جریان اصغرآواره،غلامی.mp3
5.82M
جریان شنیدنی اصغرآواره
5.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شورامام محسنیه
#حاج آرمین غلامی
حقایق محسنیه.mp3
7.01M
درموردایام شهادت حضرت محسن(ع)بیشتربدانیم
#حاج آرمین غلامی
🔴 #نــــــــشر حداکثری ☝️
👇👇👇
#_امام_زمان_عج _۹ربیع
#اشعارکردی
ای یار سفر کرده له صدهمهمه باورو
آقاقسمت دم ، وه شه علقمه باورو
ای زاده نرگس تو وه صدزمزمه باورو
وه زمزمه ی یاعلی و فاطمه باورو
باورو که وه پایان برسه ای خم هجران
م جوره کویرم، تو بوار حضرت واران
ای حضرت واران ، م وه یاده توخمینم
ای خیر فراوان ، م وه یاده توخمینم
ای عشق نمایان ، م وه یاده توخمینم
ای منشا قرآن ، م وه یاده توخمینم
وه بسکه خمینم. وه دل غم زده زارم
خو کردمه وه درد و خم هجره نگارم
هجران تو ای یارسفرکرده غمم، بی
آغوش گره مهر امامانه کمم، بی
ناوت وخداذکر شب و روز و دمم، بی
ذکره تو ،له روضه، وه هوای حرمم ،بی
مبهوت جلال تونم و زمزمه دیرم
شادم وه جهان منتقم فاطمه دیرم
-آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
...
#محسنیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
درِ آتش زده ای روی سرش افتاده
وسطِ شعله همه بال وپرش افتاده
باره شیشه داشت آن بانو به خود
بالگد بین دری بود پسرش افتاده
ابر با ابر گلاویز شد وشد آتش
صاعقه بر دل دعوا گذرش افتاده
لشگری ردشده از،روي گل یاس علی
دیدیکباره همه برگ وبرش افتاده
درطناب افتاده واوبه خودش میپیچد
جنگ را باخته؛ در مه سپرش افتاده
شر، شده کوچه ودر، وای بحال زهرا
پیش چشمان علی بود سپرش افتاده
فاطمه دروسط کوچه زمین گیرشده
سوی اوحضرت مولا نظرش افتاده
آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
#محسنیه
#حضرت_زهرا_شهادت
#احراق_بیت
#بای_ذنب_قتلت
#مصیبت_درودیوار
#غزل
بین دیواری ودری بود عذابت کردند
پیش چشم رهگذر خانه خرابت کردند
بین دیوار ودری داغ نمودند تنت
بالگدهای مداوم همه خوابت کردند
چقدر زجرکشیدی تودرآن صحنه ی شوم
وسط شعله چنین بود کبابت کردند
بازی اهل سیاست چه فریبَست و ریا
باتمسخربین در بودخطابت کردند
اول کار دراين حمله هجوم آوردند
آخرش بين دري نقشه بر آبت کردند
بين آتش تن و رخساره زهراميسوخت
در نهاخانۀ آن بيت كبابـت کردند
ریخت ازسینه ی تو چشمه ای از خون زهرا
بین دیوار ودری بودسرابت کردند
لب فروبسته ای از دردوغم خود زهرا
بعده تو بامنه دلخسته حسابت کردند...
