eitaa logo
روزمرِگی های من و مامان
56.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
4 فایل
🫶آغوش مادرانه‌ام برایت گستره است🫶 با روزمرگی‌های مادرانه👩‍👧‍👦 آموزش دستپخت مادرانه🍛🍲 آموزش‌ها و سرگرمی ارتباط با من: 🧕 @ghorbani_29 تبلیغات: 🤳 https://eitaa.com/joinchat/520225055Cabc0a1c423
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای من، هیچ تصویری زیباتر از کودکان خندان، با برق شادی در چشمان شان نیست. هیچ موسیقی ای به شیرینی خنده های آن ها نیست. “پی تی بارنوم” ماشاالله ولا حول ولا قوه الا بالله 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
😊گاهی خوبه پدر بزرگ و مادربزرگها با نوه هاشون تنهایی برن گردش هم پدر ومادر هاشون یه نفس از دستشون میکشن 😀 و هم یه خاطره خوب برا بچه ها رقم میخوره😍 من هم دیشب با خواهرم دوتایی با نوه هامون رفتیم گردش بعدش بهشون گفتیم میخواهیم بریم یه جا شام بخوریم گذاشتیم خودشون انتخاب کنن که غذای فست فودی انتخابشون بود. من و خواهرم هم تسلیم 🙏 با اینکه زیاد موافق غذاهای فست فودی نیستیم ها خلاصه شب خوبی بود برای خودمون هم😊🙃 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
بعضی وقتا می دونی نمیشه، ولی دوس داری بشه. مثلا من الان دوس دارم سرم رو‌ بگیرم رو به آسمون و از ته دل آرزو کنم فردا صبح که بیدار شدم تابستون هفتاد و پنج باشه. من باشم و جعبه ی شانسی، فرفره و آلاسکا... جلوی خونه ی مامان بزرگ بشینم تا سر و کله ی بچه ها پیدا شه. دلم هیجان باز کردن شانسی رو می خواد. چشمای برق زده ای که منتظره ببینه انگشتر آبپاش بهش می رسه یا موتور پلاستیکی. دلم صدای خنده ی دسته جمعی بچه‌هایی رو می خواد که فرفره به دست تو کوچه می دوییدن. دلم مهربونی و اعتمادی رو می خواد که بدون پول با جمله ی فردا پولش رو میارم همه ی آلاسکا ها و فرفره هام تا ظهر تموم می شد. دلم نفس کشیدن مامان بزرگ و بابا بزرگ رو‌ می خواد. که وقتی برگشتم خونه شربت سکنجبین به دست بهم بگن سیاه شدی از بس تو آفتاب موندی. دلم می خواد بشینم پای برنامه کودک ترسناک ، سمندون ببینم و بخندم. بعد برم تو حیاط ، یه توپ بردارم و بزنم‌به در و دیوار. بعد پاهام رو بندازم تو حوض. پشه بند رو وصل کنم و برم بخوابم تا فردا شه. تا دوباره از زندگی لذت ببرم. می بینی من چیز زیادی از زندگی نمی خوام. فقط می خوام حالم خوب باشه . همین حالا که حرفام رو شنیدی، حالا که دیدی چقدر نیاز دارم به حال خوب، میشه از آسمون بهم پیام بدی سفارش شما ثبت شد؟! پس منتظرم . قرار ما فردا تابستون هفتاد و پنج ... خونهمامان بزرگ 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
هر آدمی در وجودش یک مادربزرگ دارد که به وقت دلتنگی می تواند به کمکش بیاید. مادربزرگی که سماور را جوش می کند، چای دارچین و هل دم می کند، قوری و قندان میبدی اش را می آورد؛ با مرغ های آبی آوازخوانش . کنار استکان کمر باریک و نعلبکی گل گلی، پولکی اصفهان می گذارد؛ توی پیاله تاجیکی. می رود نان سنگک می گیرد و نخود و لوبیا و سبزی پاک می کند و آش رشته بار می گذارد. او بوی نعنا داغ و ‌پیاز داغ را با هیچ عطری عوض نمی کند. از ‌وانتی، سبزی خوردن تازه می خرد و پاک می کند و تربچه نقلی و پیازچه را ها گلچین می کند و از زرشکیِ تربچه ها و سفیدیِ پیازها شادی و شور می چیند. زیتونِ سوغات لاهیجان و گردوهای باغ آهار و پنیر خانگی هم در پیشدستی سفالینش می گذارد. و دل می دهد به صورتی گل کوکبی که پیازش را خودش کاشته و آن برگ های سبز و عنابی بوته زرشک که در گلدان شیشه ای قدیمی اش گذاشته است. هر آدمی مادربزرگی دارد که به وقتش برایش قصه می گوید، مَثل و حکایت و خاطره تعریف می کند؛ شعر و ترانه و لالایی می خواند. من چنین مادربزرگی ندارم. مادربزرگ هایم سالهاست که به رحمت خدا رفته اند؛ برای همین است که خودم مادربزرگ خودم شده ام. حالا سالهاست که ما، نوه و مادربزرگی هستیم که در یک پیراهن زندگی می کنیم. صفایی دارد مادربزرگانه زیستن. تو هم بلند شو مادربزرگ خودت باش! 