ، حسین بن علی کوفه نیا آفرین به تو اومد خدمت پیغمبر یا رسول الله أَتُحِبُّ عَقیلا عقیل رو دوست دارید یا نه فرمود آری عقیل رو به دو جهت دوست دارم حُبّاً لَه یکی برا خودش وَ لِحُبّ ابی طالب لَه دوم اینکه بابات عقیل رو دوست داشت منم به محبت ابیطالب ،عقیل رو دوست دارم فرمود علی جان خدا به این عقیل پسری میده إنَّ وَلَدَه لَمَقتولٌ فی محَبَّةِ وَلَدِک َ در راه محبت حسینت کشته می‌شه تَدمَعُ عَلَیهِ عُیونُ المُؤمنین به به چشم‌های مسلمین برا مسلم گریه می‌کنه حقش رو ادا کن ان شاء الله بریم مسجد کوفه همون جایی که ۸۴ زن و بچه رو آوردند دست‌هاشون رو با طناب بسته بودند بریم زاویه مسجد کوفه حرم مسلم بن عقیل ... کوفه با نیت تو فاصله دارد برگرد دلم از مردم اینجا گله دارد برگرد رسم اینجاست عزادار شوی ، می خندند کوچه هاشان به سرش هلهله دارد برگرد تا همه ی آل عبا را به اسارت ببرند شمر در دست خودش سلسله دارد برگرد تا نبینی که رقیه به بیابان بلا کف پایش چقدر آبله دارد برگرد سر سیلی زدن طفل تو ، این زجر لعین حرفها با شبث و حرمله دارد برگرد فقط یه اشاره کنم سر مطهرش را از بدن جدا کردند بدن رو از بالای دارالاماره به زمین پرتاب کردند بچه‌ها به پاهایش طناب بستند بدن رو توی کوچه‌ها می‌گردوندند آخرم آوردند بازار قصاب‌ها، معکوس دار زدند یعنی این بدن اصلاً احترام نداره سر بریده‌اش هم فرستادند دروازه شام ، آویزان کردند نوشته‌اند چند روز گذشت زن هانی بن عروه ، نیمه شب مخفیانه آمد ، این دو بدن رو با هم دفن کرد ، چی می‌خوام بگم لا یوم کیومِک یا ابا عبدالله به خدا اگه رباب رو هم به اسیری نمی‌بردند بدن ابی عبدالله رو دفن می‌کرد.... حسین.... ====================
1401.02.16_3.mp3
23.3M
السلام ای پسر حیدر کرّار حسین... ای امید دل هر عبد گرفتار حسین... دل ندادیم به دست کسی اما دل ما نمک عشق تو را گشته خریدار حسین... ====================
داره نماز شب می‌خونه یه مرتبه دید از دیوار خونه ریختند داخل خانه چقدر زن و بچه ی آقا ترسیدند... اصلاً انگار توی این مدینه اجازه گرفتن رسم نیست.... در زدن و اذن دخول گرفتن رسم نیست اون روز بدون اجازه وارد خانه مادرش شدند هرچه مادر سعی کرد ، مانع ورود مهاجمین بشه ... یُدخَلُ عَلیِ حَریمِها بِغَیرِ إذنٍ ثُمَّ یَمَسُّها .... اینو دیگه ترجمه نمی‌کنم ثُمَّ يَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ... و تُضرَبُ و هِیَ حامِلٌ مادر مادر بی بی جان ای کاش ما بین در و دیوار بودیم... همین قدر بگم با این مادر کاری کردند که فرزندش امام صادق علیه السلام حال مادرش رو این گونه بیان می‌کنه نَحَلَ جِسْمُهَا ذَابَ لَحْمُهَا باکِیَةَ العَین یُغشیٰ عَلیها ساعَةً بَعدَ ساعَة حَتّیٰ صَارَتْ‏ كَالْخَيَال یعنی از مادر ما فقط یه شبحی باقی مانده بود علی چی رو کفن کرد ؟! نمی‌دونم... بگذریم مشغول نماز شب بود بی اجازه وارد خانه شدند حتی اجازه ندادند عبا به دوش بیندازه... عمامه به سر ببنده ... آقا رو با این کیفیت از خونه بردند بیرون... ابن ربیع ملعون سواره و آقا امام صادق پیاده دنبال مرکب داره میره اگه یه جوونی رو دنبال مرکب بکشونند توانایی جوانیش اقتضا می‌کنه تحمل کنه اما اگه یه پیرمردی مثل امام صادق رو دنبال مرکب بدوانند... یا طفل سه چهار ساله ای رو... اینجا دیگه ... