متن روضه سوم محرم/حضرت رقیه🤞
#مداح..حاج آرمین غلامی
مثه بچه مرده ها گریه کنید
میخوام از رباب و دخترش بگم
این دفعه مصیبت رقیه رو
میخوام از زبون مادرش بگم
دخترم مثل علی اصغر برات مادری کردم
رفتی و چادر خاکی تو رو – روسری کردم
🔅هردرد بی دوا را درمان کند رقیه
🔅لطف وکرم به عالم احسان کندرقیه
🔅گر دردمندومسکین بردرگهش بیفتد
🔅برخوان رحمتخویشمهمان کندرقیه
🔅دستگره گشایشمشکلگشای دهراست
🔅هر مشگلی که باشد آسان کند رقیه
(محمدرضا رضوی بیگلی)
⬅️آی حسینیا..آی ناله دارا..
⬅️قنبر غلام امیرالمومنین نقل میکنه..
شبا امیرالمومنین کیسه طعام به دوش میگرفت ،، میبرد در خانهٔ یتیما،،
میگه یه شبی دنبال امیرالمومنین حرکت کردم .. آقا متوجه شد سوال کرد کی هستی؟
گفتم آقا ..جان قنبر غلام شمام..
(آقا فرمود: چی میخوای قنبر؟)
گفتم آقا اگه اجازه بدین..
این کیسه ای که می برید من بردارم ..همراه شما باشم..
حضرت فرمود..اگه میخوای همراهم بیا ولی کیسه رو خودم برمیدارم..
⚜میگه دیدم آقا وارد منزلی شد بچه های یتیم تو خونه اند..
میگه دیدم آقا با دست خودش به دهان بچه ها غذا میگذاره..
به بچه ها آب داد، سیرابشون کرد..
میگه دیدم امیرالمومنین خم شد دست و پاشو زمین گذاشت بچه ها اومدن پشت علی سوار شدند..
(سواری داد به بچه هابا بچه ها بازی کرد)
❇️(گفتم آقا جان شما امیرالمومنین ید
چرا اینکارو میکنید)
فرمود ای قنبر..این بچه ها یتیمن بابا ندارن..
میخوام جای خالی باباشونو احساس نکنند..
(میخام بخندند شاد باشن..نبود بابا رو حس نکنند)
💠بگم آقا جان یا امیرالمومنین..چه خوب جواب محبت های شما رو دادند..
آقا جان..
من یه نازدانه سراغ دارم..
من یه بچه یتیم سراغ دارم..تو خرابه شام، دل شب، بهانه بابا گرفت..ناله میزد ..گریه میکرد..
چه غوغایی یپا کرد کنج خرابه..
یا حسین3
ناله میکرد گریه میکرد..بابا بابا میگفت..
همه اهل خرابه به گریه افتادند..
صدای شیون و زاری رسید به گوش یزید لعنه الله علیه..
چه خبره در خرابه؟
گفتن امیر سه ساله حسین از خواب بیدار شده بهانه بابا گرفته..
صدا زد خب باباشو براش ببرید..
امان امان3
قربون دل داغدارت بی بی جان..
سرو تو طبقی گذاشتند ،، یه پارچه ای روی اون کشیدند..
مقابل سه ساله حسین گذاشتند..
صدا زد عمه جان..من که غذا نمی خوام عمه..
⚜امان از دل زینب 3
آی حاجت دارا..آی جوون دارا..آی ناله دارا..
بگمو نالشو بزنی..
⚫️وای از اون لحظه ای که سر بابا رو دید..
سر بابارو بغل گرفت...
سر بابا رو به سینه چسباند..
شروع کرد به درد دل کردن با بابا..
🌾آخ ببین عمه امشب قمر آمده
🌾پدر رفته با پا به سر آمده
🌾ببین دل غمینم
🌾مگو من یتیمم، پدر آمده
🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین
🌾دلم عمه امشب خبر می دهد
🌾شبم را امید سحر می دهد
🌾دوچشمش نگویم چرا بسته است
🌾پدر از سفر آمده خسته است
🌾ببین دل غمینم
🌾مگو من یتیمم، پدر آمده
🍁حسینم حسینم3 حسینم حسین
⬅️آخ صدا زد بابا..بابا..بابا.