👇 https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ من برای تو دل خُنَک شدن را میخوام 🍇 یعنی با اتفاق ها و خبر های خوب دلت مثل شربت زعفرون وسط تابستون🍺 خنک و تازه بشه...🍏🍎 ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
♡ عاشق چایی‌های مادر هستم نمیدانم به خاطر سماورش است، یا استکان‌های بلور کمر باریکش، یا قوری گلسرخی اش، که آن‌قدر میچسبد و مزه میدهد ولی مطمئنم لبخند همیشگی و دلنشین مادر و خوش صحبت بودنش هم در دلچسب بودن چای تاثیر زیادی دارد. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
پلاستیکِ میوه ها را با ذوق خالی می کُنَم توی سینکی که در نگاهِ خیالی و نوستالژی پَسَندِ مَن، شبیهِ حوضچه ی کاشی فیروزه ی پُر از آب اَست ! برای مایی که از لذّتِ داشتنِ حوضِ فیروزه ای وَسَطِ حیاطِ خانه که دورَش شمعدانی های رنگارنگ‌ با گلدان های گِلی نِشَسته و میوه ها در آبِ زُلالَش آرام گرفته باشَند، مَحرومیم ، سینکی که اَدای حوضچه را در می آوَرَد هَم مایه ی دِلخوشیست! مثلاً همین اِتِّفاقِ ساده که میوه ها از پلاستیکِشان می پَرَند توی آب و چَند قَطره آب می پاشَد روی لباس و صورتَم و صِدایِ قُلُپِشان در آشپزخانه می پیچَد ، خیالَم را می بَرَد به آن وَقت ها؛ که زَنی، پیش از صَلاةِ ظُهر، از خَریدِ یومیّه به خانه بَرگشته و دستَش از سنگینیِ خرید ها ذُق ذُق می کُنَد، دَر را پُشتِ سرش می بَندَد و همانطور که از سه تا پلّه ی آجُریِ ی دَمِ دَر پایین می آیَد ، با هَمان دَستی که خالیست ، چادُر را از سَرش برمی دارَد ، با مهارتی خاصّ می تِکانَد و میگذارَدَش لَبه ی تَختِ چوبی که رویَش قالی دستبافِ لاکی پهن کرده ، و بدونِ مُعَطَّلی می رَوَد لَبِ حوضِ فیروزه ای و یکی یکی پاکت های کآغذ کاهی را خالی می کُند توی حوض و از صِدای قُلُپ قُلُپِ میوه ها وقتی می اُفتَند در بَغَلِ آب و قطره هایی که پرواز می کُنَند و روی دامَنِ چین دارِ قهوه ای و جوراب های مشکیِ ساق بُلَندَش فرود می آیَند ، سَرخوش می شَوَد ... غرقِ همین خیالِ شیرینَم که چَشمَم می اُفتَد به دو دانه لیمویِ وفاداری که از شاخ و برگشان دِل نَکَنده اَند و ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
🍂 بی بی سماور را جوش می کند، قوری و قندان میبدی اش را می آورد با مرغ های آبی آوازخوانش چای با دارچین و هل دم می کند... کنار استکان کمر باریک و نعلبکی گل گلی، پولکی اصفهان می گذارد؛ توی پیاله تاجیکی... می رود نان سنگک می گیرد و نخود و لوبیا و سبزی پاک می کند و آش رشته بار می گذارد... او بوی نعنا داغ و ‌پیاز داغ را با هیچ عطری عوض نمی کند... از ‌وانتی، سبزی خوردن تازه می خرد و پاک می کند و تربچه نقلی و پیازچه ها را گلچین می کند و از زرشکیِ  تربچه ها و سفیدیِ پیازها شادی و شور می چیند... زیتونِ سوغات لاهیجان و گردوهای باغ آهار و پنیر خانگی هم  در پیشدستی سفالینش می گذارد و دل می دهد به صورتی گل کوکبی که پیازش را خودش کاشته و آن برگ های سبز و عنابی بوته زرشک که در گلدان شیشه ای قدیمی اش گذاشته است..🌼 میبینی چه صفایی دارد مادربزرگانه زیستن...