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.. لذا وقتی رسید به مجلس منصور، دیدند آقا خیس عرقه داره نفس نفس می‌زنه پیرترین ائمه ی ماست دیگه نفسی باقی نمانده سه مرتبه شمشیر کشید از قبل به حاجبانش گفته بود جعفر رو که آوردید،‌ احضار کردید ، گردنش رو می‌زنم... همه دارند می‌بینند سه مرتبه شمشیر کشید بلافاصله غلاف کرد بعد از آقا عذرخواهی کرد آقا رو با احترام به منزل برگردوندند از منصور دوانیقی پرسیدند امیر ، چرا پشیمون شدی گفت هر باری که شمشیر می‌کشیدم ، پیغمبر رو دیدم... به من فرمود منصور اگه آسیبی به فرزندم برسه نابودت می‌کنم آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله حسین.... من می‌خوام بگم یا رسول الله یه شمشیر برهنه بالا سر فرزندت نتونستی ببینی پس کجا بودی آن ساعتی که فِرقَةٌ بِالسُّیوف فِرقَةٌ بِالرّماح فِرقَةٌ بِالحِجارة و الخَشَبِ و العصاء.... حسین.... ====================
. برای دسترسی به روضه و نوحه ماه محرم لطفا های زیر را دنبال بفرمایید👇👇👇👇👇👇👇 . . . . . . . . . . ____ . هشتک یا "کلمه آبی رنگ" را لمس "کلیک کنید" و در پایینِ صفحه ،سمت چپ، علامت ۸یا بالا (↑ و ↓)را بزنید و از متن و صوت بهرمند شوید. . https://eitaa.com/joinchat/4240572439C6b1bcf7d93
السلام علیک یا ابا جعفر یا محمد بن علی أیها التقی الجواد درد بسیار و نیست دارویم خون شد از غم دل خدا جویم می فشانم سرشک و می گویم یا جواد الائمه ادرکنی (۳) هر کی باهاش کار داره وا... یا جواد الائمه ادرکنی.... ان شاء الله کاظمین بگی ها یا جواد الائمه ادرکنی... چی می‌خوای شب آخر ماه ذی‌القعده است رزق عرفه ات رو امشب امام جواد بده عزت عالمین می‌خواهم سفر کاظمین می‌خواهم طوف قبر حسین می‌خواهم یا جواد الائمه ادرکنی من فقط اشاره کنم فیض آماده است اینجا امام رضا تا صبح گهواره جنبان جوادالائمه‌اش بود هی می‌گفت بابی انت و امی من یه گهواره جنبانی هم می‌شناسم که تا صبح گهواره حسینش رو تکان می‌داد چی می‌گفت فاطمه هی می‌گفت کربلا....کربلا.... ما زِلتُ مِنهُ کـَربٌ وَ بَلا... حسین.... ====================
ابی عبدالله رسید منزل ثعلبیه، اونجا اطراق کردند دو تا قاصد از کوفه میومدند حضرت پرسید از کوفه چه خبر؟! گفتند همین قدر بگیم مسلمت رو کشتند، تا این خبر رو دادند فَبکی الحُسَیْن؛ ارباب ما گریه کرد. فرمود: رَحِمَ اللَهُ مُسْلِمًا إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ؛ بعد صدا زد حمیده دختر مسلم رو بیارند؛ مسلم تو کربلا پنج تا شهید داره، دوتا آقازاده هاش تو خود کربلا کشته شدند ، که حضرت تو ناحیه مقدسه به اونا سلام می کنه، دوتا آقازادش، محمد و ابراهیم اند که تو مصیّب کشته شدند. یه دخترم داره به نام حمیده که تو ماجرای شام غریبان کشته شده، این دختر رو صدا زد، بغلش کرد، ابی عبدالله دایی این دختره، یه جوری نوازشش کرد که این دختر فهمید یتیم شده، حضرت فرمود مبادا دلتنگی کنی، من هستم؛ خواهران و دختران من هستند سکینه این صحنه رو به خوبی داره می بینه، گذشت تا عصر روز عاشورا، با همه وداع کرد، همه رو آرام کرد، این زن و بچه و خواهر رو به خیمه راهی کرد، سوار بر ذوالجناح شد دید دیگه مرکب حرکت نمی کنه، یه نگاه کرد دید ذوالجناح سرشو پایین انداخته، سکینه مانع حرکت ذوالجناح شده، از اسب پیاده شد، این ناز دانه رو بغل گرفت، یا الله، نمیدونم این نازدانه چه جوری حرف میزد، دل حسین و به لرزه انداخت، فرمود: لاتُحرِقی قَلبِی بِدَمعِکِ حَسرَةً مٰادامَ الرُّوحُ فِی جُثمانی؛ یعنی تا زنده ام دلمو آتش نزن، هر جوری بود این دختر تو بغل بابا آرام گرفت، دست نوازش بابا رو سر دختر قرار گرفت، هر جوری بود دختر رو آرام کرد، اما بمیرم عصر روز یازدهم، این نازدانه آمد کنار گودال قتلگاه، هر چه گشت بلکه یه بار دیگه آغوش بابا رو پیدا کنه، دست نوازش بابا رو رو سرش بیاره، هر کاری کرد نتونست، میدونی چرا؟ آخه هر طرف بدن رو برداشت طرف دیگه متلاشی شد. بدن امام احترام داره، هر کاری کرد دید بدن داره متلاشی میشه، آخرالامر بدنو رو زمین گذاشت، فَانکبَّت عَلیه بر اون بدن سجده کرد، این لبارو گذاشت بر اون رگای بریده، یه وقت شنید از اون حنجره خونی بابا این صدا بلند شد، سکینه جان، به شیعیان من سلام مرا برسان، بگو بابامو لب تشنه کشتن. ای حسین.... شِیعَتِی مَا اِنْ شَرِبتُم ماءَ عَذْبٍ فَاذْکُرُونی اَوْ سَمِعْتُمْ بِغَریبٍ اَوْ شَهِیـدٍ فَانْدُبوُنی اگه من و تو روضه خون شدیم، از اثر اون سلامیه که از حنجره ی اربابمون به ما رسیده، روضه رو به همون جایی ختم کنم که شعرم ختم شد، سکینه جان به اونا بگو: لَیْتَکُمْ فِی یَوْمِ عاشُورا جَمیعاً تَنْظُروُنی کَیْفَ اَسْتَسْقِی لِطِفْلی فَاَبَوْا اَنْ یَرْحَمُونی ای حسین بأبی المستضعف الغریب،یا قتیل الله یااباعبدالله لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین... بالحسین یاالله حجت‌الاسلام میرزامحمدی
🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 🏴 ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ بهترین زمان، بهترین مکان، بهترین اجتماع ، برای استغفار همین الانه پیغمبر فرمود هر که بعد از نماز عصر ، این ذکر استغفار رو بر زبانش جاری بکنه ، خدا به اون دو ملکی که مامور همیشگی آدمی هستند دستور میده ، اعمال زشت و نامه کردارش را هر چقدر که سیاهه، پاره کنید، از بین ببرید... أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام وَ أَسْأَلُهُ أَنْ يَتُوبَ عَلَيَّ تَوْبَةَ عَبْدٍ ذَلِيلٍ خَاضِعٍ فَقِيرٍ بَائِسٍ مِسْكِينٍ مُسْتَكِينٍ مُسْتَجِيرٍ لاَ يَمْلِكُ لِنَفْسِهِ نَفْعاً وَ لاَ ضَرّاً وَ لاَ مَوْتاً وَ لاَ حَيَاةً وَ لاَ نُشُوراً دست گدایی تو رو بیار بالا ابی عبدالله فرمود یغمبر هر موقع می‌خواست استغفار کنه دستانش رو بالا می‌آورد مثل مسکینی که طعامی طلب می‌کنه بالحجة الهی العفو... چون خدا طالب گدا شد باز در رحمت به روی ما شد باز بنده شرمنده ی خدا شد باز او خریدار اشک ما شد باز خبر آمد ، گناه می‌ بخشد کوه عصیان به کاه می‌بخشد عجب خبری روز الطاف کبریا، عرفه مژدۀ بخشش و عطا، عرفه روز مهمانی خدا عرفه السّلام علیک یا عرفه منِ از ماه توبه جا مانده... اونایی که از ماه رمضان جا موندند منِ از ماه توبه جا مانده بنده‌ای دور از خدا مانده حالا میخواهی خودت رو معرفی کن به سرم آمده بلا چه کنم؟ گشته‌ام سخت مبتلا، چه کنم؟ بر خودم کرده‌ام جفا چه کنم؟ نپذیری اگر مرا چه کنم؟ هیچ کس همچو من نمی‌خواهد عبد توبه شکن نمی‌‎خواهد من زمین خورده‌ام مرا نزنی... تو خوب می‌دونی زمین خورده رو دیگه نمی‌زنند من زمین خورده‌ام مرا نزنی عبد افسرده‌ام مرا نزنی در گنه مرده‌ام مرا نزنی آبرو برده‌ام مرا نزنی تو ببین عذر اشتباه مرا به روی من نزن گناه مرا بهترین نحوه مناجات با خدا رو معصومین فرمودند ، زین العابدین در دعای عرفه‌اش ، امروز یه تعبیری دارند ، فرمود اللهم اِنَّک َ تَجِدُ مَن تُعَذِّبُه غَیرِی خدایا تو غیر من خیلیا رو پیدا می‌کنی عذاب کنی اما من لا اَجِدُ مَن یَرحَمُنِی سِواک به خدا من غیر تو کسی رو پیدا نمی‌کنم به من رحم کنه نشود تا که بنده‌ات رسوا خوب و بد را ز هم مساز جدا دَرهم این بار هم بخر ما را تو و رد کردن گدا؟ حاشا ورنه من از خجالت آب شوم مپسند ،پیش حسین خراب شوم