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)_
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت حضرت محسن علیه السلام
ازهمان ضربت پابود که زهرا افتاد
باره شیشه عاقبت به زیره پاها افتاد
دامنِ چشمِ تواز گریه شده چون دریا
چشم زخمی شده از کارِ تماشا اُفتاد
خون بین دهنت، میچكد از كُنجِ لبت
رفتی و قرعه به نامِ منِ تنها اُفتاد
رفتی وخاطره هایم همگی زنده شدند
راهِ حیدر به سره كوچهی غمها اُفتاد
حسنم گفت که با مادر خود میرفتم
به سَرَش سایهای از غربتِ بابا اُفتاد
کوچه بن بست شد و فاطمه ام خورد زمین
ضرب سیلی به رخ همسرمن جا افتاد
همگی آمده بودند پی بردن من
چشمِ نامرد به ناموسِ علی تا اُفتاد
مردکی زد که رَهِ خانهی خود گُم كردی
ضربه ای زد که به رخسارهی گُل جا اُفتاد
می خورد گه سره دیوار و گَهی رویِ زمین
چشمِ زهرای من از کار تماشا اُفتاد
فاطمه دست مکش روی زمین فهمیدم
گوشوارت که شکسته است دراینجا اُفتاد
شانه های تودرآن کوچه زکارافتاده
قامت خم شده ات به زیره پاها اُفتاد
🔸شاعر:
#آرمین غلامی (مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
-اشعارناب حضرت زهرا (س)-محسنیه
دربین دیوارودری زهرا به هم ریخت
ناگه همه شیرازه ی دنیا به هم ریخت
گیسوی زهرا بین درمیسوخت حیدر
ازشعله ی آتش دل دریا بههم ریخت
درکوچه دیدم جا شده صد ابـــر تیره
حالِ دلِ چشمانِ من اینجابه هم ریخت
کابوس تنــــــــــها ماندنم بی توچه سخت است
با غربت بیحد و از غم ها به هم ریخت
دست تورادرکوچه هابشکست قنفذ
نبضِ حیاتم هم زمان اینجا به هم ریخت
میزدمغیره تازیان درکوچه برتو
دیدم که با شلاق او،زهرا به هم ریخت
هفتادمرد جنگی ویک مرده تنها
کابوسِ شبهای علی یکجا به هم ریخت
کاره علی یکسرشده بارفتن تو
حال دل من بی توای زهرا به هم ریخت
✍شاعر:
آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_محسن #مرثیه_حضرت_زهرا
عمرلگد زد وبر سینه مانده، میخ در
خدا کمک کند این روضه خوانده، میخ در
میان آن درو دیوار، محسنت میسوخت
ببین که بردر این خانه مانده میخ در
خدا چقدر بزرگ است جرم این ملعون
که باره شیشه زهراشکانده، میخ در
ببین که فاطمه این سو گرفته مولا را
بگو چهل نفر آن سو، کشانده، میخ در
خدا تکان ندهد روزگار صبره علی
غبار چادر مادر تکانده، میخ در
کبوتری که فتاده میان آتش و دود
به لانه با پر زخمی کشانده، میخ در
ببین که موی سیاه غزل سپید شده
برای فاطمه، این روضه خوانده، میخ در
🔸شاعر:
#آرمین_غلامی
(مجنون کرمانشاهی)
_______________________
بسم الله الرحمن الرحیم
#محسنیه_ #مرثیه_حضرت_زهرا
آشوب بدی در دلم انداخت مغیره
باقنفذملعون به سویم تاخت مغیره
یک لشکروحشی هم جمع اند به کوچه
در خاطر من ، خاطرغم ساخت مغیره
بگرفت کمربندعلی ، فاطمه ی او
باضربت پابر تن اوتاخت مغیره
شد جنگ میان عمر وفاطمه، ای وای
باصرب لگد بهره تو پرداخت مغیره
از لعل لبت ، خون وسط کوچه چکیده
کاینگونه زد آتش دل و بگداخت مغیره
در بین همه مدعیان ، فاطمه تنهاست
جان داد برای تو و نشناخت مغیره
باضرب غلافی به زد قنفذملعون
تا پرچم آشوب برافراخت مغیره
برگردن حیدر وسط کوچه طناب است
روبه صفتی بودکه بنواخت مغیره
دوری و جدایی زتو سخت است عزیزم
جان دادی و صد حیف چنین ، باخت مغیره
#آرمین غلامی
(مجنون کرمانشاهی)