#تـلنگـــر
به یاد پدر و مادران سفر کرده
#شب_جمعه
ته پیاز و رنده رو پرت کردم توی سینک، اشک از چشمو چارم جاری بود. در یخچال رو باز کردم و تخم مرغ رو شکستم روی گوشت، روغن رو ریختم توی ماهی تابه و اولین کتلت رو کف دستم پهن کردم و خوابوندم کف تابه... برای خودش جلز جلز خفیفی کرد که زنگ در رو زدند.
پدرم بود. بازم نون تازه آورده بود. نه من و نه شوهرم حس و حال صف نونوایی نداشتیم. بابام میگفت: نون خوب خیلی مهمه.
من که بازنشسته ام، کاری ندارم، هر وقت برای خودمون گرفتم برای شما هم میگیرم. در میزد و نون رو همون دم در میداد و میرفت. هیچ وقت هم بالا نمی اومد. هیچ وقت.
دستم چرب بود، شوهرم در را باز کرد و دوید توی راه پله. پدرم را خیلی دوست داشت. کلا پدرم از اون جور آدمهاست که بیشتر آدمها دوستش دارند. صدای شوهرم از توی راه پله می اومد که به اصرار تعارف می کرد و پدر و مادرم را برای شام دعوت میکرد بالا.
برای یک لحظه خشکم زد! آخه ما خانوادۀ سرد و نچسبی هستیم. همدیگه رو نمی بوسیم، بغل نمی کنیم، قربون صدقه هم نمیریم و از همه مهم تر سرزده و بدون دعوت جایی نمیریم. اما خانواده ی شوهرم اینجوری نبودن، در می زدند و میامدند تو، روزی هفده بار با هم تلفنی حرف می زدند.
قربون صدقه هم می رفتند و قبیله ای بودند. برای همین هم شوهرم نمی فهمید که کاری که داشت میکرد مغایر اصول تربیتی من بود و هی اصرار می کرد، اصرار می کرد. آخر سر در باز شد و پدر مادرم وارد شدند. من اصلا خوشحال نشدم.
خونه نا مرتب بود، خسته بودم. تازه از سر کار برگشته بودم، توی یخچال میوه نداشتیم. چیزهایی که الان وقتی فکرش را میکنم خنده دار به نظر میاد اما اون روز لعنتی خیلی مهم به نظر می رسید.
شوهرم توی آشپزخونه اومد تا برای مهمان ها چای بریزد و اخم های درهم رفته ی من رو دید. پرسیدم: برای چی این قدر اصرار کردی؟ گفت: خب دیدم کتلت داریم گفتم با هم بخوریم.
گفتم: ولی من این کتلت ها رو برای فردامون هم درست کردم.
گفت: حالا مگه چی شده؟ گفتم: چیزی نشده؟
در یخچال رو باز کردم و چند تا گوجه فرنگی رو با عصبانیت بیرون آوردم و زیر آب گرفتم.
پدرم سرش رو توی آشپزخونه کرد و گفت: دختر جون، ببخشید که مزاحمت شدیم. میخوای نون ها رو برات ببرم؟ تازه یادم افتاد که حتی بهشون سلام هم نکرده بودم. پدر و مادرم تمام شب عین دو تا جوجه کوچولو روی مبل کز کرده بودند.
وقتی شام آماده شد، پدرم یک کتلت بیشتر بر نداشت. مادرم به بهانه ی گیاه خواری چند قاشق سالاد کنار بشقابش ریخت و بازی بازی کرد. خورده و نخورده خداحافظی کردند و رفتند و این داستان فراموش شد و پانزده سال گذشت.
پدر و مادرم هردو فوت کردند. چند روز پیش برای خودم کتلت درست می کردم که فکرش مثل برق از سرم گذشت: نکنه وقتی با شوهرم حرف می زدم پدرم صحبت های ما را شنیده بود؟ نکنه برای همین شام نخورد؟
از تصورش مهره های پشتم تیر می کشد و دردی مثل دشنه در دلم می نشیند.
راستی چرا هیچ وقت برای اون نون سنگک ها ازش تشکر نکردم؟
آخرین کتلت رو از روی ماهیتابه بر می دارم. یک قطره روغن می چکد توی ظرف و جلز محزونی می کند.
واقعا چهار تا کتلت چه اهمیتی داشت؟
حقیقت مثل یک تکه آجر توی صورتم می خورد. حالا دیگه چه اهمیتی داشت وسط آشپزخانه ی خالی، چنگال به دست کنار ماهیتابه ای که بوی کتلت می داد، آه بکشم؟
چقدر دلم تنگ شده براشون. فقط، فقط اگر الان پدر و مادرم از در تو می آمدند، دیگه چه اهمیتی داشت خونه تمیز بود یا نه، میوه داشتیم یا نه. چرا همش میخواستم همه چی کامل باشه بعد مهمون بیاد!
