آخرین بار که میخواست به خاش برود، برایش مثل همیشه آینه و آب و قرآن توی سینی گذاشتم و گفتم بیا مادر از زیر قرآن رد شو و برو. پسرم هردو ماه که در مرز بود، 6 روز برای دیدار ما میآمد، این بار که راهیش کردم جور دیگری بود اما نمیدانستم آخرین دیدارمان است.
پسرم را که اشرار به همراه تعدادی دیگر از همرزمانش به پاکستان منتقل کردند. خبر آوردند و گفتند قرار است اسرا مبادله شوند، اما سر جوانهای ما را بریدند و پیکرشان را فرستادند و سرهای بیبدن آنها را در جاده رها کردند. او میگوید: هنوز بعد از 29 سال، از درد و رنجی که پسرم هنگام سر بریدن کشیده، آرام و قرار ندارم. میدانم مرزبانان دارای جایگاه رفیعی هستند اما من مادرم و داغدار.
شهید علی اصغر فرهادی از مرزبانان نیروی انتظامی در خاش سوم تیرماه 1371 در درگیری با تروریست ها ربوده و به پاکستان منتقل و در آنجا سر از بدنش جدا کرده و او را به شهادت رساندند
#امنیت_اتفاقی_نیست
#شهید_علی_اصغر_فرهادی🌹
#شهیدناجا #شهیدمرزبان #شهیدگمنام
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از نیروهای حشدالشعبی بود.
شعر سروده ی خودش را که برای شهید سلیمانی خواند، از او پرسیدم: حاج قاسم را در یک جمله تعریف کن...
با صدای بلند فریاد زد:
« حاج قاسم، عباس العراق...»
#مردمیدان
#علمدار_جبهه_مقاومت
#سردارشهید_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
می خواست برود خدمت سربازی که پسرخاله ام برایش پیغام فرستاد: دفترچه اعزامت را به دستم برسان تا کارهایت را ردیف کنم بیایی تهران. اینجا توی سپاه پیش خودم خدمت کن. پسرخاله ام از فرماندهان دوران دفاع مقدس بود. در تهران مسؤولیت داشت و به راحتی می توانست این کار را انجام بدهد. با این وجود ناصر قبول نکرد. می خواست خدمت اش خالصانه و بدون استفاده از پارتی باشد.
#زندگی_به_سبک_شهدا
#شهید_ناصرالدین_سیدین💐
#شهادت_را_به_بهاء_میدهند🍃
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
آمدم چادر فرماندهی گروهان، تورجی نشسته بود.طبق معمول به احترام #سادات بلند شد.
گفتم: شرمنده محمد آقا! من با یکی از دوستام قرار دارم. باید برم #مرخصی و تا عصر برمیگردم.
بی مقدمه گفت: نه! نمیشه!
گفتم: رفیقم منتظر منه.
دوباره با جدیت گفت: همین که شنیدی. با تمام احترامی که برای #سادات داشت اما در فرماندهی خیلی جدی بود.
عصبانی شدم. وقتی داشتم از چادر بیرون می آمدم، با ناراحتی گفتم:
"شکایت شما رو به مادرم میکنم"
هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم، با پای برهنه دوید دنبال من. دستم را گرفت و گفت: "این چی بود گفتی؟"
به صورتش نگاه کردم. خیس اشک بود.
بعد ادامه داد: این برگه مرخصی! ، سفید امضا کردم. هر چقدر دوست داری بنویس اما حرفت رو پس بگیر.
گفتم: به خدا شوخی کردم، اصلا منظوری نداشتم. با دیدن حال و گریه ی او، خودم هم بغضم گرفت.
راوی : سید احمد نواب
#شهید_محمدرضا_تورجی_زاده
شهادت : ۶۶/۵/۲ - ارتفاعات بانه
📚کتاب یا زهرا اثر گروه فرهنگی #شهید_ابراهیم_هادی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
55.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| مستند ملازمان حرم. روایت همسر و فرزندان شهید مدافع حرم #موسی_رجبی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
کومله ، میخواست کاری کنه که سرهنگ از مهاباد بره . واسه همین نوازادش رو دزدیدند و سر از تنش جدا کردند !
بعد ، پیکر نوزاد رو همراه با نامه ای فرستادند در خونه اش !
سرهنگ تا پیکر بی سر نوزادش رو دید با چشمانی اشکبار گفت :
خدایا قربانی (اصغرم ) را قبول کن !
بعد ، صداشو صاف کرد و گفت ؛
ضد انقلاب بداند ، یک قدم هم عقب نشینی نخواهم کرد !
برگرفته از :کتاب
"سرداران بی سر" صفحه ۲۵
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
رفتیم طلائیه، بعد از اینکه منبری روضه خواند محسن همه را به خط کرد تا سینه بزنیم. چند تا از مداحی های محمود کریمی را خیلی خوب خواند. از آنجا معروف شد به حاج محسن چیذری. بچهها میگفتند: حاج محمود رو میشناسی؟ این محسنشونه!