⏺ رخ من نیلی از سیلی ست بابا
⏺ لبان تو چرا نیلی ست بابا
⏺مگر چوب جفا بوسیده بابا
⏺که خون بر روی آن خشکیده بابا
✳️مقاتل نوشتن، فقط سه جمله گفت رقیه س.. همه گریه کردند..
⚜یا ابتا من ذالذی خضب بدمائک
⚜بابا کی محاسنتو به خون رنگین کرده..
⚜یا ابتا من ذالذی قطع وریدک
⚜بابا کی رگای گردنتو بریده بابا..
⚜یا ابتا من ذالذی ایتمنی علی صغر سنی
⚜بابا..کی منو تو کوچیکی یتیمم کرد بابا...
⚫️یه وقت دیدن سه ساله آرام شده..
فکر کردند خواب رفته
اومدن سر بردارند
آخ دیدن سه ساله حسین جان داده..
(#دشتی)
آخ
🔳یتیمی درد بی درمان یتیمی
🔳یتیمی خاری دوران یتیمی
🔳اگر دست پدر بودی به دستم
🔳چرا کنج خرابه می نشستم
هر چقدر ناله داری به سوز جگر سه ساله ابی عبدالله باب الحوائجه.. ناله بزن بگو ..
#یا_حسین..
🔸بارنج وغمی رقیه س درشام خراب
🔸چون دید سََرِ پدر به خوناب خضاب
🔸ازغصه وغم تا به ابدرفته به خواب
🔸روحش به جنان رفت برایش #صلوات
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#زمینه
#حضرت_رقیه
شب سوم ماه محرم 1403
#کانال_متن_روضه_
امام زمان.ع...mp3
زمان:
حجم:
2.73M
#مناجات_امام_زمان
#روز_پنجم_محرم_۱۴۰۳
#کانال_متن_روضه_
دل بیچاره ما درتب وتاب است بیا
دوری از روی تو والله عذاب است بیا
چه کنم باغم هجران تو یابن الزهرا
بی تو یعقوب دلم خانه خراب است بیا
ما فقیریم و نداریم پناهی جز تو
سرکشی از فقرا عین ثواب است بیا
چشم بر راه قدوم تو نشستیم آقا
نوکر تو همه در پا به رکاب است بیا
شب هفتم دل ما ناله دوچندان دارد
روضه امشب ما قحطی آب است بیا
مادری نغمه لالا علی اصغر دارد
چقدر دلهره در قلب رباب است بیا
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
#کانال_متن_روضه
#روضه علی اکبر سلام الله علیه🤞
زبانحال امام
#مداح.حاج آرمین غلامی
ای که گفتی از غمت دردم مداوا میکنی
من که مردم بس چرا امروز و فردا میکنی
یا بکش یا چاره ای ای دردمندان را دوا
تا به کی جان دادن مارا تماشا میکنی
*اومد بالاسر علی اکبرش ، همه دارن نگاه می کنن ، ببینن ابی عبدالله چه جوری میاد ؛ ای جوونها تا حالا دیدی کسی اینجوری بیاد بالاسر جوونش؟!! مرحوم شیخ حرعاملی مینویسد ، هنوز از رو مرکب پیاده نشده بود ، اول خودشو رو زمین انداخت ... نتونست رو پاهاش راه بیاد ... همه دیدن رو زانوهاش داره راه میره ... یاالله ... دو دستش رو گذاشت بر طرفین بین علی اکبر ... آخ صورت به صورت علی گذاشت ... دلش آرام نشد ، نوشتن یه نگاه کرد دید لخته های خون همه ی دهان علی رو پر کرده ... هر چی گفت ولدی علی ... جوابی نیومد ... با انگشت مبارک این لخته های خونو بیرون آورد ، به این خیال که بلکه لخته های خون جلو تکلم علی رو گرفته ... این لخته ها رو بیرون آورد ، بازم گفت ولدی علی ، بازم دید جواب نمیاد ... گفت بزار دهان به دهان بزارم به قول ما نفس بدم بلکه این دم و بازدم باعث بشه رمقی به بدن بیاد ... همین که لب ها رو آورد نفس بده خودش از نفس افتاد ..." دیگه نتونست بلند شه ... همه گفتن حسین جان داده ،کی به ابی عبدالله جون دوباره داد؟!! راوی میگه دیدم یه زنی از خیمه ها داره میاد هی زمین میخوره ، هی بلند میشه ... هی میگه : "يا اُخَيَّةُ وابن اُخَيَّةُ" اول نگران جان حسینه ، پرسیدن این خانم کیه؟ گفتن : "هذه زینب" فقط زینب میدونه شدت علاقه ی ابی عبدالله به علی اکبرو ، تا نفس زینب به مشام حسین رسید ، بلافاصله از بدن جوانش جدا شد زیر بغل خواهر و گرفت ، خودش با احترام ناموسش رو به خیمه برگرداند ... یعنی من نمی تونم ببینم ناموسم بین نامحرمه ... آخ بمیرم چیزی نگذشت ، عصر روز یازدهم شد ... همین زینب آمد کنار گودال ... همه نامحرما دورش حلقه زدن ... "یا صاحب الزمان" یه نگا کرد دید دیگه محرمی باقی نمانده " صدا زد داداش :*
نیست عباس و علی اکبرت
مانده تنها بین دشمن خواهرت
لطف خود را باز یارم کن حسین
خیز از جا و سوارم کن حسین ...
*چه جوری زینب و بردن از گودال ؟!! فقط همین قدر بگم ، دیدن سکینه داره میگه بابا ... بابا ... بابا ... «انظر الي عمتی المضروبه» بابا ببین عمه مو دارن میزنن ...*
نزنیدم که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست،ولی صفحه ی گلزاری هست
*همه شهدا رو مهمان کن ، امام راحل فیض ببره شهدای پانزده خرداد فیض ببرن همه پیر غلاما، روضه خوانها ، گریه کن ها که زیر خاک خوابیدن ، همشون رو به این نغمه ی نورانی مهمان کن ...*
حسین جان ...
#روضه
#کانال_متن_روضه_
#متن روضه حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم۱۴۰۳
#مداح.حاج آرمین غلامی
تا سایه ی تو از سر این کاروان رفت
از ترس رنگ از صورت نیلوفران رفت
اینکه به من خواهر نگفتی بر دلم ماند
حسرت به دل از پیش تو این قد کمان رفت
تیرِ کمان هم داشت شوق ابرویت را
که پر درآورد از کمان تا آن کمان رفت
دست تو که افتاد ، دستِ کوفه سمت
پوشیه ی حوریه ی این خاندان رفت
تو علقمه بودی ندیدی من که دیدم
با خنجری سمت حسینم ساربان رفت
من را به جبرِ کعب نی بردند آخر
بلبل کجا با میل خود از بوستان رفت؟!
فهمیدم از طرز نگاهت روی نیزه
تیری که تیرانداز زد تا استخوان رفت
ای محرم زینب خبر داری که زینب
وقتی نبودی مجلس نامحرمان رفت؟!
ام البنین باور نکرد اما پس از تو
زینب به کوفه با سنان بد دهان رفت
یابن الحسن...
مشرف شد به زیارت بیت الله الحرام اعمال مکه رو که بجا آورد
به رفیقاش گفت من جلوتر میرم تا مقدمات حضور شما رو تو عرفه و تو عرفات فراهم کنم،
هیشکی نمیدونه مرحوم محمدعلی فشندی کجا داره میره
جلوتر از همه اومد وسط صحرای عرفات چادر زد
هر چی اون مامور گفتن زود اومدی ،
امنیت نداره این بیابون،
گفت من اینجا قرار دارم،
مشغول تهجد و شب زندهداری، مناجات با امیرالحاج، حجة بن الحسن شد
نیمه شب دید چند نفر اومدند تو خیمش، محمدعلی فشندی تویی؟
آماده باش امام زمان داره میاد دیدنت، حضرت تشریف آوردن فرمودند ما گرسنمونه،
مقداری نان و ماست داشتم مقابل حضرت گذاشتم
چند لقمه آقا میل کرد،
بلند شدند که از خیمه برند،
بیچاره شدم، افتادم به دست و پای حضرت،
آقاجان کجا دارید میرید،
تازه پیداتون کردم،
فرمود الان خیلیا دارند منو صدا میزنند
باید به اونا هم سرکشی کنم.