🪴 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪴 خانه های قدیمی را دوست دارم چون... چایی همیشه دم بود روی سماور توی قوری در خانه همیشه باز بود مهمانی دلیل و برهان نمی‌خواست غذاها ساده بود و خانگی بویش نیازی به هود نداشت عطرش تا هفت خانه می‌رفت کسی نان خشک نداشت نان برکت سفره بود. مهمانِ ناخوانده، آب خورشت را زیاد می‌کرد بوی شب‌بوها و خاک نم‌خورده حیاط غوغا می‌کرد خبری از پرده های ضخیم و مجلسی نبود نور خورشید سهمی از خانه های قدیم بود دلخوری ها مشاوره نمی خواست دوستی ها حساب و کتاب نداشت سلام ها اینقدر معنا نداشت!� خانه‌های قدیمی را دوست دارم...🪴 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر بزرگ می گفت: “درست می شود” و همیشه بعدش نگاه می کرد به آسمان و می خندید حتم دارم چیزهایی درباره خدا می دانست که ما بی خبر بودیم! ✍️کانال روزمرگی من و مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
وسط حرف هایِ گُل انداخته نزدیک اذان که می‌شود و رادیو قرآن زمزمه می‌کند ، با دست نور را نشانم می‌دهد و می گوید : من عاشق این آیه ام اللهُ نورُ السَماواتِ و الاَرضْ ......؛ و می‌خندد! . بعد وقتِ اذان تمامِ دلم مثلِ خانه روشن می‌شود از این نور ؛ که الله اکبر از تمامِ دنیا و مافیها! 🍂🍂 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
گوشه دنجی پیدا کن، خودت را با دلخوشی ها محاصره کن.. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
خانه یعنی داشتن جایی برای رفتن به آن خانواده یعنی داشتن کسی که به تو عشق می ورزد و داشتن هر دوی آن ها نعمت و خوشبختی است ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
باید دلت را با جهان و با آدمها صاف کنی و حتی برای دشمنت هم خوب بخواهی و دست از قضاوت و پیش داوری برداری تا جهانت بستر اتفاقات خوب شود و معجزات آفرینش را به چشم ببینی ،باید خیرخواه دیگران باشی و از دستاوردها و خوشی های دیگران خوشحال شوی تا خوشی ها به سراغت بیایند ... 🌸🪴 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
کاش می شد تمامِ آدم های غمگین و تنهایِ جهان را در آغوش کشید برایشان چای ریخت ، کنارشان نشست و با چند کلامِ ساده ، به لحظاتشان رنگِ آرامش پاشید و حالشان را خوب کرد کاش می شد این را قاطعانه و آرام در گوشِ تمامِ آدم ها گفت که غم و اندوه ، رفتنی است و روزهایِ خوب در راه اند که حالِ همه مان خوب خواهد شد … 🍂🍂 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
همین روزها ؛ اتفاقاتِ خوب ، خواهند افتاد ؛ درست وسطِ روزمرِگی هایمان ، دلخوشی ها راهشان را گم خواهند کرد و این بار به سمتِ ما روانه خواهند شد . شب هایی را می بینم که از خستگیِ شادی و لبخندِ روزهایمان می خوابیم و صبح هایی که با اشتیاقِ دلخوشی هایِ تازه بیدار می شویم . من شک ندارم ؛ یکی از همین روزها … همه چیز درست خواهد شد ! 🪴🌸 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
جمعه بوی خونه میده؛ بوی پوشال‌ِ آب‌خورده بعد از نهاری مبسوط، لمیده‌ زیر شمدی قدیمی و چشم‌هایی که زیر بازی آفتاب و باد کولر و سکوت اتاق، گرم‌ و سنگین می‌شن. ‌ جمعه مزه‌ی توت‌های شیرین‌ خانه‌ی قدیم رو‌ میده؛ اون وقت که چادر کهنه‌ی مامانی رو پهن می‌کردیم و بابایی با چوب می‌زد به شاخه‌های بالابلند ِدرخت و ما زیر بارونِ توت چرخ می‌زدیم‌ و دونه‌های سفید توت از روی پیراهن‌های پرچین ‌سُر می‌خوردند به آغوش گل‌های چادر. ‌ جمعه زرده شبیه تابِ فلزی حیاط که‌ مثل یک‌ قناریِ زرد بود که با هر‌ تکونی جیرجیر آواز می‌خوند؛ قرمزه شبیه هندونه‌های‌ توسرخی که سر صلاة ظهر قاچ‌ می‌شدند و خنکی و شیرینی می‌نشست جای قطره‌های عرق پیشونی؛ سبزه، شبیه برگ‌های تردِ پیچکِ مو‌ که دیوار شرقی حیاط، از زیر طاقی بزرگ تا راه‌پله‌ها رو تنگ بغل کرده بود؛ جمعه برای من سفیده و روشن از نور هزار یادِ خوش‌عطر و خوش‌طعم و خوش‌رنگ که تا همیشه در دلش چشمک میزنن✨ 🪴🪴 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
