🔶 روزهای دوشنبه و پنج شنبه...#خاطرات شهدا...#الگوی عملی ما در زندگی.....
دلنوشته فرزند شهید زاهدی برای پدر
🔹️بسم رب الشهداء والصدیقین
و لا تحسبن الذین قتلو فی سبیلالله اموات بل احیا عند ربهم یرزقون...
🔹️اللهم تقبل منا هذا القربان
خدایا این قربانی را از ما بپذیر...
خدایا کسی را فدایت کردیم که تمام عمر خواست که دیده نشود...
خواست که اگر کاری کرده فقط برای رضای تو باشد، خواست که قلب امام زمانت را شاد کند...
🔹️همیشه از دوربین و جلوی دوربین بودن تا حد امکان فراری بود...
و تو دیدی و تو میشناختی اش...
خدایا تو میدانی که چه سرمایه معنوی ای از دست ما رفت...
🔹️روزهایی را دیدیم که از ۶ صبح تا یک نیمه شب سر کار بود و با آن خستگی نماز شبش ترک نمیشد، نماز هایی که تعداد زیادی از مردم شامل دعاهایش بودند...
سال ها بود که ساعت های خوابش به ندرت به پنج ساعت میرسید...
🔹️خدایا تو دیدی و شنیدی که روزی حداقل سه جزء قرآن تلاوت میکرد و در ایام ماه مبارک رمضان، هر سه تا چهار روز یک ختم قرآن داشت...
🔹️میگفت من چشم را برای دو چیز میخواهم، قرآن خواندن و شاید دیدار مهدی فاطمه...
🔹️خدایا تو شاهد بودی «علی» ما هیچوقت نخواست دیده شود، هیچ وقت نخواست مطرح باشد هیچوقت نخواست اسمش برده شود...
🔹️از زمان جنگ هر روز زیارت عاشورا اش ترک نمیشد و بیست سالی بود که زیارت را با صد لعن و صد سلام میخواند...
🔹️خدایا ما ندیدیم نمازش از اول وقت فاصله بگیرد...
🔹️خدا را شکر که اجر قریب ۴۵ سال مجاهدت عزیز دلمان و نور چشممان سردار محمد رضا زاهدی اینگونه رقم خورد...
و چه عاقبتی بهتر از شهادت...
🔹️هیچوقت فکر نمیکردم در روز شهادت امام علی (ع) دو بابا علی از دست بدهم
«هنیاً لک»
گوارای وجودت...
به آرزویت رسیدی
🔹️استرس ها، بی خوابی ها، خستگی ها، درد های مجروحیت کمر و بازو و سینه و دست ها، تیر کشیدن های جای جراحت پا که همان اندک خواب را هم ازت گرفته بود، چشم درد ها و قطره ریختن های داخل چشم، همه و همه...بالاخره تموم شد...
🔹️خداحافظ یار و سرباز رهبرم...
خداحافظ یار سید حسن نصرالله...
خداحافظ بابا علی ما...
🔹️دیدار ما باشد در آن دنیا و امیدواریم در آن روز پیشتان روسفید باشیم...
🔹️انشاءالله خدا ما را هم به خیر عاقبت و شهادت در راهش از این دنیا ببرد.
۲۳ رمضان ۱۴۴۵
۱۵ فروردین ۱۴۰۳
محمد مهدی زاهدی
روزهای دوشنبه وپنج شنبه....#خاطرات شهدا...#الگوی عملی ما در زندگی...
🌷یکبار قرار بود با بچه ها برویم موج های آبیِ نجف آباد. سانس استخر از هشت شب شروع می شد تا دوازده.
توی تلگرام به بچه های گروه پیام داد که: #نماز رو چکار کنیم؟ ساعت هشت و نیم اذونه. جواب دادم: تو بیا، بالاخره یه کاریش می کنیم.
🌷گفت: شرمنده من #نمازم رو می خونم بعدش میام.گفتم: همه باید سر ساعت هفت و نیم جلوی استخر باشن. اگه دیر اومدی؛ باید همه رو بستنی بدی.
قبول کرد.#نمازش را خواند و بعد هم به عنوان جریمه همه را بستنی داد.