آقاجان بازم زیارتتون میکنم یا نه؟
فرمودند آری روز عرفه بازم من مهدی رو میبینی
آقاجان اینهمه زائر تو اون صحرا،
چجوری پیداتون کنم؟
یه نشانی دقیقتری به من بدید
فرمود بیا تو اون خیمهی که روضهی عموم عباس رو میخونند
محمدعلی فشندی با گریه امام زمان رو میگه بدرقه کردم
نشونی یادم رفت تا روز عرفه رسید،
اعمال رو بجا آوردیم،
حاجیا هرکدوم تو چادراشون رفتند
اومدم تو چادر رفقا،
بازم نشانی یادم رفت
همینکه دعاخون و روضه خوان روضهی قمربنی هاشم را خواند
یه مرتبه یاد نشانی آقام افتادم
یه نگاه کردم دیدم یوسف فاطمه ،دم در خیمه رو زمین نشسته
ها، فهمیدی امروز کجا اومدی؟
آقاجان من که آبرو ندارم بگم تو روضهی ما بیا
روضه روضهی عموجانت،
قمربنی هاشمه
السلام علیک یا اباالفضل العباس
السلام علیک یا ابا القِربَه
ای پدر مشک ، که همه امیدت این بود که آب رو به خیمهها برسانی، اما نشد
▪️یارب مکن امید کسی را تو نا امید
دست راستش رو زدن
مشک رو داد به دست چپ
دست چپ رو زدن
مشک رو به دندان گرفت
اما امان از اون ساعتی که تیر به مشک آب خورد
فَقامَ العَباس مُتُحیّرا
دست نداشت که بجنگه، آب نداشت که به خیمهها برسانه
یه لحظه متحیر ماند
اینجا بود ظالمی چنان با عمود آهن...
ساکتی ها
این صداها امروز باید خرج قمربنیهاشم بشه
روضهی این آقا
روضهی شکستگی حسینه
بٰانَ الاِنکِسارُ فِی وَجهِ الحُسین
ابیعبدلله اومد بالینش
اما چه آمدنی
فَقامَ الحُسَین مُنْحَنیا
دست به کمر گرفت
صدا زد
أَلانَ إنکَسَرَ ظَهرِي
حسین...
▪️جلو چشای من، پاتو نکش زمین
▪️تو رو خدا پاشو یل ام البنین
بدون تو چجوری برگردم
▪️خون دل از چشام میاد نمنم
▪️خمیده میشه کمرم کمکم
داداش
▪️جواب زینب خودت پاشو بده
▪️از دم خیمه به اینجا زل زده
▪️پاشو که آبروم داره میره
▪️اگه پاشی علی نمیمیره
▪️باور نمیکنم دستات جدا شده
▪️خونی شده چشات فرقت دوتا شده
▪️تو رو به حق حیدر کرار
▪️پاشو علم رو از زمین بردار
▪️تا بچهها نرن سر بازار
انشالله چشمی ساکت نباشه..
هان..
▪️بعد از تو میزنن به دستشون طناب
▪️زینب رو میبرن به مجلس شراب
حسین...
▪️پاشو نزار هر بیحیایی
▪️به اشک خواهرم بخنده
▪️پاشو نزار هر کی بیادُ
▪️دست رقیهمو ببنده
به قصد تعجیل فرج بگو حسین...
====================
#کانال_متن_روضه_
زَیْنَبُ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ "هی زمین میخورد... دوباره روضه ی آخر،خدا به خیر کند... دوباره داغ برادر خدا به خیر کند... یکی به بالای بلندی،یکی میان گودال نشسته مادر و دختر،خدا به خیر کند حسین.... .
====================
#کانال_متن_روضه_
زَیْنَبُ وَ هِیَ تُنَادِی وَا أَخَاهْ وَا سَیِّدَاهْ وَا أَهْلَ بَیْتَاهْ لَیْتَ السَّمَاءَ أَطْبَقَتْ عَلَى الْأَرْضِ "هی زمین میخورد... دوباره روضه ی آخر،خدا به خیر کند... دوباره داغ برادر خدا به خیر کند... یکی به بالای بلندی،یکی میان گودال نشسته مادر و دختر،خدا به خیر کند حسین.... .