همه چیز کافی بود، من بودم و بوی عطر روسری مادرم، دست پدرم و نون سنگک. پدرم راست میگفت که:
نون خوب خیلی مهمه. من این روزها هر قدر بخوام می تونم کتلت درست کنم، اما کسی زنگ این در را نخواهد زد، کسی که توی دستهاش نون سنگک گرم و تازه و بی منتی بود که بوی مهربونی می داد. اما دیگه چه اهمیتی دارد؟ چیزهایی هست که وقتی از دستش دادی اهمیتشو می فهمی.
«زمخت نباشیم».
زمختی یعنی: ندانستن قدر لحظه ها، یعنی نفهمیدن اهمیت چیزها، یعنی توجه به جزییات احمقانه و ندیدن مهم ترین ها...
#ملکه_باش
🌸🍃@malakeh_bash🍃🌸
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈┈┈••
#تلنگر
🌹وسواسی باشید!
🔷تو انتخاب کتابی که میخونید..،
🔷فیلمی که می بینید..،
🔷موضوعی که بهش فکر می کنید..،
🔷پیامهایی که می خونید...،
🔷کانالها و گروههایی که عضوید..،
👈🏻اینا غذای روح شما هستن!
👈🏻حواست باشه یه وقت با غذای بد
مسموم نشی..!🌸
#ملکه_باش
@malakeh_bash
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
⚠️ #تـلنگر
👈 به بچه هاتون یاد بدید امام حسین علیه السلام از بی یاری سر بریده شد نه از بی آبی…
👈 حضرت عباس از معرفت و مرام بی دست شد نه به خاطر مشک آب…
👈 اونجا که امام حسین (ع) فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟ یار میخواست نه آب...
#محرم
#ملکه_باش
@malakeh_bash
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#پیشنهاد_استوری
#تلنگر
#ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﺗﻌﺎﺭﻑ ﻧﺪﺍﺭﻩ
ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ ﻭ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎ
ﺟﻬﺎﻥ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﻃﺮﺡ ﺭﯾﺰﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ
ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺗﻠﺦ ﻭ ﺳﺨﺖ ﺑﺒﯿﻨﯿﺪ , ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺑﺪﯼ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ
ﺍﮔﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻭ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻬﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ
ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺧﻮﺑﯽ ﺑﺮﺍﺗﻮﻥ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﻣﯽ ﺍﻓﺘﻪ
ﺫﻫﻦ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺳﺮﺯﻧﺶ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ,
ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﺗﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺻﻼﺡ ﮐﻨﯿﺪ ...
#ملکه_باش
@malakeh_bash
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
⚠️ #تـلنگر
#عاشورا
👈 به بچه هاتون یاد بدید امام حسین علیه السلام از بی یاری سر بریده شد نه از بی آبی…
👈 حضرت عباس از معرفت و مرام بی دست شد نه به خاطر مشک آب…
👈 اونجا که امام حسین (ع) فریاد زد هل من ناصر ینصرنی؟ یار میخواست نه آب...
#محرم
#ملکه_باش
@malakeh_bash
Eitaa.com/malakeh_bash
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
🔰💫✍#تلنگر تامل..
◀️⏸#گپ_روز:
«آدم حسابیهای جهانِ آینده، آنانند که سبک زندگی خود را لحظه به لحظه با حوادث آخرالزمان، بروزرسانی میکنند!»
✍️ آنقدر نورانیت دارد که شبیه آینه شده خودش! مهربانِ در سکوت! ولی صادق.
کنارش که باشی، میفهمی کدام ورت کج و کوله شده... بیآنکه کمی احساس ناامنی کنی.
آمده بود سری به ما بزند.
جلسهای داشتیم، آخرهایش بود، نشست کنار ما و گوش کرد!
آخر جلسه به بچهها گفتم: همانگونه که چهار پنج سال پیش گفتم، و همه این سالها تکرار کردم:
💟«تولیداتی که هدفگذاریشان روی فطرت انسانهاست، مرز داخل و بینالملل ندارد. فطرتها باهم یکیاند، حرفی را که من و شما میفهمیم همه میفهمند چون مصداق دارد در جهان درون آدمها، میشنوند و در خود مییابند و میپذیرند».
این مرزبندیها را جهانبینیهای کوچک ایجاد میکنند.
✅امروز با یقین بینهایت بالاتر میگویم که جهان تمام مرزهای اَنفسیاش را از دست داده و خواهد داد.
مرز جغرافیایی میان کشورها و قارهها مرز حساب نمیشود که!
آنها پارامترهاییاند برای ایجاد نظم و حریم ماده.
✅مرزها را «جهانِ درون آدمهای جهان» تعیین میکند.
