حضرت ام النبین
شاعر و مداح اهل بیت رسول چهارمحالی(ساقی)
.........................................
دومین فاطمۂ خانۂ دلبر بودی
دومین همسر دلسوز به حیدر بودی
دومین مادر زینب به عالم بودی
هم دم و هم نفس ویار به صفدر بودی
دومین شیر زن خانۂ سردار حنین
مادر حضرت عباس دلاور بودی
فاطمه بودی و خود ام بنین نام شدی
تو به طفلان علی هم دم و مادر بودی
خدمت حضرت حیدر مباهات تو بود
گریه کن بر پسر ساقی کوثر بودی
خادم و همسر و هم دوش یل خیبریان
به نسب در خور مظلوم امامان بودی
عمر تو شد به فدای علی و آ ل علی
بر ابوفاضل ما ،مادر و دلبر بودی
اینکه عباس علمدار وفا داری شد
صاحب حلم و وفا بر قمرت تو بودی
همچو پروانه پرت سوخت تو با عشق علی
آنکه چون شمع بشد آ ب تو مادر بودی
جای تو فاطمه آ مد به سر گل پسرت
گوئیا کرب و بلا بر سر او تو بودی
چه بگویم ز جلال و جبروتت زیرا
سینه چاک غم زهرا و علی تو بودی
لطف تو بر پسران و گل پاک زهرا
مادر و همسر و غم خوار شهیدان بودی
سایه مهر تو بر عالم و آ دم جاریست
نوکری من ساقی ز انوار تو مادر بودی
............................................
رسول چهارمحالی(ساقی)
دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن
رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن
یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا
یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن
با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد
این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن
من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار
التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن
گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما
فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن
دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست
پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن
می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو
یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن
کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم
دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن
دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی
گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن
نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است
رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن
به علمدار قسم پای رکابت هستم
شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن
همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من
هوس یک سحر کرببلا دارم من
#مناجات
الا که دست خدایت در آستـین باشد بـیا که مانده به در دیـدۀ زمین باشد
گـنـاه میکـنم اما به خود نـمیگـویم شرار قهر تو شاید که در کمین باشد
خوشا به حال گدایی دست چشمانش ز ابر خرمن چشم تو خوشه چین باشد
چه میشود که دم مرگ پا نهی به سرم خودت بخواه که تقدیرم اینچنین باشد
کـنـار اشـک غـم فـاطـمـیـهات بـاید دوباره چشم تو با غصّهای قرین باشد
بــگــو بـه آه دل دردآورت امـشـب که روضه خوان غم اُمِّ بیبنین باشد
تو روضه خوان عمویی و روضهات باید برای مـادر عـبـاس دلـنـشین بـاشـد
#مناجات_امام_زمان
#حضرت_ام_البنین
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_6004448134749487258.mp3
4.42M
روضه | هر چند او دگر پسر خویش را ندید
🏴 #وفات_حضرت_ام_البنین
...
@majmaozakerine
بمناسبت وفات حضرت ام البنبن(س)
مادر قمر بنی هاشم(ع)
اي مدينه گريه كن بر حال من
گريه سر كن بر من واحوال من
ناله هاي آتشين را گوش كن
شكوه ام البنين را گوش كن
اي مدينه ياد داري پيش از اين
يك مدينه بود و يك ام البنين
بود كانون وفا كاشانه ام
بو ي زهرا مي رسيد از خانه ام
جاي گل در تو گلستان داشتم
هفده سرو خرامان داشتم
خانه ام ام القراي عشق بود
جاي جايش جاي پاي عشق بود
عرش را گر ماه روشن مي نمود
كسب نور از خانه من مي نمود
خانه ام خشبو ز عطر ياس بود
در كنارم اكبر و ياس بود
بود از يمن حسين بن علي
خشت خشت آشيانم منجلي
هر زني هر جا كه نامم مي شنيد
برمقامم آه حسرت مي كشيد
وه چه شيرين روزگاري بود و رفت
برسرمن سايه ساري بودو رفت
ياد آن كانون احساسم بخير
اي مدينه ياد عباسم بخير
ياد باد از قامت رعناي او
ياد باد از نرگس شهلاي او
خوب دانم با سر و دستش چه شد
خوب دانم نرگس مستش چه شد
زينبم مي گفت آن روح ادب
داده جان يبن دو دريا تشنه لب
زينبم گفتا كنار علقمه
ديده او را در كنار فاطمه
چند سالي است كه ((فاطمیه)) نه در سوم جمادي الثاني كه ده روز ديرتر يعني در سالروز رحلت فاطمه اي ديگر به اتمام مي رسد رازي كه در اين قرابت زماني ميان سالروز پرواز ((فاطمه صديقه)) و ((فاطمه كلابيه)) وجود دارد بي شك همانا ابراز ارادتي است كه ام البنين به زهرا و خانه و خوانواده او داشت چه بسيار كه اين دومين فاطمه علي خود را كنيز زينبين و پسرانش را غلام حسينين مي خواند چه بسيار كه كه ام البنين تجلي گر ادب شده بود و از عباس در همان حال كه كودكي بيش نبود تقاضا كرده بود حسين را نه برادر كه مولا خطاب كند.
(( پسرم!تو و حسين پدرانتان يكي است اما من كنيز مادر حسين هستم.))