====================
#کانال_متن_روضه_
روضه صبح عاشورا.mp3
زمان:
حجم:
4.68M
📃 #غریب_و_زخمی_و_بی_حالی
🖊 #_روضه #امام_حسین (علیهالسّلام)
🖊 #مراسم_صبح عاشورا۱۴۰۳
🖊 #مداح.حاج آرمین غلامی
غریب و زخمی و بی حالی
به فکر غارت و جنجالی
نفس نمونده برات آقااا
سه ساعتِ توی گودالی
چشات جایی رو نمی بینه
سینه ی تو چرا سنگینه
میدید که هیچ کسی دورت نیست
میزد تو رو با تو طمأنینه
سنگ دلیشون از حد گذشته
چقدر تو قتلگاه بهت بد گذشته
خیر نبینه اون بی حیا که
از روی پیکر تو با لگد گذشته
ای وای حسینم
تو پادشاه عالمینی
حق تو که سنگ و عصا نیست
ای همه ی هستیِ زینب
جایِ تو زیر دست و پا نیست
چی بگم از این همه نیزه
امون از این همه جسارت
کار تو وقتی که تموم شه
تازه میان برای غارت
قلب زینب چه بی قراره
رسیده وقت بوسه از گلوی پاره
توی گودال افتادی بی حال
پیکر تو یه جای سالمی نداره
ای وای حسینم
ای وای حسین ، وای حسین ، وای حسینم
➖➖➖➖➖➖➖➖
#کانال_متن_روضه_
روضه بسوی قتلگاه،،.mp3
زمان:
حجم:
3.26M
❤️روضه اسارت❤️
#مداح.حاج آرمین غلامی
#دهه دوم محرم_۱۴۰۳_شام سوم قتل
بسوی شام وکوفه دل شکسته می برند
ببین که زینب تو را غریب وخسته می برند
همان وجود نازنین خدای صبر در زمین
تمام رکن قامتش زهم گسسته می برند
زیارت تو آمدم سرت نبود یا حسین
مرا برای دیدن سر شکسته می برند
تمام زن وبچه ها رو سوار به مرکب کرد زینب
اما کسی نبود زینب کمک کنه، غصه هایش بیشتر شد این خواهر داغ دیده🌼امروز با ناله هات زینب ویاری کن🌼 یادش اومد اون روزی که وارد کربلا شد دور ناقش وگرفتند، عباس زانویش را خم کرد،علی اکبر زیر بغل عمه رو گرفت عون جعفر اومدن قاسم اومددست عمه رو گرفت با چه عزت وجلالی عقیله ی بنی هاشم وپیاده کردند حالا کسی رو نداره،غریب وتنهاست،جا داشت نگاه کنه به علقمه صدا بزنه برادر بیا کمکم کن،عباسم ببین زینب غریب و بی کس مونده.
برادر جان تواینجا باش آرام
خدا حافظ که من رفتم سوی شام
تو بااین نوخطان نو رسیده
من واین مادران داغدیده
فراق واین ره دور ودرازم
برادر با یتیمانت چه سازم
حسین آرام جانم،حسین روح وروانم، حسین سالار زینب
حسین قرآن زینب،حسینم وای حسینم.....
🍁صل الله علیک یا اباعبدالله🍁
🍂التماس دعا🍂
#کانال_متن_روضه_
🤞 ⚫️روضه بسیار جانسوز_مجلس ابن زیاد و اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _حاج آرمین غلامی⚫️
⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️➖⚫️
السلام علیک یااباعبدالله
تنم را در غل وزنجیر کردند
مرادرنصف روزی پیرکردند
نبودی و بحقم شد جسارت
نبودی ومرا بردن اسارت
نبودی وبه من شد بسته چاره
لباس خواهرت گردیده پاره
هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه اسارت زینب نبود.نمیگفتم
زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ......
حسین .....
برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن ....
هرمنزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند
حسین .....
حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه،اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت .......
رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم"
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین!
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد،
فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین .....