ازش میپرسیدیم: برنامه بعدیتون کجاست؟ میگفت: دیگه بیاید چیذر. کار به جایی رسید که دانشجویان آمده بودند که: «ما مداح نداریم، میشه برای کاروان ما هم بخونی؟»
خاطره اى به ياد
#شهيد_محسن_حججى💐
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_صلوات
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
اولویت شهید برای تربیت و سبک زندگی بچه هامون، برای دخترا حجاب و درس خوندنشون بود و برای احمد هم خیلی دوست داشت راه خودش رو ادامه بده و مثل خودش باشه.
ایشون روز عملیات که شهید میشن، قبلش غسل شهادت میکنن و لباسهای نظامیشون رو هم اتو میکنن و میپوشن. به یکی از همرزم هاشون(دکترحیدری) میگن که کوله پشتیمو ۲ هفته بعد از مراسمم برسونید دست احمد. انگشتر،ساعت، تسبیح و لباسهای نظامی و قرآن و پلاکش توی کوله بود که رسید دست احمد.
زمانی که بعد از شهادت، چمدون شهید رو آورده بودن، احمد گفت کسی به چمدون بابایی دست نزنه اینها مال منه، من ۵ سال دیگه میرم با این لباس ها میجنگم.
به روایت همسر
#شهید_عادل_سعد🌷
#رهروان_مکتب_قاسم_سلیمانی
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
سالهای اول درگیری کردستان، ضد انقلاب در سقز بیانیهای منتشرکرد که قصد حمله به شهرو داریم، وای به حال کسی که مغازهاش باز باشه! خبر به کاوه رسید. گفت: «بی خود کردن! ما در شهر مستقریم. از کی تا به حال از این جرأتها پیدا کردن؟ به مردم بگید نترسن و به کار و زندگیشون برسن. کسی جرات حمله نداره، اگر حمله کنن زنده بر نمیگردن.»
🌷اما مردم ترسیده بودن. تمام شهر تعطیل بود. هر چی گفتیم کاوه چه گفته، گوش ندادن. به آقا محمود گفتیم مردم حسابی ترسیدن و مغازهها همه بسته است. گفت: «عیبی نداره، الان کاری میکنم تا همه بیان سر کار و زندگیشون.» بعد گفت: «یکی بلند شه و با یک قوطی رنگ و قلمو با من بیاد.» در هر مغازهای که بسته بود علامت میزد. مردم که دیدن کاوه چنین کاری میکنه از ترس اینکه فردا اعدامشون نکنه به کسب و کار خود بازگشتند.
....چیزی نگذشت که شهر به تکاپو افتاد و بازار رونق گرفت و زندگی عادی جریان پیدا کرد. کاوه هم گفت: ترس، ترس رو برد. ضد انقلاب هم جرأت نکرد یک سنگ به سمت شهر پرتاب کنه. محمود به مردم گفت: «من از شما به جان و مال و ناموستون حساس ترم. وقتی میگم نترسید و در شهر باشید و فرار نکنید، گوش کنید و اعتماد داشته باشید.ما مسئول امنیت و سلامت شما هستیم و کار ضد انقلاب را تمام میکنیم.»
🌹خاطره اى به ياد فرمانده
#شهيد_محمود_کاوه🌹
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
حاج حسین یکتا:
امروز اگه حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسیده و خونش به زمین ریخته شده، جَوون جَوون، کرور کرور، فوج فوج، موج موج، دارن میان به عشق حاج قاسم سلیمانی پا به زمین بکوبند. امروز همهی جوونای ایران یه حاج قاسم سلیمانی هستن. خون حاج قاسم یه خونِ آب حیاتی و ثاراللهی هست که داره میدمه به همهی این جامعه و جوونایی میان و نسلی میان، دهه شصتیا و هفتادیا و هشتادیا و نودیهایی میان که معادله رو در دنیا عوض میکنن.
به این خاطر اگه عَلمی از دست علمداری افتاد، علمدار دیگری اونو دست میگیره و قطعاً و حتماً خواهید دید که این ذبح عظیم، مقدمهی یک فتح عظیمه و اون فتح چیزی نیست جز نماز در بیتالمقدس.
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
37.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ببینید| مستند
#شهید_مصطفی_زاهدی♥️
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani
خاطره سردار قاسم سلیمانی:
# شهید_همت فرمانده لشکر بود،لشکرِ پایتخت. بالغ بر ۱۰ هزار نفر زیر نظر او بودند در عملیات خیبر لشگرش آنقدر شهید و مجروح شدند که به یک گردان رسید.
گردان را از طلائیه منتقل کرد به جزیره مجنون جنوبی. والله تبدیل به دسته شد یعنی قریب به ۴۰ نفر.
همت با دسته ماند( برادر ها، طاقت این است، امتحان این است) آن وقت بر ترک موتور (نه یک بنز ضد گلوله یا در یک فضای ویژه) ناشناس در ضلع وسطی جزیره جنوبی #شهید شد.
بیش از ۲ ساعت کسی نمی دانست این فردی که بر زمین افتاده #شهید_همت است.
اینگونه می شود که شهید همت امروز بر جانها حکومت میکند.
http://eitaa.com/maktabehajqasemsoleimani