آنجا که جهانبینیها باهم یکی میشوند؛ مرز میان آدمها از بین میرود!
مثل امروز و واکنش جهان به «حوادث غزه و رفح» ... و حالا باید منتظر فردای بیمرزتر باشیم.
این واکنشها بیپشتوانه نیستند! یک جهانبینیاند، که در حال ایجاد رفتارِ یکسانند.
• جلسه که تمام شد، نزدیکتر نشست و از من پرسید: چه شده بود در رفح؟
گفتم خبرها را نخواندی از نیمه شب؟
گفت نه! سرم گرم شد به مشکلات داخلی محل کارمان، غافل شدم.
گفتم : چقدر حق گفتهاند که در آخرالزمان، لحظهای از حوادث جهان غافل نشوید، که خواب غفلتِ آخرالزمان، با زمانهای دیگرِ تاریخ فرق میکند.
• 💠🍃🌷گفت: و بالعکس در آخرالزمان، مشکلات و مصائب هم بیشتر میشود و تمرکزت را میگیرد.
💢گفتم: غربال یعنی همین دیگر!
جهان را بگذارند در یک الک با سوراخهایی که سایزهای مختلف دارد.
♨️تکانش دهند و تکانش دهند و تکانش دهند! با انواع بلایا و فتنهها و حملهها... تا فقط دانه درشتها بمانند.
✅گفت : و دانه درشتهای آخرالزمان، با دانهدرشتهای تمام تاریخ فرق دارند.
دانشمندان و سیاستمداران و تاجران و ... نیستند! اتفاقاً «تنهاترین آدمهای زمانند».
• گفتم : دقیقِ دقیقِ !
آنان که «دل بریدند از همه الّا او» ! و بی تعلّق به هیچ گیر و بندی، سبک زندگی خود را لحظه به لحظه با حوادث آخرالزمان، بروزرسانی میکنند و درست با سایز و اقتضائات آخرالزمان تمام «انتخابها، ارتباطات، افکار و رفتار» خود را تنظیم میکنند.
و او ادامه داد:
منظورت آیا این نیست که آنان جوری برنامهریزی نمیکنند برای بخشهای حیوانی زندگیشان، که تا خِرخِره تمرکزشان را بگیرد، و دیگر نرسند به فکر کردن، و تلاش برای تبدیل شدن به یک انسان تراز در دولت کریمه؟
و آیا برای همین است حوادث و پیگیری آنها، آنقدر مهم است؟
✘ گفتم : توجه به حوادث بیدار نگه میدارد ما را ! و قدرت «زمانشناسی» را افزایش میدهد.
یقین کنی تاریخ دارد ورق میخورد، دیگر به یقین میرسی،
وقت قناعت است در تمام نیازهای حیوانی،
و وقت سرعت گرفتن است در قدرت گرفتنهای انسانی.
✅دولت کریمه دولت آدم حسابیهای موحّد است... گفته باشم!
#استاد_شجاعی
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#شهریور
#تلنگر
🍃وقتی دائم بگويى گرفتارم،
هیچ وقت آزاد نمیشوى،
🍃وقتی دائم بگويى وقت ندارم،
هیچوقت زمان پیدا نمی كنی،
🍃وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمی آيد!
🍃🍃 وقتی صبحهااز #خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم:
👈برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم،
👈یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم.
🔹انتخاب با شماست!
🍃وقتی در خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند!
🍃وقتی ناراحتی جواب نده!
🍃وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر!
#زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست،
امتحان #ریشه هاست.
👤پروفسور یحیی باقرزاده
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
⏰🔑⏰🔑🔑⏰🔑⏰
#تلنگر
تصور کنید حسابی دارید👇👇
💰که هر روز صبح به ارزش ۸۶۴۰۰ گرم طلا ، پول ، به حساب شما واریز می شود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه آنها را خرج کنید.
چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود.💸
📍در این صورت شما چه خواهید کرد؟
خداوند هر روز جدید مارا با ۸۶۴۰۰ ثانیه برای یک زندگی افتخارآمیز و حداکثری شارژ می کند.
#خاص
#مدیریت_زمان
#پیشنهاد_چاپ
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#تلنگر
بهت می گه:
بگو بخند با #جنس_مخالف
با همکار
با همکلاسی
کلاس داره
شیطان را می گویم
کارش #تزیین دادنِ گناهه ،
مراقب باش😊
#ارتباط_با_نامحرم
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#ارتباط_با_نامحرم
#تلنگر
#عبرت
[🚫]..عاقبت دوستی های مجازی📲
زن 26 ساله که با چهره ای نگران وارد کلانتری شده بود تا چاره ای برای رهایی از مزاحمت های تلفنی یک مرد جوان بیابد درباره ماجرای این مزاحمت ها به کارشناس اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: تازه دیپلم گرفته بودم که با «شهرام» ازدواج کردم.