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حجت الاسلام میرزا محمدی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده است در اینجا کسی هوشیار نیست تو دعامان میکنی ما بی‌محلی می‌کنیم هیچکس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست آخرش می میرم و رویت ندیده می روم ظاهرا این نوکر تو، لایق دیدار نیست می‌خوای باهاش راحت‌تر حرف بزنی زحمتت دادم,برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سربار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بد قولیِ من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم،بی کسم... می‌خوای خودتو نشون بدی بگو من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم،بی کسم... پس اینجا چه می کنی؟! هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن.... وَ اعمُر قَلبِی بِطاعَتِک این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن بهر این ویرانه دل، غیر از شما معمار نیست اگه می‌خوای دلت رو آباد کنه صداش بزن، امروز داره صدای تک تک من و تو رو می شنوه اگرچه خودش قول داده امروز توی عرفات بین حاجی‌ها باشه اما یه بهانه‌هایی هم به ما یاد داده فرمود یه جاهایی میام بهانه‌اش هم خودم بهتون میگم اشاره می‌کنم یابن الحسن... ببین یه جوری می‌تونی صداش بزنی مقدمات فرجش به تعجیل بیفته دست من در محضرت خالیست میدانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم ، غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست حسین جان.... تو دیگه مقدمه نمی‌خوای اشاره کنم امروز بهانه‌های مختلف رو باید ایجاد کنیم آقا بالاخره به یه بهانه‌ای نظر کنه فرمود شیخ حسین سامرایی شیعیان ما بگید خدا رو به عمه جانم قسم بدند موانع فرج من برطرف بشه چی می‌خوای بگی آقا جان ما الان دوست داشتیم عرفه رو توی حرم عمه جانتون زینب می خوندیم از اونجا پا برهنه مثل نازدانه حسین ، می‌رفتیم حرم عمه سه چهار ساله ات... حالا که اینجا اسم ما رو نوشتید دلمون رو روانه می‌کنیم زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست حسین.... ها دلت خیلی آماده است ها... بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا... سرهای بریده رو روی نیزه زده بودند تا رسیدند به دروازه ی شام یه نگاه کرد دید سر ابی عبدالله روی نیزه چشماشو می‌بنده گفت داداش اونایی که با یه چشماشون رو ببندند ، دارند به ناموست نگاه می‌کنند تو که باید به خواهرت روحیه بدی... چشماتو نبند... بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست حسین... بین بازار از روی ناقه... کدوم ناقه شتران بی جهاز... حتی بعضی‌ها نوشتند شترانی لنگ ، که این زن و بچه بارها از روی ناقه بیفتند ... اونقد آفتاب صورت‌هاشون رو سوزونده آی اونایی که الان زیر آفتاب نشستید صورت‌هاتون رو به آقا نشون بدید اونقد آفتاب صورت‌هاشون رو سوزونده بود از بالای بام خانه‌ها داشتند آتش و خاکستر می‌ریختند اینجوری وارد شهرشون کردند مرحوم طبری شیعی می‌نویسد ۵۰۰ هزار نفر به تماشا اومده بودند اگه یک هزارم این جمعیت به زینب سنگ زده باشند .... اگه یک هزارم ناسزا گفته باشند... به عقیله ی بنی هاشم دست گداییت رو بیار بالا بذار همه ببینند با این گریه‌ای که بر ابی عبدالله کردی محل نظر خود حسینی... فرمود امام صادق علیه السلام، جد ما از سمت راست عرش ، لَیَنظُرُ إلی مَن یَبکیه... به