eitaa logo
رسانه مردمی مالواجرد
1.1هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
119 فایل
🔷رسانه مردمی روستای مالواجرد 🌹روستایی با ۲۹ شهیدگلگون‌کفن🌹 🔸️پوشش خبری: مالواجرد،منطقه و اخبارمهم‌کشوری 🌟وفعالیتهای ستادپیشرفت روستا ✅شروع فعالیت کانال:۲۸دی۱۳۹۸ ارسال پیشنهادات،اخبار و یاتبلیغات به آیدی زیر: @admineresaneh @adminemalvajerd1
مشاهده در ایتا
دانلود
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کیا اهل آواز خوندن هستند؟🎼🎤 .🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
1_1758383882.mp3
1.2M
آیه191🌹ازسوره بقره 🌹 وَ اقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى يُقاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذلِكَ جَزاءُ الْكافِرِينَ‌ و آنها را (بت‌پرستانى كه از هيچ جنايتى ابا ندارند،) هركجا يافتيد بكشيد و از (مكّه) همان جايى كه شما را بيرون كردند، آنها را بيرون كنيد و فتنه (شرك و شكنجه) از قتل بدتر است. و نزد مسجدالحرام با آنها جنگ نكنيد، مگر آنكه آنها در آنجا با شما بجنگند، پس اگر با شما جنگ كردند، آنها را (در آنجا) به قتل برسانيد. چنين است جزاى كافران آیه191🌹ازسوره بقره 🌹 وَ اقْتُلُوهُمْ : وبکشید آنان را حَيْثُ:هرجا که ثَقِفْتُمُوهُمْ:بیابیدشان وَ أَخْرِجُوهُمْ:وبیرون کنید آنان را مِنْ :از حَيْثُ:آنجا که أَخْرَجُوكُمْ:بیرونتان کردند وَ الْفِتْنَةُ:وآشوب وعذاب أَشَدُّ:بدتراست مِنَ:از الْقَتْلِ:کشتن وَ لا تُقاتِلُوهُمْ:ومجنگید باآنان عِنْدَ:درنزد الْمَسْجِدِ الْحَرامِ :مسجد الحرام حَتَّى:مگر آنكه يُقاتِلُوكُمْ:بجنگندباشما فِيهِ:درآنجا فَإِنْ :پس اگر قاتَلُوكُمْ:درآنجا جنگیدند باشما فَاقْتُلُوهُمْ :پس بکشید آنان را كَذلِكَ:اینچنین است جَزاءُ:سزای الْكافِرِينَ‌:کافران 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠@malvajerd1💠
باران اگر ببارد مُدام‌ تمام پاییز را...‌ برف اگر ببارد مُدام‌ تمام زمستان را... باز هم خفگی ، سهم دنیایی ست که تو را کم دارد! هیچ کس یاد غریبی تو نیست.. ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللّٰھـُــم ؏جـــِّل لِوَلـیڪَ الفــَرَجـْــ❤️ ‌☀️ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
🗓تقویم امروز... 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سخت نگیرید.. تهش واقعا خبری نیست👌😊 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
📿 امام على(ع): هر کس فرزندى دارد، بايد کودکى کند. 📚الکافي: ج ۶ ص ۵۰ ح ۴، حکمت نامه کودک، جلد ۱ صفحه: ۲۶۶. 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠@malvajerd1💠
33.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❓یه سوال: ❌اصلا چرا ما باید خودمون رو تو جنگ لبنان و فلسطین دخالت بدیم؟؟؟ 🔺ببینید 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
تدریس صفر تا صد زبان انگلیسی مناسب امتحانات دی ماه و خرداد ماه(نهایی) با جدیدترین روش های آموزشی همراه با جزوه هوشمند به صورت خصوصی و عمومی مناسب پایه های هفتم تا دوازدهم ♦️توجه: حضور در جلسه اول رایگان می باشد. شماره تماس: ۰۹۱۶۲۰۶۵۲۰۱ صادقی 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
📚#قلب‌های‌بی‌تپش💓 📖#قسمت‌‌یازدهم1⃣1⃣ کیومرث با ناراحتی سری تکان داد و رفت بیرون. سرگرد رو کرد به زن
📚💓 📖⃣1⃣ 🔴یک‌شنبه ی سیاه🔴 به چشمان درشت و زیباش نگاه کردم و با لبخند کتم را از تن بیرون آوردم. شقایق با همان شور و اشتیاق همیشگی‌اش به استقبالم آمد و لباسم را گرفت. نگاهش عادی نبود. اولین سالگرد ازدواج حس و حال عجیبی دارد. - خب؟ رفتم طرف یخچال و شیشه ی شربت و قالب یخ را بیرون آوردم. شانه‌ام را بالا انداختم و گفتم: - چی خب؟ - امروز چه روزیه؟ کمی شربت را با آب و یخ قاطی کرده و شروع کردم به هم زدن و گفتم: - تابستون نیست. - پس چرا داری شربت می‌خوری. - امروز از صبح داشتم دنبال یه آدم روانی می‌دویدم. حسابی تشنمه. - طفره نرو. گفتم امروز چه روزیه؟ - امروز شیرین‌ترین روز زندگی منه. البته اگه بذاری این شربت رو بخورم شیرین‌تر هم می‌شه. - بفرمایید. نوش جان کنید. شربت را یک‌نفس سر کشیدم. وقتی سرم را پاین آوردم هنوز به من زل زده بود و باز گفت: - خب؟ کادوت کو؟ کارت اعتباری را از جیبم بیرون آورده و گفتم: - این‌جاست ولی هنوز نخریدم. گذاشتم تا با هم بریم و یه تیکه طلا به سلیقه ی خودت بخرم. - خیلی بدی سعید. از صبح تا حالا لحظه‌شماری کردم که ببینم برام چی می‌گیری. - تو که می‌دونی من اصلاً سلیقه ی خوبی برای کادو گرفتن ندارم. اداره بهم یه پاداشی داده که برات کنار گذاشتم تا با هم بریم و یه گردن‌بند یا یه گوشواره بخریم. این طوری که بهتره. یالا! کاره‌ات رو بکن تا من یه چرتی بزنم و بعد بریم. خیابان‌ها در اولین روزهای زمستان معمولاً خلوت هستند. هوا سرد است و در اوایل هفته هم مردم کم‌تر از خانه بیرون می‌آیند. یکشنبه بود. یک روز شوم. شقایق مرتباً سرویس‌های مختلف طلا را امتحان می‌کرد و من هم قیمت می‌گرفتم. همان طور که با صاحب مغازه چک و چانه می‌زدم صدای مهیبی برخاست و رگبار گلوله شیشه‌های مغازه را خرد کرد و به اطراف پاشید. به عادت همیشگی با شنیدن صدای گلوله روی زمین شیرجه رفتم و دستم را بردم طرف اسلحه‌ام اما در مواقع عادی اسلحه حمل نمی‌کردم و جای آن خالی بود. سینه‌خیز به طرف شقایق حرکت کردم. شقایق دور از ما و در مقابل آینه ی انتهای مغازه گردن‌بندی را امتحان می‌کرد که با شنیدن سر و صدا، وحشت‌زده به طرف ما برگشت. فریاد کشیدم که دراز بکشد روی زمین اما دیر شده بود یکی از تیرها کمانه کرد و به گلویش خورد و افتاد. تیراندازی قطع شد و با عجله خودم را بالای سرش رساندم. در برابر چشمانم جان می‌داد و از من کاری ساخته نبود. شوکه شده بودم. وحشت‌زده. دو مرد که کلاه کاسکت به سر داشتند با کلاشینکف آمدند تو و بعد از تهدید صاحب مغازه به سرعت برق تمام طلاها را دزدیدند و رفتند بیرون و پریدند پشت موتوری که بیرون مغازه کشیک می‌داد. همسرم چشمان درشت و زیبایش را به من دوخته بود که در آغوشم آخرین نفس‌هایش را کشید و روحش به آسمان پرواز کرد. شقایق من پرپر شد و از همان روز بود که شادی برای همیشه از زندگی من بیرون رفت. ******** - هنوز تو فکر اون روزی؟ رزهای سفید را بو می‌کشیدم که صدای سروان شاهد رشته ی افکارم را از هم گسست. شقایق عاشق رز سفید بود و هفته‌ای یک بار، برایش یک دسته رز سفید می‌خریدم. بعد از مرگش نمی‌توانستم خانه را بدون رز سفید ببینم. عطر گل رز سفید باید در خانه می‌پیچید. - دو سال گذشته سعید. تو رو خدا دیگه بسه. یه سر و سامونی به خودت بده. این طوری اطرافیانت رو هم اذیت می‌کنی. - نمی‌شه علی. تا قاتل زنم و پیدا نکنم نمی‌تونم خودمو ببخشم. امشب شب جمعه‌س. باید براش رز سفید بخرم. - الان که دیگه شب شده. فردا صبح باید بری بهشت زهرا. - امشب نصف رزها مهمون من می‌شن و نصف دیگه هم فردا می‌رن پیش شقایق. پول رزها را پرداختم و به همراه سروان شاهد از گل‌فروشی بیرون آمدیم. مقابل مغازه یک ماکسیما پارک شده بود. سروان شاهد که عجله داشت به خانه برسد، بی‌توجه به اتومبیل، رفت آن ور خیابان. بدون اراده نگاهم افتاد به سرنشینان ماکسیما. در داشبورد باز مانده بود و سر مرد مسنی روی فرمان ماشین بود و زنی روی صندلی مجاور جیب‌های مرد را بررسی می‌کرد. عجله ی زن کنجکاوی‌ام مرا برانگیخت. سایه اندامم مانع رسیدن نور به درون اتومبیل شد و به همین دلیل زن برگشت طرفم. آرایش غلیظی داشت و به زحمت سی‌ساله بود. با دیدنم کمی خودش را جمع و جور کرد و در داشبورد را بست. دوباره به مرد نگاه کردم.هوش و حواسش هیچ سر جا نبود. سروان شاهد را صدا زدم و دسته‌گل را گذاشتم روی کاپوت ماشین. زن وحشت‌زده سعی کرد بی‌توجه باشد و به من نگاه نکند.. ... 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
رسانه مردمی مالواجرد
📚#قلب‌های‌بی‌تپش💓 📖#قسمت‌‌دوازدهم2⃣1⃣ 🔴یک‌شنبه ی سیاه🔴 به چشمان درشت و زیباش نگاه کردم و ب
عرض سلام و ادب... شما بزرگواران و عزیزانی که رمان را تا الان دنبال میکنید، میتوانید برداشت خود را از موضوع داستان تا اینجا، برای ادمین ما بفرسید. همراهی شما افتخار ماست🌹🌹
7.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂😎اصفهانیا هیچوقت چیزی جز حق نمیگن ‌ دلتون شاد لبتون خندون😂 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠
5.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
میگم چراتوکشورمون بقیه پدافندامون، مثل پدافند نظامی خوب عمل نمیکنن!!🤔 ❌چرا مسئولین مربوطه نیازی به پاسخگویی در حوزه خودشون ندارند!؟؟؟ 👈اگه بلد نیستن،چرامسئول شدند؟؟ 👈اگه مسئول شدند،چرا کار نمیکنند؟؟ 🇮🇷 رسانه مردمی مالواجرد 💠 @malvajerd1 💠