#کانال_متن_روضه_
🏴#متن روضه حضرت_سید_الشهدا
🏴#زبانحال_خانم_زینب_کبری
قتلگاه_شب هفت سیدالشهدا
🏴#روضه
🎤مداح :حاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
🔸حدوداً دم غروب، زدنت با سنگ و چوب
🔸جلو چشم مادرت،سرتو زمین نکوب
🔸حدودا دم اذان، شدی روی نی عیان
🔸به سر درهم تو، داره میخنده سنان
🔹رفتی تنهام گذاشتی، بین این همه حرومی
🔹پرسید از من رقیه،روی نیزه ها کدومی
🔹آبُ واکردن اما، تشنگیت واسم عذابه
🔹همه آرومن اما، اونکه گریونه ربابه
#حسیـــــــــن
🔸حدودا سه ساعته، خولی گرم غارته
🔸مرد حضرمی پِی، اون لباس پارته
💢السّلام علی' مَن نَحْرُه مَنْحور
🔰سلام بر اون آقایی که نحرش کردن
💢السلام علی' مَن صَدرُهُ مَکْسور
🔰سلام بر اون آقایی که سینشو شکوندن
🔸حدودا سه ساعته، اسیری تو قتلگاه
🔸تو رو میکشه ولی، هرزگیه یک نگاه
🔆چقد عذابم داد، طنابی که دور گردنم داد
🔆چقد عذابم داد لباس کهنه ای که تو تنم بود
🔆چقد عذابم داد...
♨️عذاب از این بدتر، چیزی نباشه که تو بپوشی
♨️ عذاب از این بدتر، ماهارو بردن بَرده فروشی
#حسیـــــــــــــن
😭#روضه_ی_من_الشّام
😭زینب کجا و بزم حرام و سر و شراب و جام
😭باورت میشه منو آوردن میون بزم عام
😭#روضه_ی_من_الشّام
💢#اونجا_ربابم_بود
💢کنار تشت و سر بریدت،جام شرابم بود
💢به کی بگم که جمع نگاه سمت حجابم بود
💢#اونجا_ربابم_بود
💠کجا بودی عباس؟؟
💠وقتی که بردن منو تو بازار
❇️کجا بودی عباس؟؟
💠همه منو دیدن توی انظار
❇️ کجا بودی عباس؟؟
😭😭😭😭😭
⬅️السلام علی الشیب الخضیب
⬅️السلام علی الخد التریب
⬅️السلام علی الرأس المرفوع
⬅️السلام علی البدن السلیب
♻️تشنه ای در گودیه ی گودال رفت
♻️آنقدر سنگش زدن از حال رفت
♻️یک طرف پنجه به گیسو میزدن
♻️آن طرف چکمه به پهلو میزدن
✴️زنده بود و دست و پا میزد حسین
#یا_ذبیحا_بالقفا
#کانال_متن_روضه_
🤞🤞بسم الله الرحمن الرحیم
#روضه حضرت_ام_کلثوم
#بامداحی..حاج آرمین غلامی
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در امد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقینا
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران آنچه را گفتم ، گرفتند
*همه جا پا به پای بی بی زینب بود .. (سال ها پای روضه گریه کردی ..) کمک حالِ زینب بود .. گاهی وقتا این بچه ها رو ام کلثوم می گرفت آرام میکرد.. یه جا اونجا بود که عمۀ سادات رسید بالای گودال .. یه جا اونجا بود که نامرد چوب خیزران رو برداشت .. دیدن خانم بلند شد .. ان شالله سرداب خانم تو قبرستان باب الصَغیر دمشق برا خانم گریه کنیم .. اجازه بدید چند بیت روضه بخوانم .. خطاب به خانم ام کلثوم بگم بی بی جان :*
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
گمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی با سکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه... از دروازۀ ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دائم آه حسرت میکشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت میکشد اینجاست
شاعر : #مجید_تال
زینبُ دستای بسته
زینبُ سرِ شکسته
زینبُ یه مشت حرامی
زینبُ مردای شامی ..
حسین .. وای ..