گریه کناش نظر می‌کنه اثر نظر ابی عبدالله هم اینه ، فرمود فَیَستَغفِرُ لَه یعنی بلافاصله خود حسین برای گریه کناش استغفار می‌کنه از مادرش فاطمه هم می‌خواد برا گریه کناش استغفار کنند همه چی آماده است برای آشتی با خدا ... دست گداییت رو بیار بالا به موی پریشان زینب به صورت‌های سوخته زن و بچه حسین... فریاد بزن الهی العفو.... به نیابت از همه شهدامون امام راحلمون شهید رجایی و باهنر مدافعین حرم زینبی قربانیان فاجعه منا عرفه می‌خوانیم قربتا الی الله الان با هر سختی ای که باشه با هر مشکلی که هرجا نشسته باشی این خادم‌ها احترامت می‌کنند زیر پاهاتون فرش پهن می‌کنند عذرخواهی می‌کنند از اینکه زیر آفتاب نشستید یادت نره شهدای منا ، زیر اون آفتاب تکه تکه شدند... اصلاً اونجوری جون دادن تا ما تازه بفهمیم ، بدن متلاشی میشه یعنی چی... اینکه بدن رو زین العابدین نمی‌تونست منتقل کنه فرمود بوریا بیارید تازه داریم یه ذره‌اش رو متوجه میشیم تازه اون قربانیان منان زیر سُم اسب نرفتند نیزه و شمشیر نخوردند تیر نخوردند صلی الله علیک یا ابا عبدالله
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه و زیر لب لالایی میخونه اونم لالایی ای که هیچ مادری برای بچش نخوانده دقت کرد دید فاطمه ی زهرا اینگونه لالایی می خوانه ▪️کربلا کربلا کربلا ▪️مٰا زِلتُ مِنهُ کـَربٌ وَ بلاء یعنی از کودکی، تو گهواره، نام این سرزمین رو ابی عبدالله شنیده بود تو صفین هم که با باباش امیرالمومنین اینجا رسید ، بازم شنید کودکی بیش نبود نام این سرزمین رو از دو لب جدش،پیغمبر شنیده بود، از دو لب مادرش، فاطمه شنیده بود تا رسید به دوران امام حسن، آمد کنار بدن برادر، دید حال برادر منقلبه، از همه بیشتر ابی عبدالله گریه کرد، امام حسن دست حسینش رو گرفت فرمود چرا گریه میکنی؟ فرمود اَبکِی لِما یَصنَعُ بِک گریم برا بلاییه که سرتو آوردند، فرمود داداش به من زهر دادند با همین زهر هم از دنیا میرم ولکن لایوم کیومک یا اباعبدلله یه بار دیگه از برادرش امام حسن شنید یعنی قریب ب ۵۶سال، نام این سرزمین در یاد ابی عبدالله نقش بسته بود مثل امروزی سوال کرد نام این سرزمین چیه؟ بعضیا گفتند چند تا مرکبش رو عوض کرد دید حرکت نمیکنه، تا گفتند این سرزمین کربلاست، فَبَکی الحُسین از مرکب پیاده شد با دست مبارک، خاک این سرزمین رو برداشت، اول بویید، بعد شروع کردگریه کردن، فرمود اینجا همون جاییه که خون مارو میریزند، از امروز دیگه وارد این مصیبت شدی، اینجا همون جاییکه بچه هامو ذبح میکنند اینجا همون جاییه که خیمه هامو آتش میزنند اینجا همون جاییه که اهل و عیالمو به اسیری میبرند دستور داد خیمه ها رو برپا کردند، با چه عزت و احترامی، مخدرات میخاند پیاده بشند، اصحاب یه طرف، همه بنی هاشم یه طرف، پیاده شدن عقیله ی بنی هاشمم یه طرف، یه جوری پیاده اش کردند حتی آفتاب سایه ش رو ندید با چه عزت و احترامی عقیله ی بنی هاشم پیاده شد رباب پیاده شد، ام کلثوم پیاده شد سکینه و رقیه و فاطمه پیاده شد ۶۱خیمه بنا شد، خیمه ی زینب کبرا رو کنار خیمه ی خودش، بنا کرد همه که رفتند تو خیمه هاشون، ابی عبدالله این زن و بچه و اهل و عیالش رو جمع کرد مثل نگین انگشتری وسط این زن و بچه ایستاد فَنَظَرَ إلَیهِم ساعةً خیره خیره بهشون نگاه کرد فَبَکی الحُسین، دونه دونه به این زن و بچه نگاه میکرد گریه میکرد فرمود أللّهُمَّ إنّا عِترَهٌ نَبِيِّكَ اینا اهل بیت پیغمبرند قَد طُرِدنا و اُزعِجنا مِن حَرَمِ جَدِّنا مارو از حرم پیغمبر بیرون