آن روزها فقط دوست داشتم زودتر ازدواج کنم
و زندگی مستقلی تشکیل بدهم اما خیلی زود فهمیدم که در انتخابم اشتباه کرده ام. شهرام مرد آرزوهای من نیست روزی که به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم هیچ وقت فکر نکردم که ازدواج مهم ترین تصمیم زندگی یک فرد است و باید با حساسیت و دقت درباره شریک زندگی تصمیم گرفت.😓
خلاصه زمانی فهمیدم راه را اشتباه رفته ام که دیگر یک سال از ازدواجم میگذشت و اختلافات بین من و همسرم شدت گرفته بود بالاخره پس از مدت ها قهر و آشتی در نهایت دو سال قبل از شهرام جدا شدم اما خلأ های عاطفی که در زندگی ام وجود داشت مرا به سوی فضاهای مجازی سوق داد تا این که در یکی از شبکه های اجتماعی با «کاظم» آشنا شدم.
او با حرف هایش به من آرامش میداد به همین دلیل دوباره برای پر کردن خلأ عاطفی به ارتباط تلفنی با او ادامه دادم ولی مدتی بعد مردی باوقار و با شخصیت به خواستگاری ام آمد من که او را از هر نظر شایسته ازدواج میدیدم به خواستگاری اش پاسخ مثبت دادم چرا که او مردی ایده آل بود. وقتی با کاظم تماس گرفتم و ماجرای ازدواجم را شرح دادم با کمال بیتوجهی گفت: برای من مهم نیست هر کاری دوست داری انجام بده!
ارتباط ما فقط در حد یک تلفن بوده است! بالاخره من ارتباطم را با کاظم قطع کردم تا شاید زندگی بی دغدغه ای را در کنار همسرم آغاز کنم ولی هنوز مدت زیادی از ازدواجم نگذشته بود که مزاحمت های تلفنی کاظم شروع شد، اما از آن جایی که می خواستم به همسرم خیانت نکنم سیم کارتم را عوض کردم ولی او باز هم خط جدید مرا پیدا کرد و به مزاحمت هایش ادامه داد. او حتی با بستگان و نزدیکانم تماس میگرفت تا زندگی مرا نابود کند، چنان برادرم را تحریک کرده بود که برادرم بدون هیچ گفت و گویی مشتی به دهانم کوبید و دندانم را شکست. حالا نه تنها مجید همسرم به کتک کاری من توسط برادرم مشکوک شده است بلکه میترسم این بار نیز برای همین مزاحمت ها زندگی ام نابود شود.🥀😔
شایان ذکر است به دستور سرگرد جعفر عامری (رئیس کلانتری سپاد) رسیدگی به این پرونده در دایره مددکاری اجتماعی کلانتری آغاز شد.
📚خبر حوادث مشهد
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
#تلنگر
حواسمون باشه تو زمان #مجردی داریم چیکار می کنیم.🙂
از هر دستی بدی از همون دست میگیری ...😉
●اگه به #نامحرم نگاه کردی ؛👀
●اگه با نامحرم چت کردی ؛💬
●اگه بهش لبخند زدی ؛ 😁
پس بپذیر که #همسر آیندت هم این کارارو انجام بده!!! .🙃.
زمان مجردی امتحان بزرگی برای انسانه ....
شاید خدا میخواد ببینه چیکار میکنی که به نسبت تلاش و عملت روزیت کنه !.
حواست باشه . . . .
●شاید یه لبخند؛ .
●شاید یه نگاه حرام؛
●شاید یه چت ؛ یه دایرکت ؛
ازدواجت رو به تاخیر بندازه ....
شاید لیاقت داشتن همسر خوبی که خدا برات مقدر کرده بوده رو با همین اشتباهات از دست بدی ...😊
#ارتباط_با_نامحرم
#ملکه_باش
عضو شوید.👇
https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad
••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
⏰🔑⏰🔑🔑⏰🔑⏰
#تلنگر
تصور کنید حسابی دارید👇👇
💰که هر روز صبح به ارزش ۸۶۴۰۰ گرم طلا ، پول ، به حساب شما واریز می شود و تا آخر شب فرصت دارید تا همه آنها را خرج کنید.
چون آخر وقت حساب خود به خود خالی میشود.💸
📍در این صورت شما چه خواهید کرد؟
خداوند هر روز جدید مارا با ۸۶۴۰۰ ثانیه برای یک زندگی افتخارآمیز و حداکثری شارژ می کند.
#خاص
#مدیریت_زمان
#پیشنهاد_چاپ
🍃 #ملکه_باش یکسبکزندگیست.
عضو شوید.👇
🍃@malakeh_bash
••┈┈••✾••✾••✾••┈┈••