یک وقت هایی هم که دلت گرفت ، دل بده به دل زندگی و خیلی ساده خودت را با دلخوشی های معمولی سرگرم کن ، چای دم کن ، غذای مورد علاقه ات را بپز ، قفسه ی کتاب ها را مرتب کن، به گل ها آب بده … چه اشکالی دارد آدم در دل روزمرگی های ساده زندگی شفای درون خودش را پیدا کند؟ 🌸🌸 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
آرام بگیر بگذار به حال خودش زندگی را و هیاهوی آدم ها را بنشین کنار سکوتت و یک استکان چای به خودت تعارف کن … 🌸🌸 ✍️روزمرِگی_من_و_مامان ‏https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
دلم کمی صبح‌های بچگیمو میخواد... صدای جیرینگ جیرینگ استکان نعلبکی و اختلاط پدر و مادر و هورت کشیدن و قورت دادن پرسروصدای چایی شون بیاد. قل قل " زندگی" توی سماور بجوشه و تندتند، تو نعلبکی سر بکشن لحافو تا زیر گلوت بکشی روت و به شیرینی رویات فرو بری. بوی شلغم و لبو پیچیده باشه تو خونه شیشه‌های بخار گرفته... درهای چوبی و یه دنیا حس "امنِ" زندگی....امنِ امن... بی هیچ شتاب و دلهره‌ای. بعد مامان، عشق رو توی بقچه نون بابا گره بزنه و تا دم در ببره بده دستش. یا کریم‌ها لب بوم بق بقو کنند و مدرسه‌ت دیر بشه... ‌ محبوبه احمدی ✍️روزمرِگی_من_و_مامان https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال خوب خدایا شکرت برای تمام غم‌هایی که می‌گذرند و شادی‌هایی که می‌رسند ... ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 نورِ کَم‌جونِ خونه ، عَطرِ قُرمه سَبزی ، سَرما سَرما شُدَنِمون وَقتِ جدا شُدَن از رختخوابِ گَرم و نَرم، صدایِ خَش دارِ دُعای سَحَر که از رادیو پَخش می شُد و گاهی تویِ صدای برخوردِ قاشق و چنگال با تَنِ بُشقاب های ملامین گُم می شُد، چِشم های خواب آلود‌ و نیمه باز، گیر کردنِ لُقمه های نَجَویده توی گلو ، لیوان لیوان آب خوردَن ، نگرانی از شروعِ اذان و تَموم نَشُدَنِ سَحَریمون ، شوخی های بابا برای سرحال آوُردَنِمون، صورتِ خَسته و‌مهربونِ مامان ... آره، گذشته ها گذشته، اَمّا مُرورِ بَعضی خاطِراتِش شیرینه ؛ مِثلِ آب شُدنِ آرومِ یک حَبّه قَند ،گوشه ی لُپ ، وقتِ خوردَنِ یک فنجون چای داغ .. ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼
حال خوب این‌روزها دارم بی‌اختیار دنبال خبرهای خوب می‌گردم، انگار منتظر باشم، منتظر یک اتفاق عزیز، یک دلخوشی جانانه، یک معجزه! دوست دارم وقتی مادرم پرسید چه خبر؟ سکوت نکنم و نگویم هیچ! دوست دارم از شوق بالا و پایین بپرم و با هیجان از اتفاقاتِ شگفت‌انگیز جهانم حرف بزنم. من منتظر پستچیِ حامل نامه‌های خوشایندم، در انتظار تماسی نویدبخش، حرفی تازه، خبری خوب. به هر حال این امید است که ما را زنده می‌دارد و خدا، خدا، خدا... خدا بزرگ‌تر از شرایط و اوضاع این‌روزهاست. منتظرم در بزنند، باز کنم، نوری بتابد و خدا پشت در باشد... ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼
🌼 عصر باشد چای باشد آرامش باشد بشینیم گپ بزنیم چای بخوریم از هیاهوی زندگی فارغ .... ✍️روزمرِگی_من_و_مامان 🧕https://eitaa.com/joinchat/444596224C4175a724eb 🌼