کردند، خدایا شاهد باش، ابی عبدالله گریه کرد این زن و بچه گریه کردند همشون رو ساکت کرد هر کی رفت تو خیمه اش، اما دوتا خواهر هرگز آرام نشدند، اول ام کلثوم آمد داداش این سرزمین، چقدر هولناکه ، بوی جدایی میده دوم، زینب آمد دید ابی عبدالله داره زیر لب اشعاری رو زیر لب زمزمه میکنه گفت داداش هٰذا کلامُ مَن اَیقَنَ بِالقَتل این زبان حاله کسیه که میدونه میکنش فرمود آری خواهرم تا گفت خواهرم اینجا همون جاییه که بشارتش رو به من دادند فَلَطَمَت زَینَب علی وَجهِها جواز لطمه بر ابی عبدالله صادر شد جلو ابی عبدالله چنان سیلی بصورت زد فَخَرَّت مَغشِیةً عَلیها من نمیدونم چه شد اما یه لحظه ابی عبدالله دید خواهرش، جلو چشم حسین با صورت خورد زمین. امروز من روضه رو دو سویه بخوانم یه مصرع زبان حال امروز، یه مصرع زبان حال ده روز بعده ناله شم تو بزن گفت، داداش ▪️امروز محرمان حرم سایه ی سرم ▪️شام دهم زمان نفسهای آخرم ▪️امروز بین حلقه ی شیران هاشمی ▪️شام دهم به حلقه ی زنجیر پیکرم ▪️امروز دخترک سر دوش عمو ولی ▪️شام دهم به گریه که عمه گل سرم ▪️امروز گرد چادر من را تکانده ای ▪️شام دهم به خون تو آغشته معجرم ▪️امروز آمدی که قرار دلم شوی ▪️شام دهم به کنج تنوری برادرم ▪️امروز تکه خار ز پایم درآوری ▪️شام دهم ز جسم تو نیزه درآورم امروز ساربان با ابی عبدالله قرار گزاشته بود ابی عبدالله با او طی کرده بود اگه با شترانت منو کربلا رسوندی ، هزینه ات هر چقدر باشه میدم، امروز که رسیدن کربلا، بیشتر از اون قراری که ابی عبدالله بسته بود به ساربان داد ▪️امروز، هر چه خاست دلش ساربان گرفت اما داداش ▪️شام دهم کنار تو انگشتر آورد حسیـــــــــن.... ==================== ✍کانال متن روضه های حجت‌الاسلام میرزامحمدی
1_1133259754.mp3
12.19M
پیغمبر اکرم مامور شد به صدیقه ی طاهره خبر شهادت ابی عبدالله رو بدهد دید فاطمه داره گهواره رو می چرخانه و زیر لب لالایی میخونه ====================
11.mp3
28.43M
▪️اگر چو لاله دلی داغدار دارم من ▪️ز سوز عشق تو بر جان شرار دارم من ====================
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الحَمدُ لِلَّه رَبِّ العَالَمِین وَ الصَّلاة وَ السَّلامُ عَلیٰ سَیّدِ الاَنبیاءِ وَ المُرسَلِین حَبیبِ اِلٰه العَالَمِین اَبِی القاسِم المُصطَفیٰ مُحمَّد وَ عَلیٰ اَهلِ بَیتِهِ الطَّیّـِبینَ الطَّاهِرینَ المَعصُومِینَ المُکـَرَّمِین لاسِیَّما بَقیَّةِ اللهِ فِی الاَرَضِین رُوحِی وَ اَرواحُ العَالَمِینَ لِتُرابِ مَقدَمِهِ الفِداء وَ لَعنَةُ اللهِ عَلیٰ اَعدائِهم اَجمَعین اللهمَّ کُن لولیَّک الحُجةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ عَلی ابائهِ فی هذهِ السّاعةِ، وَ فی کُلّ ساعَة وَلیّا وَ حافظاً وقائِداً وَ ناصِراً وَ دَلیلاً وَ عَیناً حَتّی تُسکِنَهُ اَرضَکَ طَوعاً وَ تُمَتّعَهُ فیها طَویلاً ▪️مباد لحظه‌ای از یاد تو جدا باشم(٢) ▪️خدا کند همه‌ی عمر با شما باشم ▪️مرا رها مکن از آستانه‌ات آقا ▪️رضا مشو که ز درگاهتان جدا باشم ▪️اگرکه فیض دعای تو شاملم گردد ▪️ز دام غفلت و بند گنه رها باشم ▪️اگر نصیب کنی طول عمر با عزت ▪️همیشه و همه‌جا خادم شما باشم شب عاشورا آرزوت چیه؟ ▪️دلم قرار ندارد بیا و کاری کن ▪️که عاقبت سفری با تو کربلا باشم یابن الحسن.. با امام زمان بریم زیارت جد غریبش ▪️السّلام ای بدن مُثلِه‌ی گرما دیده اصلا همین یه بیت برا سلام بسِ ▪️السَّلام ای بدن مُثلِه‌ی گرما دیده ▪️السَّلام ای سر مجروح کلیسا دیده حسین... ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میکنی... ببین میتونی شهادتت رو بگیری از آقا یا نه؟ ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میشود... همه بخونن، شعری که شهدا شب عملیات میخوندند ▪️فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود ▪️امشب شهادت‌نامه‌ی عشاق و امضا میکنی ▪️فردا ز خون عاشقان این دشت دریا میشود ▪️امشب ابوفاضل بود گرم طواف خیمه‌ها ▪️فردا سنان و حرمله، آتش کشند به خیمه‌ها واویلتا واویلتا مرحبا نوحه خون شو واویلتا واویلتا ▪️امشب کنار یک دگر... قدیمی میگفتند امشب بچه‌ها خواب راحت داشتند اما این درست نیست چون از امروز غروب شمر اومده کربلا من زبان قدیمیا رو عوض کردم ▪️امشب کنار یک دگر، طفلان به خیمه بیقرار ▪️فردا غروب کربلا، طفلان همه حال فرار واویلتا واویلتا واویلتا واویلتا حالا میخوای گریه کنی نوحه‌ات رو خوندی؟ ▪️امشب بیا شانه زنم ،با گریه بر گیسوی تو ▪️فردا به دست این و آن ،ترسم بیافتد موی تو داداش... ▪️امشب اجازه میدهی بوسه زنم پا تا سرت... توقع نداشته باش ما دیگه داد بزنیم... ▪️فردا تو را گم میکنم بر هم بریزد پیکرت ▪️امشب لباس کهنه را ،آماده کن با سوز و آه ▪️فردا همین را از تنت ،بیرون کشند از قتلگاه واویلتا واویلتا... السلام علیک یا اباعبدالله.. به همه داره سلام میکنه... السلام عَلی عَلیٍ الکبیر السلام علی الرَّضِیع الصَّغیر السلام علی النّسوَة البارزات السلام علی اباالفضل العباس السلام علی البَدَن السَّلِیب حسین... ====================
▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من هر کی هر چی تونست غارت کرد، حتی نعلیناش رو هم غارت کردن، ▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من ببین اینجوریه یا نه با یه کسی میخای روبوسی کنی کجا رو می بوسی؟؟؟ ▪️بوسه باید به روی گونه نشیند اما ▪️چاره ای نیست رگ حنجر تو مانده و من حسین..... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله تا شبم روضه گوش بدی نه تموم میشه نه تو خسته میشی باشه برا کربلا، اربعین جبران کنیم میخواهیم یه خداحافظی بکنیم، ما که از امام حسین، خداحافظی نداریم نکنه از امشب یادت بره، امشب نظم زندگیت دیگه برمیگرده، سر ساعت دیگه غذا میخوری ، سر ساعت میخابی، سر ساعت بیدار میشی، سر ساعت سر کار میری، اما از امشب نظم زندگی زینب بهم میخوره، کم نگذاری، ما تا اربعین با این قافله میایم نکنه این مشکیت رو در بیاری ها، تازه عزا شروع شد از امروز، تا اینجا به پیشواز رفتی از امروز به بعد تازه عزا شروع شد، منتهی اين رو به هر کسی نمیدن، خیلیا امروز، خداحافظی میکنند میرند، اما اوناییکه با زینب میمونند اربعینی میشند تو لشکر صاحب الزمان اسمشونو مینویسه عمه جان، لذا تو محله ات، تو خونه ی خودت ، تکیه ها، ایستگاه صلواتیها، هر شب ، ولو شده چند دقیقه برا این خانم، روضه بپا کن، حالا خداحافظی رو از زبون زینب داره میگند نمی‌خواست بره از کربلا، فردا وقتی اومد کنار گودال، گفت داداش، اگه این درنده های بیابون هم تکه تکه ام کنند بازم میمونم اما چه کنم هر چی توقف کنم بچه هاتو میکشند، با یه حسرتی خدافظی کرد ▪️چون چاره نیست میروم و می گذارمت ▪️ای پاره پاره تن به خدا می سپارمت حسین.... ▪️سپردیم به که رفتی به دلغکان و کنیزان ▪️به شمر و خولی و اخنس به حرمله به سنان حسین..... بالحسین و بالزینب یا الله.... ====================
1_5985710617.mp3
11.12M