#شهید_محسن_حججی🍃
#گُـــلِستٰانِ_خـــٰاطِرٰاٺِ_شُـــــهَدٰا
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
🌸🍀روزهای دوشنبه وپنج شنبه....#خاطرات شهدا...#الگوی عملی ما در زندگی...🌸🍀
💠خودت بخور تا در آن دنیا #جوابگو باشی!
خاطرهای از سردار شهید "مهدی باکری"
یک روز گرم تابستان، شهید باکری (فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا) از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه ها هم کمپوت داده اید؟
جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما!
مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بقیه بچه ها هستند که بی هیچ چشم داشتی می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی!
شهید باکری فرمانده عملیات بدر که پیکرش در اروند رود جاودانه
شهید#مهدی_باکری🕊🌹
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
روزهای دوشنبه وپنج شنبه....#خاطرات شهدا...الگوی عملی ما در زندگی....
مادر بزرگ شهید :
آیدا اعتقاد عجیبی به نماز اول وقت داشت هر زمان که صدای اذان از مسجد به گوش میرسید، سریع جانماز خود را پهن میکرد و مهیا نماز خواندن میگردید، انگار که با خدا سر هر نماز قرار داشت و هر جا و در هر شرایطی که بود نماز اول وقت خود را هیچ وقت فراموش نمیکرد
نوه من عادت داشت هر روز زیارت عاشورا و حدیث کسا را با حال و هوای معنوی قرائت کند و برخی مواقع از دست او شاکی بودم که چرا که هر روز با گریه دعا میخواند اما او باز هم ادامه میداد، چراکه معتقد بود انسان باید روح خود را پروش دهد و با خدای خود هر روز هر طور که هست ارتباط بگیرد
در هفتههای قبل از شهادت چند بار به من گفته بود که بوی گل نرگس و یا تربت سیدالشهدا را حس میکند و بر مشام او میرسد، و من مقداری نگران شده بودم چراکه خود من نیز با این حرفهای او حدس میزدم که اتفاقی ناگوار خواهد افتاد، اما نمیدانستم چیست
شهیده#آیدا_قاسمی
#شهدای_حادثه_تروریستی کرمان
🌷یادشهداباذکرصلوات..
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
روزهای دوشنبه وپنج شنبه...#خاطرات شهدا...الگوی عملی ما در زندگی....
#نماز اول وقت
سفارش #شهدا
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀
هرگاه صدای اذان به گوشش می رسید بلافاصله وضو می گرفت و به نماز می ایستاد . این عادت همیشه ی حسین بود.
یکی از دوستان شهید نیز میگوید: تازه وارد یگان شده بودم که مرا به گردان یکم معرفی کردند. در آن زمان در آسایشگاه شهرستانیها برای اولین بار حسین جمالی را دیدم. شب بود حوالی ساعت ۲:۳۰ از اتاقم بیرون آمدم که بروم آب بخورم در راهرو آسایشگاه بودم که صدای گریهای از نمازخانه شنیدم. تا انتهای آسایشگاه رفتم. وقتی به آنجا رسیدم دیدم حسین سر بر سجده گذاشته و با خداوند متعال راز و نیاز میکند و اشک از چشمانش جاری است. وقتی متوجه حضور من شد گریههایش را قطع کرد و من همان لحظه عقب کشیدم و رفتم آنجا فهمیدم که کجا آمدهام و با چه مردانی هم رزم هستم.
یاد شهید مدافع حرم حسین جمالی...
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷پسری که با دیدن این عکس مسلمان شد!
شهید #امیر_حاج_امینی
https://eitaa.com/joinchat/1434779652C5643b82bb4
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
روز های دوشنبه وپنج شنبه...#خاطرات شهدا....
روزهای دوشنبه وپنج شنبه...
#خاطرات شهدا...🌸🍃
🔰 چشم به درد نخور !
🔻 چشماش مجروح شد
و منتقلش کردند تهـران ؛
محسن بعد از معاینه دکتر پرسید:
آقای دکتر مجرای اشک چشمم سالمه؟
میتونم دوباره با این چشم گریه کنم؟
دکتر پرسید: براچی این سوال رو
می پرسی پسر جون؟
محسن گفت:
چشمی که برا امامحسین(ع) گریه نکنه بدرد من نمیخوره ....
#شهید_محسن_درودی
🍃🌸