خنده بر پارهگریبانیمان میکردند
خنده بر بیسر و سامانیمان میکردند
پشت دروازۀ ساعات معطل بودیم
خوب آمادۀ مهمانیمان میکردند
از سر کوچۀ بیعاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانیمان میکردند
هرچه ما آیه و قرآن و دعا میخواندیم
بیشتر شک به مسلمانیمان میکردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طربخوانیمان میکردند
*همیشه خاطرۀ بد تو ذهن آدم میمونه ..*
بدترین خاطره آن بود که در آن مدت
مردم روم نگهبانیمان میکردند
*در آستانۀ ماهِ رجبیم .. چیزی تا ماهِ نمانده میگن به ماه رجب پناه ببرید .. هر سال نزدیک ماه رجب خیلی ها داشتن برنامه میریختن برا نجفشون .. خیلیا برا اعیاد شعبانیه میگفتن کربلان .. امسال چی کار کنیم .. داداش :*
هیچ جا امنتر از نیزۀ عباس نبود
تا نظر بر دلِ حیرانیمان میکردند
اما تا رسید به ابی عبدالله ، روضه اش رو اینجوری شروع کرد
هذا حُسَیْنٌ بِالْعَراءِ
صَریعٌ بِکَرْبَلاءَ
مَسْلُوبُ الْعِمامَةِ وَالرِّداءِ
قافله رو از کربلا بردند
وقتی رسیدند دم دروازه ی شام...
از جاهایی که أمّ کلثوم به جای زینب کبری سخن گفته ، همین جاست
شمر ملعون رو صدا زد
فرمود
ما دوتا خواهش از شما داریم
اول اینکه
فَاحْمِلْنا فى دَرْبٍ قَلِيلِ النَّظارَةِ،
ما رو از دری وارد کنی که تماشاچیاش کمتر باشند
دوم اینکه به این نیزه دار ها بگو
سر ها روو از این بانوان و مخدرات جدا کنند
این نامرد مردم به بهانه تماشای سرها ، دارند به نوامیس پیغمبر نگاه میکنند
نانجیب شمر ، هر دو خواهش رو برعکس اجرا کرد
دستور داد از شلوغ ترین دروازه ی شهر ، اهل بیت رو وارد کنند
مرحوم طبری شیعی می نویسد ، پانصدهزار نفر به تماشا آمده بودند
خواهش دوم هم اینجوری عملی کرد
دستور داد
هر سری که به نوعی با اسیری در ارتباطه،
نیزه دار اون سر ،
سر بریده رو ببره کناره اون بانوی اسیر ...
حسین...
#کانال_متن_روضه_
⚫️ #نوحه_حضرت_ام_کلثوم_س
#مداح..حاج آرمین غلامی
#شام سه شنبه۱۹/دی ماه
#حسینیه بیات/شهرک صادقیه
مدح علی،،،غ.mp3
زمان:
حجم:
5.9M
🏴#غدیر
🏴#مدح
🏴#رجز_مولا
مداح.خاج آرمین غلامی
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
همین است و همین است و همین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
کلام حی سبحان اینچنین است
تمام زینت عرش برین است
نوای قدسیِ روح الامین است
پیام کل قرآن مبین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
ندای آسمان ها و زمین است
به هر انگشتری نقش نگین است
نوایی که به جان و دل عجین است
چه زیبا نغمه است و بی قرین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
غدیر و نغمه ی احمد چنین است
به زهرا نور قلب و دیده این است
حسن را گفت و گویش این طنین است
خروشِ کربلایِ آتشین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
خطابِ زینبِ ویران نشین است
همه تسبیح زین العابدین است
رجز های یل ام البنین است
نوای اصغر این طفل حزین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
همان که سرپست مسلمین است
همان که وصف او یعسوب دین است
همان که قاتل آن کافرین است
همان که دشمن آن مارقین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
همان که دست حق در آستین است
همان که اول است و آخرین است
همان که شال او حبل المتین است
همان که با خدایش همنشین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
علی تصویر رب العالمین است
علی استاد جبریل امین است
به حشر و جنّت او بالانشین است
به شأن او هزاران آفرین است
فقط حیدر امیرالمومنین است
▪️▪️▪️▪️▪️
روضه هفتگی
#روضه ونوحه امام باقر(ع)
#یکشنبه ۲۰خرداد
#کرمانشاه/حسینیه کرم
#حاج _آرمین _غلامی
#
#کانال_متن_روضه_