▪️ته گودال فقط پیکر تو مانده و من ▪️همه رفتندفقط مادر تو مانده و من ====================
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم » «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکیلُ نِعْمَ الْمَوْلى‌ وَ نِعْمَ النَّصیرُ» پیغمبر فرمود: ماه رجب، ماه استغفار امت منه... لذا تو این ماه زیاد استغفار کنید. فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ سحر شب جمعه آخر سال و.. لیلة الرغائب و... مسجد مقدس جمکران هرجای این مسجد که شرف حضور داری بهترین زمان برای آشتی باخدا همین ساعته.. أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِي لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ، الْحَيُّ الْقَيُّومُ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ یکی از اسامی ماه رجب... رجبُ الاصَمّ است. یعنی : ماهی که اصلا شنیده نشده خدا کسی را تو این ماه عذاب کنه الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ ذُو الْجَلاَلِ وَ الْإِكْرَامِ‏ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ..... دست گدایی تو بیار بالا.. بالحسین الهی العفو... یادَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ شب جمعه آخرسال.. همه گناهان ساعات سال و جمع کن امام زمانت واسطه قرار بده... بالحجة الهی العفو.. ای بودنت برای عبادت ، دلیل من کعبه پر از بت است، کجایی خلیل من؟ دست مرا بگیر که در ابتدای راه وامانده است نفس ضعیف و ذلیل من یاایهالعزیز تصدق علی الذلیل.. اینجا اومدی با آقا دیگه حرف بزن سحر شب جمعه... لیلة الرغائب یا ایها العزیز تصدق علی الذلیل اصلا امید نیست به بار قلیل من هرجا که می روم به در بسته می خورم این بار آمدم که تو باشی کفیل من خط امان من شده ذکر قنوت تو درمانده از دعاست زبان علیل من ما کجا و.. سحر لیلة الرغائب مسجدجمکران کجا هرروز بی ملاحظه افزوده می شود بر وزن کوله بار گناه ثقیل من من غافل از توام، تو به فکر دل منی دست کرامت تو دست دخیل من ای لیلة الرغائب من زودتر بیا... بهترین دعایی که میتونی امشب بکنی همینه.. ای لیلة الرغائب من زودتر بیا آخر به گوش آمده صوت رحیل من یعنی: یک سال دیگه به اجلم نزدیکتر شدم دیگه چیزی نمونده بگن فلانی ام رفت زیر خاک... آقا خودت برای ظهورت دعا بخوان دل خوش نکن به چند نفر از قبیل من الآن سحر شب جمعه... آقا کجا دارد ناله می زند.. گفتی که صبح وشام،به تو گریه میکنم ای جد دور از وطنم، ای قتیل من حالا که با امام زمانت رفتی کربلا.. دیگه تو مقدمه نمی خواهی بزار از اینجا شروع کنم.. روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد... یا صاحب الزمان.. روضه نمی خواهد تنی که سر ندارد قربان آن آقا که انگشتر ندارد یک جای سالم اندر آن پیکر ندارد جایی برای بوسه ی مادر ندارد الان صدای مادرت فاطمه دارد می آید من بی وضو موی تورا شانه نکرده ام... حسین... من بی وضو موی تو را شانه نکرده ام حالا به دنبال سرت باید بگردم حسین... بابی المستضعف الغریب.. یا اباعبدالله سحر شب جمعه است.. امام، شهدا.،علما،مراجع، اموات این جمع، همه گریه کنان، همه امام زمانی ها.. که الآن زیرخاک خوابیدن همه شون فیض ببرند. إن شالله بریم کربلا.. این ساعتها صدای مادرش فاطمه را بشنویم ازدحام جمعیت را کنار گودال ببینیم تازه بفهمیم، به خواهرش زینب چه گذشت... خانمی که تا کربلا احدی قدوقامتش را ندیده بود آفتاب سایه اش رو ندیده بود حالا اومد دید دور گودال برادر را محاصره کردند نمیدونم باید حسین چیکار کنم برات