آخرين شب زندگي ام البنين بود. فضه خادمه رو به خانم كرد و از اين بانو ادب خواست در اين آخرين لحظات بالا ترين جمله را به او بياموزد. ام البنين لب به تبسم گشود و اندكي بعد آرام زمزمه كرد:((السلام عليك يا ابا عبدالله))....
تا فضه يك بار ديگر ياد آنرو بيافتد كه اصحاب به ام البنين خبر شهادت پسرانش را مي دادند در حالي كه او تنها از حسين مي پرسيد. از حسين مي پرسيد و مي گفت:پسرانم فداي او از حسين بگوييد....
لحظاتي فضه به خود آمد ام البنين را در حال احتضار ديد دويد و فرزندان علي(ع) را فرزندان حسين بن علي را صدا زد.اندكي بعد نداي ((مادر مادر)) مدينه را پر كرد. اين اولين بار بود كه فرزندان و نوادگان فاطمه ام البنين را ((مادر)) صدا مي كردند و خانم ممانعتي نمي كرد. شايد او را ديگر رمقي نمانده بود تا بگويد:من كنيز فاطمه هستم مرا مادر نخانيد!
زين العابدين(ع) بي اختيار ياد آن غروبي افتاد كه عمويش عباس آغشته بهد خون خويش براي اولين بار فرياد بر آورد: ((يا اخي ادرك اخي!))... قطرات اشك بر گونه هايش نشست ((ام البنين)) ديگري ندايمادر مادر فرزندانشرا نمي شنيد.
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_532577263259030204.mp3
5.41M
📢ای مدینه یاد داری پیش از این
یک مدینه بود و یک #ام_البنين
•
مداحی بسیار زیبا و ماندگار #حاج_محمود_کریمی در رثای حضرت ام البنین سلام الله علیها
#دشتی
@majmaozakerine
هدایت شده از کانال متن روضه مجمع الذاکرین اهل بیت علیه السلام🎤
4_6004964385523499151.mp3
6.29M
زمینه | به جای اشک می چکه خون از چشام
🏴 #وفات_حضرت_ام_البنین
...
هدایت شده از حال مرا دریاب حسین
❣﷽❣
🔰#زمزمه_حضرت_ام_البنین س
گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به در خانۀ عباس علمدار
زد بوسه بر آن درگه و استاد مؤدب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرار
کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهیدست و گرفتار و دل افکار
هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکسالۀ خود هدیۀ بسیار
گفتا به زنان امبنین مادر عباس
با سوز دل سوخته و دیدۀ خون بار
کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار
خود سائل هر سالۀ عباس من است این
عباس دل آزرده شود گر برود زار
دادند بدو زیور و زر هر چه که میبود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار
سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم چهره دلخسته به دیوار
گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشک میفشان تو به رخسار
آن سائل دلباخته این گفت به زاری:
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار
بر من در این خانه گدایی است بهانه
من عاشق عباسم، نه عاشق دینار
من آمدهام بازوی عباس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار
هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار
یک لحظه بگوئید که عباس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار
ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند: فروبند لب ای مرد گرفتار
ای عاشق دلسوخته ای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته، ای طالب دیدار
دستی که زدی بوسه، جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار
آن دست کزو خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار
سر بر سر نی، دست جدا، تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعلهای از نار
این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عباس عزادار
این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار
این مادر دلسوختۀ چار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چهار
این مادر عباس همان امبنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار
سوگند به آن مادر و آن چار شهیدش
بگذر ز گناه همه ای خالق غفار
┈••✾•🌿🌺🌿🌺🌿🌺یا باب الحوائج یا ابوالفضل العباس 😭😭😭😭😭😭
روضه ام البنین مطیعی.pdf
568.1K
▪️روضه مکتوب▪️
🔹دو مرثبه مکتوب🔹
حضرت ام البنین سلام الله علیها
#استاد_مطیعی
#حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
◀️ ۱۳ جمادی الثانی رحلت حضرت ام البنین سلام الله علیها
┈••✾•🍃⚫️🌿•✾••┈┈
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
لطف تو بود شد پسرم یاورت حسین
فرقش عمود خورد فدای سرت حسین
پیش تو آخرین نفسش را کشید و رفت
با تو که بود در نفس آخرت حسین؟!
مادر نداشتی که کند گریه در عزات
من زار میزنم عوض مادرت حسین
من مقتل تو را نشنیدم، که دیدهام
در گیسوان زینب غم پرورت حسین
باور نمیکنم که دو ساعت پس از وداع
حتی نمیشناخت تو را خواهرت حسین
باور نمیکنم که همان کهنه پیرهن
بیرون شد آخر از بدن اطهرت حسین
باور نمیکنم که ز ضرب سم ستور
تاب کفن نداشت دگر پیکرت حسین
آنقدر مادرانه نشستم به راه تو
شاید بگویم و نشود باورت حسین
با یک جهان امید، لباس دو سالگی
میبافتم برای علی اصغرت حسین
عباس با رباب نشد روبرو ولی
من ماندم و خجالتم از همسرت حسین
میرفت خون ز جسمت و میگفتی العطش
ای من فدای ناله بی جوهرت حسین
نزد تو گر شفاعت من هست معتبر
حاجت روا رَواد «فقیر» از درت حسین
#علیرضا_قاسمی